تصدیر
تَصْدیر، در علم بدیع، تکرار کلمۀ آخر بیت در اول، در حشو، یا در آخر مصراع اول همان بیت، یا در اول مصراع دوم، یا در اول بیت بعد، و در نثر، تکرار لفظ اول یک جمله (= فقرۀ نثر) در آخر آن:
الف ـ تصدیر در شعر
مشتمل بر دو صنعت رد العجز علی الصدر و رد الصدر علیالعجز است که مطابق، مطابقه و مصدَّر نیز خوانده شده است (رادویانی، 27؛ رشید وطواط، 18). در شکلگیری این صنعت و طبقهبندی آن دو دیدگاه وجود دارد:
1. دیدگاه صوری
که بر طبق آن، جایگاه تکرار کلمات، در بیت تعیین میشـود. بدیـن ترتیب، کلمـهای کـه در پـایـان بیت (= عجز) قرار گرفته است، تکرار آن در 4 جایگاه محتمل است و در نتیجه 4 شکل به دست میآید:
شکل اوّل: صدر ــــــــــــــــ ـــــــــــــــــ عجز
شکل دوم: ــــــــــ حشوــــــ ـــــــــــــــــ عجز
شکل سوم: ـــــــــــــ عروض ـــــــــــــــــ عجز
شکل چهارم: ـــــــــــــــــــــ ابتدا ــــــــــــ عجز
(نک : خطیب، الایضاح، 400، التلخیص...، 393؛ تفتازانی، المطول، 450، شرح...، 208-209). در مفتاح العلوم، با افزودن حشو مصراع دوم به عنوان محل دیگری که واژۀ آخر بیت در آن تکرار میشود، از پنجمین قسم رد العجز علی الصدر سخن میرود (نک : سکاکی، 430-431)، اما بیشتر علمای بلاغت، قسم پنجم را بیوجه میشمارند و چنین استدلال میکنند که تکرار در حشو مصراع دوم، برخلاف تکرار در حشو مصراع اول، صدارتی ندارد تا معنای رد العجز علی الصدر متحقق گردد و همان 4 شکل را معتبر میشمارند (تفتازانی، المطول، همانجا).
پیش از سکاکی، در کتاب البدیع از میان 3 شکل، شکل سوم، شکل اول، شکل چهارم و به لحاظی، از شکل چهارم و پنجم سخن در میان آمده است (ابن معتز، 47- 48). این طبقهبندی صرفاً صوری و ظاهری است و در آن توجهی به معنای واژههای مکرر نشده است. در دو کتاب از 3 کتاب کهن بلاغی، به زبان فارسی، یعنی ترجمان البلاغه و حدایق السحر، صورت و معنا درآمیخته، و 6 گونه صنعت رد العجز علی الصدر به دست داده شده است (نک : رادویانی، 27-30؛ رشید وطواط، 18-22) و در سومین کتاب یعنی المعجم، بدون توجه به شکلهای مختلف این صنعت، تصریح شده است که رد الصدر الی العجز، تکرار نخستین واژۀ بیت است در آخر همان بیت، مثلِ این بیتِ عضایری رازی: «عصا بر گرفتن نه معجز بوَد/ همی اژدها کرد باید عصا» و تکرار واژۀ آخر بیت در اول بیت بعد، صنعت رد العجز الی الصدر نام دارد (شمس قیس، 301-302).
2. دیدگاه معنایی
و آن بیان وجوه اشتراک واژههای مکرر، با توجه به جنبۀ معنایی آنها ست: الف ـ اشتراک در لفظ و اختلاف در معنـا مثـل دوش (= دیشـب) بـا دوش (= کتـف و شـانـه)؛ ب ـ اشـتـراک در لفـظ و مـعنـا، مثـل عـصا (= چـوبدستـی)؛ ج ـ اشتـراک در ریشـه (= اشتـقـاق) مثـلِ «عـزل» و «معزول»؛ د ـ شباهت در اشتقاق (= شبه اشتقاق) مثل «نال» و «ناله» (نک : تفتازانی، المطول، همانجا، شرح، 208-209؛ سکاکی، 430).
بیشتر کتابهای بلاغی، از درآمیختن دیدگاه صوری با دیدگاه معنایی، اشکال گونـاگون، از 6 تـا 16 شکل بـه دست میدهند: 6 شکل (نک : رادویانی، رشید وطواط، همانجاها؛ رامی تبریزی، 23؛ تاج الحلاوی، 26- 28)؛ 11 شکل (نک : شمس العلماء گرکانی، 252)؛ 16 شکل یا 16 قسم که از ضرب 4 احتمال در 4 احتمال یعنی درآمیختن دیدگاه صوری و معنایی به دست میآید (نک : تفتازانی، همانجاها؛ مازندرانی، 357-362؛ معزی، 141-149؛ رجایی، 407-410). بدین ترتیب که اولاً، از تکرار لفظی که در آخر بیت قرار گرفته است و اصطلاحاً «عجز» نامیده میشود، در مواضع چهارگانۀ بیت (= اوّل، حشو، آخر مصراع اول و اول مصراع دوم) 8 شکل یا 8 گونه رد العجز علی الصدر پدید میآید؛ چرا که اگر دو لفظ مکرر، دارای معنای متفاوت باشد و از تکرار آن دو جنـاس تـام به وجـود آید، مثـل تکرار «دوش (= دیشب)» و «دوش (= کتف و شانه)» 4 قسم، و از تکرار دو لفـظ مکـرر کـه دارای یـک معنـی است مثـل تکـرار «عـصا (= چوبدستی)» در مواضع چهارگانه نیز 4 قسم حاصل میشود. ثانیاً، 4 قسم از تکرار یکی از مشتقات لفظ آخر بیت، در مواضع چهارگانه پدیدار میگردد، مثل تکرار «معزول» که مشتق از «عزل» (= عجز) است. ثالثاً، 4 قسم هم در اثر تکرار لفظی که به «عجز» شباهت دارد، در مواضع چهارگانه، شکل میگیرد. مثل تکرار «ناله» که به «نال» (= عجز) شباهت دارد و گمان میرود هر دو از یک ریشه گرفته شدهاند (برای آگاهی از اقسام شانزدهگانه، نک : تفتازانی، شرح، نیز مازندرانی، معزی، رجایی، همانجا).
هفدهمین قسم تصدیر تکرار لفظ آخر بیت در اول بیت بعد است، یعنی نشاندن «عجز» بیتی بر «صدر» بیت بعد. از آنجا که در این گونه تصدیر میتوان هم دیدگاه معنایی، هم اشتراک در لفظ، اشتراک در لفظ ومعنی، اشتقاق و شبهاشتقاق را لحاظ کرد، این گونه تصدیر نیز به 4 قسم تقسیم میشود و اقسام شانزدهگانه به 20 قسم میرسد. در بیشتر کتابها از این قسم تصدیر سخنی نرفته است. در کتاب المعجم با نگاهی دیگر و تفسیری که میتوان آن را خلاف تفسیر رایج به شمار آورد، از دو صنعت با نامهای رد الصدر الی العجز، منطبق با آنچه در بیشتر یا تمام کتابهای بلاغی از آن به رد العجز علی الصدر تعبیر میشود و صنعت رد العجز الی الصدر ــ که در کتب قدما بدان اشارهای نکردهاند ــ سخن در میان آمده است و گونۀ اول تکرار واژۀ نخستین یک بیت (= صدر) در آخر همان بیت و گونۀ دوم تکرار واژۀ آخر (= عجز) یک بیت در آغاز بیت بعد تفسیر شده است (شمس قیس، همانجا). این نکته نیز در خور توجه است که در بیشتر کتابهای بلاغی در تعبیر «رد العجز... الصدر» از حرف جر «على»، و در برخی کتابها مثل مفتاح العلوم از حرف جر «الى» استفاده شده است، اما تفسیر صاحب مفتاح با تفسیر دیگر علمای بلاغت یکسان است (سکاکی، همانجا) و تنها صاحب المعجم با استفاده از حرف جر «الى» تفسیری متفاوت از صنعت تصدیر به دست داده است (شمس قیس، همانجا).
ب ـ تصدیر در نثر
در نثر، تصدیر چنان است که یکی از دو واژۀ مکرر، دو واژۀ دارای صنعت جناس تام، یا ملحق به جناس (= جناس غیرتام)، و یا دو لفظ مشتق از یک ریشه، در اول و آخر یک جمله (= یک فقرۀ نثر) تکرار شود (خطیب، الایضاح، 399-400؛ تفتازانی، المطول، 449-450؛ مازندرانی، 357)، مانند تکرار واژۀ «بیگانه» در اول و آخر عبارتِ «بیگانه که دوست باشد، خویش است و خویش که دشمن باشد، بیگانه»، و تکرار دو واژۀ «پروانه» در اول و آخر جملۀ «پروانه را در حضور شمع، چه حاجت پروانه» که یکی به معنی «پروانۀ شمع» است و دیگری به معنی «رخصت و اجازه» که حاصل آن شکلگرفتن صنعت جناس تام خواهدبود (نک : همایی، 68- 69).
مآخذ
ابن معتز، عبدالله، البدیع، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاحی، قاهره، 1945م؛ تاج الحلاوی، علی، دقایق الشعر، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، 1341ش؛ تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، به کوشش خطیب قزوینی، کتابفروشی نجفی؛ همو، المطول، قم، مکتبة الداوری؛ خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ همو، التلخیص فی علوم البلاغة، به کوشش عبدالرحمان برقومی، قاهره، 1350ق؛ رادویانی، محمد، ترجمان البلاغه، به کوشش احمد آتش، استانبول، 1949م؛ رامی تبریزی، حسن، حقایق الحدائق، به کوشش محمد کاظم امام، تهران، 1341ش؛ رجایی، محمد خلیل، معالم البلاغه، شیراز، 1340ش؛ رشید وطواط، محمد، حدایق السحر فی دقایق الشعر، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1308ش؛ سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ شمسالعلماء گرکانی، محمدحسین، ابدع البدایع، تبریز، 1377ش؛ شمس قیس رازی، محمد، المعجم، تهران، 1388ش: مازندرانی، محمدهادی، انوارالبلاغه، به کوشش محمدعلی غلامی نژاد، تهران، 1376ش؛ معزی، نجفقلی، درۀ نجفی، به کوشش حسین آهی، تهران، 1362ش؛ همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، 1361ش.