زمان تقریبی مطالعه: 14 دقیقه

بروجرد

بُروجِرْد، شهر و شهرستانی‌ در شمال‌ استان‌ لرستان‌ و در باختر ایران‌. 
شهرستان‌ بروجرد: این‌ شهرستان‌ متشكل‌ از 2 بخش‌ به‌ نامهای‌ مركزی‌ و اشترینان‌، 7 دهستان‌ و 172 آبادی‌ دارای‌ سكنه‌ و دو شهر به‌ نامهای‌ بروجرد و اشترینان‌ است‌ ( نشریه‌ ... ،54؛ سرشماری‌ ... ، پانزده‌). 
بنابر سرشماری‌ 1375 ش‌ جمعیت‌ این‌ شهرستان‌ 014‘316 نفر بوده‌ است‌ (همان‌، شانزده‌). شهرستان‌ بروجرد در ناحیه‌ای‌ تقریباً كوهستانی‌ با وسعت‌ 641‘2 كمـ2 ( جغرافیا ... ، 2 / 1094) از شمال‌ به‌ شهرستان‌ ملایر و نهاوند (استان‌ همدان‌)، از باختر به‌ شهرستان‌ خرم‌آباد، از جنوب‌ به‌ شهرستانهای‌ دورود و خرم‌آباد و از خاور به شهرستان‌ شازند (استان‌ مركزی‌) محدود است‌ (نقشه‌ ... ). پیرامون‌ این‌ شهرستان‌ را كوههای‌ بلندی‌ چون‌: گرین‌ (645‘ 3 متر)، میش‌ پرور (606‘ 3 متر)، رنجه‌ (735‘2 متر) و چندین‌ رشته‌‌كوه‌ دیگر فرا گرفته‌، و نواحی‌ بین‌ آنها را دره‌ها و دشتهای‌ نسبتاً پر آب‌ و حاصل‌خیزی‌ پوشانیده‌ است‌. آب‌ و هوای‌ شهرستان‌ بروجرد معتدل‌ مایل‌ به‌ سرد تا سرد است‌ و در زمرۀ نواحی‌ نیمه‌ خشك‌ به‌ شمار می‌آید (جعفری‌، 178). 
اقتصاد این‌ شهرستان‌ برپایۀ كشاورزی‌، باغداری‌، دامداری‌ و صنایع‌ استوار است‌. به‌ علت‌ شرایط مناسب‌ جغرافیایی‌، كشاورزی‌ به‌ هر دو صورت‌ دیمی‌ و آبی‌ به‌ شیوه‌های‌ سنتی‌ و مكانیزه‌ صورت‌ می‌گیرد. عمده‌ترین‌ محصولات‌ كشاورزی‌ بروجرد عبارتند از گندم‌، جو، انواع‌ حبوبات‌، گیاهان‌ علوفه‌ای‌، چغندر قند و تره‌بار. دامداری‌ از مشاغل‌ سنتی‌ و اصلی‌ اهالی‌ است‌ كه‌ به‌ علت‌ وجود مراتع‌ و آب‌ كافی‌ در كنار پرورش‌ گوسفند به‌ پرورش‌ گاو نیز پرداخته‌ می‌شود و فرآورده‌های‌ دامی‌ مانند لبنیات‌، پوست‌ و پشم‌ از دیگر محصولات‌ مهم‌ شهرستان‌ بروجرد به‌ شمار می‌رود. صنایع‌ متعددی‌ در این‌ شهرستان‌ وجود دارد كه‌ عبارتند از صنایع‌ كانی‌ غیرفلزی‌ (سنگ‌بری‌ و آجر فشاری‌) و فلزی‌، صنایع‌ غذایی‌، دارویی‌، شیمیایی‌، برق‌ و الكترونیك‌، صنایع‌ چوب‌، نساجی‌، چرم‌ و تولید كاغذ ( فرهنگ‌ ... ، 71). 
شهر بروجرد: این‌ شهر كه‌ مركز شهرستان‌ بروجرد است‌، در º48 و ´45 طول‌ و °33 و ´53 عرض‌ جغرافیایی‌ و در ارتفاع‌ 570‘1 متری‌ از سطح‌ دریا قرار دارد (پاپلی‌، 99). بنابر سرشماری‌ 1375 ش‌، شهر بروجرد دارای‌ 177‘216 نفر جمعیت‌ بوده‌ است‌ ( سرشماری‌، چهل‌ و دو). در ایجاد این‌ شهر عواملی‌ چون‌ آب‌ و هوای‌ معتدل‌ كوهستانی‌، وجود دشت‌ حاصل‌خیز رسوبی‌ سیلاخور، آب‌ فراوان‌، مراتع‌ طبیعی‌ دام‌پروری‌، عوامل‌ تاریخی‌ و سیاسی‌ (نظیر حاكم‌‌نشینی‌) و همچنین‌ عوامل‌ ارتباطی‌ و تجاری‌ درجذب‌ جمعیت‌ و ایجاد زیستگاه‌ و گسترش‌ و توسعه آن‌، نقش‌ مؤثر داشته‌ است‌ ( جغرافیا، 2 / 1095). 
پیشینۀ تاریخی‌: از پیشینۀ تاریخی‌ بروجرد در دورۀ پیش‌ از اسلام‌ آگاهی‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌. بر اثر كاوشهای‌ غیرحرفه‌ای‌ در حوالی‌ بروجرد، آثاری‌ از دوران‌ اشكانی‌ به‌دست‌ آمده‌ است‌ (نك‍ : مشكور، 400)؛ همچنین‌ مسجد جامع‌ بروجرد (ه‍ م‌) كه‌ یكی‌ از كهن‌ترین‌ مساجد ایران‌ است‌، بر شالوده آتشكده‌ای‌ بنا شده‌ است‌ ( دایرة المعارف ... ، 3 / 221-222). این‌ موارد نشان‌ از مسكونی‌ بودن‌ این‌ ناحیه‌ در روزگار پیش‌ از اسلام‌ دارد. برخی‌ از محققان‌ بنای‌ این‌ شهر را به‌ ارد (اشك‌ سیزدهم‌، سل‍ 57-37 ق‌م‌) نسبت‌ می‌دهند و بر این‌ باورند كه‌ نام‌ بروجرد برگرفته‌ از وروگرد یا ولوگرد یا اردگرد به‌ معنی‌ «ساخته‌ شدۀ ارد» است‌ (مینورسكی‌، 188)؛ گروهی‌ نیز بنیان‌ بروجرد را به‌ پیروز پادشاه‌ ساسانی‌ (سل‍ 459-484 م‌) نسبت‌ می‌دهند و نام‌ بروجرد را صورتی‌ از پیروزگرد كه‌ بعدها به‌ بروگرد (معرب‌ آن‌ بروجرد) تبدیل‌ شده‌ است‌، می‌دانند (هدایت‌، 242-243). 
در دورۀ اسلامی‌ تا سده 3 ق‌ / 9 م‌ در هیچ‌ یك‌ از منابع‌ تاریخی‌ و جغرافیایی‌ نامی‌ از بروجرد دیده‌ نمی‌شود. نخستین‌ بار نام‌ این‌ شهر در مختصر كتاب‌ البلدان‌ ابن‌ فقیه‌ (ص‌ 260) آمده‌ است‌. نام‌ این‌ شهر در منابع‌ بعدی‌ به‌ صورتهای‌ وَروكرد (اصطخری‌، مسالك‌ الممالك‌، 196، حمویة بن علی، حاشیه‌، 199، حاشیه‌)،وروگرد (همو، مسالك ‌و ممالك‌، 163، 165)، بروگرد (حدودالعالم‌، 141)، بَروجِرد (ابن‌‌اثیر، الكامل‌، 9 / 209، 249) ضبط شده‌ است‌. در سدۀ 3 ق‌ بروجرد یكی‌ از دو مركز ولایت‌ ماه‌ بصره‌ به‌ شمار می‌رفته‌ است‌ (ابن‌ خردادبه‌، 244) و پس‌ از آنكه‌ حمویة بن‌ علی‌، وزیر ابودلف‌ مسجد جامعی‌ در آن‌ ساخت‌، بر آبادی‌ شهر افزوده‌ شد (اصطخری‌، مسالك‌ الممالك‌، 199؛ اشكال‌ العالم‌، 142؛ یاقوت‌، 1 / 596). در منابع‌ جغرافیایی‌ سدۀ 4 ق‌ بروجرد شهری‌ پرنعمت‌ با محصول‌ میوه‌ و زعفران‌ فراوان‌ وصف‌ شده‌ است‌ كه‌ محصول‌ باغهای‌ آن‌ به‌ كرج‌ ابودلف‌ (مركز حكومتی‌ خاندان‌ ابودلف‌) صادر می‌شده‌ است‌. در این‌ دوران‌ خانه‌های‌ بروجرد از خشت‌ بنا می‌شده‌، و مساحت‌ آن‌ كمتر از نیم‌ فرسنگ‌ در نیم‌ فرسنگ‌ بوده‌ است‌ و بر سر راه‌ همدان‌ به‌ اصفهان‌ قرار داشته‌ است‌ (اصطخری‌، همانجا؛ ابن‌ حوقل‌، 2 / 360، 367- 368). 
در 316 ق‌ مرداویج‌ پس‌ ازغلبه‌ بر اسفار بن‌ شیرویه‌، شهرهای‌ جبال‌ از جمله‌ بروجرد را به‌ تصرف‌ درآورد (ابن‌ اثیر، همان‌، 8 / 196). اندكی‌ پس‌ از این‌ تاریخ‌ در 348 ق‌ بروجرد تحت‌ استیلای‌ حسنویه‌ بن‌ حسین‌ مؤسس‌ خاندان‌ حكومتگر حسنویه‌ در آمد (لسترنج‌، 201؛ نفیسی‌، 1 / 11؛ مشكور، 395) و تا 406 ق‌ كه‌ آخرین‌ امیر این‌ خاندان‌، یعنی‌ ظاهر ابن‌ هلال‌ كشته‌ شد، در استیلای‌ بنی‌حسنویه‌ باقی‌ بود. از این‌ تاریخ‌ به‌بعد بروجرد در اقطاع‌ فرهاد بن‌ مرداویج‌ زیاری‌ بود. در 414 ق‌ ابوالحسن‌ سماءالدولۀ دیلمی‌ به‌ قصد تصرف‌ بروجرد بر فرهاد بن‌ مرداویج‌ تاخت‌. فرهاد به‌ علاءالدولۀ دیلمی‌ پناه‌ برد و علاءالدوله‌ پس‌ ازلشكركشی‌ به‌ همدان‌ و تصرف‌ این‌ شهر، فرهاد بن‌ مرداویج‌ را در حكومت‌ بروجرد ابقا كرد (ابن‌ اثیر، همان‌، 9 / 330-331؛ نك‍ : مولانا، 430). 
وجود علفزارها و مراتع‌ مناسب‌ در بروجرد و پیرامون‌ آن‌ از علل‌ توجه‌ قبایل‌ ترك‌ به‌ این‌ ناحیه‌ به‌ ویژه‌ از دورۀ سلجوقی‌ به‌ بعد بوده‌ است‌ (نك‍ : ظهیرالدین‌، 30). در 485 ق‌ / 1092 م‌ خواجه‌ نظام‌الملك‌ وزیر الب‌ارسلان‌ و ملكشاه‌ سلجوقی‌ در همین‌ شهر به‌ ضرب‌ كارد یكی‌ از فداییان‌ اسماعیلی‌ از پای‌ درآمد (هندوشاه‌، 279-280؛ میرخواند، 676). در ذی‌حجۀ 485 بركیارق‌ سلجوقی‌ در حوالی بروجرد نیروهای‌ هوادار تركان‌ خاتون‌ را كه‌ پس‌ از درگذشت‌ ملكشاه‌ از سلطنت‌ فرزندش‌ محمود حمایت‌ می‌كرد، شكست‌ داد (ابن‌اثیر، همان‌، 10 / 214-216). تاج‌الملك‌ نیز كه‌ با سپاه‌ تركان‌ خاتون‌ همراه‌ بود، در حین‌ جنگ‌ به‌ بروجرد گریخت‌، لیكن‌ دستگیر شد و سرانجام‌ به‌ قتل‌ رسید (همان‌، 10 / 216). سلطان‌ بركیارق‌ فرزند و جانشین‌ ملكشاه‌ سلجوقی‌ پس‌ از 12سال‌ سلطنت‌ در ربیع‌الآخر 498 در بروجرد درگذشت‌ (حسینی‌، 165؛ بنداری‌، 102). به‌ هنگام‌ هجوم‌ مغولان‌، سلطان‌ محمد خوارزمشاه‌ كه‌ از پیش‌ روی‌ آنان‌ می‌گریخت‌، به‌ حدود بروجرد رفت‌ و ملك‌ هزار اسب‌ از اتابكان‌ لرستان‌ با لشكریان‌ خود به‌ او پیوست‌، ولی‌ به‌ علت‌ بدگوییهایی‌ كه‌ امرا از وی‌ نزد سلطان‌ محمد كردند، ملك‌ هزار اسب‌ رنجیده‌ خاطر شد و با سپاه‌ خویش‌ به‌ مملكت‌ خود بازگشت‌ (اقبال‌، 1 / 444). 
ابن‌ اثیر در اوایل‌ سده 7 ق‌ / 13 م‌ بروجرد را شهری‌ نیكو با درختان‌ و نهرهای بسیار وصف‌ كرده است‌ كه‌ 18 فرسنگ‌ تا همدان‌ فاصله‌ داشته‌، و جماعتی‌ از علما را كه‌ به‌ آن‌ شهر منتسب‌ بوده‌اند، نام‌ برده‌ است‌ ( اللباب‌، 1 / 143-144). در همین‌ سده‌ قزوینی‌ از باغها و میوه‌های‌ فراوان‌ و شگفتیهای‌ بروجرد، یعنی‌ مجسمه‌های‌ سنگی‌ قدیمی‌ اطراف‌ شهر سخن‌ گفته‌ است‌ (ص‌ 307). با آغاز تهاجمات‌ تیمور گوركانی‌ به‌ ایران‌، بروجرد نیز از حمله‌های‌ وی‌ مصون‌ نماند. تیمور در 788 ق‌ / 1386 م‌ فرمان‌ غارت‌ بروجرد و حوالی‌ آن‌ را داد (نظام‌الدین‌، 98- 99). تیمور در دومین‌ تهاجم‌ خود به‌ نواحی‌ داخلی‌ ایران‌، در 795 ق‌ / 1393 م‌ وارد بروجرد شد و سیف‌الدین‌ قلداش‌ را به‌ كوتوالی‌ قلعۀ بروجرد منصوب‌ كرد (شرف‌الدین‌، 1 / 420). 
در 829 ق‌ / 1426 م‌ بروجرد مورد تاخت‌ و تاز شاه‌ حسین‌ فرزند ملك‌ عزالدین‌ از حكام‌ لر كوچك‌ قرار گرفت‌؛ چون‌ این‌ خبر به‌ شاهرخ‌ كه‌ در این‌ زمان‌ درهرات‌ به‌ سر می‌برد، رسید، امیر فیروز شاه‌ و یوسف‌ خواجه‌ را برای‌ دفع‌ وی‌ روانۀ بروجرد كرد. شاه‌حسین‌ كه‌ تاب‌ مقاومت‌ در خود نمی‌دید، گریخت‌ (روملو، 190). 
در زمان‌ شاه‌ عباس‌ صفوی‌، حكومت‌ همدان‌ و بروجرد به‌ اغورلوبیك‌ بیات‌ تفویض‌ شد. در 1002 ق‌ / 1594 م‌ وی‌ از طرف‌ شاه‌ عباس‌ مأمور شد تا سپاهی‌ برای‌ جنگ‌ با عبدالمؤمن‌ خان‌ ازبك‌، از نواحی‌ بروجرد جمع‌ كند، لیكن‌ با مزاحمت‌ شاهوردی‌ خان‌ از اتابكان‌ لر كوچك‌ مواجه‌ شد و جنگی‌ سخت‌ در گرفت‌ و سرانجام‌ در این‌ جنگ‌ اغورلوبیك‌ كشته‌ شد و شاهوردی‌ خان‌ بروجرد را ضمیمۀ قلمرو خود كرد. شاه‌ عباس‌ با شنیدن‌ این‌ خبر از خراسان‌ به‌ سوی‌ بروجرد روانه‌ شد. شاهوردی‌ خان‌ چون‌ تاب‌ مقاومت‌ در خود نمی‌دید، از پیش‌ روی‌ او گریخت‌ و به‌ خاك‌ عثمانی‌ پناه‌ برد (بدلیسی‌، 81؛ اسكندر بیك‌، 1 / 465، 471؛ ستوده‌، 2 / 158). در اواخر دورۀ صفویه‌ با آغاز فتنۀ غلزاییان‌ و محاصرۀ اصفهان‌ توسط محمود افغان‌، تركان‌ عثمانی‌ به‌ طمع‌ تسخیر بخشهایی‌ از نواحی‌ غربی‌ ایران‌ افتادند و این‌ نواحی‌ را به‌ اشغال‌ خود درآوردند. تركان‌ در 1137 ق‌ / 1725 م‌ بر همدان‌ و پس‌ از آن‌ بر خرم‌آباد و بروجرد استیلا یافتند (نك‍ : مرعشی‌، 62؛ لاكهارت‌، 312-313). 
پس‌ از به‌ قدرت‌ رسیدن‌ نادرشاه‌ افشار، وی‌ در 1142 ق‌ / 1729 م‌ به‌ قصد مقابله‌ با نیروهای‌ عثمانی‌ به‌ نواحی‌ غربی‌ ایران‌ لشكر كشید و بروجرد را از اشغال‌ تركان‌ آزاد كرد (نك‍ : محمدكاظم‌، 126 بب‍‌ ). در اواخر سال‌ 1145 ق‌ نادر حدود 300 تا 500 خانوار از طایفۀ زند را كه‌ در نواحی‌ سیلاخور و بروجرد می‌زیستند، كوچ‌ داد و روانۀ خراسان‌ كرد (استرابادی‌، 250؛ قدوسی‌، 228). بروجرد به‌ علت‌ واقع‌ شدن‌ در مسیر اتصال‌ راههای‌ مهم‌، در دورۀ فترت‌ پس‌ از سقوط صفویان‌ تا پایان‌ دورۀ قاجار شاهد لشكركشیها و آشوبهای‌ متعددی‌ بوده‌ است‌. 
در 1224 ق‌ / 1809 م‌ محمدتقی‌ میرزا حسام‌السلطنه‌ پسر فتحعلی‌شاه‌ به‌ حكومت‌ لرستان‌ و خوزستان‌ منصوب‌ شد. وی‌ بروجرد را مركز حكومت‌ خویش‌ قرار داد و برای‌ حفظ امنیت‌ شهر، قلعه‌های‌ كهن‌ را تعمیر و بازسازی‌، و خندقی‌ گرد شهر حفر كرد. همچنین‌ وی‌ عمارت‌ حكومتی‌ ومسجدی‌ عالی‌، مشهور به‌ مسجد شاه‌ و باغی‌، مشهور به‌ باغ‌ شاه‌ با عمارت‌ مرتفعی‌ در میان‌ آن‌، در نیم‌ فرسنگی‌ بروجرد بنا كرد (ظل‌السلطان‌، 273؛ سیف‌الدوله‌، 273-274). 
در اواسط سدۀ 13 ق‌ بنا به‌ گفتۀ زین‌العابدین‌ شیروانی‌ (ص‌ 143) بروجرد دارای‌ حدود 5 هزار باب‌ خانه‌ بوده‌ است‌ و محمدتقی‌ میرزا حسام‌السلطنه‌ راسته‌ بازاری‌ مسقف‌ در آن‌ احداث‌ كرده‌ بود. همچنین‌ وی‌ از باغهای‌ میوۀ این‌ شهر و فراوانی‌ میوه‌های‌ سردسیری‌ و تولیدات‌ پارچۀ چیت‌ بروجرد یاد كرده‌ است‌. به‌ گفتۀ دوبُد در 1257 ق‌ / 1841 م‌ بروجرد دارای‌ 386 آبادی‌، و درآمد سالانۀ شاه‌ قاجار از این‌ آبادیها و خود شهر بالغ‌ بر 304‘50 تومان‌ پول‌ نقد و 832‘ 3 خروار غله‌ ــ نیمی‌ جو و نیم‌ دیگر گندم‌ ــ بوده‌ است‌ (ص‌ 438). به‌ گفتۀ وی‌ در آن‌ هنگام‌ شهر بروجرد به‌ بافتن‌ پارچه‌های‌ چیت‌ گلدار كه‌ در سراسر ایران‌ خواستار داشت‌، معروف‌ بود و این‌ پارچه‌ها حتى تا قلمرو مسلمانان‌ روسیه‌ نیز برای‌ فروش‌ می‌رفت‌. به‌ گفتۀ همو بروجرد دارای‌ 50 كارگاه‌ چاپ‌ نقش‌ بر پارچۀ نخی‌ بوده‌ است‌ كه‌ در مالكیت‌ خصوصی‌ اشخاص‌ قرار داشته‌، و درآمد سالانۀ شاه‌ از این‌ كارگاهها مبلغ‌ دو هزار تومان‌ بوده‌ است‌ (ص‌ 438- 439). 
اعتمادالسلطنه‌ كه‌ در 1276 ق‌ از بروجرد دیدن‌ نموده‌، آنجا را شهری‌ با بناهای‌ اغلب‌ نیمه‌ ویران‌ و خانه‌های‌ غیر مسكون‌ وصف‌ كرده‌ است‌؛ اما از مسجد بسیار عالی‌ آن‌، حصار و خندق‌، 5 دروازه این‌ شهر و باغهای‌ سرسبز آن‌ به‌ نیكی‌ یاد كرده‌ است‌. وی‌ می‌نویسد: چون‌ بروجرد در بهار از باصفاترین‌ شهرهای‌ ایران‌ است‌، آن‌ را «دار السرور» نامیده‌اند (1 / 324-325). در 1295 ق‌ / 1878 م‌ حكمرانی‌ بروجرد ضمیمۀ حكمرانی‌ اصفهان‌ شد و به‌ ظل‌السلطان‌، حكمران‌ اصفهان‌ واگذار شد (همو، 3 / 1807؛ شیبانی‌، 201). ظل‌السلطان‌ در تاریخ‌ مسعودی‌ (ص‌ 272) بروجرد را به‌ شهر سبز حضرت‌ سلیمان‌ تشبیه‌ كرده‌، و از شباهت‌ بسیار آن‌ با شیراز سخن‌ گفته‌ است‌. 
بروجرد از اواخر سدۀ 12 ق‌ به‌ یك‌ مركز مهم‌ نظامی‌ بدل‌ شد و به‌ شكل‌ اردوگاه‌ بزرگ‌ نظامی‌ برای‌ حكمرانان‌ قاجار درآمد تا ولایات‌ غربی‌ كشور را به‌ خصوص‌ در مقابله‌ با طوایف‌ لر آرام‌ و ایمن‌ سازند ( ایرانیكا،IV / 375 ). ظل‌السلطان‌ (نك‍ : ص‌ 301) در اردوگاه‌ نظامی‌ بروجرد، به‌ فرمان‌ ناصرالدین‌ شاه‌، 15 هزار سوار و پیادۀ خود را برای‌ نخستین‌ بار با یونیفرم‌ آلمانی‌ با كلاه‌ خودهای‌ مطلا و پرهای‌ زرد و سرخ‌، ملبس‌ كرد. او تا 1305 ق‌ بر بروجرد مانند سایر مناطق‌ مركزی‌ و جنوبی‌ ایران‌ حكومت‌ داشت‌ و سپس‌ حكومتش‌ تنها به‌ اصفهان‌ محدود شد (نك‍ : سدیدالسلطنه‌، 79). 
در گذشته‌ این‌ منطقه‌ به‌ سبب‌ اقامت‌ ایلات‌ و عشایر، محل‌ زد و خورد و درگیریهای‌ بسیار بوده‌ است‌. با اینهمه‌، لرها در ایام‌ صلح‌ محصولات‌ دامی‌ خود را در شهر بروجرد می‌فروختند و آنچه‌ لازم‌ داشتند، خریداری‌ می‌كردند (بارتولد، 196). 
در دورۀ قاجاریه‌ مدرسۀ علوم‌ دینی‌ معتبری‌ در بروجرد فعالیت‌ می‌كرد و بسیاری‌ از علمای‌ بزرگ‌ شیعه‌ نیز از این‌ شهر برخاسته‌اند. 

مآخذ

ابن‌ اثیر، الكامل‌؛ همو، اللباب‌، بیروت‌، دارصادر؛ ابن‌ حوقل‌، محمد، صورةالارض‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1939 م‌؛ ابن‌‌خردادبه‌، عبیدالله‌، المسالك‌ و الممالك‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1306 ق‌ / 1889 م‌؛ ابن‌ فقیه‌، احمد، مختصر كتاب‌ البلدان‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1302 ق‌ / 1885 م‌؛ استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، تهران‌، 1368 ش‌؛ اسكندربیك‌ منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، تهران‌، 1350 ش‌؛ اشكال‌ العالم‌، منسوب‌ به‌ ابوالقاسم‌ جیهانی‌، ترجمۀ علی‌ بن‌ عبدالسلام‌ كاتب‌، به‌ كوشش‌ فیروز منصوری‌، مشهد، 1368 ش‌؛ اصطخری‌، ابراهیم‌، مسالك‌ الممالك‌، به‌كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1870 م‌؛ همو، مسالك‌ و ممالك‌ (ترجمۀ كهن‌ فارسی‌)، به‌كوشش‌ ایرج‌ افشار، تهران‌، 1347 ش‌؛ اعتمادالسلطنه‌، محمدحسن‌، مرآة البلدان‌، به‌ كوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌ و هاشم‌ محدث‌، تهران‌، 1367 ش‌؛ اقبال‌ آشتیانی‌، عباس‌، تاریخ‌ مفصل‌ ایران‌، از حملۀ چنگیز تا تشكیل‌ دولت‌ تیموری‌، تهران‌، 1347 ش‌؛ بارتولد، و.و.، تذكرۀ جغرافیای‌ تاریخی‌ ایران‌، ترجمۀ حمزۀ سردادور، تهران‌، 1358 ش‌؛ بدلیسی‌، شرف‌خان‌، شرف‌نامه‌، به‌ كوشش‌ محمد عباسی‌، تهران‌، 1373 ش‌؛ بنداری‌ اصفهانی‌، فتح‌، تاریخ‌ سلسلۀ سلجوقی‌ (زبدۃ النصرة)،ترجمۀ محمدحسین‌ جلیلی‌، تهران‌، 1356 ش‌؛ پاپلی‌ یزدی‌، محمد حسین‌، فرهنگ‌ آبادیها و مكانهای‌ مذهبی‌ كشور، مشهد، 1367 ش‌؛ جعفری‌، عباس‌، گیتاشناسی‌ ایران‌ (دائرۃالمعارف‌ جغرافیایی‌ ایران‌)، تهران‌، 1379 ش‌؛ جغرافیای‌ كامل‌ ایران‌، وزارت‌ آموزش‌ و پرورش‌، تهران‌، 1366 ش‌؛ حدودالعالم‌، به‌ كوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، 1362 ش‌ / 1983 م‌؛ حسینی‌، علی‌، زبدۃ التواریخ‌، به‌ كوشش‌ محمد نورالدین‌، بیروت‌، 1405 ق‌ / 1985 م‌؛ دایرۃالمعارف‌ بناهای‌ تاریخی‌ ایران‌ در دورۀ اسلامی‌، مساجد تاریخی‌، تهران‌، 1378 ش‌؛ دوبد، س‌.، سفرنامۀ لرستان‌ و خوزستان‌، ترجمۀ محمدحسین‌ آریا، تهران‌، 1371 ش‌؛ روملو، حسن‌، احسن‌ التواریخ‌، به‌ كوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، 1349 ش‌؛ زین‌العابدین‌ شیروانی‌، بستان‌ السیاحة، تهران‌، 1315 ق‌؛ ستوده‌، حسینقلی‌، تاریخ‌ آل‌ مظفر، تهران‌، 1346 ش‌؛ سدیدالسلطنه‌، محمدعلی‌، سفرنامه‌، به‌ كوشش‌ احمد اقتداری‌، تهران‌، 1362 ش‌؛ سرشماری‌ عمومی‌ نفوس‌ و مسكن‌ (1375 ش‌)، نتایج‌ تفصیلی‌، استان‌ لرستان‌، شهرستان‌ بروجرد، مركز آمار ایران‌، تهران‌، 1376 ش‌؛ سیف‌الدوله‌، سلطان‌ محمد میرزا، سفرنامه‌، به‌ كوشش‌ علی‌اكبر خداپرست‌، تهران‌، 1364 ش‌؛ شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌، ظفرنامه‌، به‌ كوشش‌ محمد عباسی‌، تهران‌، 1336 ش‌؛ شیبانی‌، ابراهیم‌، منتخب‌ التواریخ‌، تهران‌، 1366 ش‌؛ ظل‌السلطان‌، مسعود میرزا، تاریخ‌ مسعودی‌، تهران‌، 1363 ش‌؛ ظهیرالدین‌ نیشابوری‌، سلجوق‌نامه‌، 1332 ش‌؛ فرهنگ‌ جغرافیایی‌ آبادیهای‌ كشور (خرم‌آباد)، سازمان‌ جغرافیایی‌ نیروهای‌ مسلح‌، تهران‌، 1373 ش‌، ج‌ 58؛ قدوسی‌، محمد حسین‌، نادرنامه‌، مشهد، 1339 ش‌؛ قزوینی‌، زكریا، آثار البلاد، بیروت‌، 1404 ق‌ / 1984 م‌؛ لاكهارت‌، لارنس‌، انقراض‌ سلسلۀ صفویه‌ و ایام‌ استیلای‌ افاغنه‌ در ایران‌، ترجمۀ مصطفى‌‌قلی‌ عماد، تهران‌، 1343 ش‌؛ محمدكاظم‌، عالم‌‌آرای‌ نادری‌، به‌ كوشش‌ محمدامین‌ ریاحی‌، تهران‌، 1364 ش‌؛ مرعشی‌ صفوی‌، محمدخلیل‌، مجمع‌التواریخ‌، به‌ كوشش‌ عباس‌ اقبال‌ آشتیانی‌، تهران‌، 1362 ش‌؛ مشكور، محمدجواد، جغرافیای‌ تاریخی‌ ایران‌ باستان‌، تهران‌، 1371 ش‌؛ مولانا بروجردی‌، غلامرضا، تاریخ‌ بروجرد، جغرافیا، حكام‌، رویدادها، تهران‌، 1353 ش‌؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، به‌كوشش‌ عباس‌ زریاب‌، تهران‌، 1373 ش‌؛ مینورسكی‌، ولادیمیر، سازمان‌ اداری‌ حكومت‌ صفوی‌، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، به‌ كوشش‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌، 1334 ش‌؛ نشریۀ دفتر تقسیمات‌ كشوری‌، معاونت‌ سیاسی‌ اجتماعی‌ وزارت‌ كشور، تهران‌، 1379 ش‌، شم‍ 2؛ نظام‌الدین‌ شامی‌، ظفرنامه‌، به‌ كوشش‌ محمدپناهی‌ سمنانی‌، تهران‌، 1363 ش‌؛ نفیسی‌، سعید، تاریخ‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ ایران‌ در دورۀ معاصر، تهران‌، 1368 ش‌؛ نقشۀ تقسیمات‌ كشوری‌، گیتاشناسی‌، تهران‌، 1379 ش‌؛ هدایت‌، رضاقلی‌، فرهنگ‌ انجمن‌ آرای‌ ناصری‌، تهران‌، 1338 ق‌؛ هندوشاه‌ بن‌ سنجر، تجارب‌السلف‌، به‌ كوشش‌ عباس‌ اقبال‌ آشتیانی‌، تهران‌، 1357 ش‌؛ یاقوت‌، بلدان‌؛ نیز:

Iranica; Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.