زمان تقریبی مطالعه: 10 دقیقه

برادری

بَرادَری، از مفاهيم رايج در فرهنگ اسلامی اين معنا نخست برای اشاره به برادران همخون به كار می‌رفته، و به تدريج در فرهنگ عرب جاهلی و پس از آن فرهنگ اسلامی، كاربردهايی ثانوی يافته است.
از نگاهی مردم‌شناسانه، می‌توان گفت كه از سويی به اقتضای نوع زندگی عرب جاهلی در خانواده‌های بزرگ و از ديگرسو، به دليل كمبود شديد منابع حياتی در منطقۀ جزيرة‌العرب و نياز ساكنان آن به حمايت افراد قبيله‌شان در تلاش برای بقا، نقش برادران خانوادۀ بزرگ، يعنی افراد قبيله پررنگ می‌شده است. اگر از ياد نبريم كه اقتضائات خانواده در آن محيط جاهلی، مستلزم گونه‌ای بی‌مهری به فرزندان بوده است (‌ﻧﻜ : انعام/ 6/ 137، 140، 151؛ اسراء/ 17/ 31)، دليل پررنگ شدن هر چه بيشتر مفهوم برادری در مقايسه با ديگر مفاهيم مشابه همچون پدر و فرزندی بهتر شناخته می‌شود. شواهدی در دست است كه نشان می‌دهد دست‌كم تا بيش از يك قرن پس از اسلام، هنوز معاناهای ثانوی برادری يا برادری خونی ارتباط تنگاتنگ داشته است (برای نمونه، ‌ﻧﻜ : نحاس، 2/ 64؛ شيخ طوسی، 9/ 346-347؛ طبرسی، فضل، 23/ 203).

مفهوم برادری در فرهنگ عرب صدر اسلام

مقارن با صدر اسلام، برادری ميان دو نفر، به معانی وجود مشابهت‌هايی ميان آنان، به همراه تعلقی اجتماعی برای همكاری و حمايت متقابل بوده است (‌ﻧﻜ : ثعالبی، 4/ 154؛ سيوطی، 2/ 335). در بعضی از نمونه‌ها مفهوم برادری در فرهنگ آن عهد در كنار ديگر انواع حمايتهای اجتماعی قرار گرفته است (‌ﻧﻜ : معارج/ 70/ 11-13؛ نيز ‌ﻧﻜ : نهج‌البلاغة، خطبۀ 125؛ ابن‌جوزی، زاد...، 3/ 379). برادری در فرهنگ آن زمان، الزاماً تلازمی با صميميت و دوستی عميق ميان دو نفر نداشته است (‌ﻧﻜ : نهج‌البلاغة، حكمت 158). شواهد بسياری از عصر متقدم اسلامی در دست است كه قرارداد برادری ميان جنيان و فرشتگان با يكديگر، ميان ملايك، جنيان و حيوانات، اعضای يك قبيله با عشيره و معتقدان به يك مسلك يا دين را منعكس می‌سازد (‌ﻧﻜ : آل‌ عمران/ 3/ 156؛ اعراف/ 7/ 202؛ اسراء، 17/ 27؛ احقاف/ 46/ 21؛ حشر/ 59/ 11؛ نيز نهج‌البلاغة، حكمت 289؛ طيالسی، 1/ 303-304، 308؛ بخاری، 8/ 292؛ كلينی، 1/ 394؛ ابوعوانه، 1/ 218، 1/ 219؛ طبرانی، 18/ 85؛ عجلونی، 2/ 52؛ سيوطی، 6/ 76، 483). وجود نوعی خاص از پيوند برادری ميان دو نفر، هيچ‌گاه سبب ناديده انگاشتن انواع ديگر برادری ميان او و ديگران نمی‌شده، و شخص در آن واحد، خود را نسبت به همۀ برادران خويش وفادار می‌دانسته است. به همين سبب است كه در زمان محاصرۀ اقتصادی پيامبر(ص) و اصحابش در شعب ابی‌طالب، با استناد به برادريهای قومی ميان مسلمانان و مشتركان، ابوطالب از قريش می‌خواهد كه به محاصرۀ برادران خويش پايان دهند (ابن‌‌اسحاق، 160؛ حلبی، 2/ 36). به عبارت واضح‌تر، ‌مسلمان بودن برادر، سبب نگشته است كه حقوقش به فراموشی سپرده شود. از شواهد اين مسأله، همان است كه در قرآن‌ كريم، پيامبران را حتى نسبت به اقوام طاغی و غيرمؤمن برادر ناميده، و از طرف ديگر، آنها را نيز برادران پيامبران برشمارده است (برای نمونه، ‌ﻧﻜ : ق/ 50/ 13؛ اعراف/ 7/ 65، ﺟﻤ).
پيداشدن مفهوم برادری دينی در فرهنگ صدر اسلام، زمينه‌ای كهن‌تر از ترويج برادری از سوی پيامبر اكرم(ص) در ميان مهاجران و انصار، پس از هجرت به مدينه داشته است. از كهن‌ترين نمونه‌های كاربرد تعبير برادری ميان مسلمانان، تعبير ناظر به برادری مسلمانان مكه با هم كيشانی در يثرب، در روزهای پيش از هجرت پيامبر(ص) و مسلمانان به آنجاست (ابن‌كثير، البداية...، 3/ 169). اين امر به خوبی نشان می‌دهد كه از ديد عرب آن زمان، كاملاً طبيعی بوده كه افراد با هم‌كيشان خود برادر دانسته شوند.
از ديگرسو، به نظر می‌رسد مفهوم برادری دينی در فرهنگ اسلامي يك امر عارضی و بازتاب صرف فرهنگ عرب جاهلی نبوده، و در شمار اصلی‌ترين راهكارهای پيامبر(ص) محسوب می‌شده است (‌ﻧﻜ : رويانی، 2/ 111؛ مزی، 8/ 387؛ سيوطی، 6/ 196). از مهم‌ترين دغدغه‌های پيامبر(ص)، چگونگی برقراری عدالت اجتماعي در ميان همۀ مردم بوده است (حديد/ 57/ 25) و لازمۀ پديدار گشتن چنين عدالتی، از يك‌سو برافتادن تضادهای طبقاتی و از ديگر سو، ايجاد پيوندهای قرابت ميان آحاد مردمان بوده است. به همين سبب پيامبر اكرم(ص) پيوبند برادری دينی را به عنوان راهكارهای علمی برای برقراری برادری و برابری ميان همۀ انسانها پی افكندند.
برای ارائۀ تصوير واضحی از مفهوم برادری دينی صدر اسلام، توجه به هنجارهای رفتاری برادران دينی ضروری است. شايد بتوان گفت كه تا مدتها بعدمهم‌ترين شاخصۀ رفتار برادران دينی، رازداری و عيب‌پوشی بوده، و كمتر شاخصه‌ای تا اين اندازه مورد تأكيد قرار گرفته است (‌ﻧﻜ : آل‌ عمران/ 3/ 118؛ حجرات/ 49/ 12؛ نيز ‌ﻧﻜ : نهج‌البلاغة، خطبۀ 141؛ بزاز، 7/ 93؛ بيهقی، 4/ 401؛ خطيب، تاريخ...، 12/ 138؛ هيثمی، 5/ 214؛ عجلونی، 1/ 66). برادران دينی لزوماً در يك سطح از دارايی، سن و سال، موقعيت اجتماعی و حتى تقوا نيستند؛ آنها با يكديگر «مخالطه» دارند (بقره2/ 220؛ نيز ‌ﻧﻜ : ابن‌جوزی، زاد، 1/ 244)؛ نسبت به همديگر محرمند (آل‌‌عمران/ 3/ 118) و مانند اعضای يك‌پيکر هستند كه با ناراحتی عضوی، ديگر اعضا نيز بی‌قرار می‌شوند (‌ﻧﻜ : حجرات/ 49/ 11؛ نيز ‌ﻧﻜ : ثعالبی، 3/ 214)؛ انديشۀ دشمنی ميان آنان وجود ندارد (‌ﻧﻜ : حجر/ 15/ 47؛ اعراف/ 7/ 43؛ نيز ‌ﻧﻜ : ابن‌حبان، 12/ 500)، هرچند كه در عالم واقع، ممكن است مواردی پيشامد كند (حجرات/ 49/ 9؛ نيز‌ﻧﻜ : احمدبن‌ حنبل، 1/ 469)؛ هر غيرمسلمانی نيز كه توبه كند و ايمان بياورد، در اين برادری شريك خواهد بود (توبه/ 9/ 11؛ نيز ‌ﻧﻜ : ابن‌تيميه، الصارم...، 3/ 755)
در اثر ايجاد اين برادری ميان مؤمنان، دشمنيهايشان به دوستی بدل گرديد (آل‌عمران/ 3/ 103). حتى گمان می‌رفت كسانی كه پيامبر(ص) در ميانشان برادری برقرار كرده بود، از هم ارث بردند (‌ﻧﻜ : بغوی، 1/ 422؛ قرطبی، 14/ 124؛ ابن‌كثير، تفسير...، 2/ 252). مسلمانان عرب، غيرعربها و همۀ كسان‌ ديگری را نيز كه به هر دليل از وابستگی و حمايتهای قبيله‌ای خاصی برخوردار نبودند، برادر دينی و در حمايت خويش می‌دانستند (احزاب/ 33/ 5؛ نيز ‌ﻧﻜ : احمد بن حنبل، 1/ 163؛ سيوطی، 6/ 563-565). در چنين فضايی است كه استناد شيعه به برادری پيامبر(ص)‌و حضرت علی(ع) برای اثبات «احق» بودن وی در امر امامت، معنا پيدا می‌كند (‌ﻧﻜ : بحرانی، 1/ 440). به تدريج، برای مسلمانان هويتی ايجاد شد كه هماند برادری خود با ديگران، روابط ديگران را نيز در تقابل با برادريهای خود معنا كنند (برای نمونه، ‌ﻧﻜ : ابن‌تيميه، همان، 3/ 864). حتى در دروه‌های بعد، غلبۀ برادری دينی بر ديگر انواع برادريها، مفسران را مجبور ساخته تا در مواردی كه بحث از برادريهای قومی به ميان آمده است، اختلاف مفاهيم را يادآور شوند (‌ﻧﻜ : شيخ طوسی، 6/ 47؛ طبرسی، فضل، 5/ 258؛ ابوالفتوح، 10/ 283، 320). نيز ملاقات با برادران دينی، از لذتهای حج، نماز جماعت و مانند آنها شمرده شده است (ابن ابی عاصم، 1/ 313؛ فاكهی، 1/ 382). گويا در ميان اصحاب، حضرت علی(ع) و ابو هريره بيش از همه نسبت به اين مفهوم توجه داشته‌اند (برای آشنايی با نمونه‌هايی از روايات ابوهريره، ‌ﻧﻜ : ابن حبان، 12/ 477، 500؛ كتانی، عبدالحی، 2/ 6، 44، 101-102). در سخنان منسوب به حضرت علی(ع)، روايات قابل توجهی دربارۀ وظايف برادران دينی وجود دارد كه نشان از بروز مشكلاتی در كاركردهای برادری دينی آن روزگار می‌دهد (برای نمونه، ‌ﻧﻜ : نهج‌البلاغة، خطبه‌های، 122، 124، 125).

تحول معنايی برادری درْ دوره‌های بعد

به مرور زمان، معنای برادری دينی دچار دگرگونيهايی شد و به تدريج، استعمال آن برای اشاره به دوستان، افراد يك فرقه و هم مسلكان رايج‌تر گرديد (‌ﻧﻜ : خطيب، الجامع...، 2/ 149؛ ابشيهی، 1/ 378؛ ابن جوزی، العلل...، 2/ 736)؛ هر چند هرگز آن معنای نخستين به فراموشی سپرده نشد. از سفيان ثوری نقل شده است كه هدايای سلاطين و برادران تقابل افتاده كه با برادری رايج در فرهنگ صدر اسلام ــ كه فرقی ميان حاكم و محكوم می‌‌نهاده ــ متفاوت است (‌ﻧﻜ : ابن عبدالبر، 4/ 106، 116). حتى برخی توصيه‌ها در روايات اهل بيت(ع) مبنی بر محترم داشتن برادران فقير آمده است (ابن‌بابويه، 2/ 614) كه نشان می دهد تلازم برادری دينی با نفی نظام ارزشی طبقاتی، به تدريج از ياد رفته بود و تذكار برخی نكته‌ها از سوی ايشان لازم آمده است. گه‌گاه نيز از برادری، معناهايی مخالف ارزشهای اسلامی اراده می‌شده است (‌ﻧﻜ : ابن‌تيميه، كتب...، 15/ 349).
بزرگان برخی از فرقه‌ها، ايمان را به داشتن عقايد صحيح مشروط كرده، و با ناصحيح دانستن مخالفان، آنها را از حقوق برادران دينی خويش محروم ساخته‌اند (‌ﻧﻜ : طبرسی، علی، 76-77؛ نيز برای آشنايی با كاربرد اين مفهوم نزد صوفيه، ‌ﻧﻜ : ﻫ د، فتوت).
در پايان بايد گفت نگارش كتاب دربارۀ اهميت برادری دينی و حقوق برادران، از ديرباز مورد توجه بوده است. به عنوان نمونه‌ای از اين كتابها، می‌توان به مصادقة‌ الاخوان ابن‌بابويه (چ قم، 1402ق) اشاره كرد (نيز ‌ﻧﻜ : عجلونی، 1/ 24؛ حاجی خليفۀ، 2/ 1387، 1952؛ كتانی، محمد، 50).

مآخذ

ابشيهی، محمد، المستطرف، به كوشش مفيد محمد قميحه، بيروت، 1986م؛ ابن‌ ابی عاصم، احمد، الزهد، به كوشش عبدالعلی عبدالحميد حامد، قاهره، 1408ق؛ ابن‌اسحاق، محمد، السیرة، به کوشش محمد حمیدالله، بیروت، 1407ق؛ ابن‌اسحاق، الخصال، قم، 1403ق؛ ابن‌ تيميه، احمد، الصارم المسلول، به كوشش محمد عبدالله عمر حلوانی و محمد كبير احمد شودری، بيروت، 1417ق؛ همو، كتب و رسائل و فتاوى فی‌التفسير، به كوشش عبدالرحمان محمد قاسم نجدی، بيروت، 1982م؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمان‌، زادالمسير، به كوشش محمد سيد جليند، بيروت، 1404ق؛ همو، العلل المتناهية، به كوشش ليل ميس، بيروت، 1403ق؛ ابن‌ حبان، محمد، الصحيح، به كوشش شعيب ارنؤوط، بيروت، 1414ق؛ ابن عبدالبر، يوسف، التمهيد، به كوشش مصطفى‌بن احمد علوی و محمد عبدالكبير بكری، رباط، 1387ق؛ ابن‌‌كثير، البداية و النهاية، به كوشش علی محمد بجاوی، بيروت، 1993م؛ همو، تفسير القرآن‌العظيم، به كوشش محمدابراهيم بنا و ديگران، استانبول، 1985م؛ ابوعوانه، يعقوب، المسند، به كوشش ايمن بن عارف دمشقی، بيروت، 1998م؛ ابوالفتوح رازی، حسين، روض‌الجنان، به كوشش محمدجعفر يا حقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، 1366ش؛ احمد بن حنبل، فضائل‌ الصحابة، به كوشش وصی‌الله محمدعباس، بيروت، 1403ق؛ بحرانی، هاشم، البرهان، تهران، 1415ق؛ بخای، محمد، التاريخ‌ الكبير، حيدرآباد دكن، 1390ق؛ بزاز، احمد، المسند، به كوشش محفوظ رحمان زين‌الله، بيروت/ مدينه، 1409ق؛ بغوی، حسين، معالم‌ التنزيل، به كوشش خالد عك و مروان سوار، بيروت، 1407ق؛ بيهقی، احمد، شعب‌ الايمان، به كوشش محمدسعيد بن بيسونی زغلول، بيروت، 1410ق؛ ثعالبی، عبدالرحمان، الجواهر الحسان، به كوشش ابو محمد غماری ادريسی حسنی، بيروت، دارالكتب العلميه؛ حاجی خليفه، كشف؛ حلبی، علی، السيرة‌ الحلبية، به كوشش عیسىى عبدالله حميری، بيروت، 1400ق؛ خطيب بغدادی، احمد، تاريخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ همو، الجامع، لاخلاق‌ الراوی و آداب‌ السامع، به كوشش محمود طحان، رياض، 1403ق؛ رويانی، محمد، المسند، به كوشش ايمن علی ابويمانی، قاهره، 1416ق؛ سيوطی، الدر المنثور، به كوشش مازن مبارك، بيروت، 1993م؛ شيخ طوسی، محمد، التبيان، به كوشش احمد حبيب قصير عاملی، بيروت، داراحياء‌التراث‌العربی؛ طيرانی، سليمان، المعجم‌ الكبير، به كوشش حمدی بن عبدالمجيد سلفی، موصل، 1404ق؛ طبرسی، علی، مشكاة‌ الانوار، ‌نجف، 1385ق/ 1965م؛ طبرسی، فضل، مجمع‌ البيان، بيروت، 1379ق؛ طيالسی، سليمان، المسند، بيروت، دارالمعرفه؛ عجلونی، اسماعيل، كشف‌ الخفاء، به كوشش احمد قلاش، بيروت، 1405ق؛ فاكهی، محمد، اخبار مكة، به كوشش عبدالملك عبدالله دهيش، بيروت، 1414ق؛ قرآن كريم؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحكام‌ القرآن، به كوشش احمد عبدالعظيم بردونی، قاهره، 1372ق؛ كتانی، عبدالحی، التراتيب‌ الادارية، به كوشش محمد رضوان دايه، بيروت، 1410ق؛ كتانی، محمد، الرسالة‌‌ المستطرفة، به كوشش محمد منتصر زمزمی، بيروت، 1406ق؛ كلينی، محمد، الكافی، تهران، 1365ش؛ مزی، يوسف، تهذيب‌ الكمال، به كوشش بشار عواد معروف، بيروت، 1400ق؛ نحاس، احمد، معانی للقرآن، به كوشش محمدعلی صابونی، مكه، 1409ق؛ نهج‌البلاغة؛ هيثمی، علی، مجمع‌ الزوائد، قاهره/ بيروت، 1407ق. 

فرهنگ مهروش

اندیشۀ برادری در پهنۀ تاریخ فرهنگی و سیاسی و اجتماعی

صفحه 1 از2
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.