بلوغ
بُلوغ، اصطلاحی در فقه و حقوق، به معناي رسيدن انسان به مرحلهاي از رشد كه ملزم به رعايت قوانين شرعی يا عرفی باشد. بلوغ يكی از شرايط عمومی الزام به تكاليف، و برخورداري از برخی حقوق است كه «اهليت» خوانده میشوند.
اين موضوع با تعابير مختلف در قرآن كريم مورد اشاره قرار گرفته (براي نمونه، نک : نور / 24 / 58-59؛ نساء / 4 / 6؛ انعام / 6 / 152)، و با مترتب شدن آثاري بر آن، در سنت نبوي بسط يافته است (براي نمونه، نک : سعيد بن منصور، 3(2) / 95). در عهد صحابه و تابعين، گسترش بحث از اشتراط بلوغ را میتوان در پيرامون پارهاي احكام فقهی مربوط به نفوذ بيع، طلاق و وصيت، پذيرش اقرار و شهادت و حتی برخی احكام جزايی همچون اقامۀ حد پیگيري كرد (نک : صنعانی، 4 / 153-154؛ سعيد بن منصور، 3(1) / 151؛ ابن ابی شيبه، 1 / 305، 4 / 74، 339، 360، 5 / 480؛ براي دو تكنگاري از شافعی دراين باره، نک : ابن نديم، 264).
برخی گزارشهاي رسيده از سدۀ نخست هجري نشان میدهند كه صرفاً ظاهر شدن نشانههاي جسمی، بهعنوان تحقق بلوغ و مبدأ زمانی تكليف تلقی شدهاند (صنعانی، 4 / 154؛ سعيدبن منصور، 3(1) / 152؛ ابنابیشيبه، 6 / 221؛ حرعاملی، 11 / 45؛ نيز، نک : ابنقاسم، 16 / 217؛ بخاري، 3 / 158). از اواخر سده اول و طی سده دوم ق، در كنار تأكيد برخی فقيهان بر نشانههاي جسمی (نک : طحاوي، 3 / 217؛ نيز ابن ابی شيبه، 5 / 480)، از سوي برخی ديگر، رسيدن به مقطع سنی خاص نيز نشانه بلوغ تلقی شده است (نک : سعيد بن منصور، 3(3) / 382؛ بخاري، 3 / 158-159). غالب فقيهان اصحاب حديث، برخی از فقيهان مالكی و حنفی و عموم فقيهان شافعی و زيدي، 15 سالگی را بهعنوان سن بلوغ در دختر و پسر پذيرفتند (نک : شافعی، 3 / 220؛ طحاوي، همانجا؛ جصاص، 3 / 625؛ ابواسحاق، 1 / 330؛ ابنعربی، عارضه...، 6 / 116، احكام ...، 1 / 320؛ ابنقدامه، 4 / 514؛ نووي، 13 / 19، 21؛ ابنمرتضی، 1 / 150؛ مرداوي، 320؛ غنيمی، 2 / 71). اما رأي ابوحنيفه شايان تأمل است كه بلوغ پسر را در 18 سالگی (روايت ابويوسف و حسن بن زياد) يا 19 سالگی (روايت محمدبن حسن) و بلوغ دختر را در 17 سالگی میدانست (جصاص، همانجا). در سدۀ 3ق / 9م، داووداصفهانی، بنيانگذار مكتب ظاهري ملاك قرار دادن سن براي تحقق بلوغ را مخالف مضمون روايات «رفع قلم از صبی» شمرد. به نظر وي، مادام كه نشانههاي جسمی بلوغ در فرد ظاهر نشوند، هر چند سال كه بر او بگذرد، بالغ نشده است (ابنقدامه، همانجا؛ نووي، 13 / 22).
غالب فقيهان امامی با استناد به روايات رسيده از اهل بيت (ع)، رسيدن به سن 15 در پسران و 9 سالگی در دختران را شرط بلوغ دانستهاند (نک : ابن ادريس، 2 / 199؛ صاحب جواهر، 26 / 17، 38؛ مراغی، 2 / 732؛ نيز قانون مدنی، ماده 1209، اصلاحی 8 دي 1361؛ براي اقوال ديگر، نک : بحرانی، 13 / 169). اختلاف روايات منقول از اهل بيت (ع) در باب تعيين دقيق سن بلوغ (نک : حرعاملی، 1 / 42-46)، سبب گرديده است كه برخی فقيهان متأخر درصدد جمع بين اين اخبار برآيند. ازجمله، فيض كاشانی با گرايش معتدل اخباري، بلوغ را به اعتبار انواع تكاليف داراي مراتبی دانسته است (1 / 13-14؛ براي نقد آن، نک : بحرانی، 13 / 168؛ صاحب جواهر، 26 / 41). شيخ يوسف بحرانی (د 1186ق / 1772م)، فقيهی با همان گرايش، با عنايت به قراينی، اين احتمال را مطرح كرده كه ممكن است اختلاف در اخبار، بر حسب اختلاف اشخاص در قدرت عقلی و جسمی باشد (همانجا؛ درباره برداشتهاي ديگر، نک : آبی، 1 / 552-553؛ كاشف الغطاء، 79).
از تكنگاريهاي مربوط به بلوغ درفقه اماميه،كتاب مسألة فی البلوغ، از شيخ مفيد (د413ق / 1022م) (نجاشی، 401) و رسالة فی البلوغ و حده، از عبدالعالی بن علی كركی (د 993ق / 1585م) (مدرسی طباطبايی، 203؛ براي متن اين رساله، نک : بلوغ دختران، 22-32) قابل ذكرند. در عصر حاضر نيز مسئلۀ نشانههاي بلوغ، به ويژه سن بلوغ در دختران، مورد توجه محافل فقهی و حقوقی قرار گرفته، و مقالاتی در نقد ديدگاه مشهور نوشته شده است (نک : همان، سراسر كتاب). هدف اصلی از اين مقالات را بايد روي آوردن به نشانههاي طبيعی و عَرَضی بلوغ و تطبيق سن با آن ــ و نه موضوعيت بخشيدن به سن مذكور در روايات ــ دانست (براي نمونهاي از نقد اين ديدگاهها،نک : سبحانی، 57-63).
در خصوص آثار بلوغ، بايد توجه داشت كه تكاليف الزامی مشروط به بلوغ است. علاوهبر آن، به استناد قرآن كريم (نساء / 4 / 6)، كودك از تصرف در اموال و حقوق مالی خود محجور است و بلوغ به همراه «رشد» ــ كه برخی از علما در تبيين ماهيت آن، دوعنصر«صلاح دينی» و «حفظ مالی» را دخيل دانستهاند (نک : راوندي، 2 / 73؛ سيوطی، 78) ــ مبدأ زوال حجر به شمار میرود (نيز نک : قانون مدنی، ماده 1207). بايد افزود احكامی چون مواريث، ديات و ضمان مشروط به بلوغ نيست (مراغی، 2 / 660؛ براي نمونههايی از قوانين مدون، نک : قانون مدنی، مواد 1183 و 1216؛ قانون مجازات اسلامی، مادۀ 50). در برخی مسائل خاص، از جمله صحت اسلام آوردن كودك، صحيح بودن عبادات و نفوذ تصرفات او نيز اختلاف است (نک : ابنعربی، عارضة، 6 / 197؛ زركشی، 2 / 295بب ؛ نراقی، 791؛ مراغی، 2 / 664، 672، 674، 678؛ براي پارهاي تفصيلات در اين مسئله، نک : ابن عربی، همان، 6 / 116؛ سرخسی، 2 / 340-352).
مآخذ
آبی، حسن، كشف الرموز، به كوشش علی پناه اشتهاردي و حسين يزدي، قم، 1408ق؛ ابن ابی شيبه، عبدالله، المصنف، به كوشش كمال يوسف حوت، رياض، 1409ق؛ ابن ادريس، محمد، السرائر، قم، 1410ق؛ ابن عربی، محمد، احكام القرآن، به كوشش علی محمد بجاوي، بيروت، 1408ق / 1988م؛ همو، عارضة الاحوذي، بيروت، 1415ق / 1995م؛ ابن قاسم، عبدالرحمان، المدونه الكبري، قاهره، 1323ق؛ ابن قدامه، عبدالله، المغنی، بيروت، دارالكتاب العربی؛ ابن مرتضی، احمد، البحر الزخار، به كوشش عبدالله جرافی، بيروت، 1395ق / 1975م؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابواسحاق شيرازي، ابراهيم، المهذب، بيروت، دارالفكر؛ بحرانی، يوسف، الحدائق الناضرة، به كوشش محمد تقی ايروانی، نجف، 1384ق؛ بخاري، محمد، صحيح، بيروت، 1401ق / 1981م؛ بلوغ دختران، به كوشش مهدي مهريزي، قم، 1376ش؛ جصاص، احمد، مختصر اختلاف العلماء، به كوشش نذير احمد، بيروت، 1417ق / 1996م؛ حرعاملی، محمد، وسائل الشيعة، قم، 1412ق؛ راوندي، سعيد، فقه القرآن، به كوشش احمد حسينی، قم، 1405ق؛ زركشی، محمد، المنثور، به كوشش محمد حسن اسماعيل، بيروت، 1421ق / 2000م؛ سبحانی، جعفر، البلوغ، قم، 1418ق؛ سرخسی، محمد، الاصول، به كوشش ابوالوفا افغانی، حيدرآباددكن، 1372ق؛ سعيد ابن منصور، السنن، به كوشش حبيب الرحمان اعظمی، بمبئی، 1403ق / 1982م؛ سيوطی، الاكليل، به كوشش سيفالدين عبدالقادر كاتب، بيروت، 1401ق / 1981م؛ شافعی، محمد، الام، به كوشش محمد زهري نجار، بيروت، دارالمعرفه؛ صاحب جواهر، محمد حسن، جواهر الكلام، به كوشش محمود قوچانی، تهران، 1394ق؛ صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، به كوشش حبيب الرحمان اعظمی، بيروت، 1403ق / 1983م؛ طحاوي، احمد، شرح معانی اﻵاثار، به كوشش محمد زهري نجار، بيروت، 1407ق / 1987م؛ غنيمی، عبدالغنی، اللباب، به كوشش محمد محيیالدين عبدالحميد، بيروت، 1399ق / 1979م؛ فيض كاشانی، محمد محسن، مفاتيح الشرائع، به كوشش مهدي رجايی، قم، 1401ق؛ قانون مجازات اسلامی؛ قانون مدنی؛ قرآن كريم؛ كاشف الغطاء، جعفر، كشف الغطاء، چ سنگی، 1317ق؛ مدرسی طباطبايی، حسين، مقدمهاي بر فقه شيعه، ترجمۀ محمد آصف فكرت، مشهد، 1368ش؛ مراغی، عبدالفتاح، العناوين، قم، 1418ق؛ مرداوي، علی، الانصاف، به كوشش محمد حامد فقی، قاهره، 1376ق / 1956م؛ نجاشی، احمد، الرجال، به كوشش موسی شبيري زنجانی، قم، 1407ق؛ نراقی، احمد، عوائد الايام، قم، 1408ق؛ نووي، يحيی، المجموع، جده، مكتبة الارشاد.