بیرانوند
بِیرانْوَنْد، یا به زبان لُری بَیرَنْوَن از ایلات لك زبان و شیعی مذهب لرستان.
ریشهشناسی نام ایل
براساس روایات محلی، تبار بیرانوندها به شخصی به نام بیران میرسد (حنیف، 5). این روایت درست به نظر میرسد، زیرا در نظام خویشاوندی مبتنی بر پدرتباری معمولاً نام تیرهها، طوایف و ایلات از نام بانی آنها گرفته میشود (امان اللهی، 158). اما برخی نام بیرانوند را با نام زیستگاه آنها «براوند»، مندرج در منتخب التواریخ (ص 53) یكی دانستهاند (نک : حنیف، همانجا). این ادعا بیاساس به نظر میرسد، زیرا بیرانوندها در گذشتهای نه چندان دور به لرستان آمدهاند (راولینسن، 152).
جمعیت: در منابع پیش از قاجار نه از بیرانوندها نامی به میان آمده، و نه از جمعیت آنها رقمی ارائه شده است؛ اما در طول حكمرانی قاجاریه و پهلوی آمار و ارقام ضد و نقیضی دربارۀ جمعیت بیرانوندها بدین شرح گزارش شده است: راولینسن در سفر به لرستان (1252 ق /1836 م)، 500‘2 خانوار (همانجا)؛ نجمالدوله (1299 ق /1882 م) با ضبط «پیران وند»، هزار خانوار (ص 20)؛ جغرافیای لرستان (1300 ق)، 3 هزار خانوار (ص 142)؛ معینالسلطنۀ خرمآبادی (1334ق)، 10 هزار خانوار (ص 184)؛ و راسخ (1342ش)، 250`3 خانوار (ص 141). مسعود كیهان نه تنها از همۀ ایلات لرستان به عنوان ایلات كُرد بهطور مطلق یاد كرده است، بلكه رقمهای اغراقآمیزی برای تیرههای بیرانوند ذكر كرده كه براساس آن جمعیت ایل كلاً به 10 هزار خانوار میرسد (2 /66-67). آنچه مسلم است در طول چند دهۀ گذشته آماری از بیرانوندها تهیه نشده است، اما براساس سرشماری 1366ش چادرنشینان این ایل بالغ بر 834 خانوار بوده است ( سرشماری ... ، 22).
قلمرو منطقۀ ییلاقی بیرانوندها، بخش چقلوندی (هرو)، قسمتی از بخش زاغه (هرو)، ریلمه و قسمتی از نواحی بروجرد را در بر میگیرد. منطقۀ گرمسیری آنها در دامنههای جنوبی كبیر كوه، در غرب كرخه قرار گرفته كه جزو پشتكوه لرستان است و اكنون استان ایلام نامیده میشود. افزونبر این، گروههایی از بیرانوند در ماژین و حَسَنیه مستقر شدهاند، اما اكنون بیرانوندها در خرمآباد و بخش چقلوندی متمركزند (تحقیقات میدانی).
تقسیمات ایلی
در میان منابع موجود تنها معدودی به تقسیمات ایلی بیرانوند اشاره كردهاند كه در این میان برخی از گزارشها اعتباری ندارند (مثلاً نک : معینالسلطنه، همانجا؛ كیهان، 2 /67). رزمآرا (ص 74 بب ) تقسیمات ایل بیرانوند را به اختصار گزارش كرده است، و برخی دیگر اطلاعات دقیقی در این زمینه دادهاند (نک : امان اللهی، 163).
بیرانوندها به دو شاخۀ اصلی كه از نسل دو فرزند بیران، یعنی «آلاینان» (آلاهینان) و «دشی نو» (دشایینان) هستند، تقسیم میشوند (تحقیقات میدانی). راولینسن از این دو شاخه با عنوان «آلیوند» (عالیوند) و «دوشیوند» یاد كرده است (همانجا). هریك از این دو شاخه دارای شعباتی بدین شرح است:
1. آلاهینان از دو زیر شاخۀ «مال اَسَیْ» (مال اسد)، و «مال قُوا» (مال قباد) تشكیل شده است كه اولی به 4 تیره به نامهای «كَرّ»، «مهرو» (مهراب)، «زیه لی» (زیدعلی) و «وارونی» (بارانی) تقسیم میشود. مال قباد از 3 تیرۀ بزرگ تشكیل شده است كه عبارتاند از «شَمْسِی» (شمسالدین)، یاراحمد و «سوزاَلی» (سبزعلی). خوانین بیرانوند از تیرۀ شمسالدین هستند. گفتنی است كه واژۀ «مال» در میان این ایل به معنی خانه، دودمان و نیز معادل «وند» است، چنانكه مال قباد را میتوان معادل قبادوند دانست.
2. دشایینان دارای 8 تیره است: پیرداده، رَش، شَلكه، چَقَل (به معنای شغال)، دِوَكان، دَلُران، شاوَردی و لُری. بیرانوندهای شاخۀ دشایینان در 5 نسل، حداقل از حدود 150 سال گذشته، زیر نظر خوانین شمسالدین از شاخۀ آلاهینان اداره میشدند و از اینرو، مستقل نبودند (تحقیقات میدانی).
افزون بر گروههای یاد شده، گروهی از بیرانوندها در زمان نادرشاه افشار به كاشان تبعید شدند كه اكنون در آن دیار به سر میبرند (یغمایی، 46- 48).
تاریخچه
چنانكه پیشتر گفته شد، در متون و اسناد پیش از قاجاریه از بیرانوندها نامی برده نشده است؛ البته این وضع دربارۀ بیشتر ایلات لرستان صادق است. راولینسن كه در 1836م، یعنی زمان حكمرانی محمدشاه به لرستان سفر كرده است، از قول میرزا بزرگ حاكم لرستان مینویسد كه بیرانوندها و باجلانها در سدۀ پیش از سفر او، یعنی در اواخر صفویه از نواحی موصل به لرستان آمدهاند (همانجا).
بررسی مالكیت سرزمینهایی كه اكنون در تصرف این دو ایل است، حاكی از آن است كه این اراضی متعلق به ایلات لر زبان دیگری چون كوشكی، ساكی، چگنی و غیره بوده است. این اراضی از زمان افشاریان به این سو بهتدریج به تصرف ایلات لك زبان، یعنی باجلان و بیرانوند درآمده است (تحقیقات میدانی). هرچند خاستگاه بیرانوندها به درستی مشخص نشده است، براساس تاریخ شفاهی، بیرانوندها معتقدند كه جد آنها به نام هجیالی از حجاز به منطقۀ دلفان آمده، و در آنجا با دختر یكی از سران فرقۀ اهل حق ازدواج كرده، و ماندگار شده است؛ سپس چون بیرانوندها همراه با دلفانها و باجلانها، در جنگ بین ایران و عثمانی نادرشاه افشار را یاری كردند، نادرشاه به پاس این خدمات، قسمتی از سیلاخور و اراضی پشتكوه را به بیرانوندها واگذار كرد. این روایت با نوشته و گفتار راولینسن (همانجا) مغایرت دارد. به هر روی، بنا به گفتۀ هنری فیلد نادرشاه افشار بیرانوندها را به شیراز كوچاند (ص 183)؛ اما وی منبع این گزارش را یاد نكرده است.
حمایت بیرانوندها از كریم خان زند منجر به ازدواج «بانو» خواهر كریم خان زند با میرزا احمدخان، جد خوانین بیرانوند شد. این پیوند موقعیت میرزا احمدخان را در منطقه استوار كرد (تحقیقات میدانی). بیرانوندها پس از سقوط زندیه به لرستان بازگشتند و چون آقامحمدخان قاجار، ایل چگنی را از هرو به نواحی قزوین تبعید كرده بود، زمینۀ تصرف این منطقه فراهم شد (همان).
بیرانوندها در طول حكمرانی قاجاریه به صورت ایل مقتدری در لرستان درآمدند و اراضی ایلاتی چون چگنی، كوشكی و ساكی را در منطقه تصرف كردند. اینان در اوایل دورۀ قاجاریه، در درگیریهای بین شاهزادگان قاجار نقش فعالی داشتند؛ چنانكه در نزاع بین شاهزاده حسامالسلطنه محمدتقی میرزا (حاكم بروجرد، بختیاری و خوزستان) و شاهزاده محمود حاكم لرستان در 1242ق، جانب حسامالسلطنه را گرفتند. نیز در نبردی كه 3 سال بعد (1245ق) میان حسامالسلطنه و شاهزاده محمدحسین میرزا پسر محمدعلی میرزا درگرفت، به حمایت از حسامالسلطنه برخاستند (سپهر، 2 /16-17، 47- 48). بیرانوندها همراه دیگر لرها در جنگ ایران و روسیه نیز شركت كردند (اعتمادالسلطنه، 1 /650). همچنین محمدقاسم بیگ از بیراوندها در طغیان شاهزاده حسینقلی خان برضد فتحعلیشاه نقش بسیار فعالی داشته است كه پس از شكست حسینقلیخان، عدهای از بیرانوندها و باجلانها به دستور فتحعلیشاه كشته شدند (سپهر، 1 /113-117).
بررسی تاریخ بیرانوندها از درگیریهای خونین بین سران ایل از یك سو، و درگیری با دولت و یا دیگر ایلات از دیگر سو حكایت دارد. این درگیریها باعث كشته شدن شماری از سران ایل در طول حكمرانی قاجاریه و پهلوی گردید؛ چنانكه میگویند: در این مدت بیش از 60 نفر از آنان كشته شدهاند كه 35 نفر آنها از نسل حسینعلیخان (از خوانین بزرگ) بودهاند كه 18 نفر از آنها را قوای دولتی، 14 نفر را رقبای درون ایل، و 3 نفر را ایلات دیگر كشتهاند (تحقیقات میدانی).
تفرقهاندازی و ستمگری حكام قاجار در لرستان، باعث شورش ایلات لرستان و گسترش ناامنی و هرج و مرج در این ایالت شد. در این میان، ایل بیرانوند بیش از دیگر ایلات برای حكام قاجاریه مزاحمت ایجاد میكرد. بیرانوندها پس از انقلاب مشروطیت ــ كه دولت مركزی تضعیف شده بود ــ بخش بزرگی از لرستان را به آشوب كشاندند و از ورود حكام و مأموران دولتی به خرمآباد جلوگیری كردند (والیزاده، 308؛ فووریه، 375).
ایل بیرانوند بیش از هر ایل دیگر در مقابل نیروهای دولتی در اوایل حكمرانی پهلوی مقاومت كرد و پس از چندین سال درگیری سرانجام سركوب شد (رزمآرا، 74-77؛ سعدوندیان، 215- 218، جم ؛ بیات، 69، 72، جم ). پس از تسلط ارتش بر لرستان، گروهی از بیرانوندها به نواحی خوار و ورامین تبعید، و شماری از خوانین و كدخدایان آنها اعدام و یا زندانی شدند. از این پس، ایل به اجبار یكجانشین شد. بسیاری از بیرانوندها در طول چند دهۀ گذشته دهات و زندگی كوچروی را رها نموده، و به خرمآباد مهاجرت كرده، و شهرنشین شدهاند (تحقیقات میدانی).
نظام اقتصادی
تا پیش از تحولات دهههای گذشته در لرستان، بیرانوندها چون دیگر ایلات به دامداری اشتغال داشتند و همراه آن بعضی از غلات را بهطور محدود كشت میكردند. بیرانوندها در دورۀ هرج و مرج به غارت و چپاول روستاها میپرداختند. افزونبر این، در شرایطی خوانین بیرانوند از كالاهایی كه به بروجرد وارد میشد، مالیات میگرفتند (ادمندز، 102-103). اما اكنون برخی از بیرانوندها هنوز به دامداری و كشاورزی اشتغال دارند، ولی بیشتر آنها كه در خرمآباد مستقر شدهاند، به مشاغل گوناگونی میپردازند (تحقیقات میدانی).
نظام سیاسی ـ اجتماعی
ایل بیرانوند از مجموعۀ تیرههای پدرتبار تشكیل میشود كه قبلاً در رأس آنها تیرۀ خوانین قرار داشت. تیرۀ خوانین از نسل میرزا احمد شمسالدینی از شعبۀ آلاهینان، و از 4 زیر تیره بدین شرح تشكیل شده است: اسدخانی معروف به «زینو» (زینب)، حیدرخانی معروف به خانم بی بی، مرادی و علی محمدی. خوانین اسدخانی و حیدرخانی قدرتمندترین و بانفوذترین خوانین بودهاند كه از اواخر حكومت محمدشاه قاجار تا آخر حكمرانی رضاشاه افراد شجاع و معروفی از میان آنها برخاستهاند. از اینرو، ایل بیرانوند مانند دیگر ایلات لرستان رهبری واحد نداشته، بلكه هر قسمت از آن زیر نظر اعضای تیرۀ خوانین اداره میشده است. زیر تیرههای خوانین از یكدیگر تبعیت نمیكردند، بلكه هریك از آنها مستقل بودند. بعد از تیرۀ خوانین، سران تیرهها، یعنی كدخدایان قرار داشتند كه بعضی از آنها دارای نفوذ و قدرت بودند (همان).
ادمندز كه در اواخر قاجاریه، یعنی در دورۀ هرج و مرج به لرستان سفر كرده، مینویسد كه حسین خان از خوانین بیرانوند، تسلط زیادی بر كدخدایان نداشته است (ص 102). تیرههای بیرانوند از لحاظ نفوذ و قدرت یكسان نبودهاند، چنانكه تیرههای مال اسد و یاراحمد دارای قدرت بودهاند. در مقابل، تیرههای تشكیل دهندۀ شاخه دشایینان، یعنی پیرداده، رش، شلكه، چقل، دوكان، دلران و... قدرت كمتری داشتهاند. اصولاً بیشتر تیرههای ایل بیرانوند دارای آب و خاك بودهاند و از اینرو، كمتر به صورت رعیت، به گونهای كه در بین بعضی از ایلات دیده شده است، درآمدهاند (تحقیقات میدانی).
نظام سیاسی ایل بیرانوند، چون دیگر ایلات لرستان درنتیجۀ مداخلۀ حكومتها و نوسازیهای منطقه، دگرگون شده است. اكنون نفوذ خوانین از میان رفته است و تیرهها هریك به صورت واحدی مستقل درآمدهاند. از سوی دیگر مهاجرت بیرانوندها به شهر خرمآباد و تشكیل گروه اقلیت شهرنشین، آنها را وا داشته است كه در مقابل دیگر گروهها از یكدیگر حمایت كنند. به عبارت دیگر زندگی بیرانوندها در شهر خرمآباد باعث انسجام آنها شده است، هرچند كه فاقد رهبر باشند (همان).
مآخذ
ادمندز، سیسیل جان، «یادداشتهایی دربارۀ لرستان»، دو سفرنامه دربارۀ لرستان، ترجمۀ سكندر امان اللهی بهاروند و لیلی بختیار، تهران، 1362ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآةالبلدان، به كوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1367ش؛ امان اللهی بهاروند، سكندر، قوم لر، تهران، 1374ش؛ بیات، كاوه، عملیات لرستان: اسناد سرتیپ محمد شاه بختی (1303 و 1306ش)، تهران، 1373ش؛ جغرافیای لرستان، پیشكوه و پشتكوه، به كوشش سكندر اماناللهی بهاروند، تهران، 1370ش؛ حنیف، محمد، شناخت ایل بیرانوند، خرمآباد، 1377ش؛ راسخ، شاپور، «جمعیت و گروههای نژادی ایران»، ایرانشهر، تهران، 1342ش /1963م، ج 1؛ راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجمۀ سكندر امان اللهی بهاروند، تهران، 1362ش؛ رزمآرا، علی، جغرافیای نظامی ایران (لرستان)، تهران، 1320ش؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، به كوشش جهانگیر قائممقامی، تهران، 1344ش؛ سرشماری اجتماعی - اقتصادی عشایر كوچنده (1366ش)، نتایج تفصیلی، كل كشور، مركز آمار ایران، تهران، 1367ش؛ سعدوندیان، سیروس، اسناد نخستین سپهبد ایران احمد امیراحمدی، تهران، 1373ش؛ فووریه، ژان باتیست، سه سال در دربار ایران، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی، تهران، دنیای كتاب؛ كیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311ش؛ معین السلطنۀ خرمآبادی، رحیم، «جغرافیای لرستان»، شقایق، خرمآباد، 1376ش، س 1، شم 3 و 4؛ منتخب التواریخ، منسوب به معینالدین نطنزی، به كوشش ژان اُبن، تهران، 1336ش؛ نجمالدوله، عبدالغفار، سفرنامۀ خوزستان، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1341ش؛ والیزادۀ معجزی، محمدرضا، تاریخ لرستان (روزگار قاجار)، تهران، 1380ش؛ یغمایی، منتخب السادات، حماسۀ فتحنامۀ نایبی، به كوشش علی دهباشی، تهران، 1368ش؛ نیز: