تحویل
تَحْویل، بهمعنای تغییر موقعیت یک جرم سماوی از برجی به برج دیگر در منطقة البروج و تبدیل سال کهنه به سال نو. تحویل سال مشتق از مفهوم این واژه در اصطلاحات نجومی است. تحویل بر وزن تفعیل، در لغت به معنای از حالی به حال دیگر درآمدن (المنجد، ذیل حول) و نیز به معنای برگردیدن، برگشتن، سپردن، انتقال و تغییر شکل است (آنندراج؛ لغتنامه...).
تحویل در علم نجوم
نجوم در جوامع اسلامی در واقع شامل دو رویکرد بوده است، یکی رویکرد علم هیئت و دیگری رویکرد علم احکام نجوم (نک : نالینو، 23-25). علم هیئت به رصد و ثبت حرکت اجرام سماوی میپرداخته، و خود منشأ ایجاد تقویم و پیشبینی وقایع آسمانی، مثل کسوف و خسوف بوده، در صورتی که علم احکام نجوم پیشبینی امور آینده از روی وضعیت اجرام سماوی بوده است. بر اساس دیدگاه اخیر، جایگاه اجرام سماوی با برخی وقایع همبستگی دارد، از اینرو، میتوان از روی قرائن آسمانی سرنوشت را پیشبینی کرد. در این رویکردها بررسی موقعیت یا اثر اجرام سماوی بر اساس مکان و حرکت ظاهری آنها در آسمان بوده که خود ناشی از مناظر و مرایای آنها در اثر حرکت انتقالی زمین به دور خورشید است.
مراد از تحویل یا حلول، انتقال منظر نقطهای در آسمان از آخر یک برج به ابتدای برج دیگر در منطقة البروج است و حرکت معکوس آن را هم عکس تحویل میگویند (گنابادی، «باب هفتم»؛ مصفى، 128-129). برخی حرکت ظاهری هر ستاره از موضعی به موضع دیگر را نیز تحویل گفتهاند و برای حرکت ماه از برجی به برج دیگر از اصطلاح انتقال بهره گرفتهاند (گنابادی، همانجا؛ مصفى، 58). در علم احکام نجوم تحویل یا انتقال هر جرم سماوی به یک برج خاص احکامی ویژه داشته است که میتوانسته سعد یا نحس باشد (نک : قاسمی گنابادی، 188-202، 205). به این ترتیب، با یافتن طالع وقت به استخراج احکام یا پیشگوییهای مربوط به آن میپرداختهاند.
گردش صوری خورشید معیار سال شمسی و سن موالید بوده است، به این ترتیب که وقتی خورشید یک بار به دور همۀ فلک بروج بگردد و به جای اول خود بازگردد، این مدت را یک سال شمسی میگویند (نک : بیرونی، 207؛ بتانی، 192). بنابراین، سن موالید با رسیدن خورشید به جایی که هنگام تولد در آنجا قرار داشته است، مشخص میشود (همانجاها). حلول سال نو و شروع آن بر حسب اتفاق آراء منجمان برابر است با تحویل خورشید از انتهای برج حمل به برج حوت (بیرونی، همانجا؛ قمی، 208) که همزمان با اعتدال بهاری و شروع فصل بهار است.
تحویل خورشید از حمل به حوت، از آن حیث که در سنت نجوم اسلامی مقارن با سال جدید بوده، مشهورترین تحویل قلمداد میشده است. برخی منجمان برای هر یک از فصول سال به تفکیک زایجهای رسم کرده، و احکام آن فصل را با کمک آن استخراج میکردهاند (نک : گنابادی، همانجا). به این نحو مثلاً زایجۀ تحویل آفتاب به حمل را برای احکام بهار، و زایجۀ طالع وقت تحـویل آفتاب بـه سرطان را برای احکـام فصل خـزان رسم میکردهاند. گاه نیز منجمان برای هر برج زایجهای وضع میکردند و حکم ماههای شمسی را به دست میدادند، اما همچنان با حلول آفتاب به حمل فقط اقدام به استخراج احکام سال میکردهاند (همانجا). حتى برای فرض اهمیت شروع سال نو، ساعت تحویل خورشید به حمل هم محاسبه میشده، و به این ترتیب، شروع (حلول) سال نو با دقت منظور میشده است (نک : نصیرالدین، 17- 18).
تحویل سال
در این معنا تحویل سال دال بر پایان یافتن سال قدیم و شروع سال جدید در ابتدای فصل بهار است، و واژۀ «تحویل» وام گرفته شده از مفهوم نجومی «تحویل خورشید از برج حوت به برج حمل» است. اگر چه در قدیم گاهی علاوه بر اول بهار، اول پاییزهم سال نو کشاورزی محسوب میشده است (نک : بلوکباشی، 9؛ ه د، بازار، بخش V)، اما وجه غالب همان اتخاذ اول بهار و انقلاب صیفی به منزلۀ اول سال نو بوده است. تغییرات طبیعی در مناظر و مرایای نجومی (مثلاً ورود خورشید به برج حمل) در واقع محملی برای اجرای مناسک سال نو بوده که بارزترین آن در جوامع مسلمان مناسک نوروز در ایران و حوزههای فرهنگی مرتبط با ایران، مثل تاجیکستان است. مناسک سال نو و مناسک فصلی در فرهنگهای مختلف ساختار و مضامین کمابیش مشابهی را نشان میدهند و میتوان آنها را از جهت ساختار و معانی استعاری و نمادین بررسی و تحلیل کرد.
مناسک انتقال: مناسک سال نو همگی حول مفهوم انتقال یا گذار، شکل میگیرند (نک : خنپ، 178؛ER, X / 416 ). مناسکگذار به طور کلی ساختاری 3 مرحلهای را نشان میدهند کـه در مصادیقگوناگون آن قابلبازشناسی هستند: مرحلـۀ پیشـ آستانهای (جداسازی)، مرحلۀ آستانهای (انتقال)، و در آخر مرحلۀ پس آستانهای (الحاق) (خنپ، 11؛ نیز نک : ه د، پاگشا، نیز تشرّف، آیین).
در مناسک سال نو به خوبی میتوان این ساختار 3 مرحلهای را مشاهده کرد (نک : ه د، نوروز، آیین). مرحلۀ انتقال در نوروز اهمیت بسیار دارد. این مرحله در نوروز با لحظۀ تحویل سال شروع میشود و تکمیل آن به مدت 12 روز (از اول فروردین تا دوازدهم فروردین) ادامه مییابد. در این مدت میتوان خصایص دوران انتقالی مناسکگذار را مشاهده کرد. در مرحلۀ انتقالی یا آستانه وضعیت افراد در حالتی مبهم و نامعین قرار دارد، چرا که در مرحلۀ جدایی از وضعیت قبلی انقطاعی حاصل شده که هنوز وضعیت جـدیـد ــ در ایـن سال نو ــ به جـای آن کامـلاً مستقر نشده است و ساختارها و هنجارهای اجتماعی هنوز در حالت تعلیق نسبی قرار دارند (نک : ترنر، 94-95,106). این تعلیق نسبی در 12 روز اول فروردین نیز با تعطیل کارها، دید و بازدید (بلوکباشی، 81- 83) و نمایشهای خیابانی (همو، 85-86) مشخص میشود. در این مدت روال زندگی روزمره قطع میشود و فضایی تعلیقی، حشرگونه و متمایز از ساختارها و هنجارهای معمول اجتماعی شکل میگیرد و موقعیتی انتقالی و موقت را پدید میآورد.
مراسم میرنوروزی که تا اوایل سدۀ 14 ش هنوز در ایام آغاز فروردین بر پا میشده است (نک : همو، 41-44) به خوبی نقض نمادین ساختار و هنجارهای اجتماعی در جامعه را نشان میدهد. در این مراسم فردی را که معمولاً از طبقات پایین اجتماعی بود، موقتاً حاکم میکردند. این مراسم به وضوح هرج و مرج در ساختارهای مستقر اجتماعی ــ ساختـار طبقاتی و نظم اجتماعی ــ و تعلیق وضع معمول را نشان میدهد. اوج این تعلیق را هم میتوان در زمان تحویل سال که به همراه انتظار، دعا و نشستن در کنار سفرۀ هفت سین و حضور در اماکن متبرک است، ملاحظه کرد (نک : همو، 69-70، 71-80 ؛ احمد، 135 بب ؛ همایونی، 148).
نمادگرایی تحویل سال
مناسک سال نو در همهجا به نوعی تجدید و تکرار تکوین جهان را نمادینه میکند (الیاده، 374- 378) و از اینرو، مناسک نوروزی نیز مملو از نمادگراییهایی دال بر این نوزایی تبدیل و تحویل فصل است (نک : ه د، نوروز، آیین). در نوروز و جشنوارههای بهاری و تابستانی، از نباتات استفادۀ گستردۀ نمادین میکنند. شروع مجدد دورۀ رویش گیاهان و زایایی حیوانات، و کلاً تجدید حیات طبیعت به خوبی با رمز رویش گیاهان نمادینه میشود (برای نمونه، نک : الیاده، 293-296)، و از همین دست است رسم درست کردن سبزه در ایران و تاجیکستان در نوروز (احمد، 136؛ بلوکباشی، 34- 49). همین طور نیز ممکن است تضاد میان نیروهای خفته و نهانی گیاهی در زمستان و بیداری آنها در بهار شکل یک مجادلۀ نمایشی را بگیرد که در نهایت نیروهای نمایندۀ بهار و تابستان پیروز میشوند (فریزر، 291) و به این ترتیب، تحویل فصل یا سال به طور نمادین تحقق مییابد. کوسه نیز در مراسم «کوسۀ نوروزی» یا «کوسه برنشین»، در مناطق مختلف ایران به وضوح نمایندۀ زمستانی است که توسط مردم از شهر یا روستا به بیرون رانده میشود (بلوکباشی، 35-37).
زمانی اهمیت نمادین اینگونه مناسک مشخص میشود که توجه داشته باشیم این مناسک در جوامعی شکل گرفته است که اساساً مبتنی بر اقتصاد کشاورزی و دامداری بودهاند. از این رو، انسان با اعمال آیینی نه فقط تجدید حیات طبیعت، رونق گرفتن معیشت و تحویل سال را تکریم میکرده، بلکه با تقلید و همنوایی با این تغییر، در این امر مشارکت میکرده است (فریزر، 296). آنچه انسان در نمایشی کوچک انجام میداده است، آن را به شیوهای رازآمیز و جادویی بازیگران متعالیتری در سطح کیهانی اتخاذ و اجرا میکردهاند (همانجا).
اگر چه با توجه به تغییر در نظام معیشتی، به نظر نمیرسد مردمانی که هنوز این مراسم را برپا میدارند، چنان تلقی رازآمیزی از آنها داشته باشند و بیشتر آن را دستمایۀ هویت قومی ـ ملی، یا مراسمی تفننی به مثابۀ مقدمهای برای شروع دورهای جدید پس از تحویل سال و گذار به سال نو تلقی میکنند.
مآخذ
آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش دبیرسیاقی، تهران، 1336ش؛ احمد، روزی، نوروز و آیینهای نوروزی در ورا رودان، به کوشش نادر کریمیان سردشتی، تهران، 1383ش؛ الیاده، میرچا، رساله در تاریخ ادیان، ترجمۀ جلال ستاری، تهران، 1372ش؛ بتانی، محمد، الزیج الصابی، به کوشش کارلو آلفونسو نالینو، رم، 1899م؛ بلوکباشی، علی، نوروز جشن نوزایی آفرینش، تهران، 1382ش؛ بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلال همایی، تهران، 1316ش؛ قاسمی گنابادی، محمدقاسم، تنبیهات، اسلامی، ترجمۀ احمد آرام، تهران، 1349ش؛ نصیرالدین طوسی، بیست باب در معرفت اسطرلاب، به کوشش مدرس رضوی، تهران، 1335ش؛ همایونی، صادق، «مراسم چهارشنبه سوری، نوروز و سیزده در شیراز و سروستان»، نخستین جلسات سخنرانی و بحث دربارۀ جشن نوروز و چهارشنبه سوری و سیزدهبدر، تهران، 1356ش؛ نیزتهران، 1284ق؛ قمی، حسن، المدخل الى علم احکام النجوم، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش جلیل اخوان زنجانی، تهران، 1375ش؛ گنابادی، مظفر، شرح بیست باب عبدالعلی بیرجندی، 1276ق؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مصفى، ابوالفضل، فرهنگ اصطلاحات نجومی، تبریز، 1357ش؛ المنجد؛ نالینو، کارلو آلفونسو،تاریخ نجوم: