بیگدلی
بِیگ، نک : بگ. بیگْدِلی، طایفهای بزرگ از اقوام ترك زبان ایران.
خاستگاه قومی
نخستینبار نام این طایفه به صورت بَكتِلی در دیوان لغات الترك كاشغری (تألیف: 466ق / 1074م) در بین طوایف 22گانه، یا 24 گانۀ تركان اغوز (ه م) یا تركمانان آمده است (ص 171). در نسب نامۀ افسانهایِ تركان، بكتلی (بیكدلی) نام یكی از 4 فرزندِ یولدوزخان، پسر سوم اغوزخان است (رشیدالدین، 1 / 25، 41؛ حمدالله، 566) و برخی در معنای آن گفتهاند: «كسی كه همانند (سخن) بزرگان عزیز باشد» (ابوالغازی، 28؛ رشیدالدین، همانجاها). طایفۀ بیگدلی نـام خـود را ــ كه در منابع مختلف به صورتهای بَكْدَلی، بیكدلی، بگدلو، بیگدلو و بیك دیلی ضبط شده است (نک : مرورودی، 47؛ رشیدالدین، همانجاها؛ میرنیا، 8؛ مینورسكی، 24، به نقل از اسكندربیك؛ «دائرة المعارف...VI/56»، ــ ظاهراً از نام سردودمان خود، بكتلی گرفته است.
نشان دودمانی ـ طایفگی
بیگدلیها ــ مانند دیگر تیرههای قوم اغوز ــ «تمغا» یا نشانِ مخصوصی برای خود داشتند كه فرمانها، خزاین و رمههایشان را بدان نشانهگذاری میكردند كه به شكل (كاشغری، همانجا) و یا (رشیدالدین، 1 / 41) بوده است. اونقون یا حیوان مقدس نزد بیگدلیان «طوشنجیل» (احتمالاً نوعی پرندۀ شكاری) بوده است كه آن را شكار نمیكردند و گوشتش را نمیخوردند. همچنین اندام گوشت تعیین شده برای خوراك بیگدلیان و چند تیرۀ دیگر منسوب به فرزندان یولدوزخان به هنگام «طوی» (جشن) «صاغ اوباحه» بوده است (همو، 1 / 37- 38، 41؛ برای اونقون، طوی و اندام گوشت، نک : ه د، 9 / 492-493).
مهاجرت و پراكندگی
سرزمین اصلیِ بیگدلیها كوههای آلتایی و كرانۀ سیر دریا (رود سیحون) تا دریاچۀ آرال و دریای خزر بوده است (قائممقام، 445؛ رضا، 189؛ نیز نک : نفیسی، 1 / 6). منابع تاریخی آگاهی دقیقی از آنها به دست نمیدهند، اما بنابر آنچه رشیدالدین فضلالله ذكر كرده است، بردگانی از بیگدلیها در دوران سلجوقیان در غرجستان بودهاند كه انوشتكین غرجه (ه م)، شحنۀ خوارزم ــ كه خوارزمشاهیـان بدو نسب میبرند ــ از این شمار است (نک : قفس اوغلی، 48-49). پس از حملۀ چنگیز شماری از بیگدلیان به اسیری به شام (سوریه) برده شدند كه در آنجا به نام شاملو (ه م) شهرت یافتند (نیز نک : دنبالۀ مقاله).
تیمور پس از پیروزی بر عثمانیان در 804ق / 1402م، 30 هزار خانوار بیگدلی را در شام اسیر كرد و در راهِ مراجعت به تركستان در اردبیل در دیدار با خواجه سلطانعلی سیاهپوش ــ كه صفویان نسب بدو میرسانند ــ چنان شیفتۀ او شد كه بیگدلیان را بدو بخشید. خواجه نیز ایشان را آزاد كرد. آنان برای قدردانی و حقشناسی از او در اردبیل ماندند و به خدمت وی، و در نهایت صفویان درآمدند و شاخۀ شاملو ــ بیگدلی را تشكیل دادند (معلم، 1-2 / 40؛ بیگدلی، غلامحسین، تاریخ بیگدلی، 5-6؛ قس: حسینی استرابادی، 23؛ عالمآرا...، 26؛ شاملو، 1 / 3). درآمیختگیِ خاندانهای مختلف بیگدلی با شاملوها در طول تاریخ تشخیص و تمایز آنها از شاملوها را بسیار دشوار ساخته است؛ تا آنجا كه در منابعِ عصر صفوی از آنها بیشتر با عنوان شاملو یاد میشود (برای نمونه، نک : روملو، 61، 121؛ رحیمزاده، 129؛ نیز نک : مینورسكی، 24، كه بگدلو را از طوایف شاملو میداند).
پیشینۀ تاریخی
مقارن تشكیل دولت صفوی، بیگدلیها یكی از 7 طایفۀ بزرگ تشكیل دهندۀ این دولت به شمار میآمدند و در سازماندهیِ نیروهای قزلباش و شاهسون نقش بسزایی داشتند (همانجا؛ سومر، 187؛ مشكور، 222). آنان در جنگهای دوران 250 سالۀ صفویه پیوسته از نیروهای اصلی محسوب میشدند و سركردگی قزلباشها برعهدۀ سران آنان و شاملوها بود (نک : نصیری، محمدابراهیم، 204). در این دوره، بسیاری از منـاصب سیـاسی ـ اجتماعی در اختیار ایشان قرار داشت. در این میان، میتوان اینان را نام برد: حیدر سلطان بیگدلی شاملو، ایشیك آقاسیباشیِ حرم شاه عباس (اسكندربیك، 929)؛ زینلخان بیگدلی شاملو، از امرای شاه عباس و فرمانده اردوی شاه صفی (ابوالحسن، 397؛ سومر، 209)؛ احمدبیك، داروغۀ لاهیجان كه در فرو نشاندن قائلهای كه برضد قزلباشان برپا شده بود، نقش بسزایی ایفا كرد (افوشتهای، 478)؛ قبان سلطان (منجم، 402).
به روزگار نادرشاه افشار، بیگدلیان به خدمت او درآمدند و عمدۀ سفیران نادر از میانِ بزرگان بیگدلی انتخاب شده بودند؛ از آن جمله میتوان از مصطفى خان بیگدلی یاد كرد كه به سفارت روم اعزام شد (نک : قائممقام، 445-446؛ قدوسی، 25).
همزمان با ظهور زندیه، مصطفىخان بیگدلی برای بازگرداندن قدرت به صفویان قائلۀ شاهزادۀ صفوی (اسماعیل سوم) را برپا كرد كه با شكست روبهرو شد و پس از آن بیگدلیان در خدمت زندیان درآمدند و همچون گذشته بسیاری از مناصب را در اختیار گرفتند (استرابادی، 242 بب ؛ جزایری، 172).
در زمان آقامحمدخان قاجار، بیگدلیان از پیوستن به اردوی او خودداری كردند و هیچگاه به خدمت وی درنیامدند، اما پس از او بسیاری از سران لشكری و كشوریِ قاجار را باز هم بیگدلیان تشكیل میدادند (قائممقام، 446)؛ در دوره رضاشاه نیز همچنان بیگدلیان را در بسیاری از مناصب حكومتی میتوان دید (بیگدلی، غلامحسین، تاریخ بیگدلی ـ شاملو، 155-156).
مهاجرت و اسكان
با پیوستنِ بیگدلیها به قزلباش و شاهسون و اجرای طرح اسكانِ ایلات در دورۀ شاه عباس، و در پیِ آن فشارهایی كه بر جامعۀ ایلی وارد میشد، اوضاع اجتماعیِ جامعۀ بیگدلی نیز تغییر یافت. سران و بزرگان بیگدلی رفتهرفته از میدانهای جنگ و نبرد به صحنههای سیاست، اقتصاد، دانش و فرهنگ روی آوردند و به طور پراكنده در نقاط مختلف خاندانهای مستقل و جداگانهای را در شاخههای طایفگی تشكیل دادند:
1. شاخۀ محال ساوه
یكی از مراكز اصلی بیگدلی ـ شاملوها از قدیم (متن فرمان شاه عباس در 1036 ق) ناحیۀ میان ساوه و زنجان بوده است. سر سلسلۀ بیگدلیهای این ناحیه در زمان شاه عباس سارو بیك بیگدلی، برادر محمد بیك از بزرگترین سرداران و از معتمدان خاص شاه عباس اول بود. ظاهراً سابقۀ حضور ایشان در این منطقه به هنگام تغییر پایتخت در زمان شاه طهماسب از تبریز به قزوین باز میگردد كه جمعی از بیگدلیها همراهِ اردوی شاهی به اطراف پایتخت جدید كوچیدند (برای آگاهی بیشتر، نک : همان، 362 بب ).
2. شاخۀ تركمن
در دوران صفویه و با پراكنده شدن بیگدلیها در اقصا نقاط مرزهای كشور، گروهی از آنان در تركمنستان جای گرفتند. دستهای كه در تركمنستان شوروی سابق قرار داشتند، با سیاستهای سركوب فروپاشیدند، اما بیگدلیهای تركمنستان ایران كه به ایل گوكلان پیوسته بودند، به 4 تیرۀ پانك، امان خوجه، بوران و قاریشمز تقسیم میشدند و در دشتهای كلاله و مینو تحت سرپرستی پیرمردان و ریشسفیدان بیگدلی میزیستند. بیگدلیهای تركمن برخلاف دیگر شاخهها سنی مذهباند (وامبری، 389؛ قورخانچی، 78؛ «كتابچه ... »، 241؛ نصیری، محمدرضا، 17؛ بیگدلی، محمدرضا، تركمنها ... ، 289).
3. شاخۀ ملایر و همدان
از تاریخ 1055 ق / 1645 م كه جانیخان رئیس این شاخه به دست شاه عباس به قتل رسید، بارها بیگدلیها دچار ضعف یا قدرت شدند؛ بااینحال، در بیشتر اوقات حكومتِ منطقه به دست سران ایشان بود. هنوز نیز بقایای شاخۀ شاملو ـ بیگدلی در این منطقه دیده میشود (اذكایی، 108).
4. شاخۀ قم
در پی فتنۀ افغانها، جمعی از بیگدلیهای آسیب دیده به قم رفتند (ابوالحسن، 397) و در آنجا به دو دسته یا خاندان مهم تقسیم شدند: بیگدلیهای آذر، منسوب به حاج لطفعلی بیگ آذر؛ و بیگدلیهای اولاد برادر آذر، موسوم به اسحاق بیگ، متخلص به عُذْری (بیگدلی، غلامحسین، همان، 496). بیگدلیها در قم جایگاه ویژهای یافتند و بسیاری از مناصب اجتماعی را برعهده گرفتند (حسینی جنابذی، 768؛ اعتضادالسلطنه، 510؛ ادیب كرمانی، 104). در دوران ناصرالدین شاه بسیاری از املاك و زمینهای قم و اطراف آن در اختیار بیگدلیها بود (ناصرالدین شاه، 18-19؛ نیز نک : ارباب، 31، جم ). امروزه آثار و ابنیۀ متعددی در قم منسوب بدیشان است (برای آگاهیهای بیشتر، نک : بیگدلی، غلامحسین، همان، 496 بب ).
5. شاخۀ سواحل ارس و دشت مغان
پس از آنكه تیمور اسیران بیگدلی را به خواجه سیاه پوش بخشید، گروهی از ایشان در اطراف اردبیل و حوالی سبلان و دشت مغان و سواحل ارس مسكن گزیدند. به احتمال زیاد بیگدلیهای امروزیِ این منطقه از اعقاب همینها هستند كه در سدۀ اخیر اسكان یافتهاند، ایشان در دو طرف ارس اقامت داشتند؛ دستهای كه در شوروی سابق به سر میبردند، تحلیل رفتند و بسیاری از افرادِ گروهی كه در ایران جای گرفتند، در زمان پیشهوری و اشغال آذربایجان به بیگدلیهای زنجان پیوستند (همان، 616 بب ). طایفۀ بیگدلی ـ شاملوی دشت مغان از 6 تیره تشكیل شده است كه با وجود اسكان، هنوز احترامات و انضباط ایلی در میانشان كاملاً مراعات میشود (نک : بیگدلی، محمدرضا، ایلسون ... ، 226، 244، 247، جم ؛ بیات، 105؛ بیگدلی، غلامحسین، همانجا).
6. شاخۀ جنوب ایران و خوزستان
این شاخه از بیگدلیها كه به شاخۀ علما مشهورند، كسانی هستند كه در پیِ فتنۀ افغانها، به خوزستان كوچیدند و در آنجا سكنا گزیدند (همان، 645 بب ). ایل قشقایی نیز دارای تیرهای با نام بیگدلی است كه از گروههای كوچندۀ ایراناند (اماناللهی، جدول 10؛ سرشماری ... ، 17). همچنین در برخی از مآخذ به تیرۀ بیگدلی در شمار تیرههای طایفۀ آقاجری از طوایف عمدۀ كهگیلویه اشاره شده است (نک : امام شوشتری، 86؛ كیهان، 2 / 88).
7. بیگدلی ـ شاملوهای خراسان
در 1302 ق / 1885 م میرزا غلامعلی بیگدلی شاملو صدرالاطبا همراه حاكم قوچان به خراسان رفت و شـاخۀ بیگدلـی ـ شاملوی خراسان از اعقاب او هستند (بیگدلی، غلامحسین، همان، 654).
8. بیگدلیها در تركیه
بیگدلیها كه از زمان مهاجرت اغوزها به بعد بارها به تركیۀ عثمانی رفته بودند، در مناطق مختلف تركیه پراكنده شدند و سكنا گزیدند. این گروه به روزگار سلطان مراد سوم (982-1003ق / 1574-1595م) جمعیتی بالغ بر 32 هزار خانوار را تشكیل میدادند. جمعیت زیاد بیگدلیها دولت عثمانی را از خوف به فكر طرح اسكان عشایر انداخت. مخالفان اسكان به ریاست بزرگ بیگدلیها، فیروزبیك به تدریج در سدۀ 10ق / 16م وارد ایران شدند و آن گروهی كه بر جای ماندند، آزار دیدند و غارت شدند. با این حال، در 1102 ق / 1691 م شمار خانوارهای چادرنشین به 8 هزار میرسید. سرانجام، در سدۀ 13ق / 19م والیِ حلب، عباس پاشا به آنان تاخت و ایشان را مجبور به تركِ دیار كرد و آنان در مناطق جنوبیِ تركیه، و در سوریه و ایران پراكنده شدند (همان، 661- 668؛ نیز نک : «دائرة المعارف»، VI / 57).
9. بیگدلیها در سوریه (شاخۀ حلب)
جمعی از بیگدلیها را كه چنگیز به اسارت به سوریه برده بود و بعدها به نام شاملو شهرت یافتند، در جاهای مختلف میان حلب و دیار بكر ساكن شدند (ابن شاهین، 105؛ سومر، 209). آنان در سدۀ 9ق / 15م یكی از مهمترین طایفههای منطقه به شمار میآمدند و در سدۀ 11 ق / 17 م بهترین چراگاهها را در اختیار داشتند (مشكور، 222؛ نیز نک : ه د، شاملو). در سدۀ اخیر شماری از بیگدلیان در منطقۀ جولان در استان قنیطره میزیستند و به دامداری مشغول بودند، اما پس از اینكه صهیونیستها بلندیهای جولان را در 1346ش / 1967م اشغال كردند، در مناطق مختلفِ سوریه آواره شدند (بیگدلی، غلامحسین، همان، 696- 698).
10. بیگدلیها در عراق
در موصلِ عراق حدود 500‘2 خانوار بیگدلی به سر میبرند. اگرچه غالب آنها مالك هستند و در مزرعههای خود كار میكنند و از وضعیت مالیِ نسبتاً خوبی برخوردارند، اما بهواسطۀ اقدامات قوم گرایانۀ دولت پیوسته در تحت فشار قرار داشتهاند (همان، 695-696، برای آگاهیهای بیشتر دربارۀ عشایر بیگدلی دهههای اخیر در سوریه و عراق، نک : 699--700).
غلامحسین بیگدلی تاریخ مشروح و مفصل شاملوها و بیگدلیها را گرد آورده، و افزون بر تاریخ گروهیِ آنان به ذكر خاندانها و افراد برجسته نیز پرداخته است. وی همچنین در مجلدی بالغ بر هزار صفحه اسناد، احكام، وصیتنامهها و دیگر مكتوبات افراد سرشناس طایفۀ بیگدلی را گرد آورده، و به چاپ رسانده است (تهران، 1367 ش).
مآخذ
ابن شاهین ظاهری، خلیل، زبدۀ كشف الممالك، به كوشش پل راوس، پاریس، 1894م؛ ابوالحسن مستوفی، گلشن مراد، به كوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1369ش؛ ابوالغازی بهادرخان، شجرۀ ترك، 1287ق / 1871م؛ ادیب كرمانی، غلامحسین، تاریخ و جغرافیای قم، تهران، وحید؛ اذكایی، پرویز، همداننامه، همدان، 1380ش؛ اربابقمی، محمد، تاریخ دارالایمان قم، به كوشش مدرسی طباطبایی، قم، 1353ش؛ استرابادی، محمدمهدی، جهانگشای نادری، به كوشش عبدالله انوار، تهران، 1341ش؛ اسكندربیك منشی، عالم آرای عباسی، تهران، 1350ش؛ اعتضادالسلطنه، علیقلیمیرزا، اكسیر التواریخ، به كوشش جمشید كیانفر، تهران، 1370ش؛ افوشتهای، محمود، نقاوة الآثار، به كوشش احسان اشراقی، تهران، 1350ش؛ امام شوشتری، محمدعلی، تاریخ جغرافیایی خوزستان، تهران، 1331ش؛ اماناللهی بهاروند، سكندر، كوچنشینی در ایران، تهران، 1360ش؛ بیات، عزیزالله، كلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، تهران، 1367ش؛ بیگدلی، غلامحسین، تاریخ بیگدلی (مدارك و اسناد)، تهران، 1367ش؛ همو، تاریخ بیگدلی ـ شاملو، تهران، 1374ش؛ بیگدلی، محمدرضا، ایلسون (شاهسون)های ایران، تهران، 1372ش؛ همو، تركمنهای ایران، تهران، 1369ش؛ جزایری، عبدالله، تذكرۀ شوشتر، تهران، چاپخانۀ حیدری؛ حسینیاسترابادی، حسن، از شیخ صفی تا شاه صفی ( تاریخ سلطانی)، به كوشش احسان اشراقی، تهران، 1364ش؛ حسینی جنابذی، میرزابیك، روضةالصفویة، به كوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1378ش؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1339ش؛ رحیمزادۀ صفوی، علیاصغر، زندگانی شاه اسماعیل صفوی، به كوشش یوسف پورصفوی، تهران، 1341ش؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به كوشش بهمن كریمی، تهران، 1362ش؛ رضا، عنایتالله، آذربایجان و اران، تهران، 1364ش؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1357ش؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر كوچنده (1366 ش)، نتایج تفصیلی، ایل قشقایی، مركز آمار ایران، تهران، 1367ش؛ سومر، فاروق، نقش تركان آناطولی در تشكیل و توسعۀ دولت صفوی، ترجمۀ احسان اشراقی و محمدتقی امامی، تهران، 1371ش؛ شاملو، ولیقلی، قصص الخاقانی، به كوشش حسن سادات ناصری، تهران، 1371ش؛ عالم آرای صفوی، به كوشش یدالله شكری، 1363ش؛ قائممقام فراهانی، ابوالقاسم، منشآت، تهران، چ سنگی؛ قدوسی، محمدحسین، نادرنامه، تهران، 1339ش؛ قفس اوغلی، ابراهیم، تاریخ خوارزمشاهیان، ترجمۀ داوود اصفهانیان، تهران، 1367ش؛ قورخانچی، محمدعلی، «نخبۀ كامرانی»، گرگاننامه، به كوشش مسیح ذبیحی، تهران، 1363ش؛ كاشغری، محمود، دیوان لغاتالترك، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1375ش؛ «كتابچۀ نفوس استراباد»، گرگاننامه، به كوشش مسیح ذبیحی، تهران، 1363ش؛ كیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311ش؛ مرورودی، مباركشاه، تاریخ، به كوشش دینسن راس، لندن، 1927م؛ مشكور، محمدجواد، نظری به تاریخ آذربایجان، تهران، 1375ش؛ معلم حبیبآبادی، محمدعلی، مكارمالآثار، اصفهان، 1362ش؛ منجم یزدی، محمد، تاریخ عباسی، به كوشش سیفالله وحیدنیا، تهران، 1366ش؛ میرنیا، علی، از چوپانی تا سلطانی، مشهد، 1369ش؛ مینورسكی، و.و.، سازمان اداری حكومت صفوی، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، 1334ش؛ ناصرالدینشاه، سفرنامۀ عتبات ( شهریار جادهها)، به كوشش محمدرضا عباسی و پرویز بدیعی، تهران، 1372ش؛ نصیری، محمدابراهیم، دستور شهریاران، به كوشش محمدنادر نصیریمقدم، تهران، 1373ش؛ نصیری، محمدرضا، اسناد و مكاتبات تاریخی ایران، قاجاریه، تهران، 1366ش؛ نفیسی، سعید، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورۀ معاصر، تهران، 1364ش؛ وامبری، آ.، سیاحت درویشی دروغین، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، 1365ش؛ نیز: