تاتوره
تاتوره، از گیاهان بومی ایران. در برخی متون از آن با نامهایی چون گوزکُنا (برهان ... ، ذیل واژه) و حورزق (ابنمیمون، 12) نیز یاد شده است.
تاتوره گیاهی است از تیرۀ سیبزمینی (بادمجانیان) که به صورت علف هرز در مزارع و باغات سراسر ایران میروید و به سبب تولید دانههای فراوان به مقدار زیاد تکثیر مییابد (امین، 96). از تمامی اعضای این گیاه در حالت تازه، بویی قوی، نافذ و ناپسند استشمام میشود و اگر کمی از برگ تازۀ تاتوره را در دست لِه نمایند، بویی نامطبوع و تهوعآور از آن متصاعد میگردد. برگها گس و قیآور، و دانههای گیاه تلخاند (شماع، 232؛ زرگری، 3 / 562). این گیاه با بوی تند و زننده، خواص سمی و تأثیرات مخدر، و مصارف گوناگونی در درمانهای عامیانه بهویژه بهعنوان داروی ضد درد، تسکینبخش و تخدیرکننده دارد. جنس تاتوره یا داتوره در ایران دو گونۀ علفی یک سالۀ سمی دارد. البته گونهای دیگر از آن نیز به سبب زیبایی گلهایش جنبۀ تزیینی دارد (مظفریان، 177).
اسامی متعدد محلی برای این گیاه وجود دارد. مازندرانیها به آن طلانور، و بندرعباسیها پَرمَنگِناس میگویند. ظاهر جالب و زیبای این گیاه، به خصوص گلهای پرجلوه با کپسولهای خاردارش، باعث جلب توجه و فریب انسان بهویژه کودکان میشود که امکان ایجاد مسمومیتهای شدید را به دنبال دارد (اصغرنژاد، 50؛ عماد، 5 / 44؛ نک : سلطانی، 2 / 469-475).
گونههای آن عمدتاً در گیلان (امامزاده هاشم، اطراف غازیان)، مازندران، گرگان، بندرگز، خراسان (بیرجند، بینالود)، آذربایجان (قرهداغ، اورمیه)، سیستان و بلوچستان، اراک، تهران و کرج به صورت خودرو میروید (زرگری، 3 / 569؛ عماد، 5 / 44-45). یکی از گونههای درختی تاتوره که از خارج وارد شده است و جنبۀ تزیینی دارد، در بندرعباس کاشته میشود (ثابتی، 62).
نزد مردم از گذشته باورهایی دربارۀ تاتوره وجود داشته است؛ برای مثال در تحفة الغرائب (سدۀ 4 ق) چنین آمده است: «دیگر بر کوههای طبرستان گیاهی است که آن را گوز ماثل خوانند و هرکه آن گیاه چیند اگر خندان چیند، هرکه از آن بخورد، خنده بر او افتد چنانکه از هوش بشود و اگر گریان چیند، گریه کند، و اگر پایکوبان چیند، چون بخورد، همان فعل کند و این سخت معروف و آزموده است» (ص 157). نظری مشابه در عجایب المخلوقات نیز دیده میشود (قزوینی، 166). امروز هم در برخی مناطق مثل گیلان از گیاهان مشابه تاتوره برای خواباندن و آرام کردن کودکان استفاده میکنند و به آن حب نشاط میگویند (پاینده، 262).
ظاهراً استفاده از تاتوره برای بیهوش کردن افراد نیز کاربرد داشته است. براون از قول شیخ ابراهیم نقل میکند که از تاتوره روغنی گرفته میشود که نیم نخود آن برای مدت 24 تا 36 ساعت افراد را بیهوش میکند و چون دارای طعم نیست، ممکن است آن را داخل غذا بریزند و پس از بیهوش کردن مردم، از آنها سرقت کنند (ص 521). پولاک که تاتوره را همچون حشیش، تریاک، ریشۀ مهرگیاه، جوزالقی و بسیاری موارد دیگر در ردیف مخدرها، زهرها و پادزهرها قرار داده است، کاربرد روغن تاتوره را برای درمان امراض مقعد و بواسیر که نزد سوارکارها بیشتر دیده میشد، ذکر میکند (II / 261).
اصلاً نزد مردم این گیاه همواره گیاهی زهردار و مدهوشکننده محسوب میشده، چنان که در فرخنامه (سدۀ 6 ق) آمده است، هرکه بیش از نیم مثقال جوز ماثل بخورد، میمیرد و اگر به مقدار اندک مصرف کند، مست و بیهوش میشود. برای علاج این حالت، ریختن مسکۀ گاو در دهان بیمار و مالیدن دست و پای وی با آب گرم توصیه شده است؛ اگر بهبود نیافت او را وادار به استفراغ میکنند (جمالی، 334-335). اثر سمی بودن تاتوره چنان قوی بوده که مردم برای کشتن سگان آن را به خوردشان میدادند و معتقد بودند که تاتوره (تاتوله) مردم را کر، کور و احمق میکند، چنانکه دیگر نمیتوانند بشنوند، ببینند و درنهایت
چیزی بفهمند (امینی، 153). همین باورها باعث شده که مثلهایی با تاتوره ساخته شود، ازجمله «مِثل سگ تاتوره خورده» (همو، 544)؛ یا «مِثل تاتوره» برای بیان نهایت تلخی (دهخدا، 3 / 1416)؛ و معروفتر از همه مثلهایی چون «تاتوله هوا کردن»، به نشانۀ نفهمی جمعی؛ یا «تو هوا تخم تاتوله پاشیدهاند»، به این معنا که حاضران نفهم و کندذهن شدهاند (جناب، 131؛ ستوده، 39).
از دیگر مصارف تاتوره، استفاده از آن در رنگرزی سنتی بهویژه در صنعت نساجی و بافندگی بوده است؛ ازجمله اقوام ترکمن که بهمنظور رنگآمیزی بافتههای خود از تاتوره استفاده میکنند (نک : معطوفی، 3 / 2239). در صنایع دستی سیستان و بلوچستان نیز از برگ تاتوره برای تولید رنگهای زرد قناری، سبز خردلی، نارنجی متمایل به زرد و خاکستری متمایل به قهوهای گرگی استفاده میشود (مهربان، 64). با این همه، بیشترین کاربرد و معروفیت تاتوره در فرهنگ مردم، نقش آن در طبابتها و تجویزهای دارویی عامیانه است که البته ریشه در طب قدیم ایران دارد. در کل برای تاتوره خواصی چون اثر ضد تشنج، و رفع آسم و نقرس و دردهای عصبی قائلاند، هرچند به سبب سمی بودن، مصرف آن امروزه به شدت محدود شده است. سابق بر این، تاتوره برای رفع سرفههای عصبی، سیاه سرفه و بیاختیاری دفع ادرار مصرف میشد. این گیاه را به اشکالی چون دمکرده، تنطور یا عصاره و نیز دود کردن برگ خشک آن همچون سیگار به کار میبردند. دردهای عصبی در ناحیۀ صورت یا پوست سر، فلجهایی که با حالت هیجان همراه است، روماتیسم مزمن و لقوه از دیگر عوارضی است که مصرف تاتوره برای بهبود آنها پیشنهاد میشد (زرگری، 3 / 567).
برگدانه، گل و ساقۀ گلدار گیاه قسمتهای مورد استفادۀ آن هستند. برگها و ساقۀ گُلدار و بذر تاتوره آرامبخش، مسکن، ضد آسم و خوابآورند. بذر آن در مصارف داخلی برای درمان ورم، درد معده، درد روده، درد دندان، تب، آسم و تنگی نفس، گیجی شدید، خشکی دهان، توهم و بیهوشی و اغما استفاده میشود. بذرهای گیاه در استفادۀ خارجی به منظور شستوشوی ناسور (فیستول)، زخم آبسه و درد اعصاب شدید به کار میرود. مبتلایان به آسم پس از دود کردن برگ تاتوره مانند سیگار یک حالت تسکین همزمان با نوعی سرگیجه پیدا میکنند. البته این عمل بسیار خطرناک است. مالش تنطور یا پماد تاتوره و یا خیساندۀ برگ آن، در روغن و یا ضماد برگ آن، نتایج مفیدی در بهبود رُماتیسمهای مزمن و حاد دارد.
در استعمال خارجی جوشاندۀ برگ، بخور، حمام موضعی و ضماد برگ تاتوره در علاج زخمهای سرطانی، سوختگیها، بواسیرهای دردناک و درد چشم نتایج خوبی میدهد. عصارۀ گل تاتوره برای رفع درد گوش نافع است. عصارۀ دانه و میوۀ آن برای رفع شوره و جلوگیری از ریزش مو مؤثر است. ضماد برگ و میوۀ تاتوره یا مالیدن تخم آن برای تسکین درد بواسیر و دردهای ناحیۀ مقعد نافع است. مالیدن دمکردۀ آن با سرکه برای از بین بردن ورمها، استسقا و قطع ترشح عرق بدن مفید است. گذاردن برگ لهشده روی ورم یا دمل باعث از بین رفتن آن شده و بـرای زخمها نیـز مفید است (بـرای اطلاعات بیشتر، نک : عماد، 5 / 45-46).
بسیاری از خواص طبی که برای تاتوره در نظر میگیرند، ریشه در طب قدیم دارد. اطبای پیشین طبع این گیاه را سرد و خشک دانستهاند (حکیم مؤمن، 134). دنیسری تاتوره را ازجمله داروهای زیانکار و سرد میداند همچون افیون، یبروج (مهرگیاه)، البنج (بنگ)، شوکران، عنبالثعلب، الردی، بزرقطونا و قطر (ص 131). مهمترین عارضۀ مصرف تاتوره، مسمومیت ناشی از آن است که ابنسینا علائم آن را چنین برشمرده است: سرگیجه، سرخی چشمها، حالت مستی و خوابآلودگی. او ادامه میدهد: «کسی که به وزن یک مثقال تاتوره بخورد، در همان روز میمیرد و بهویژه تاتورۀ هندی کشندهتر است. کمی قبل از مرگ عرق سرد میکند و نفسش سرد میشود. اگر کسی کمتر از نیم درهم تاتوره بخورد، خوابآلود میشود و مست میگردد، مگر بسیار کمبنیه باشد، وگرنه سبب مرگ نمیشود» (5 / 26). وی بهترین علاج مسمومیت با تاتوره را قی کردن به وسیلۀ آب و بورۀ قرمز و روغن معمولی، و روغن گرفته از پیه، به علاوۀ مواد دیگری چون شراب، فلفل، عاقرقرحا، ثمرغار، دارچین و گندبیدستر میداند (همانجا). امروزه نیز به دنبال ایجاد علائم مسمومیت ازجمله ایجاد تشنگی شدید، قطع ترشح بزاق، خشکی دهان و گلو و دشواری بلع، برجستگی چشمها، گشادی مردمک و ازدیاد ادرار، تلاش میشود تا بیمار را وادار به استفراغ نمایند (شماع، 234).
مآخذ
ابنسینا، قانون ، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1367 ش؛ ابنمیمون، موسى، شرح اسماء العقار، به کوشش ماکس مایرهف، قاهره، 1419 ق / 2000 م؛ اصغرنژاد، پیمان، «تاتوره گیاهی سمی، دارویی، زینتی و علف هرز»، دام کشت و صنعت، تهران، 1381 ش، شم 34-35؛ امین، غلامرضا، متداولترین گیاهان دارویی سنتی ایران، تهران، 1384 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، تهران، انتشارات علمی؛ برهان قاطع؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ تحفة الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1371 ش؛ ثابتی، حبیبالله، درختان جنگلی ایران، تهران، 1326 ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ جناب اصفهانی، علی، فرهنگ مردم اصفهان، اصفهان، 1385 ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفة المؤمنین، به کوشش روجا رحیمی و دیگران، تهران، 1386 ش؛ دنیسری، محمد، نوادر التبادر لتحفة البهادر، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، تهران 1350ش؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1338 ش؛ زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، 1368 ش؛ ستوده، منوچهر، فرهنگ کرمانی، تهران، 1325 ش؛ سلطانی، ابوالقاسم، دایرةالمعارف طب سنتی گیاهان دارویی، تهران، 1384 ش؛ شماع، محمود و هوشنگ ساعدی، گیاهان سمی و تأثیر مسمومیت آنها در حیوانات، تهران، 1362 ش؛ عماد، مهدی، شناسایی گیاهان دارویی و صنعتی جنگلی و مرتعی و موارد مصرف آنها، تهران، 1379 ش؛ قزوینی، زکریا، عجایب المخلوقات، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، 1340 ش؛ معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، 1383 ش؛ مهربان، احمد و شهرزاد تیموری، صنایع دستی گیاهی سیستان و بلوچستان، زاهدان، 1386 ش؛ نیز:
Browne, E. G., A Year Amongst the Persians, London, 1893; Mozaffarian, V., A Dictionary of Iranian Plant Names, Tehran, 2007; Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865.