بعلبک
بَعْلَبَك، شهری كهن در شمال شرقی دره بقاع لبنان. این شهر در دامنههای سلسله جبال شرقی لبنان در°34 و´10 عرض شمالی و°36 و´11 طول شرقی و در ارتفاع 165 ‘1متری از سطح دریا واقع است (نصرالله، 1 / 23).
نامگذاری
نام بعلبك به دوران بسیار كهن بازمیگردد و در آن بازتاب نام خدای بزرگ فنیقی «بعل» دیده میشود («دائرةالمعارف...»). این نام مركب از دو جزء «بعل» و «بك» است و در معنای آن سخنان گوناگونی گفته شده است: برخی آن را در زبان فنیقی، به معنای خانه یا شهر بعل دانستهاند و برخی دیگر نام این شهر را از ریشه سریانی «بعل بقعوتو» و به معنای «پروردگار بقاع» فرض كردهاند؛ اما پارهای از محققان غربی، ریشهای یونانی برای آن پنداشتهاند و بر این باورند كه بعلبك در اصل «بعل ـ باكو» یا «بعل ـ باخوس»، برگرفته از نام «باخوس» یكی از خدایان یونان باستان است (نک : نصرالله، 1 / 19-21؛ فریحه، 52). در دوران تسلط یونانیان بر این شهر، خدای محلی (بعل) به «هلیوس» یونانیان تشبیه، و این شهر «هلیوپولیس»بهمعنای «شهرخورشید» خواندهشد («دائرةالمعارف»؛ پاولی، .(XV / 48
پیشینه تاریخی
كاوشهای باستانشناختی دیرینگی بعلبك را به دوران نوسنگی (6000-3000قم) میرساند (نک : نصرالله، 1 / 31-32). در هزارۀ 3قم این شهر زیستگاه كنعانیان بوده است. هنگامی كه آرامیان وارد سوریه شدند، از اختلاط آنها با كنعانیان، فنیقیها پدید آمدند كه در این شهر سكنی داشتند (نصرالله، 1 / 31-32). بعلبك در طول تاریخ كهن خود بارها موردتهاجم اقوام مختلف از جمله هیكسوسها، آشوریان، بابلیها و پارسها قرار گرفته است. در دوران كشور گشاییهای اسكندر این شهر به تصرف یونانیان درآمد، اما دیری نپایید كه بطالسۀ مصر بر این شهر چیره شدند. در اوایل سده نخست میلادی رومیها بر این شهر استیلا یافتند. آوگوستوس (د 14م) امپراتور روم به افتخار یوپیتر - خدای خدایان رومیان - معبدی در این شهر برپا نمود و این شهر را «یوپیتر هلیوپولیتن» نامید. اوج شكوفایی بعلبك در دوره چیرگی رومیان بر این شهر بود (رفاعی، 17- 18). با رسمیت یافتن مسیحیت در امپراتوری روم شرقی، معبد یوپیتر در بعلبك به كلیسا بدل شد (همو، 19).
در زمان خلافت عمر سپاه اسلام به فرماندهی ابوعبیده جراح و خالد بن ولید بارها به بعلبك تاختند، اما وجود دیوار و باروی استوار شهر از یك سو (نک : ابوالفدا، 255) و مقاومت سرسختانه رومیان از سوی دیگر، فتح كامل آن را تا ذیقعدۀ 15 / دسامبر 636 به تعویق انداخت (ابن عدیم، بغیة... ، 1 / 581؛ نصرالله، 1 / 80 -92) و شاید به همین سبب باشد كه در روایات تاریخنگاران مسلمان در ثبت تاریخ و وقایع مربوط به فتح بعلبك اندكی اختلاف به چشم میخورد (نک : ازدی، 78، 109-110؛ خلیفه، 1 / 113؛ یعقوبی، 2 / 141؛ ابن اعثم، 1 / 113، 140؛ ابن اثیر، 2 / 491). به هر حال پس از فتح مسلمانان، اهالی بعلبك به پرداخت خراج ملزم گردیدند (بلاذری، 177). این شهر نخست تابع ولایت حمص بود و بعدها به جند دمشق ملحق گردید (نصرالله، 1 / 92-93؛ نیز نکـ: اصطخری، 61).
به هنگام فتح افزون بر رومیها، گروههای بسیاری از عربها و ایرانیان در بعلبك میزیستند. معاویه پس از گسترش نفوذ خود در ولایات شام از جمله بعلبك، در 42ق / 662م گروهی از ایرانیان این شهر را در انطاكیه سكنی داد (ابن عدیم، همان، 1 / 90؛ بلاذری، 177، 201). با اینهمه، تا دوره خلافت عبدالملك بن مروان (ح 69ق / 688م) همچنان اكثر ساكنان شهر را ایرانیان تشكیل میدادند (نصرالله، 1 / 100).
به هنگام سیطرۀ عباسیان، بعلبك به سبب برخورداری از موقعیت مهم استراتژیكی به صورت مركز مهم نظامی آنان درآمد. در 258ق / 872م دولت طولونی مصر آنجا را از عباسیان ستاند؛ اما یك سال پس از قتل عام اهالی شهر به دست حسین بن زكرویۀ قرمطی در 290ق / 903م (نک : طبری، 10 / 100؛ مسعودی، 372)، بار دیگر بعلبك به اطاعت خلفای عباسی درآمد (نصرالله، 1 / 111- 115).
در 359ق / 970م خلیفۀ فاطمی حاكمی بر آن شهر گمارد و به نفوذ صد و چند ساله عباسیان خاتمه داد. از آن پس بعلبك آرامش نیافت و پیوسته شاهد وقوع آشوبها و كشمكشهای طولانی میان كارگزاران فاطمی و حكام نواحی مختلف بود (نک : همو، 1 / 116 بب )؛ تا آنکـه در 416ق / 1025م به تصرف صالح بن مرداس امیر حلب درآمد (ابن عدیم، زبدة...، 1 / 230) و سرانجام در 468ق / 1076م سلجوقیان بر آنجا دست یافتند.
در سدۀ 6ق / 12م نخست امیر گمشتكین بوری و پسرش محمد بعلبك را به تصرف خویش درآوردند. آنگاه نوبت به امارت معینالدین انر رسید؛ تا آنکـه نورالدین محمود زنگی موقتاً شهر را از وی ستاند (نک : ابن عدیم، همان، 2 / 272، جم ؛ ابن اثیر، 10 / 680-681، 11 / 69، 73، جم ؛ نصرالله، 1 / 123 ببـ).
در شعبان 570 / مارس 1175 صلاحالدین ایوبی بر بعلبك تاخت و در رمضان همان سال مردم شهر را به تسلیم واداشت و زمام امور را به ابن مقدم سپرد. آنگاه كه ابن مقدم بر صلاحالدین شورید، وی در 575ق امارت بعلبك را به برادرزادۀ خود فرخشاه سپرد و بعدها به نوه برادر خود بهرامشاه به اقطاع داد. در دورۀ حكومت ایوبیان بعلبك به چنان رونق و آبادانی و شكوه ادبی دست یافت كه از زمان فتح اسلامی بیسابقه بود. دژها، برجها و باروهای مستحكم، قصرهای با شكوه و مساجد بزرگ به همت
خاندان ایوبی بنا شد (ابن اثیر، 11 / 420، 450، 461؛ نصرالله، 1 / 150 بب ).
سرانجام در 658ق / 1260م مغولان بر بعلبك استیلا یافتند؛ اما دیری نپایید كه سپاه هولاكو در برابر لشكریان ملك ظاهر بیبرس منهزم شد و بدینسان راه برای نفوذ ممالیك به آن دیار هموار گشت (همو، 1 / 179-180، 186- 188).
با به قدرت رسیدن عثمانیان در 922ق / 1516م حكمرانان محلی، به ویژه بنو حرفوش در بعلبك امارت یافتند. این خاندان شیعی كه دورۀ حكومت آنان به مدت 3 سده به طول انجامید، در گسترش مذهب تشیع و سپردن منصب افتا به علمای شیعه بسیار كوشیدند. افزون برآن در راه عمران و آبادانی شهر و رونق امر كشاورزی از هیچ اقدامی فروگذار نکـردند. حرفوشیان با تقویت پیوند دوستی خود باحكام اطراف و به ویژه آل شهابی و معنی، به تدریج خود را از سیطرۀ دولت عثمانی رهانیدند (همو، 1 / 320-327؛ شهابی، 1 / 34- 35، 120-121، 134، جم ؛ خالدی، 12، 25، 44، جم ).
با پایان یافتن سیطرۀ حرافشه بر بعلبك، دورۀ ادارۀ شهر به شیوۀ اقطاع نیز به پایان رسید و بعلبك به صورت «لواء» درآمد كه زیر نظر والی دمشق اداره میشد. در 1288ق / 1871م این شهر از شرق بقاع استقلال یافت و به صورت قضاء (شهرستان) مستقلی درآمد. پس از جنگ جهانی اول، فرانسویها آنجا را به اشغال خود درآوردند. سرانجام در 1920م این شهر به كشور لبنان ملحق شد. از آن پس بعلبك تابع بقاع بود تا 1304ش / 1925م كه در تقسیمات اداری دولت لبنان به صورت محافظه (استان) درآمد كه متشكل از 4 مدیریه (شهرستان) و 80 روستا بود (نصرالله، 1 / 328، 342، 362-366).
باغهای سرسبز با انواع درختان میوه و نیز تاكستانهای فراوان گرداگرد بعلبك بستر مناسبی برای رونق فعالیتهای كشاورزی در آنجا فراهم آورده است. زیتون، انجیر، بادام و حبوبات از مهمترین محصولات آنند كه همه ساله افزون بر تأمین نیاز داخلی به دیگر مناطق لبنان و نیز تركیه صادر میشود. از بركت چراگاههای سرسبز كه در دامنۀ رشته كوههای شرقی بعلبك گستردهاند، دامپروری نیز در آنجا رونق بسزایی یافته است، به گونهای كه برخی از فرآوردههای دامی آن شهرت جهانی دارد. برنزسازی، روغنکـشی، ساخت ظروف چوبی، بافندگی، ریسندگی و حریر بافی از عمدهترین صنایع آن به شمار میرود. پارچههای مرغوب بعلبك در دوره اسلامی به اقصی نقاط جهان صادر میشده است (ابن بطوطه، 83؛ ابن حوقل، 1 / 175؛ مقدسی، 179؛ بستانی، 5 / 500؛ حتی، 413-414؛ نصرالله، 1 / 511 - 528، 531).
بعلبك كه در مسیر كاروانهای تدمر و صور و نیز جادۀ اصلی دمشق به حمص قرار گرفته بود، امكان ارتباط شرق و غرب لبنان را فراهم میساخت؛ از اینرو، از دیربازدر زمرۀ مراكز مهم بازرگانی قرار داشت، اما به تدریج در دوره ممالیك، با تغییر خطوط اصلی راه، از اهمیت تجاری آن شهر كاسته شد (مارتن، 250؛ نصرالله، 1 / 529 -532؛ EI2)
امروزه آثار باستانی به جای مانده از دورۀ رومیان به ویژه پرستشگاههای سهگانه آن، شهرت بسزایی برای بعلبك فراهم آورده است؛ چندان كه همه ساله جهانگردان بیشماری را از سراسر جهان، به سوی خود میكشاند. در دورۀ اسلامی مجموعۀ بناهای اصلی معابد باستانی به دژهایی مستحكم تبدیل شد و بعدها مسلمانان به منظور استحكام بخشیدن به نظام دفاعی شهر بناهای جدیدی بر معابد افزودند. این معابد در سدههای معاصر نیز نظر باستانشناسان اروپایی را به خود جلب كرد و در 1898م گروهی از باستانشناسان آلمانی در آنجا به كاوش پرداختند. در دورۀ قیمومت فرانسه نیز تلاشهایی برای بازسازی و ترمیم معابد صورت گرفت. از جمله آثار تاریخی بعلبك دو مسجد رأسالعین و مسجد جامع شهر با 4 رواق و منارهای با شكوه و دو كتیبه مربوط به دوران ممالیك است. افزون بر آن آرامگاه الیاس پیامبر، قبر اسباط و مدفن حفصه خواهر معاذ بن جبل نیز در آنجاست (یاقوت، 1 / 674 - 675؛ ابن فقیه، 118؛ حتی، 260-261؛ بستانی، 5 / 500-501؛ رابینسن، 2 / 293 بب ؛ نصرالله، 1 / 93، 425، 443 بب ؛ بریتانیكا، I / 704؛ EI2). در منابع كهن از بناهای دیگری چون مدرسهها (نکـ: ابن شداد، 1(1) / 245)، رباطها، آسایشگاهها و دیرها در بعلبك نام بردهاند (قزوینی، 156؛ نیز نک : EI2) كه اكنون كاملاً از میان رفتهاند.
مآخذ
ابن اثیر، الكامل؛ ابن اعثم كوفی، احمد، الفتوح، به كوشش علی شیری، بیروت، 1411ق؛ ابن بطوطه، رحلة، بیروت، 1980م؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض، به كوشش كرامرس، لیدن، 1938م؛ ابن شداد، محمد، الاعلاق الخطیرة، به كوشش یحیی زكریا عباره، دمشق، 1991م؛ ابن عدیم، عمر، بغیة الطلب، به كوشش سهیل زكار، دمشق، 1988م؛ همو، زبدة الحلب، به كوشش سامی دهان، دمشق، 1370ق / 1951م؛ ابن فقیه، احمد، مختصر كتاب البلدان، به كوشش دخویه، لیدن، 1302ق / 1885م؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، به كوشش رنو و دوسلان، پاریس، 1840م؛ ازدی، محمد، فتوح الشام، به كوشش عبدالمنعم عبدالله عامر، قاهره، 1970م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالك الممالك، به كوشش دخویه، لیدن، 1927م؛ بستانی، بطرس، دائرة المعارف، بیروت، دارالمعرفه؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به كوشش عبدالله انیس طباع، بیروت، 1407ق / 1987م؛ حتی، فیلیپ، لبنان فی التاریخ، ترجمه انیس فریحه، بیروت، دارالثقافه؛ خالدی، احمد، لبنان فی عهد الامیر فخرالدین المعنی الثانی، به كوشش اسد رستم و فؤاد افرام بستانی، بیروت، 1969م؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، به كوشش سهیل زكار، دمشق، 1387ق / 1967م؛ رابینسن، ادوارد، یومیات فی لبنان، ترجمه اسد شیخانی، بیروت، منشورات دارالمكشوف؛ رفاعی، قاسم، بعلبك فی التاریخ، بیروت / دمشق، 1404ق / 1984م؛ شهابی، حیدر، لبنان فی عهد الامراء الشهابیین، به كوشش اسد رستم و فؤاد افرام بستانی، بیروت، 1969م؛ طبری، تاریخ؛ فریحه، انیس، اسماء المدن و القری اللبنانیة، بیروت، 1956م؛ قزوینی، زكریا، آثار البلاد و اخبار العباد، بیروت، 1404ق / 1984م؛ مارتن، پ.پ - م.، تاریخ لبنان، ترجمه رشید شرتونی، بیروت، 1986م؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به كوشش دخویه، لیدن، 1893م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به كوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ نصرالله، حسن، تاریخ بعلبك، بیروت، 1404ق / 1984م؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، 1960م؛ نیز:
Britannica , micropaedia , 1978 ; The Columbia Encyclopedia , 2001 ; EI² ; Pauly.
عزت ملاابراهیمی