بزکشی
بُزْكَشی، بازی سنتی سواركاری كه در میان ایلات ترك سرزمینهای آسیای مركزی و مردم شمال افغانستان متداول است. این بازی در ازبكستان به «اولاك»، در میان مردم تركزبان افغانستان به «اوغلاغ ترتماق»، یا «اوغلاغ ترماغ» (عنایتالله، 69)، و در قزاقستان به «كوپكاری» ( كتاب سال، 745) شهرت دارد.
رسم بزكشی احتمالاً به زمانهای بسیار قدیم و دورۀ شكار بزهای كوهی و كشیدن آنها با اسب بازمیگردد. از افسانهها و باورهای عامه چنین استنباط میشود كه بزكشی نخستینبار در اطراف رودخانۀ جیحون (آمودریا) بازی میشده است (عنایتالله، همانجا).
در این بازی كه بسیار مهیج و خشن است، سواركاران برای ربودن لاشۀ یك بز از دست یكدیگر تلاش میكنند. وسیلۀ بازی لاشۀ بز یا گوسالهای است كه سر و دست و پای آن را از زانو قطع، و شكمش را خالی و با شن پر كردهاند. لاشه را یك شب در آب خیس میكنند تا به وزنش افزوده گردد (همو، 77؛ نیز نكـ: «جغرافیا»،.(661 در طول بازی چند بار لاشۀ حیوان پاره و متلاشی میشود و فوراً لاشۀ دیگری جایگزین آن میگردد (همان، .(664
اسب بزكشی، اسبی پرورش یافته و تربیت شده است. پرورش آن از زمانی كه كره اسب در شكم مادر است، تا 5 سال طول میكشد (عنایتالله، همانجا؛ دوپری، 219؛ «جغرافیا»،.(667 اسبهای بزكشی بسیار چابك و مقاوم و رام و مطیع سواركارند، مثلاً هنگامی كه سواركاری به زمین بیفتد، اسبش آرام بالای سر او میایستد تا او دوباره سوارشود. برخیاز اسبها وضعیتسوارشان را درهرزمانی درمییابند، مثلاً زمانی كه سواركاری لاشۀ حیوان را از «قوره» (جای جمعشدن اسبها بالای سر گوساله یا بز) میرباید، اسبش به سرعت خود را از آنجا بیرون میكشد و راه گریزی مییابد و فرار میكند (عنایتالله، 70). وقتی در حین بازی اسبی خسته شود و تعادل خود را از دست بدهد، فوراً آن را با اسب تازه نفسی عوض میكنند («جغرافیا»، .(669
هر كس میتواند در بازیهای محلی و غیر رسمی بزكشی شركت كند، اما سواركاران حرفهای كه در این بازی شركت میكنند، كسانی هستند كه با تمرینهای ورزشی بدن خود را قوی كردهاند ( دائرۃالمعارف... ،4 / 150) و سابقه و مهارت در بزكشی دارند. بزكشان حرفهای كلاه كلفت و پشمی به سر میگذارند، گوبِیچه (پیراهن پنبهدار) (افغانینویس، 500) به تن میكنند، كمربندی از پارچههای ضخیم به هم تاب داده، به كمر میبندند و شلواری پشمی یا نخی و چكمهای بلند و چرمی میپوشند و وارد میدان میشوند (عنایتالله، 77). بزكشان حرفهای كه آنها را با لقب چاپ انداز (نك : افغانینویس، 162)، مِهتر (دوپری، همانجا) و پهلوان ( دائرۃالمعارف، همانجا) میخوانند، كلاه خاكستری رنگی از پوست روباه یا گرگ بر سر میگذارند و برای سرپرستی و ادارۀ مسابقات بزكشی از خانی كه اسبها را پرورش داده، مزد میگیرند («جغرافیا»، .(664
زمین بازی كه به آن میدان یا دشت میگویند (دوپری، همانجا)، شكل مربع دارد و در درون آن با فاصلهای معین، زمین دیگری را به شكل مربع درآوردهاند. در یك ضلع مربع داخلی دو دایره كشیده شده است كه یكی را دایرۀ برداشت، و دیگری را دایره حَلال مینامند. امروزه، چون این بازی به صورت تیمی برگذار میگردد، در دو طرف دایرۀ برداشت دو دایرۀ حلال با دورنگ متفاوت میكشند كه هر یك متعلق به یك تیم است. در مقابل دایرهها، با فاصلهای معین در درون ضلع داخلی میدان، چند دیرك نصب كردهاند ( دائرۃالمعارف، 4 / 151).
در ابتدای بازی، لاشۀ حیوان را درون دایرۀ برداشت قرار میدهند و سواركاران دو تیم كه آن را احاطه كردهاند، با اعلام شروع بازی به تاخت به سوی لاشه حمله میكنند و هریك میكوشد تا با خم شدن از روی اسب لاشه را از زمین بردارد. سواركاری كه موفق به برداشتن لاشه شود، بیدرنگ میگریزد و رقبایش برای گرفتن لاشه او را تعقیب میكنند. سواركار به تاخت به سوی
دیرك میرود و آن را دور میزند، سپس به طرف دایره حلال باز میگردد و لاشه را در آن قرار میدهد (كلیفورد، 90-91؛ نیز نك : «جغرافیا»، 661؛ دوپری، .(219-221
جایزۀ برندگان بزكشی كه معمولاً از طرف خانها اهدا میگردد، قبلاً چیزهایی مانند چَپَن (پیراهنی بلند از ابریشم)، لُنگی (دستار)، پول، تفنگ (عنایتالله، 78)، اسب، شتر ( دائرۃالمعارف،همانجا)، خلعت، سكۀ طلا («جغرافیا»، 661-664) و قالی بوده، اما امروزه بیشتر پول نقد است ( ایرانیكا).بالاترین جایزه برای یك چاپانداز افتخار برنده شدن در بازی و احترامی است كه از این پیروزی در جامعه كسب میكند («جغرافیا»، .(664 به هنگام اهدای «سالِم» (جایزه)، دلقكی كه او را جُرْچی مینامند، اشعاری در ستایش صاحب اسب میخواند ( ایرانیكا).
بزكشی انواع مختلف دارد. در یك نوع سنتی آن كه به «توده برآیی» معروف، و امروزه در شمال افغانستان متداول است، صدها سواركار میتوانند شركت كنند (همانجا). از این سواركاران، تنها معدودی چاپانداز میتوانند كه به لاشه حیوان دست یابند و بقیه یا برای تماشا و تفریح و كمك به دوستان سواركار خود، یا برای آماده كردن خود و اسبشان در مسابقات نهایی بزكشی به زمین بازی میآیند (عنایتالله، 76-77؛ دوپری، .(219
بزكشی سنتی پارهای از زندگی اجتماعی زارعان این منطقه است و در آن مقررات رسمی بزكشی رعایت نمیشود. زارعان با این بازی و تماشای آن خاطرۀ پر افتخار اجداد سواركار و قهرمان خود را زنده نگه میدارند (همو، .(218 این بازی در تویی (جشن)، عروسی و ختنهسوران برگذار میگردد ( ایرانیكا؛ دائرۃالمعارف، همانجا).
نوع دیگر بازی، بزكشی در رودخانه است كه به «بزكشی دریا» معروف است. مقررات و اصول این بازی همان اصولی است كه در بزكشی میدانی رعایت میگردد. در این بازی، چون لاشۀ حیوان مستقیماً با آب تماس دارد، سنگینتر از لاشۀ حیوان در بازی میدانی، و در نتیجه، این بازی دشوارتر است. در بزكشی دریا سواركاران از روی كنارۀ رودخانه و بسترهای سنگی آن و نیز از درون آبی كه تا سرشان را فرا میگیرد، بهتاخت پیش میروند (دوپری،.(221 در گذشته گاهی برخی از سواران در حین بازی در آب میافتادند و غرق میشدند (عنایتالله، 79).
شكل دیگر بزكشی، بزكشی در كوه است. در این بازی سواركاری كه لاشۀ حیوان را در دست دارد، برای اینكه از رقبای خود فاصله بگیرد، به سوی كوه میتازد و سواركاران دیگر به دنبال او میروند. بزكشی در كوه بخشی از فرهنگ كهن افغان را در همكاری متقابل و نزدیك سواركار و اسب و رقابت فردی سواركاران با یكدیگر در یك زمینۀ آكنده از دلیری و تندی و خشونت نشان میدهد (دوپری، همانجا).
بزكشی در شهرهای شمال افغانستان مانند قَطغَن، مزار شریف، میمنه و شَبرغان ( دائرۃالمعارف،همانجا)، همچنین در بلخ، تخار، كندز، بَغلان، سمنگان و بدخشان برگذار میگردد (عنایتالله، 76)؛ اما بزكشی اصیل و مهیج را میتوان در بدخشان مشاهده كرد (عبدالحمید، 46، 49). زمان این بازی در پامیر (چین)، در تابستان و هنگام «توی» است (عنایتالله، 77). در نقاط دیگر در پاییز («جغرافیا»،667)، زمستان و بهار (عنایتالله، همانجا) و غالباً در روزهای جمعه، اعیاد، توی و مراسم عروسی و ختنهسوران برگذار میگردد («جغرافیا»، همانجا). در شمال با آمدن برف بزكشی متوقف میشود و بلافاصله پس از كشت بهاره دوباره آغاز میگردد. هرساله در اول نوروز مسابقه پرشوری در مزار شریف برپا میشود. مردم این منطقه در بهار و تابستان خود را برای مسابقات آماده میكنند (دوپری، .(218 در نقاط دیگر، بزكشی در زمستان و روی برف نیز انجام میگیرد، و سواركاران بدون احساس سرما و با شوق و ذوق روی برف بازی میكنند (عنایتالله، همانجا).
ریشۀ بازی بزكشی را در علاقۀ فراوان نخستین آریاییهای ساكن این سرزمین به اسب و سواركاری میتوان یافت. ایشان به تربیت اسب توجه خاص داشتند و باآن در جنگها بهدشمن حمله، و ازخود دفاع میكردند. بهمنظور كسب مهارتهای جنگی نیز در زمان صلح حملههای نمایشی ترتیب میدادند و از لاشۀ حیوان به جای دشمن استفاده میكردند و آن را از جایی به جای دیگر میبردند. به تدریج، این شیوۀ جنگ نمایشی به شكل بازی درآمد و به بزكشی تبدیل شد ( دائرۃالمعارف،4 / 149-150؛ نیز نك : عنایتالله، 72). امروزه بازی بزكشی چنان در میان مردم نفوذ كرده است كه پسربچههای افغان نیز در مجالس جشن و سرور و به هنگام ماشین بازی و چرخ و فلك بازی تقلید بزكشها را در میآورند (دوپری، .(213
در گذشته، این بازی با حداقل 10 بازیكن، و به صورت انفرادی در صحرا برگذار میگردید. بازی با صدای شلیك تفنگ آغاز میشد و تا زمانی كه تمام جوایز داده نشده بود، ادامه داشت. هركس میتوانست با پذیرش و اعلام اهدای جایزه به بزكش برنده، مسابقۀ بزكشی ترتیب بدهد (همو، .(218 خانها كه اسبها و سواران شركتكننده در بزكشی متعلق به آنان بودند، نه فقط در بازی، بلكه در زندگی روزانه نیز با یكدیگر رقابت داشتند. در هر بازی بزكشی احتمال نزاع و درگیری میان سواركاران، خانها و همراهانشان وجود داشت. این اختلافها بیشتر در هنگام انتخاب داور، تعیین برنده مسابقه و دادن امتیاز به بازیكنان پیش میآمد. «تویی والا» میزبان و گردانندۀ بازی كه داوری بازی را برعهده داشت، میبایست در مورد اختلافها تصمیم بگیرد، لیكن گاه اختیار از دست او نیز خارج میشد. گردانندۀ بزكشی برای اینكه بتواند بازی را از همه لحاظ با موفقیت اداره كند، میبایست در بیرون از عرصه بازی هم اقتدار سیاسی داشته باشد ( ایرانیكا).
بازی بزكشی به قدری مورد علاقۀ مردم افغانستان بود كه تا هفتهها و گاه ماهها پس از بزكشی، درباره پهلوانیهای سواركاران و چابكی و هوشیاری اسبهایشان گفتوگو میكردند. در فرهنگ عامه مردم این سرزمین، خاصه در فرهنگ عامه ساكنان شمال افغانستان، داستانی به نام «كوراوغلی» نقل میشود كه با اسب و سواركاری ارتباط دارد و حكایت از كودكی میكند كه از یك مادیان تغذیه كرده، و پهلوانی بزرگ شده است (عنایتالله، 73-74).
بزكشی از جهات مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز حائز اهمیت بوده است. در گذشته، خانها به كمك این بازی اعتبار و حیثیت اجتماعی خود را میافزودند (همو، 78). رقابت آنان در این بازی در زندگی روزانه، به بازی رنگ سیاسی داده بود. یك بزكشی موفق اعتبار سیاسی گردانندۀ آن (تویی والا) را میافزود ( ایرانیكا).تربیت اسبهای بزكشی و خرید و فروش آنها با قیمتهای بسیار زیاد و كسب درآمد چاپاندازان حرفهای از راه بزكشی و گرفتن دستمزد بالا از خانها (عنایتالله، 70؛ نیز نك : دائرۃالمعارف، 4 / 151؛ «جغرافیا»، 664) نقش اقتصادی بازی را نیز در زندگی دستاندركاران بزكشی نشان میدهد.
در چند دهۀ اخیر، دولتهای افغانستان، جمهوریهای آسیای مركزی و ایالت سین كیانگ در چین با تغییراتی اصولی در شیوه و مقررات بازی و مواقع برگذاری آن، بزكشی را از شكل معمول و مردمیش خارج كردهاند و آن را به صورت یك ورزش رسمی و ملی در آوردهاند. در مقررات كنونی بازی كه عمدتاً برای حفظ سلامت بازیكنان و نظم بازی تنظیم گردیده، شمار بازیكنان، مدت بازی، ابعاد زمین بازی و چگونگی و شرایط دادن امتیاز را معین و مشخص كردهاند. امروزه در افغانستان، این بازی به قره جای (جای سیاه) معروف است. این نام از دایرۀ سیاه رنگی گرفته شده است كه لاشۀ حیوان را برای گرفتن امتیاز در آن قرار میدهند. از 1332ش به اینسو، حكومتهای افغانستان مسابقههای بزكشی را به طور سالیانه در كابل برپا كردهاند ( دائرۃالمعارف،همانجا؛ نیز نك : ایرانیكا).
مآخذ
افغانینویس، عبدالله، لغات عامیانۀ فارسی افغانستان، تهران، 1369ش؛ دائرۃالمعارف آریانا، كابل، 1341ش؛ عبدالحمید (عاطف)، «بدخشان، مراسم عنعنوی و بازیهای محلی آن»، فولكلور، كابل، 1354ش، شمـ 3؛ عنایتالله، «بزكشی»، همان، 1353ش، شمـ 2؛ كتاب سال، كیهان، تهران، 1342ش، شم 2؛ كلیفورد، مری لوئیس، سرزمین و مردم افغانستان، ترجمۀ مرتضی اسعدی، تهران، 1371ش؛ نیز:
Dupree, L.,
مریم میرفخرایی