زمان تقریبی مطالعه: 14 دقیقه

تجریدالاعتقاد

تَجْریدُ الْاِعْتِقاد، معروف‌ترین متن مَدْرسی در کلام شیعۀ امامیه‌(ه‍ م) و از مؤثرترین‌آثار درتاریخ کلام‌شیعه در 7 سدۀ ‌اخیر از خواجۀ نصیرالدین طوسی (597-672ق / 1201-1273م). مؤلف این اثر به عنوان پژوهشگری روشمند و اهل دقت مورد توجه و ستایش بیشتر دانشمندان فرقه‌های مختلف کلامی و فیلسوفان متأخر است. طوسی در غالب علوم روزگار خود رساله پرداخته است. گزارش‌نویسان تا 274 رساله را به وی نسبت داده‌اند (نک‍ ‍: فرحات، 104). آثار کلامی وی یا نقد رساله‌های پیشینیان است، مانند تلخیص المحصل و یا کتابچه‌هایی به زبان فارسی یا عربی است که برای آموزش تدوین شده‌اند. الفصول النصیریة، قواعدالعقاید و تجرید الاعتقاد از گونۀ اخیرند. از این میان تجرید را نفیس‌ترین اثر نصیرالدین طوسی دانسته‌اند (اعسم، 149). 
در عنوان دقیق کتاب، اختلاف فراوان است (شیبی، 97؛ فرحات، 78؛ اعسم، 80). آقابزرگ با استناد به تعبیر نصیرالدین طوسی در سرآغاز کتاب، نام آن را تحریر العقائد می‌داند که با عنوان تجرید شهرت یافته است (3 / 353، 13 / 138). اما وی در گزارش خود از تجرید الاعتقاد، عنوان ترکیبی تجرید‌الکلام فی تحریر عقائد الاسلام را مدخل قرار می‌دهد (3 / 352، 13 / 138). عده‌ای تحریر را تصحیف و نگارش نادرست تجرید می‌دانند (اعسم، 150). علاوه بر تجرید الاعتقاد (نک‍ ‍: نعمه، 493)، تجرید‌العقائد (امین، 46 / 18؛ خوانساری، 6 / 278؛ مدرسی رضوی، 422)، تجرید‌الکلام (قمی، 3 / 216؛ سرکیس، 1250؛ واندیک، 197؛ حاجی خلیفه، 1 / 346) و نیز تعبیرهای تردیدی چون تجرید الاعتقاد أو تجرید الکلام (طبری، 139) عنوانهایی‌اند که دربارۀ تجرید به کار می‌روند. برخی این عناوین را از ساخته‌های شارحان دانسته، و عنوان صحیح را تجرید بدون مضافٌ‌الیه می‌انگارند (اعسم، همانجا). نصیرالدین طوسی در سرآغاز کتاب از اسم آن هم یاد می‌کند. این نام در همۀ دست‌نویسهای موجود و نیز دست‌نویسهایی که از سوی شارحان استفاده شده، به صورت مضاف و مضافٌ‌‌الیه است، اما مضاف به دو صورت تحریر و تجرید آمده، و مضافٌ‌‌الیه نیز به 3 صورت الاعتقاد، العقائد و الکلام آمده است. 
عده‌‌ای با استناد به ناسازگاری برخی از مباحث تجرید با آراء نصیرالدین طوسی در سایر آثارش، مانند شرحاشارات، در انتساب این اثر به وی تردید کرده‌اند (نک‍ : تفتازانی، 1 / 414). اکثریت دانشمندان این تردید را روا ندانسته‌اند (نک‍ ‍: سبزواری، 159). اما ناسازگاری یاد شده را نمی‌توان دلیلی برای عدم انتساب کتاب به نصیرالدین طوسی قلمداد کرد، زیرا این ناسازگاری را بر اساس تحول اندیشه‌های او می‌توان تبیین کرد. انتساب تجرید به نصیرالدین طوسی اسماعیلی مذهب (نک‍ ‍: تامر، 23) هم نارواست، زیرا بدون تردید، آن را پس از روی‌گردانی از مذهبِ اسماعیلی و گرایش به امامیۀ اثنا عشری (یعنی پس از 653ق / 1255م) نوشت. بنا به قول مشهور، خواجه نگارش تجرید را در 660ق / 1262م به پایان برد، اما این گمانه زنی که تجرید آخرین کتاب نصیرالدین طوسی است (اعسم، 151) نیز نارواست و انگیزۀ خواجه از نگارش تجرید، تحریر مسائل کلامی، نظام‌مند سازی اندیشه‌های دینی و بیان مستدل عمده‌ترین عقاید شیعۀ امامیه است (نصیرالدین، «تجرید...»، 12). 
خواجه مباحث تجرید را در 6 مقصد سامان داده است: مقصد نخست متضمن بحث از امور عامه یعنی مباحث وجود و عدم، ماهیت و لواحق آن و علت و معلول است. مقصد دوم با عنوان «جواهر و اَعراض» به بحث از اجسام، جوهر مجرد و اَعراض نه‌گانه، بر سیاق انگارۀ ارسطوییان می‌پردازد. مسائل معرفت‌شناسی و منطقی نیز در این مقصد به اختصار طرح می‌شوند و اگر چه نصیرالدین طوسی این دو بخش را مانند سایر بخشها مقصد می‌نامد، آنها را نمی‌توان تحریر عقاید خواند، بلکه آنها متضمن بیان مبانی وجودشناسی، جهان‌شناسی و معرفت‌شناسی علم کلام است. به همین سبب خواجه در رسالۀ «قواعد العقائد»، این مباحث را به منزلۀ مقدمه بر اصول و مبانی مباحث کلامی طرح می‌کند (نک‍ : ص 437). از مقصد سوم تا مقصد ششم به ترتیب مسائل خداشناسی، شامل مسائل مربوط به وجود صانع، صفات و افعال وی؛ نبوت عامه و خاصه؛ امامت عامه و خاصه؛ و معاد مورد بحث قرار می‌گیرد. وی بر خلاف شیوۀ رایج نگارش کتابهای کلامی، به بحث از چیستی علم کلام و سایر عناوین هشت‌گانه در معرفی این دانش نمی‌پردازد. 
جهت‌گیری و روش‌شناسی تجرید، بنا به دیدگاه مشهور، ارائۀ نظام کلامی‌ ـ فلسفی در عقاید شیعی است. نصیرالدین طوسی‌را درتأسیس‌ چنین‌ نظامی‌‌ موفق ‌دانسته‌اند (اعسم، 140، 155). این دیدگاه را در پرتو جایگاه تاریخی تجرید در چالش فیلسوفان و متکلمان می‌توان ارزیابی کرد.‌ تجرید از 4 جریان عمدۀ‌ فلسفی وکلامی متأثر است: سنت کلام‌نگاری شیعی شیخ مفید، سید مرتضى، شیخ طوسی، زین‌الدین بیاضی؛ فلسفۀ مشایی ابن سینایی؛ کلام فلسفی فخر‌الدین‌ رازی؛ و مبانی اعتزالی. دو جریان نخست بی‌نیاز از توضیح‌اند. دربارۀ تأثّر نصیرالدین طوسی از فخرالدین ‌رازی توجه به چالش فیلسوفان و متکلمان حائز اهمیت است. قواعد العقائد غزالی (450-505ق / 1058-1111م)، یکی از پاسخهای مهم به این چالش است و خواجه یکی از مهم‌ترین آثار کلامی خود را با آن همنام ساخته است، اما با رهیافتی بسیار متفاوت. فخرالدین‌رازی با روی‌آورد انتقادی به آراء فیلسوفان، اندیشه‌های فلسفی روزگار خود را نه طرد، بلکه بازسازی کرد تا اندیشه‌های کلامی اشعری گونۀ خود را بر آنها استوار سازد و این پاسخی متفاوت با پاسخ غزالی به چالش فلسفه و کلام است. خواجه که در شرح الاشارات و تلخیص المحصل، آراء و انتقادهای فخرالدین‌رازی را مورد چالش و رد قرار می‌دهد، در امور عامۀ تجرید الاعتقاد کم و بیش از دیدگاههای وی متأثر می‌گردد و همین امر سبب ناسازگاری برخی آراء وی در تجرید با دیدگاهش در کتابهای سابق می‌گردد. قاعدۀ مسبوقیت امر حادث بر ماده و مدّه، نظریۀ مشایی هیولای اولى، انطباق قاعدۀ الواحد دربارۀ باری تعالى، نظریۀ قِدم زمانی عالم، علم ‌باری تعالی و نظریۀ عقول از جمله مواضعی است که خواجه در آنها بیش و کم رهیافت فخرالدین ‌رازی در المباحث المشرقیـة را اخذ می‌کنـد. بنابراین، مراد از فلسفـه در این ادعا کـه تجرید بنیان‌گـذار نظام کلام فلسفـی در شیعـه است، مفهوم مشایـی آن، حتـى در سنت ابن ‌سینایی نیست.
تأمل در روش‌شناسی تجرید، انگارۀ کلام فلسفی را از جهت دیگر مورد نقادی قرار می‌دهد. خواجه در اثبات صانع به شیوۀ بوعلی گام برمی‌دارد و استدلال وی (نک‍ ‍‍: «تجرید»، 305) آشکارا تقریری از برهان ضرورت و امکان ابن‌ سینا در الاشارات و التنبیهات (1 / 261 بب‍ ‌) است. خواجه در بیان اوصاف باری تعالى بیش و کم از مفهوم‌سازیهای متکلمان فاصله می‌گیرد و به تصویر فیلسوفانه نزدیک می‌شود و با برخی از آراء متکلمان معتزلی نیز، به شیوۀ متکلمان پیشین شیعه، مخالفت می‌کند، اما در اثبات نبوت، روش فیلسوفان (استدلال مبتنی بر وجوب من‌الله) را در پیش نمی‌گیرد. وی در «قواعد العقائد» به تفصیل طریق فیلسوفان را در اثبات نبوت گزارش می‌کند (ص 456-457). روش تجرید در اثبات نبوت، برهان لطف است که بر نظریۀ حسن و قبح عقلی استوار است. نظریه‌ای که بنیان نظام کلامی خردگرایانۀ معتزله است و آنها را از اشاعره و فیلسوفان متمایز می‌سازد. بیشتر مسائل‌کلامی که سمعیات خوانده می‌شوند، بر چنین بنیانی استوار است. به همین سبب علامۀ حلی (د 726ق / 1326م) شارح سرشناس تجرید بر اهمیت نظریۀ حسن و قبح عقلی در بسیاری از عقاید دینی تأکید می‌کند (ص 327). 
مسئلۀ عصمت نیز مثال قابل توجه در فهم روش‌شناسی تجرید است. تصور نصیرالدین طوسی از عصمت انبیا، تصور رایج شیعۀ امامیه است، نه تصور اهل سنت؛ اما روی‌آورد وی به عصمت، روش فیلسوفانۀ تبیین نیست، بلکه روش کلامی اثبات است. 
کمتر اثری به میزان تجرید بر آثار کلامی متأخران مؤثر افتاده است. مهم‌ترین منابع کلامی پس از نصیرالدین طوسی، آثاری مانند اللوامع الالٰهیۀ سیوری، المواقف ایجی، المقاصد تفتازانی، و المجلی ابن ابی جمهور احسایی، بیش و کم وامدار روی‌آورد، ساختار و یا اندیشه‌های تجریدند (اعسم، 154). یکی از ابعاد تأثیر تاریخی تجرید، وجود شرح و حاشیۀ فراوان بر آن است (برای فهرستی از شرح و حاشیه‌ها، نک‍ : آقابزرگ، 3 / 353-355، 13 / 138-140؛ حاجی خلیفه، 1 / 346-351؛ شورا، 5 / 80، 84، 89، جم‍ (. در این میان، برخی از شرح و حاشیه‌ها اهمیت تاریخی دارند و قابل گزارش‌اند. 
نخستین شرح تجرید، کشف المراد علامۀ حلی، شاگرد خود خواجۀ طوسی است. وی بر تجرید المنطق خواجه و قواعد العقائد وی نیز شرح نوشته است. شرح علامۀ حلی بر تجرید در حوزه‌های شیعی به عنوان متن درسی علم کلام رواج فراوان دارد. علامه، به سبک «قال أقول» به شرح متن می‌پردازد. وی هر یک از مسائل کلامی را با عنوان خاصی و شمارۀ معینی، متمایز می‌سازد. طرح مسئله و صورت‌بندی آن، تقریر دیدگاه مؤلف، مقایسۀ آن با مهم‌ترین دیدگاههای دیگران، توضیح استدلال مؤلف و در مواضعی تکمیل آن از ویژگیهای شرح علامۀ حلی است. وی در مواضعی نیز به نوآوری مؤلف اشاره می‌کند، مانند بیان خاص نصیرالدین طوسی در برهان تطبیق در ابطال تسلسل (ص 120). علامۀ حلی در موارد بسیار نادری به ناکامی خود از دست‌یابی به مراد مؤلف اعتراف، و تنها به گمانه‌زنی بسنده می‌کند. وی به پیروی از مؤلف، از «رؤوس ثمانیۀ» علم کلام سخن به میان نمی‌آورد. متأخران، علامۀ حلی را در کشف مقصود مؤلف ستوده‌اند (اصفهانی، 1). 
دومین شرح مهم، تفرید الاعتماد ابوالعلاء بهشتی (ه‍ م) است که‌در ربیع‌الآخر 741 / اکتبر 1340 نگارش‌آن به‌اتمام رسیده ‌است. این شرح، مزجی و نسبت به کشف‌المراد علامه،آسان‌یاب‌تر است. ابوالعلاء ظاهراً شرح علامۀ حلی را ندیده بوده است. هدف عمدۀ شارح، توضیح مقصود مؤلف و استدلال و دفاع از مبانی وی است و به همین سبب، مانند کشف‌المراد، جز در موارد بسیار نادر به نقد اندیشه‌های مؤلف نمی‌پردازد. روش وی چنین است که در آغاز، سخن مؤلف را در قالب عبارتهای بسیار گویا بازسازی می‌کند و آن‌گاه چالشهای موجود و یا محتمل را دربارۀ دیدگاه مؤلف به صورت پرسش طرح می‌کند و به پاسخ آنها می‌پردازد. ابوالعلاء بهشتی در مواضع مختلفی به ابواسحاق اسفراینی (337- 418ق / 949-1027م) با تعبیر استاد ارجاع می‌دهد. اسفراینی از دانشمندان اهل سنت است. وی در مبحث امامت ابتدا، بر اساس شیوۀ حاکم بر شرح، با آوردن دلیلهای قرآنی و روایی به دفاع از مواضع نصیرالدین می‌پردازد، اما در پایان مبحث امامت، با ادلۀ خواجه معارضت می‌کند (نک‍ : ابوالعلاء بهشتی، مبحث «امامت»). 
سومین شرح مؤثر، از آن شمس‌الدین محمودبن عبدالرحمان ابن احمد اصفهانی (674-741ق) است. این شرح تسدید (در برخی گزارشها: تشدید) القواعد فی شرح تجرید العقائد نام دارد و در مقایسه با شرح معروفی که بعد از اصفهانی، به وسیلۀ قوشچی نوشته شد، به نام شرح قدیم معروف گردید. اصفهانی که هر دو شرح علامۀ حلی و اسفراینی را دیده است، شرح علامه را می‌ستاید. هدف شارح توضیح مشکلات تجرید، کشف مقاصد آن، اشاره به مواضع قابل انتقاد و اعتراض، پاسخ به شبهه‌های مؤلف (نسبت به عقاید اهل سنت) در مباحث کلامی مانند امامت و نیز تمایز هستۀ سخن نویسنده از پوستۀ قابل رد آن است (اصفهانی، همانجا). روش شارح به این صورت است: گزارش کامل سخن مؤلف در هر مسئله، توضیح مفاهیم کلیدی به صورت واضح و متمایز، تقریر دلیلهای مؤلف و تبدیل صورت مضمر قیاسها به شکل مصرّح و سرانجام جست‌وجو از مبانی دیدگاه نصیرالدین طوسی. روش اصفهانی از حیث پای‌بندی به روی‌آورد تحلیلی ستودنی است. وی از دراز دامنی ملال‌انگیز و کوتاه‌نویسی ابهام‌زا اجتناب می‌کند. شارح، نظام کلی کتاب را از حیث کلام فلسفی مقبول یافته، اما با گرایش به نظام کلامی ـ فلسفی در سنت اشعری به نقد تجرید می‌پردازد. از ویژگیهای اصفهانی، بسنده‌نکردن به دست‌نویس واحد از متن و بررسی مقایسه‌ای دست‌نویسهای متعدد است. شارح بر خلاف مؤلف و دو شرح یاد شده، به اجمال علم کلام را تعریف می‌کند. تعریف وی (بحث از اموری که معاد و مباحث متعلق به معاد از آنها معلوم می‌گردد) در تاریخ تعریف علم کلام دارای نوآوری است (نک‍‍ : فرامرز قراملکی، الهندسة...، 24) و جرجانی (740-816ق / 1339-1413م) نیز در رسالۀ التعریفات آن را بدون ارجاع به اصفهانی آورده است (ص 80). 
بر شرح اصفهانی حاشیه و‌تعلیقات‌‌ بسیاری نوشته ‌شد. مهم‌ترین آنها، حاشیۀ میر سید شریف جرجانی است. حاشیۀ جرجانی مفصل است و آن را از جهت دقت و ژرف‌نگری ستوده‌اند (قوشچی، 2؛ آقابزرگ، 3 / 3). 
چهارمین شرح مؤثر، از آن علی بن محمد قوشچی (د 879ق / 1474م) معروف به شرح جدید است. قوشچی تجرید را از جهت محتوا، نظام‌مندی و دقت ستوده است و با اشاره به اهتمام دانشمندان در شرح و توضیح آن، از شرح اصفهانی و حاشیۀ جرجانی بر آن به نیکی یاد می‌کند، اما تجرید را هنوز نیازمند شرح و توضیح می‌داند. انگیزۀ قوشچی از شرح، زدودن دشواریها، روشن‌کردن موارد ابهام، تقریر قواعد و تفسیر مقاصد تجرید است تا از این طریق بتواند فواید این اثر را بیشتر در دسترس افراد قرار دهد (ص 3). شرح وی مزجی است. افزون بر توضیح عبارتهای مؤلف، به نقد آنها نیز می‌پردازد. شرح قوشچی به آثار فخرالدین‌ رازی، المواقف، و شرح آن و المقاصد و شرح آن نیز ناظر است و مطالعۀ تطبیقی، رهیافت غالب در این شرح است. این شرح، در دو دورۀ شیراز و اصفهان (نک‍ : دنبالۀ مقاله) مورد بررسی، بحث و چالش قرار گرفت و به همین سبب حاشیه و تعلیقهای فراوانی بر آن نوشته شد. مشهورترین حواشی بر شرح قوشچی، طبقات الجلالیة و الصدریة است که بر مجموعۀ حاشیه‌های قدیم، جدید و جدیدتر دوانی و صدرالدین دشتکی اطلاق می‌شود (نک‍ ‍: واعظ‌‌زاده، 67- 68).
رقابت دو مدرسۀ جلالیه و صدریه در شیراز به چالش در مباحث شرح جدید دامن زد. شاگردان دوانی و دشتکی، کسانی چون خفری، غیاث‌الدین منصور، نیریزی و … به نگارش حواشی و داوری میان استادان خود پرداختند. در میان حواشی دورۀ اصفهان، دو حاشیۀ خوانساری و اردبیلی معروف‌ترند. چالش دانشمندان دربارۀ مباحث شرح جدید تجرید، مباحث فلسفی، معرفت‌شناختی و عرفانی فراوانی را به میان آورد. معمای جذر اصم یا شبهۀ «کل کلامی کاذب»، به عنوان مثال، در طبقات الجلالیة‌ و الصدریة به میان آمده است و موضوع تک‌نگاریهای فراوان در این دوره گردید (نک‍ : فرامرز قراملکی، «معمای…»، 80-84). 
مفصل‌ترین شرح تجرید از آنِ عبدالرزاق لاهیجی (د 1051ق / 1641م)، متکلم شیعی در دورۀ اصفهان است. این شرح مزجی است و شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام نام دارد. لاهیجی شرح دیگری نیز به نام مشارق الالهام دارد و این هر دو ناتمام‌اند. شارح کوشش پیشینیان را از دست‌یابی به مقصود نویسنده ناموفق می‌انگارد، اما به همۀ آنها نظر دارد. از ویژگیهای شرح لاهیجی، تعدد منابع و روی‌آوردهای گوناگون نویسنده در طرح مسائل است. وی با روی‌آوردهای فلسفی، کلامی و عرفانی به تحلیل مسائل می‌پردازد و در مواضع گوناگون به آثار پیشینیان ارجاع می‌دهد و بدون بیان نام، اندیشه‌های استاد خود ملاصدرا را نیز به میان می‌آورد. لاهیجی را در اخذ رهیافت کثرت‌گرایانه باید از ملاصدرا ملهم دانست، اگر چه مبانی وی با حکمت متعالیۀ صدرایی متفاوت است (نک‍ ‍: همان، 65-72). 
در میان شروح و ترجمه‌های معاصر از شرح ابوالحسن شعرانی باید یاد کرد. وی با توجه به شرحهای پیشین به ویژه کشف‌المراد، می‌کوشد تا مقصود نویسنده و تقریر دلیلهای وی را به زبان فارسی، توضیح دهد. وی آگاهانه از اخذ روی‌آورد عرفانی‌و نیز رهیافت تفسیری و روایی در شرح تجرید خودداری می‌کند. 

مآخذ

آقا بزرگ، الذریعة؛ ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، منطق، تهران، به کوشش محمود شهابی، 1339ش؛ اصفهانی، محمد، تشدید القواعد، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ ابوالعلاء بهشتی، محمد، تفرید الاعتماد، نسخه‌ خطی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ اعسم، عبدالامیر، الفیلسوف نصیرالدین طوسی، بیروت، 1980م؛ امین، محسن، اعیان الشیعة، به کوشش حسن امین، بیروت، 1379ق / 1959م؛ تامر، عارف، اربع رسائل اسماعیلیة، سلمیه، 1952م؛ تفتازانی، مسعود، شرح المقاصد، به کوشش عبدالله‌ عمیره، بیروت، 1982م؛ جرجانی، علی، التعریفات، بیروت، 1990م؛ حاجی خلیفه، کشف؛ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، بیروت، 1411ق / 1991م؛ سبزواری، ملاهادی، اسرار الحکم، تهران، 1286ق؛ سرکیس، یوسف‌الیان، معجم‌ المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره، 1346ق / 1928م؛ شورا، خطی؛ شیبی، کامل مصطفى، الفکرالشیعی و النزعات الصوفیة، بغداد، 1386ق / 1966م؛ طبری، محمدعلی، زبدة‌الآثار، تهران، 1372ش؛ علامۀ حلی، حسن، کشف‌ المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، به کوشش ابراهیم موسوی زنجانی، بیروت، 1399ق / 1979م؛ فرحات، هانی نعمان، الخواجة نصیرالدین طوسی، بیروت، 1406ق / 1986م؛ فرامرز قراملکی، احد، «معمای جذر اصم در حوزۀ فلسفی شیراز»، خردنامۀ صدرا، 1375ش، شم‍ 4؛ همو، الهندسة المعرفیة للکلام الجدید، بیروت، 1423ق / 2002م؛ قمی، عباس، الکنى و الالقاب، نجف، 1376ق / 1957م؛ قوشچی، علی، شرح التجرید، تهران، 1208ق؛ مدرس رضوی، محمدتقی، احوال و آثار نصیرالدین طوسی، تهران، 1354ش؛ نصیرالدین طوسی، محمد، «تجرید الاعتقاد»، ضمن کشف المراد (نک‍ ‍: هم‍ ، علامۀ حلـی)؛ همو، «قواعـد العقائد»، همراه تلخیص المحصل، به‌کـوشش عبدالله نورانـی،تهران،1359ش؛ نعمه، عبدالله، فلاسفة الشیعة، بیروت، دارالمیاه؛ واعظ‌زادۀ‌ خراسانی،محمد، «بحثی پیرامون شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام»، یادنامۀ حکیم لاهیجی، تهران، 1374ش؛ واندیک، ادوارد، اکتفاء القنوع، قاهره، 1897م.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.