زمان تقریبی مطالعه: 10 دقیقه

بوق

بوق، سازی بادی، مارپیچی‌شکل و دارای امتدادی مخروطی. بوقها و نفیرها نخستین و ابتدایی‌ترین سازهای بادی بشرند که از شاخ حیوانات تهیه می‌شدند (ملاح، تاریخ ... ، 32؛ بوستان، 177). در برهان قاطع هم این ساز با عنوان سپیدمهره معرفی شده است که آن را در آسیاها و حمامها و هنگامه‌ها می‌نواخته‌اند (نک‍ : ذیل واژه). فرهنگ آنندراج بوق را «نای بزرگ»، معنا کرده، و جمع آن را ابواق و بیقان آورده است (نک‍ : ذیل واژه). همچنین در غیاث اللغات بوق «چیزی از مس مانند شهنای که از آن آواز مهیب و مکروه بر می‌آید»، توصیف شده است (نک‍ : ذیل واژه). در برخی متون کهن، ازجمله در جامع الالحان از این ساز با عنوان «باق» هم یاد شده است (مراغی، 208). 

بوق را با نامهای مختلف (بور، باق، نفیر، شاخ، صور، شفر، شیپور، هورن و جز آنها) می‌شناسند. زاکس آن را نفیر ایرانی دانسته، و نوشته است: «در عربی بوق گویند. بوق به زبان پشتو نیز معنی شیپور و نفیر را می‌دهد» (ملاح، فرهنگ ... ، 113)؛ اما در بیشتر متون، بوق را معرب بوکسیان یا بوچینای لاتین دانسته‌اند (ستایشگر، 1 / 161). بوچینا به معنای شاخ بز کوهی است (شاملو، 1676).

ساختمان ساز و شیوۀ نواختن آن

 ویژگی مشترک در تمامی توصیفات موجود از شکل ظاهری بوق، توخالی و مخروطی‌شکل بودن آن است. از دورۀ پیش از هخامنشی، یک ساز بادی سفالی در حفریات هفت‌تپه پیدا شده است که عزت‌الله نگهبان آن را متعلق به اواسط هزارۀ 2 ق‌م می‌داند. این ساز شبیه به کوزه‌ای سفالی است که لوله‌ای از قلم استخوان به داخل آن راه می‌یابد و کوزه ظاهراً وظیفۀ مولد ارتعاش را داشته است (فروغ، نفوذ ... ، 6). مشخصات بوقی که در کاوشهای باستان‌شناسی هفت‌تپه یافت شده، از این قرار است: جنس آن از سفال، درازای آن 18 سانتی‌متر، قطر دهانۀ آن 5 سانتی‌متر، و قطر محفظۀ طنینی آن حدود 9 سانتی‌متر است. سوراخ دمیدن ساز، 3 سانتی‌متر ارتفاع دارد و به شکل مخروط است که از سوی دهانۀ فراخش با قیر و پارچۀ اندود به قیر، به محفظۀ طنینی متصل ‌شده است (ملاح، همان، 113-114).
نوع امروزی‌تر این ساز بادی از جنس مس است و 45 سانتی‌متر طول دارد که زیر لولۀ آن، یک محفظۀ طنینی برای صدا کار گذاشته می‌شود. زبانۀ ساز لولۀ ساده‌ای است که در آن می‌دمند (جوادی، 1 / 95). ریتم فیگورهای اجرایی بوق کاملاً بر ترکیبات ریتمی سازهای ضربی منطبق است. اخذ تمام اصوات از بوق و شمار آنها بستگی به مهارت نوازنده دارد. معمولاً غیر از صدای مبنا، پنجم و اکتاو آن قابل اخذ است (بوستان، 177).

پیشینه و انواع

 از شواهد چنین برمی‌آید که انسان برای آن بوق را اختراع کرد تا بتواند صدای خود را به دوردستها برساند؛ بنابراین، نخست از شاخ حیوانات برای این منظور استفاده کرد (بریتانیکا، VI / 62). بوقی که بر سر مزار سناخریب، پادشاه آشور، حجاری شده، برای تقویت صدای شخص هنگام سخنرانی یا مکالمه به کار می‌رفته است (فروغ، «آلات ... »، 67؛ نیز نک‍ : ملاح، همان، 115). در حفریات چغامیش خوزستان، مُهری به دست آمده است که روی آن، یک نوازندۀ بوق شاخی، یک نوازندۀ نقارۀ تکی و یک نوازندۀ چنگ، و یک نفر که سرگرم آواز خواندن است، نقش شده‌اند. این مهر مربوط به 3400 ق‌م است (همان، 114-115). 
قدیم‌ترین اشاره‌ای که در دوران اسلامی به این ساز شده، مربوط به دورۀ خلفای راشدین است. بوق در اوایل سدۀ 2 ق / 8 م، به صورت یک ساز نظامی به کار می‌رفته است. ناصرخسرو در سفرنامۀ خود می‌نویسد: «هر شب هزار مرد پاسبان این قصر (سلطان فاطمی) باشند ... که از نماز شام بوق و دهل و کاسه می‌زنند و گرد می‌گردند تا روز» (ص 55). 

نـوع دیـگر بوق، نـفـیـر ــ همـان شـاخ گاو یـا قـوچ ــ است (فرخ‌کیش، 133). از دیگر سازهای خانوادۀ بوق، صور است که از شاخ حیوانات ساخته می‌شده است (معین، ذیل واژه). 

کاربرد

 به نظر می‌رسد، از آنجا که بوق از نظر جنس، اندازه و نوع صدا بسیار متنوع است، کاربردهای مختلف نیز دارد. با توجه به مدارک موجود در نقاشیها و مینیاتورهای کهن، و نیز اشاراتی که از این ساز در متون ادبی کهن آمده است، در گذشته، یکی از رایج‌ترین کاربردهای بوق، استفادۀ آن در میدانهای جنگ و دسته‌های موسیقی نظام بوده است. در نقوش نقرشده روی جام نقرۀ عهد ساسانی که در موزۀ لنینگراد نگهداری می‌شود، برجی دیده می‌شود که در محاصرۀ دشمن قرار گرفته است و روی آن چند تن با بوق و شیپور، محصوران را از حملۀ دشمن آگاه می‌سازند (کریستن‌سن، همانجا). 
در تاریخ طبری، دربارۀ قیام زطها (کولیها) در 219 ق / 834 م به بوق و کرناهای ایشان اشاره شده است (9 / 10-11). بیهقی نیز از نوازندۀ این ساز با عنوان بوقی یاد کرده (ص 258)، و در توصیف مراسم خلعت‌پوشی مسعود غزنوی، از دمیدن در بوقهای زرین سخن گفته است (ص 371). در دورۀ سلجوقیان، بوق فلزی یا «برنج بورو»ی ترکی رواج بیشتری یافت (اولیاچلبی، 1 / 643). 
در شاهنامه نیز از صدای بوق در کنار چند ساز دیگر، هنگام به میدان آمدن پهلوانان، رساندن خبر، تشجیع سپاه، و ایجاد خوف و هراس در قلب دشمن سخن رفته است: به شبگیر هنگام بانگ خروس / برآمد خروشیدن بوق و کوس، که در ادامه به آغاز نبرد سپاه منوچهر با دشمنان ایران اشاره دارد (نک‍ : فردوسی، 75؛ نیز نک‍ : صارمی، 50-56). نظامی نیز در شرف‌نامه سروده است: جهان در جهان لشکر آراسته / ز بوق و دهل بانگ برخاسته (ص 408). 
در دورۀ تیموریان و صفویان نیز بوق یکی از ملزومات مشایخ حیدری بود (کمپفر، 137). به شهادت برخی از مورخان، استفاده از بوق در میدانهای رزم در ایران چنان معمول بود که در صف‌آرایی پیادگان سپاه، دستۀ خاص بوق‌نوازان در کنار نوازندگان تبیره و زنگینانه جای داشتند (فخرمدبر، 330).
نفیر نیز بنا بر شواهد، بیشتر در رزم و نبرد به کار می‌رفته است. از قرار معلوم، چون نفیر کوچک و سبک، و حمل آن آسان بود، در رساندن اخبار به افواج نظامی در میدانهای جنگ نقشی مهم داشته، و تا زمان ناصرالدین شاه و تأسیس دسته‌های موسیقی نظامی در قشون ایران به کار می‌رفته است (بلوکباشی، 151-152).
صدای وسیع و هشداردهندۀ بوقها سبب شده بود تا از آن برای اعلام اخبار و اطلاع‌رسانی استفاده کنند. بوق شاخی برای اعلام خطر، و نیز آغاز و پایان هنگامه‌ها به کار می‌رفته است (پورمندان، 16؛ کریستن‌سن، 213). همچنین، هنگامی که خبر پیروزی می‌رسید، به دستور پادشاه، چند تن با نواختن بوق و دهل در شهر می‌گردیدند و به مردم بشارت می‌دادند (جاوید، 266). 
در گذشته، آسیابانان نیز برای آگاهی‌دادن به مردم از فعال بودن آسیا، در بوق می‌دمیدند (پرتوی، 1 / 262). تا چندی پیش، در ساعات معین بر بام حمامها بوق می‌نواختند تا همگان از باز بودن حمام آگاه شوند، به همین سبب، این ساز را «بوق حمام» نیز می‌نامیدند. بوق حمام شاخ یا سپیدمهرۀ کوچکی بود که صدای ناهنجاری داشت؛ همچنین بوق را هنگامی می‌نواختند که نوبت مردانۀ حمام به پایان می‌رسید و با نوای آن، آمادگی حمام را برای پذیرش زنـان اعلام می‌کردند (مستوفی، 1 / 420؛ نیز نک‍ : نجمی، 438؛ حدادی، 82).
در جشنها و هنگامه‌های میدانی از بوق نیز استفاده می‌شده است (ملاح، فرهنگ، 121؛ نیز نک‍ : بلوکباشی، همانجا). در گذشته در ماه رمضان، بسیاری از مردم با صدای بوق حمام از وقت سحر یا افطار باخبر می‌شدند (وکیلیان، 51-52). در عزاداریها و همچنین مراسم تعزیه نیز بوق به کار گرفته می‌شد (ستایشگر، 1 / 161). 
در بوشهر، مراسمی با عنوان آیین دمام برگزار می‌شود که در آن، بوق و چندین سنج نواخته می‌شود. امروزه این آیین عمدتاً در آغاز عزاداری، و پیش از مراسم اصلی سینه‌زنی و سوگواری انجام می‌شود؛ اما در گذشته، این آیین برای اعلان و خبررسانی، و یا در زمان انداختن لنجها به دریا برای اعلان و جمع‌آوری کمک از سوی مردم برگزار می‌شده است و امروزه نیز، گاهی در سحرهای ماه رمضان در برخی محلات بوشهر برگزار می‌شود. آیین دمام با نواختن بوقی از جنس شاخ بز آغاز می‌شود و حدود 20 تا 30 دقیقه ادامه می‌یابد. در تهران قدیم، سپیده‌دم برای آگاهی و بیداری مردم بوق می‌زدند و این بوق به علامت آزادی عبور و مرور بود؛ زیرا شبها آمدورفت در کوچه و بازار محدودیت داشت (شاملو، 1681).
در ایام نوروز، درویشان به درِ خانۀ ثروتمندان می‌رفتند و تخته‌پوست خود را پهن می‌کردند و به انتظار گرفتن عیدی آن‌قدر آنجا می‌ماندند تا به مراد خود برسند. اگر صاحب‌خانه نومیدشان می‌کرد، برای بی‌آبروکردنش در بوق می‌دمیدند (همو، 1678).
امروزه، بوقهای خاصی از جنس آلیاژهای فلزی یا استیل یا پلاستیک تهیه می‌شوند که تماشاگران مسابقات فوتبال (معروف به لیدرها) از آنها برای تشویق تیمهای محبوبشان استفاده می‌کنند. سهراب بوقی و ممد (محمد) بوقی از مشهورترین بوقچیهای فوتبال ایران‌اند (رستم‌زاده، بش‍‌ ).

اصطلاحات و ضرب‌المثلها

 از آنجا که بوق بیش از نقش موسیقایی، در میان عامه، به عنوان وسیلۀ خبررسانی یا هشدار به کار می‌رفته است، کاربرد گسترده‌ای در امثال و اصطلاحات فارسی دارد، که از آن جمله است: در بوق ترکی نگنجیدن (زیاده‌گویی و لاف زدن) (ستایشگر، 1 / 162)؛ بعد از نود و بوقی (بعد از زمان زیادی)؛ بوق در هزیمت (وقاحت و از رو نرفتن) (شاملو، 1676)؛ بوق روی (یا سر) حمام است (بوق حمام ارزش چندانی ندارد و هرکه حمام را بخرد، بوق هم به او تعلق خواهد گرفت) (همو، 1677)؛ بی‌بوق کسی حمام نمی‌رود (ریشخند کسی که تصور می‌کند حضور و وجودش برای انجام کاری ضرورت مطلق دارد)؛ حمام ده را چه به بوق؟! (کارنابجا و بی‌فایده)؛ باد را به بوق انداختن (به صدای بلند سخن گفتن و هیاهو و جنجال راه انداختن)؛ بوق برداشتن (انتشار خبری یا افشای رازی، به راه افتادن و آگاه کردن همگان از ماجرا) (همانجا)؛ هم تون را تابیدن هم بوق را زدن (در آن واحد به دو شغل اشتغال داشتن) (همو، 1679)؛ بوق سگ (غلوی تمام است از دیرگاه بودن شب) (همو، 1681)؛ و عهد بوق (از زمان خیلی دور) (همو، 1682)؛ نیز از مهم‌ترین زبانزدها که در آن بوق به کار رفته است: مثل شاخ شتر و بوق حمام؛ و مگر ما بوقیم (نک‍ : ذوالفقاری، 2 / 1622، 1700).

مآخذ

 آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ اولیاچلبی، سیاحت‌نامه، به کوشش احمد جودت، استانبول، 1314 ق / 1896 م؛ برهان‌قاطع؛ بلوکباشی، علی و یحیى شهیدی، پژوهشی در موسیقی و سازهای موسیقی نظامی دورۀ قاجار، تهران، 1381 ش؛ بوستان، بهمن و محمدرضا درویشی، «موسیقی مقامی ایران»، ادبستان، تهران، 1371 ش، شم‍ 36؛ بیهقی، تاریخ؛ پورمندان، مهران، دایرةالمعارف موسیقی کهن ایران، تهران، 1379 ش؛ جاوید، هوشنگ، موسیقی رمضان در ایران، تهران، 1383 ش؛ جوادی، غلامرضا، موسیقی ایران، از آغاز تا امروز، تهران، 1380 ش؛ حدادی، نصرت‌الله، فرهنگ‌نامۀ موسیقی ایران، تهران، 1376 ش؛ درویشی، محمدرضا، «سازهای مورد استفاده در موسیقی نواحی ایران»، سازشناسی ایرانی، تهران، 1386 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رستم‌زاده، جواد، «گشتی در میان لیدرهای ایران؛ فرمانروایان سکوها»، فوتبال روز (مل‍‌ )؛ ستایشگر، مهدی، واژه‌نامۀ موسیقی ایران‌زمین، تهران، 1374 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1377 ش، حرف «ب»، دفتر دوم؛ صارمی، کتایون و فریدون امانی، ساز و موسیقی در شاهنامۀ فردوسی، تهران، 1373 ش؛ طبری، تاریخ؛ غیاث‌اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، به کوشش منصور ثروت، تهران، 1375 ش؛ فخر مدبر، محمد، آداب الحرب و الشجاعة، به کوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، 1346 ش؛ فرخ کیش (رضایت)، شهزاد، ارغنون‌ساز فلک، اصفهان، 1376 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش محمد روشن و مهدی قریب، تهران، 1374 ش؛ فروغ، مهدی، «آلات موسیقی قدیم ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه»، مجلۀ موسیقی، تهران، 1336 ش، دورۀ 3، شم‍ 13؛ همو، نفوذ علمی و عملی موسیقی ایران در کشورهای دیگر، تهران، 1354ش؛ کمپفر، ا.، در دربار شاهنشاه ایران، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1350 ش؛ کوکرتز، یوزف و محمدتقی مسعودیه، موسیقی بوشهر، ترجمۀ همو، تهران، 1354 ش؛ مراغی، عبدالقادر، جامع الالحان، به کوشش تقی بینش، تهران، 1366 ش؛ مستوفی، عبداللٰه، شرح زندگانی من، تهران، 1341 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1386 ش؛ ملاح، حسینعلی، تاریخ موسیقی نظامی ایران، تهران، 1354 ش؛ همو، فرهنگ سازها، تهران، 1376 ش؛ ناصر خسرو، سفرنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335 ش؛ نجمی، ناصر، ایران قدیم و تهران قدیم، تهران، 1362 ش؛ نظامی‌گنجوی، شرف‌نامه، به کوشش بهروز ثروتیان، تهران، 1368 ش؛ وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1376 ش؛ نیز: 

Britannica,micropaedia,1989;Christensen,A., L’Iran sous les Sassanides, Copenhagen, 1944; Football-erozz, http: / / football-erozz.com / index.php? option=com_content&task=view&id=191&Itemid=43.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.