تاورنیه
تـاوِرْنیه، ژان ـ بـاتیست (1014-1100ق / 1605- 1689م)، جهانگرد و بازرگان معروف فرانسوی که بارها به ایران و مشرقزمین سفر کرد. سفرنامۀ او در شرح وقایع دورۀ صفویه بسیار حائز اهمیت است.
تاورنیه در 1605م در پاریس در خانوادهای پرُتستان و آشنا به علوم جغرافیایی تولد یافت. از نخستین سالهای زندگی و دورۀ جوانی او آگاهی روشنی در دست نیست. همین قدر میدانیم که محیط خانوادگی او و آشنایی پدرش با علوم جغرافیایی و مصاحبتهای پدرش با کسانی که به خانۀ آنها رفت و آمد داشتند، اشتیاق سفر را خیلی زود در او پدید آورد (تاورنیه، «شش مسافرت ...»، 7؛ پیا، 7؛ یراسیموس، I / 7؛ «ژان ـ باتیست...»، npn.).
آغاز سفرها
او در 16 سالگی سفرهای خود را آغاز کرد (یراسیموس، نیز «ژان ـ باتیست»، همانجاها). نخست به انگلستان و زادگاه پدرش، آنور ــ آنورس، بندری در هلند ــ رفت؛ سپس به شهرهای آلمان و دیگر کشورهای اروپا سفر کرد (تاورنیه، همان، 7-8). او تا 22 سالگی بیشتر مناطق اروپا را گشت و با زبانهای گوناگون این قاره آشنا شد (پیا، 8؛ تاورنیه، همانجا). قصد او از این سفرها آشنایی با کشورهایی بود که پیش از آن فقط در نقشههای جغرافیایی دیده بود (پیا، 7). تاورنیه در طی این سفرها بیش از 4 سال در خدمت نایبالسلطنۀ مجارستان بود و در این دوره بارها در جنگ بر ضد عثمانیان شرکت کرد (نک : تاورنیه، همان، 8؛ پیا، همانجا).
سفر به شرق و ایران
تاورنیه در 1040ق / 1630م به راتیسبُن آلمان رفت تا در مراسم تاجگذاری فردیناند سوم، پادشاه رومانی شرکت کند (تاورنیه، همان، 12؛ پیا، 9 ). در آنجا با کشیش ژوزف معروف، فرستادۀ ریشلیو و مدیر مأموریتهای مشرق زمین ملاقات کرد و به پیشنهاد او برای همراهی دو نجیبزاده تا قسطنطنیه و فلسطین رفت (تاورنیه، همان، 14؛ پیا، 9-10؛ یراسیموس، I / 8). او پس از جدایی از آنان، 11 ماه در قسطنطنیه ماند و سپس به همراه کاروانی از طریق توقات، ارز روم و ایروان، عازم اصفهان شد (تاورنیه، همان،22-23 ) و در میان سالهای1631-1632م وارد ایـن شهر شد (همـان،11, 17-19, 33, 73؛ گابریل،147). وی در مدتاقامت 2 تا 3 ماه خود در اصفهان به بررسی موقعیت بازرگانی اصفهان و چگونگی برقراری روابط بازرگانی میان فرانسه و ایران پرداخت (یراسیموس، I / 11-12). در این سفر او نخستین بار ساعتسازی از اهالی سویس را به ایران آورد (تاورنیه، همان، 35، «مسافرت...»، 172-179). این سفر مصادف با پادشاهی شاهصفی (1038-1052ق)، جانشین شاهعباس بزرگ بود. سفرهای دیگر تاورنیه به ایران در زمان سلطنت شاه عباس دوم (1052-1077ق) و شاه سلیمان صفوی (1077- 1105ق) صورت گرفت (پیا، 10).
او در نخستین سفرش به ایران پارچهها و سنگهای گرانبهایی خریداری کرد و با خود به فرانسه برد و در آنجا با سود فراوان فروخت. این موقعیت انگیزۀ سفرهای بعدی او را به شرق به قصد تجارت تقویت کرد («فرهنگ...»، XIV / 1518). تاورنیه در سفرنامۀ خود هدف اصلی سفرهایش را آشنایی با پادشاهان بزرگ سرزمینهای افسانهای شرق که در فرانسه با شگفتی از آنها یاد میشد، عنوان کرده است (نک : «ادامۀ سفرها...»، IV / 329-330).
تاورنیه در 1048ق / 1638م سفر دوم خود را به ایران آغاز کرد و به همراه برادرش دانیل، به عنوان بازرگان از راه حلب و بصره وارد ایران شد (همو، «شش مسافرت»، 125؛ یراسیموس، I / 12). این سفر با تولد لوئی چهاردهم (سل 1643- 1715م)، پادشاه [آیندۀ] فرانسه مصادف بود وتاورنیه این خبر را به دربارهای عثـمانـی، هنـدوستان و نیز ایــران رسانید (همان، 125, 159).
او در ادامۀ این سفر به هند رفت (همو، «ادامۀ سفرها»، III / 1-4, 41-43, 152-153). ملاقات او با اورنگ زیب (ه م)، امپراتور گورکانی هند و بازدیدش از معادن الماس، انگیزۀ سفرهای بعدی او را به هند فراهم آورد («ژان ـ باتیست»، .npn).
تاورنیه در 4 شوال 1053ق / 6 دسامبر 1643م از راه حلب سومین بار راهی مشرق زمین شد (تاورنیه، «شش مسافرت»، 160-161). او در این سفر به عنوان خاورشناس وظیفۀ تعلیم مأموران سیاسی و هیئتهای تبلیغی مذهبی را که به شرق سفر میکردند، بر عهده داشت (یراسیموس، I / 14). تاورنیه در حلب به اتفاق دو کشیش و سفیر کبیر ونیز، دومینیکو دِ سانتیس که از طرف پاپ، پادشاه لهستان و جمهوری ونیز حامل پیغامی برای شاهعباس دوم بودند، راهی اصفهان شد. او در این سفر مدتی طولانی در اصفهان نماند (تاورنیه، همان، 162, 181, 187) و از طریق بندرعباس به هند (همو، «ادامۀ سفرها»، III / 121, 126, 155-156, 169) و از آنجا به جاوه رفت و از راه اقیانوس هند به اروپا بازگشت (همان، IV / 215, 223, 228, 251-253, 295-296, 329-330).
تاورنیه در 9 رجب 1061ق / 18ژوئن 1651م سفر چهارم خود را به شرق آغاز کرد و از راه اسکندریه و حلب (همو، «شش مسافرت»، 191-203) به بندرعباس )همان، 234-235) رفت و از آنجا راهی هندوستان شد (همو، «ادامۀ سفرها»، III / 220-224) و از شاه اسحاق خان (عموی اورنگ زیب) خلعتی فاخر دریافت کرد (همان، III / 268).
تاورنیه در 1067ق / 1657م سفر پنجم خود را به همراه چند تاجر و ماجراجوی فرانسوی در پیش گرفت (همو، «شش مسافرت»، 239-240؛ یراسیموس، I / 17). در این سفر از راه ارزروم و ایروان به اصفهان رفت و با شاهعباس دوم ملاقات کرد و سنگهای گرانبهایی که همراه خود داشت، به او فروخت و از او خلعتی فاخر دریافت کرد (تاورنیه، همان، 250-252)؛ آنگاه در ادامۀ سفرش به هندوستان رفت و در سورات از شاه اسحاق خان (همو، «ادامۀ سفرها»، III / 24-25) مجوزی برای سفر در قلمرو پادشاهی مغولان هند گرفت (همان، III / 347-354). او در بازگشت از این سفر در 58 سالگی ازدواج کرد (یراسیموس، I / 18).
تاورنیه در 7 جمادیالاول 1074ق / 27 نوامبر 1663م ششمین سفر خود به شرق را همراه تنی چند از صاحبان حِرَف و مشاغل گوناگون و نیز آندره دولیه دلاند، جهانگرد معروف فرانسوی آغاز کرد (تاورنیه، «شش مسافرت»، 253؛ یراسیموس، I / 19-20؛ گابریل، 148؛ خواجه نوری، 148). این سفر بیش از دیگر سفرهایش موجب معروفیت وی گردید. او در این سفر اشیاء تجملی و تزیینی مانند ساعت، گلدانهای کریستال و انواع سنگهای گرانبها را با خود همراه داشت و از راه ازمیر به ایروان و تبریز رفت و کالاهای تجارتی خود را پیش از دیگر تاجران همسفرش به اصفهان فرستاد (تاورنیه، همان، 264-268؛ یراسیموس I / 21). هدف آنان از این سفرها، فروش کالا به دربار ایران بود (همانجا). در این سفر شاه عباس دوم خلعتی فاخر به همراه خرقهای زرین و خزی اعلا به تاورنیه هدیه داد. این خز در اروپا مورد توجه بسیاری قرار گرفت (تاورنیه، «مسافرت»،101, 104-107). احتمال میرود تاورنیه در این سفر به کمک دو جهانگرد دیگر (تِونو و شاردن) قصد تأسیس شرکت هند شرقی فرانسه را داشتهاند؛ زیرا این 3 تن به فاصلۀ کمی از هم، در 1663م پیش از تأسیس شرکت راهی ایران شدند، در حالی که شرکتهای هند شرقی و هند غربی فرانسه به طور هم زمان در 1664م تأسیس شدند (یراسیموس، I / 19-20). آنگاه تاورنیه، تونو و دولیه دلاند از اصفهان به بندرعباس رفتند (همو، I / 22) و تاورنیه از آنجا رهسپار هند شد. در این فاصله گروهی از بازرگانان فرانسوی که حامل نامهای از طرف لوئی چهاردهم برای شاه عباس دوم بودند، در ژوئیۀ 1665 به اصفهان رسیدند. اینان قصد تأسیس اولین نمایندگی کمپانی هندوستان را در بندرعباس داشتند (همانجا)؛ اما به سبب اختلاف میان آنان این برنامه ناکام ماند (همو، I / 22-23).
تاورنیه در ادامۀ سفر به هند با اورنگ زیب دیدار کرد (همانجا؛ تاورنیه، «ادامۀ سفرها»، III / 116-119) و پس از مدتی اقامت در دربار مغول به بندرعباس بازگشت و در آنجا بار دیگر با تونو و شاردن، دو سیاح دیگر فرانسوی ملاقات کرد و با سپردن نمایندگی شرکت هند شرقی فرانسه به لتوال، راهی اصفهان شدند (یراسیموس، I / 23).
تاورنیه با فروش سنگهای قیمتی و کالاهایی که از شرق آورده بود، ثروت هنگفتی به دست آورد و مهمانخانهای در پاریس و باروننشینی در اوبون سویس خریداری کرد و به همین مناسبت لقب «بارون دوبون» به وی اعطا گردید و در زمرۀ نجبای فرانسه قرار گرفت (پیا، 10؛ «فرهنگ»، XIV / 1518؛ یراسیموس، I / 24؛ کلمبیا). اما هزینههای زندگی تجملی او باعث شد تا ثروتش به سرعت رو به کاهش گذارد. وی برای تداوم کار تجارتش برادرزادهاش، پیر را به ایران فرستاد، اما پیر ثروت او را تصاحب کرد و تاورنیه به ناچار باروننشین و مهمانخانۀ خود را فروخت. احتمالاً تاورنیه در 1685م در پیلغو «فرمان نانت» که برضد پرتستانها صورت گرفته بود، مدتی را در زندان به سر برده است («فرهنگ»، همانجا).
وضع اقتصادی نامناسب تاورنیه سبب شد که در 79 سالگی پیشنهاد شاهزادۀ براندنبورگ را برای سفر به هند و به عهدهگرفتن مسئولیت شرکتی را که در هندوستان در دست تأسیس داشت، بپذیرد. از این رو، باردیگر آهنگ سفر به مشرق زمین کرد. او در این سفر قصد داشت تا از طریق مسکو به شرق سفر کند (یراسیموس، I / 26)، اما بر اثر بیماری در مسکو درگذشت و در گورستان پرتستانهای آن شهر به خاک سپرده شد (همو، I / 26-27؛ «فرهنگ»، همانجا).
به گفتۀ برخی، تاورنیه به تشویق لوئی چهاردهم اقدام به نوشتن خاطراتش کرد و چون قصد اهدای کتابش را به او داشت، یادداشتهای سفرهایش را در اختیار ساموئل شاپوزو (یراسیموس، I / 24؛ بال، II / 9)، از اعضای آکادمی فرانسه قرار داد تا وی آنها را به قلم شیوایی به نگارش درآورد؛ اما پس از نگارش جلد دوم سفرنامهاش، با شاپوزو اختلاف پیدا کرد (یراسیموس، همانجا) و نگارش جلد سوم سفرنامه توسط شخصی به نام لاشاپل صورت گرفت (EUE, LIX / 950). او از یادداشتهای کشیش گابریل دوشینون، کشیش رافائل و پیترو دلاواله، جهانگرد مشهور ایتالیایی در نگارش سفرنامۀ خود استفاده کرد و نخستین کتابش را با عنوان «خاطرات جدید از سرای (بابعالی)» که حاصل مطالعات او در مدت اقامتش در قسطنطنیه بود، در 1675م منتشر ساخت (یراسیموس، I / 9,25؛ بهرامی، 26) و سال بعد کتاب «شش مسافرت ژان باتیست
تاورنیه به عثمانی، ایران و هندوستان» نخستینبار به چاپ رسید (یراسیموس، I / 25).
در میان تألیفات تاورنیه مجموعهای از چندین گزارش و رسالۀ منحصر به فرد نیز در 1679م منتشر شد ( لاروس...، X / 192) که حاوی مطالب ارزندهای دربارۀ ژاپن، چین، ترکیه، تأسیس کمپانی فرانسه در شرق، و فعالیتهای تجارتی هلندیها در سرزمینهای آسیایی بود (فهرست...، 146). سفرنامۀ تاورنیه در حیات او به زبانهای انگلیسی، آلمانی و ایتالیایی ترجمه و چاپ شد (یراسیموس، بهرامی، همانجاها)؛ اما پس از انتشار، در صحت مطالب آن شک و تردید شد و عدهای دیگر که به چشم حسد به او مینگریستند، سفرهای او را با سفرهای شاردن و تونو مقایسه میکردند (گابریل، 150-151).
گزارشهایتاورنیه کهحاوی اطلاعات ارزندهای ازمشرقزمین بود، تأثیر بسزایی در شناخت اروپاییان از ایران و دیگر سرزمینهایشرقی داشت. این سفرنامه در آثار نویسندگان بزرگ فرانسوی چون ولتر و منتسکیو بیتأثیر نبود و اندیشمندان، نویسندگان، سیاستمداران و سیاحان اروپایی از اینسفرنامه برای شناخت شرق بهره جستهاند (تاورنیه، «شش مسافرت»، 34-35؛ افشار،56-57؛ اوبن، 409-410 296, 274-275,؛ ملکم، 571-572, 575, 588؛ کرزن، II / 17-18, 24؛ نیز نک : فرایر، II / 97, 144, 184, 186-187؛ شرفالدین، 71, 182).
تاورنیه که به عنوان بازرگان به مشرقزمین سفر کرده بود، در گزارشهای خود راههای ارتباطی را بر مبنای راههای کاروانرو وصف کرده، و از آثار تاریخی به ندرت سخن به میان آورده است. در واقع، سفرنامۀ وی راهنمای مناسبی برای بازرگانانی شد که قصد سفر به مشرق زمین را داشتند (یراسیموس، I / 28-29؛ تاورنیه، همان، 105-116). او افسانههایی را که میشنید، اغلب باور میکرد و مانند بیشتر جهانگردان تحت تأثیر مشاهدات خود قرار میگرفت. از جمله به پیروی از عقیدۀ رایج آن زمان که تبریز را همان اکباتان قدیم و پایتخت مادها میدانستند، در سفرنامۀ خود به این نکته اشاره کرده است. همچنین بر اساس عقیدۀ عموم، قبر همسر نوح را در مرند، و قبر یونس نبی (ع) را در تپۀ کوچکی در نزدیکی نینوا یاد کرده است (همان،49-50, 175).
تاورنیه با آنکه زبان مردم بسیاری از کشورها را نمیدانست، به گردآوری نسخههای خطی این سرزمینها نیز میپرداخت (یراسیموس،I / 7, 27). وی در سفرنامهاش به امنیت کاروانسراها و راههای ارتباطی ایران در مقایسه با عدم امنیت آنها در عثمانی، و نیز کنارگذارده شدن قزلباشها به دستور شاه عباس اول در سفرنامۀ خود اشاره کرده است (نک : باستانی پاریزی، 52).
ایران در سفرنامۀ تاورنیه
تاورنیه در سفرنامۀ مربوط به ایران به وصف مطالب بسیاری از جمله راههای گوناگون ورود به ایران و هندوستان از اروپا (همان، 270, 280, 285-300, 365-367)، معادن ایران (همان، 554-559، نیز «مسافرت»، 187-191)، مهارت ایرانیان در ساخت ظروفمسی، صیدمروارید دربحرین و اهمیتتجارتیآن (همان، 373-377، «ادامۀ سفرها»،III / 161-162)، گلهای ایران و کثرت تنوع آنها در مقایسه با گلهای اروپایی، تهیۀ گلاب و صادرات آن، میوههای ایران، صادرات پستۀ قزوین و بادام یزد به هندوستان و بینظیر بودن خرمای جهرم («شش مسافرت»، 373-377, 671، «مسافرت»، 13-26)، تجارت خاویار در عثمانی و ایران («شش مسافرت»، 310)، طرز ساخت خانه در ایران و سبک معماری آن (همو، «مسافرت»، 26-29)، صادرات ابریشم گیلان و پارچههای مختلف ایران به اروپا و دیگر کشورها (همو، «شش مسافرت»، 51, 609)، صادرات و تجارت مهم ساغری، تیماج و روناس به هندوستان و دیگر کشورها از راه هرمز (همان، 609، نیز «مسافرت»، 245)، اهمیت کرک و پشم کرمان (باستانیپاریزی، 126)، صنعت پیشرفتۀ چینیسازی در ایران و تهیۀ خاک آن در کرمان و برتری چینی ایران نسبت به چینـی فرانسه (تاورنیه، «شش مسافرت»،608-609، «مسافرت»،244)، کارگاههای تولیدی فرشهای ابریشمی و پشمی، انواع پارچه، مهارت ایرانیان در بافت فرشها و هنرهای ایرانی مانند خطاطی، میناکاری، نقاشی مینیاتور و کاربرد نوعی روغن در نقاشی که او دو شیشه از آن را با خود به پاریس برده بود، پرداخته است («شش مسافرت»، 589-591, 606-607).
او دربارۀ اصفهان و نحوۀ زندگی مردم آن روزگار از جمله میدان بزرگ این شهر و برگذاری بازی چوگان در آن، مساجد و مغازههای اطراف این میدان، عمارت عالی قاپو، وضع اصفهان از لحاظ شهرسازی و امنیت تجارت در آنجا مطالبی آورده است («مسافرت»،30ff.). تاورنیه بیشتر زیباییهای ایران را با فرانسه مقایسه کرده، و همواره برتری را از آنِ زیباییهای فرانسه دانسته است (همان، 50-51, 309-310). وی بدون توجه به زیباییهای اصفهان آن روزگار، آن را روستایی بزرگ که خانهها با باغها احاطه شده، وصف کرده است (یراسیموس، I / 32). او از 4 پل زاینده رود، از جمله پلالله وردیخان (سی و سه پل) به عنوان زیباترین شاهکار ابنیۀ ایران یاد کرده است («شش مسافرت»، 408-409).
تاورنیه به وضع اقلیتهای دینی در ایران و آداب و رسوم آنان، اختلافات میان شیعیان و سنیها و اهمیتمرقد امام رضا (ع) نزد شیعیان ایران و چگونگی برگذاری مراسم عاشورا در ایران پرداخته است (همان، 621-636 423 ff., ، «مسافرت»، 67-78). وی از نخستین کسانی است که دربارۀ زردشتیان ومانداییان (صُبیّهای) ایران و نیز مردم شمال قفقاز سخن گفته است (همان، 78-91؛ یراسیموس، I / 31).
او دربارۀ چگونگی انتقال ارمنیان جلفای ارس و استقرار آنها در جلفای اصفهان و چگونگی کوچ دادن عدهای از ارمنیان ایروان، نخجوان و جلفا برای ساکن شدن در مازندران به دستور شاه عباس کبیر نیز سخن گفته است («شش مسافرت»، 369-370, 411-412).
تاورنیه که در مراسم تاجگذاری شاه صفی و شاه عباس دوم در دربار ایرانحضور داشته است، چگونگی این مراسم و همچنین مراسم عزاداری پس از مرگ شاهان صفوی را در سفرنامۀ خود به تفصیل آورده است («مسافرت»، 140-158).
او به چگونگی ادارۀ تجارت داخلی ایران به دست یهودیان و مسلمانان، و نیز تجارت خارجی به دست ارمنیان که بیشتر به خرید و فروش ابریشم میپرداختند، و ورود تاجران هندی (بانیان) در زمان سلطنت شاه صفی و شاه عباس دوم به اصفهان، نحوۀ معاملات، و تفاوت تجارت آنان با تجارت ارمنیان و نحوۀ معاملات عمدۀ تجارتی در بندرعباس به سبب ایمن بودن تجارت نسبت به جاهای دیگر («شش مسافرت»، 527-531, 604-606, 609-610, 689-693)؛ و نیز به امنیت زیاد در ایران اشاره کرده است که موجب جلب سیاحان آن زمان شده بود (باستانی پاریزی، 108).
او دربارۀ چگونگی برقرار کردن روابط تجارتی شاهعباس اول با کشورهای بزرگ اروپایی و فرستادن سفیرانی به دربار آنان و نتایج آن، و استفاده از تاجران ارمنی به سبب صرفهجو بودن در تجارت، به خصوص صادرات ابریشم گیلان به اروپا، به تفصیل سخن گفته است («مسافرت»، 58-62؛ «شش مسافرت»،609ff.). تاورنیه به تاجران ارمنی در مقایسه با تاجران ایرانی بیشتر علاقه داشت و در سفرنامۀ خود بیشتر به ارمنیان از جمله کلیساهای آنان، صومعهها، تجارت و محل زندگی آنان پرداخته است (یراسیموس، I / 30-32).
او در سفرنامۀ خود درباره نحوۀ مصرف تنباکو، قهوه و به کاربردن لفظ تریاکی نزد ایرانیان آن زمان و نیز تریاک و تریاکخانهها، بنگ و چرس و رواج آن از سوی ازبکها در ایران و نیز به رواج قلیان و وصف اجزاء آن اشاره کرده است («شش مسافرت»، 644-648؛ «ایران و فرانسه»، شم 20).
تاورنیه دربارۀ روش استبدادی حکومت ایران و طبقات درباری و خانها در مقایسه با دولت عثمانی، طبقات کارگزاران دولتی ایران و مقایسۀ آنان با کشورهای اروپایی از جمله فرانسه، برتری ادب و نزاکت ایرانیان بر تمام شرقیها به خصوص عثمانیها در برابر خارجیها به ویژه فرانسویها، سخن گفته است («مسافرت»، 216-218, 231).
تاورنیه همچنین در سفرنامۀ خود به علاقۀ ایرانیان به شعر اشاره کرده، و به مقایسۀ اشعار ایرانی با اشعار فرانسوی نیز پرداخته است («شش مسافرت»، 600-601).
تاورنیه دربارۀ نحوۀ سریع اجرای عدالت، وجود چاپارها و باب شدن جوراب در ایران توسط انگلیسیها و هلندیها، و وارد کردن ماهوت به ایران و نیز از مهماننوازی ایرانیان در مقایسه با سردی فرانسویان به تفصیل در سفرنامۀ خود سخن گفته است (همان، 612 – 621, 632).
او به اشتباه نام ماههای ایرانی را مصری معرفی کرده، و دیوان حافظ را کتاب اخلاق حافظ نامیده است (نک : «مسافرت»، 278-280, 309).
بخش عمدهای از سفرنامۀ تاورنیه دربارۀ هند و مشاهدات او از این کشور است. او در زمان فرمانروایی شاهجهان، پدر اورنگ زیب وارد هندوستان شد و دربارۀ آشنایی با اخلاق و خصوصیات شاهزادگان مشرق زمین («ادامۀ سفرها»، III / 13-17)، نحوۀ عوارض گمرکی، ارزش پولهای رایج هندوستان و دیگر کشورها، واحدهای اندازهگیری و وزن، طرز ضرب سکه، چگونگی دادوستد در هند (همان،IV / 333 ff. III / 5-12, 21-31,؛ نیز نک : یراسیموس، I / 29)، چگونگی تأسیس شرکتهای بازرگانی در هندوستان و راههای تجارتی این سرزمین، اشارههایی دارد (همان، III / 383-402).
سفرنامۀ تاورنیه اطلاعات ارزندهای از وضع پیروان ادیان مختلف در هند و آداب و رسوم آنان به دست میدهد (همان، III / 34-35, 48-49, 53, IV / 100 ff.). او دربارۀ شاهجهان و پسرش اورنگ زیب، نحوۀ حکومت پادشاه و برخورد او با سفرا، مراجع قضایی و دربار سخن گفته، و همچنین به وصف قصر پادشاه در آگره که توجهش را جلب کرده بود، پرداخته است (همان، III / 52-53, 82-87, 89-94).
تاورنیه در سفرنامهاش از ویژگیهای معادن الماس، تجارت سنگهای قیمتی و پولهای آسیایی سخن گفته است که از این حیث بر دیگر آثار مشابه برتری دارد («فرهنگ»، XIV / 518). او برای شناخت بیشتر الماس به تمامی معادن الماس هند رفت و اولین جهانگردی بود که راه را برای اروپاییهای دیگر به این معادن بازکرد و دربارۀ چگونگی استخراج الماس از این معادن، انواع و چگونگی کشف آن، نحوۀ معاملات تجارتی در معادن الماس، محل استخراج سنگهای رنگی در مشرق زمین و ارزش اقتصادی آنها سخن گفته است («ادامۀ سفرها»، IV / 1-8, 17 ff.).
سفرنامۀ تاورنیه از مهمترین آثار در باب معرفی ایران به اروپاییان در سدۀ 17م بود. البته این اثر در عین برخورداری از روایتی شیوا و جذاب، عاری از اشتباه نیست و از آنجا که تاورنیه جغرافینویس، ادیب و دانشمند نبود، در شرح گزارشهای او اندیشههای عالی و نکتههای ظریف به ندرت میتوان یافت و سفرنامهاش با وجود تجدید چاپ و ترجمه، دو ایراد داشت: گزارشهای جغرافیایی آن ترتیب زمانی نداشت و بسیاری از فصلهای کتاب فاقد ارجاع جغرافیایی بود ( آلتا ویستا، npn.)، با این همه، مورد تقلید سیاحان دیگر قرار گرفت (یراسیموس، I / 28).
سفرنامۀ تاورنیه منبع مناسبی برای شناخت آداب و رسوم و عقاید مردم ایران زمان صفوی، نوع حکومت صفویه، وضع ادارات و تقسیمات مملکتی، طرز ادارۀ قشون، وضع حکام و نوع حکومت آنان، تقسیمات و مشاغل درباری، بودجۀ مملکتی و چگونگی درآمد و مصرف آن، وضع روحانیان و حدود اختیارات آنان، فرهنگ کشورهای گوناگون، تاریخ گذشتۀ ایران و کشورهای همسایه، طرز آموزش و پرورش، اخلاق و رفتار طبقات مختلفاستکه درکمتر اثرفارسیدورۀ صفویهمیتوانیافت (نوری، «ذ»).
مآخذ
افشار، ایرج، راهنمای تحقیقات ایرانی، تهران، 1349ش؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، سیاست و اقتصاد عصر صفوی، تهران، 1357ش؛ بهرامی، اکرم، تبریز از دیدگاه سیاحان خارجی در قرن هفدهم، تهران، 1356ش؛ خواجه نوری، هومان، تعلیقات بر تحقیقات جغرافیایی راجع به ایران (نک : هم ، گابریل)؛ فهرست توصیفی سفرنامههای فرانسوی، به کوشش محمدتقی پوراحمد جکتاجی، تهران، 1355ش؛ گابریل، آلفونس، تحقیقات جغرافیایی راجع به ایران، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوری، به کوشش هومان خواجه نوری، تهران، 1348ش؛ نوری، ابوتراب، ترجمه و مقدمه بر سفرنامۀ تاورنیه، به کوشش حمید شیرانی، تهران، 1363ش؛ نیز: