بدوئن
بُدوئَن، یا بالدوین، نام 5 تن از شاهان اروپایی تبار در سدۀ6ق/ 12م که در بیتالمقدس و حدود لبنان امروزی سلطنت میکردند و در منابع به صورت شاهان فرنگی شام و قدس از آنها یاد شده است؛ سلطنت این سلسله زاییدۀ شکست مسلمانان در نخستین جنگ صلیبی بود (ﻧﻜ : ﻫ د، صلیبی، جنگ).
زمانی که سرزمینهای اسلامی در زیر فرمان حاکمان گوناگون با یکدیگر در جنگ و اختلاف به سر میبردند (ﻧﻜ : ﻣﺼﻄﻔﻰ، 366-367؛ ابن عدیم، 2/ 133)، اروپاییان با هدایت پاپ و مقامهای مذهبی، مشغول طرح نقشۀ رخنه به سرزمینهای مسلمانان بودند (ﻧﻜ : صوری، 1/ 97-100؛ رانسیمان، I/ 107-108). سرانجام، گروه عظیمی از مسیحیان ازجمله گودفروا کنتِ بوییون که در حرکت نمادین تبعیت از حضرت مسیح(ع)، صلیبی بر شانهها دوخته بودند، در 490ق/ 1097م اندکاندک در قسطنطنیه پایتخت روم گرد آمدند (صوری، 1/ 140-192؛ ابن خلدون، 4(1)/ 140)، آنگاه به تدریج شهرهای انطاکیه، رُها (ادسا)، بیتالمقدس و طرابلس را گشودند. نیروهای صلیبی پس از استقرار در بیتالمقدس، به فکر ایجاد حکومتی افتادند و گودفروا را به شاهی انتخاب کردند، اما او حاضر نشد در مکانی که حضرت مسیح تاجی از خار بر سر داشت، تاج پادشاهی بر سر گذارد و به همین جهت تنها به پذیرفتن عنوان «حامی قبر مقدس» بسنده کرد (رانسیمان، I/ 292-293؛ عطیه، 63 ).
گودفروا در 494ق/ 1100م، هنگام محاصرۀ عکا تیر خورد و درگذشت (ابن قلانسی، 138؛ ابناثیر، 10/ 324؛ مقریزی، 3/ 26) و در محل کلیسای قُمامه (قیامت) در قدس دفن شد (دباغ، 10(2)/ 346). گودفروا مردی سست عنصر بود که از استقلال جز نامی نداشت. در دوران فرمانروایی اوٌ سردمداران کلیسا و نظامیان، در فکر آن بودند که پس از مرگ وی قدرت را در اختیار خود درآورند (رانسیمان، I/ 310-314).
بدوئن اول (494-511ق/ 1100-1118م)
سلسلۀ شاهان فرهنگی قدس درواقع با انتخاب بدوئن بولنیایی به جانشینی گودفروا، در محرم 494/ نوامبر 1100 تأسیس شد (همو، I/ 315, 325-326؛ ابناثیر، ابن قلانسی عطیه ، همانجاها). او پسرعموی خود بدوئن لوبورگ را که بعدها با عنوان بدوئن دوم شاه شد، به جای خود در رُها گماشت و به بیتالمقدس رفت (رانسیمان، I/ 322 ). بدوئن اول، برادر کوچکتر گودفروا بود که در حملۀ صلیبیها از خود شجاعت بسیار نشان داده بود (ﻧﻜ : صوری، 1/ 161).
قدرت پادشاهی قدس بر 3 امیرنشین انطاکیه، رُها و طرابلس استوار بود که در مواقع ضروری از قدس تبعیت میکردند (عطیه، 63-64). بدوئن اول سیاست داخلی خود را بر کوتاه کردن سیطرۀ کلیسا بنیاد نهاد و کوشید این سیاست را طی سالیان دراز گام به گام دنبال کند (رانسیمان، I/ 325,II/ 35-36,81-85).
در زمینۀ سیاست خارجی، دوران بدوئن اول را میتوان دورۀ تثبیت قدرت سلسلۀ شاهان فرنگی قدس به حساب آورد. سراسر عمر بدوئن به جنگ و کشمکش با مسلمانان، به ویژه با مصریان گذشت. جنگ با ترکان و سلجوقیان بیشتر برعهدۀ امیران ایالتهای سهگانۀ شمالی بود. دلیل عمدۀ جنگهای بدوئن با مصر، سیاست تثبیت قدرت اورشلیم بر بنادر متعلق به مصر بود (عطیه، 103-104). بدوئن در برابر مصر، خود را نیازمند یک نیروی دریایی و بندرگاهی مناسب میدید. اجرای همین سیاست بود که مصر را به جنگهایی برانگیخت (494ق/ 1100م و پس از آن) که به شکست سخت صلیبیها و قتل گودفروا انجامی دو در نهایت بدوئن تنها با 3تن به فا گریخت (ابن قلانسی، 141؛ مقریزی، همانجا). سال بعد، با رسیدن نیروهای امدادی، بدوئن شروع به دستاندازی به سواحل نمود که باز هم پیروزی از آنِ مسلمانان بود (رانسیمان، II/ 76-78)، اما سرانجام با کمک ناوگان جنوا، در 497ق/ 1104م بندر سوقالجیشی عکا را مسخر ساخت (ابن قلانسی، 144؛ رانسیمان، II/ 88). بدوئن نتوانست نیروی دریایی مستقلی تأسیس کند، چنانکه در 503ق/ 1109م باز هم به کمک ناوگان جنوا بود که بیروت را تسخیر کرد (مقریزی، 3/ 45). وی پس از آن در خشکی نیز دست به ساختن استحکامات و قلعه های جنگی بر سر راه دمشق، قاهره و مکه زد (عطیه، 66, 67). بهاینترتیب، بدوئن حاکمیت صلیبیها را بر قسمت مهمی از گذرگاههای بازرگانی و زیارتی شام، عربستان، مصر و اروپا تثبیت کر د(ﻧﻜ : رانسیمان، II/ 93,98).
شخصیت بدوئن آمیزهای بود از روحیۀ سپاهیگری و سیاستپیشگی. در 503ق، وقتی با امیران صلیبی برای تسخیر طرابلس همراهی میکرد. جایگاه او بهعنوان برترین رهبر صلیبیها تثبیت شد (ﻧﻜ : همو، 71، II/ 67-68؛ مقریزی، 3/ 44). وی از رشوه گرفتن و جفا به یاران و وابستگانش نیز خودداری نداشت (رانسیمان، I/ 204-207, II/ 81-82, 84-85). وقتی از همسر اول خود، دختر یکی از بزرگان ارمنی رویگردان شد. در 507ق/ 1113م با بیوۀ ثروتمندی از سیسیل ازدواج کرد و پس از استفادۀ مالی و سیاسی از او، وی را متهم ساخت و به سیسیل بازگرداند (همو، II/ 102-104). ازدواج نخست او با دختر یکی از امیران بومی رُها، متأثر از سیاست کلی او برای نزدیک ساختن و آمیزش صلیبیهای غربی با مسیحیان بومی و حتى مسلمانان مشرق بود (ﻧﻜ : همو، II/ 100-101)، درعینحال سیاست نفاقافکنی میان مسلمانان را نیز اجرا میکرد (ﻧﻜ : ابن قلانسی، 145).
گفتنی است، حکومت بدوئن، آغاز گسترش قدرتی بود که نیروی ایمان مذهبی را به ابزاری برای شوالیههای استثمارگر و
سودجو مبدل ساخت (رانسیمان، II/ 48). بدوئن در 511ق/ 1118م، در اثر زخمی که در جنگ با مصریان برداشته بود، درگذشت (مقریزی، 3/ 56؛ ابنقلانسی، 192، 199، ابناثیر، 10/ 543؛ نیز ﻧﻜ : ذهبی، 15/ 198).
بدوئن دوّم (511-526ق/ 1118-1131)
برادرزادۀ بدوئن اول که در منابع اسلامی به بلدوین الُّویس مشهور است. وی پس از مرگ بدوئن اول وارد بیتالمقدس شد و به وسیلۀ مجمع بزرگان، به شاهی انتخاب گردید (رانسیمان، II/ 143-144).
بدوئن دوم تا 516ق/ 1122م به علت مرگ بوهمند، امیر انطاکیه، برای ساماندادن کار آنجا، بیشتر در آن شهر به سر میبرد (ﻧﻜ : همو، II/ 152-153؛ ابنعدیم، 2/ 191)؛ به همین سبب، اب عدیم در این سالها از او به جای پادشاه با عنوان صاحب انطایه یاد کرده است (2/ 204، 210). وی در آن سال در حمله به بُلک پسر ایلغازی شکست خورد و برای بار دوم، همراه ژوسلین، اسیر شد و در قلعۀ خَتَبِرت (خرتپوت) زندانی گردید (ابناثیر، 10/ 613؛ ابنقلانسی، 209). با اینکه خبر مرگ او به بیتالمقدس رسید، صلیبها در518ق/ 1124م شهر صور را به کمک ناوگان ونیزی گشودند و از مصریها و طغتکین نیز، چز امان گرفتن برای مردم کار چندانی برنیامد (رانسیمان، II/ 162, 169-170؛ مقریزی، 3/ 107؛ قس: ابناثیر، 10/ 620-622). در غیاب بلک، در یک توطئه با کمک 50 نفر ارمنی، دژ از تسلط عامل بلک درآمد و ژوسلین برای آوردن کمک، فرار کرد (رانسیمان، II/ 163-164 ). بلک بازگشت و مجدداً دژ را گشود و تمامی خائنان و اسیران طلیبی را، بجز بدوئن و دوتن دیگر کشت و شاه و دو همراهش را به حَرَان فرستاد (ابن عدیم، 2/ 213). سپاه گرانی که ژوسلین به کمک آورده بود، نتوانست اسیران را نجات دهد و بدوئن در 518ق به حلب منتقل شد. در همان سال نگهداری از اسیران به دست تمرتاش برادر بلک افتاد و او به طمع دریافت فدیۀ نقدی و تصرف بعضی از نواحی متصرفۀ صلیبیها، با دریافت 20هزار دینار پیش پرداخت ، بدون را با اکرام تمام آزاد کرد، بدوئن بلافاصله پس از آزادی، پیمان خود را شکست و از استرداد آن بخشهایی که وعده داده بود، خودداری کرد و با همراهی دُبَیس سلطان شاه بن رضوان، امیران خائن مسلمان و ژوسلین، به حلب و نواحی آن حمله کرد و به مردم حلب آزار فراوان رساند و به مقدسات دینی مردم توهین کرد. کار چنان بر مردم حلب تنگ شد که به خوردن مردگان پرداختند و تمرتاش هم که در میافرقین بود، کاری نکرد. اهالی حلب از آق سنقر بُرسُقی، فرمانروای موصل، کمک خواستند و او با وجود بیماری قول مساعدت داد. اما در 519ق/ 1125م در عزاز شکست سختی از صلیبیها خورد و به حلب پناه برد و مجبور به مصالحه شد. بدوئن با همین پیروزی، بقیۀ فدیۀ نقدی برای آزادی گروگانها را فراهم آورد؛ سپس انطاکیه را به پسر بوهمند سپرد و به بیتالمقدس بازگشت (ابنعدیم، 2/ 217، 221-231؛ رانسیمان، II/ 171-176).
بدوئن که پسری نداشت، دختر خود ملیسند را با صلاحدید پادشاه فرانسه به ازدواج فولک کنت آنژو در آورد تا فرزند پسر آنها جانشین او گردد (همو، II/ 177-178). در 522ق/ 1128م آتابک عمادالدین زنگی امیر حلب شد و بوهمند، داماد دیگر بدوئن، در جنگی با ترکانِ دانشکندی کشته شد و همسرش به ادعای امارت، از اتابک کمک خواست. بدوئن به غارت انطاکیه لشکر کشید و در 525ق/ 1130م شهر را گشود و امیریِ انطاکیه را، به عنوان نیابت نوهاش به ژوسلین داد و دخترش را به جبله و لاذقیه تبعید کرد و سپس به بیتالمقدس بازگشت (ابنعدیم، 2/ 246-247؛ رانسیمان، II/ 182-184).
چون بدوئن دوم در 526ق/ 1131م در عکا، مرگ خویش را نزدیک دید، فولک، ملیسند و پسر یک سالۀ آنان را که بدوئن نام داشت، همراه با بزرگان فراخواند و به شاهی آنان پس از خود وصیت کرد (ابن قلانسی، 233؛ رانسیمان، II/ 184-185).
بدون دوم که از همان آغاز پادشاهی خود با مصر و دو دشمن قوی ترکمان، طغتکین و ابلغازی روبرو بود، تقریباٌ سراسر دوران پادشاهی خود را در نبرد گذراند که با وجود پیروزیهای مسلمانان، در نهایت، قدرت و سیطرۀ صلیبیها را تثبیت میکرد؛ زیرا ترکمانان و سایر امیران مسلمان بدون برنامه و سازماندهی معینی، تنها به قصد غارت به صلیبیها حمله میآورند و با خود نیز در اختلاف بودند. سنجر سلجوقی توجهی به بستگان خود در آسیای صغیر و احوال مسلمانان سوریه و سرزمین قدس نداشت. در حالی که بدوئن دوم و صلیبها که سخت ملمانان را زیر نظر داشتند (ﻧﻜ : رانسیمان، II/ 146, 148, 155؛ نیز برای تفصیل این نبردها و درگیریهای مسلمانان با همدیگر، مثلاٌ ﻧﻜ : ابنعدیم، 2/ 190-206).
بدوئن دوم از سیاست بدوئن اول پیروی میکرد. در زمان او، تأسیس دو نیروی قوی شبه نظامی، نیروی صلیبیها را تقویت کرد. گسترش نفوذ این دو فرقه در امور مملکت، آنان را به چنان ثروتی رساند که بهتدریج در زمرۀ قدرتهای اقتصادی و بانکی بزرگ اروپا درآمدند (عطیه، 67-68).
بدوئن سوم (538-557ق/ 1143-1162م)
پس از مرگ بدوئن دوم، دامادش فولک زمام امور را در دست گرفت. در زمان او صلیبیها برای نخستینبار به تفرقه گراییدند (ابنقلانسی، 233، 236؛ ابنعدیم، 2/ 251-252). فولک در 12 سال دوران پادشاهی خود، از یکسو گرفتار مشکلات خانوادگی با همسرش میلسند بود (رانسیمان، II/ 190-193) و از سوی دیگر، درگیر حریفی زورمند چون عمادالدین اتابک و غارتهای گاه و بیگاه امیران دیگر ترکمان میشد (ﻧﻜ : ابن قلانسی، 236-237، 239، 240-243، 255، 259؛ ابنعدیم، 2/ 260-264). دو دستگیهای درونی و حوادثی که حتى گاه با پیروزیهای مقطعی نیز همراه بود، مقدمۀ ضعف دولت فرنگی قدس را فراهم آورد (ﻧﻜ : عطیه، 60).
با مرگ فولک در 538ق/ 1143م در نزدیکی عکا، بدوئن سوم 13 ساله و مادرش میلسند، به اتفاق تاجگذاری کردند (رانسیمان، II/ 233؛ ابنقلانسی، 233). اتابک عمادالدین، موقع را مناسب یافت و رُهار را در 539ق تسخیر کرد و بسیاری از صلیبیها را کشت یا اسیر کرد (ابن تغری بردی، 5/ 275؛ ابنقلانسی، 279؛ ابنعدیم، 2/ 278-279). تسخیر مجدد رها در 541ق/ 1146م به دست نوریدالدین اتابک، پسر عمادالدین، روی داد و مهاجمان صیلبی را سخت نگران ساخت (همو، 2/ 289-291؛ ابناثیر، 11/ 114-115؛ رانسیمان، II/ 240-243). این نگرانی به اروپا منتقل شد و خیلی زود گروه عظیمی از داوطلبان که افراد برجستهای چون کُنراد شاه آلمان و لوئی هفتم از فرانسه در میانشان بودند، در 542ق/ 1147م به سوی قسطنطنیه حرکت کردند و سال بعد در صور و عکا پیاده شدند. بدوئن و مادرش، از کنراد در بیتالمقدس و معینالدین اَنَر، همراه با بیبرنامگی و اختلاف صلیبیها، فتح نهایی را از آنِ مسلمانان ساخت (همو، II/ 247-263, 278, 279-280, 286-288؛ ابنعدیم، 2/ 291-292).
بدوئن سوم اندکاندک دست مادر را از مداخله در امور دولت کوتاه کرد (رانسیمان، II/ 333-335) و در 548ق/ 1153م بندر مهم عسقلان را از مصریها گرفت (همو، II/ 338-340, 350-351؛ ابنقلانسی، 320-321؛ ابنعدیم، 2/ 304-305؛ ابناثیر، 11/ 188-189). بااینهمه، سیر حوادث از 542ق/ 1147م به بعد، نشانۀ گردش اوضاع به نفع مسلمانان بود (ﻧﻜ : ابن تغری بردی، 5/ 280). شکست جنگ دوم صلیبیها که از هویت ایمانی و محبوبیت نخستین حرکت برخوردار نبود، نشان داد که ضعف دولت مهاجمان لاتین فرا رسیده است (عطیه، 70, 71, 73). در 552ق/ 1157م، بدوئن عهد خود را با نورالدین اتابک نادیده گرفت، اما شکست سختی از او خورد و به تنهایی از میدان جنگ گریخت. در همان سال برای تثبیت و تضمین پشتیبانی بزرگترین حامی خود مانوئل امپراتور روم، خواهرزاده 13 سالۀ او را به زنی گرفت (ابن قلانسی، 341-342؛ رانسیمان، II/ 342-343, 349-350)، و چون مانوئل در سال بعد به کلیکیه و طرسوس رفت، به ملاقاتش شتافت و سال بعد که امپراتور به انطاکیه رفت، بدوئن بدون تاج و سلاح پشت سر او به راه افتاد (همو، II/ 351, 353 ).
بدوئن سوم در 557ق/ 1162م در بیروت مرد. در این هنگام به نورالدین اتابک که از سفر حج بازگشته بود، پیشنهاد شد تا با استفاده از این موقعیت به مسیحیان حمله کند. اما وی به احترام سوگواران، از این کار صرفنظر کرد (همو، II/ 361). بدوئن فرزندی نداشت، بدینسبب آمالریک، برادر 25سالهاش پس از او به پادشاهی رسید (همو، II/ 362-363).
بدوئن چهارم (570-581ق/ 1174-1185م)
در دوران پادشاهی آمالریک، در 566ق/ 1170م هنگامیکه بدوئن چهارم 9ساله بود، معلوم شد که به بیماری جذام گرفتار است. از اینرو، تصمیم گرفته شد که خواهرش سیبیلا را که بعداً بدوئن پنجم از او زاده شد. به سرعت شوهر بدهند که در صورت لزوم جانشینی برای آمالریک باشد (همو، II/ 392-393).
چند حادثۀ مهم در دوران پادشاهی 12 سالۀ آمالریک روی داد: ظهور صلاحالدین برادرزادۀ شیرکوه، سردار بزرگ نورالدین؛ تقاضای بینتیجۀ کمک از اروپا و بیهودگی فرستادن سپاهی از جانب مانوئل امپراتور روم که با تلفات سنگین بازگشت (همو، II/ 384-388, 392؛ نیز ﻧﻜ : عطیه، 103)؛ دخالت بینتیجۀ آمالریک در کار مصر به خیال استفاده از اختلاف و تفرقۀ شاور وزیردربار مصر با نورالدین و شیرکوه و صلاحالدین (ﻧﻜ : ابن تغری بردی، 5/ 348-349؛ قس: بنداری، 1/ 60-64)؛ و سرانجام برچیده شدن خلافت فاطمی مصر به دست صلاحالدین در شوال 569/ مۀ 1174 (عطیه، 75-76).
درست در همان سال که صلاحالدین روی به شام نهاد (ﻧﻜ : ابناثیر، 11/ 435). بدوئن چهارم، نوجوان جذامی 13ساله، شاه شد و نیابت سلطنت برعهدۀ ریموند که مردی کاردان بود، سپرده شد. در آن زمان دودستگی کامل در امور صلیبیها حکمفرما بود و شاه ناتوان، در 572ق/ 1176م دایی خود ژوسلین را به خوانسالاری خویش گماشت و مادر خود، همسر نخستینِ آمالریک را ــ که زنی مداخلهجو بود ــ به دربار آورد (رانسیمان، II/ 404-407). اما کاملاً مشهود بود که بدوئن چهارم ماندنی نیست و خواهرش سیبیلا که بدوئن چهارم را به دنیا آورده بود، نیز بیوه بود (همو، II/ 411). با وجود این، هنگامی که صلاحالدین دوباره به شاه حمله کرد. بدوئن با شجاعتی کممانند بر او پیروز شد (ابناثیر، 11/ 442-443)، اما در 575ق/ 1179م به سختی از او شکست خورد (رانسیمان، II/ 416-422؛ ابن اثیر، 11/ 455-457).
بدوئن چهارم که در همان ایام، سخت گرفتار رسواییها و دخالتهای بیش از حدمادر خود بود، با بیمیلی به ازدواج مجدد خواهرش با مردی به نام گیدولوزینان رضایت داد (رانسیمان، II/ 423-424). مرگ امپراتور مانوئل نیز، او را از یک حامی بزرگ محروم ساخت. همچنین توافق جانشین او آندرونیکوس با صلاحالدین، برای جلوگیری از تهاجم سلجوقیان روم، دست صلاحالدین را در برابر صلیبیها بازگذاشت (همو، II/ 426,428-429).
به این ترتیب، شاه جوان که اندک اندک نیروی بدنی خود را در اثر مرض جذام ازدست میداد، در نتیجۀ محروم شدن از حامیان و نیز تفرقۀ اطرافیان و امیران خود، عملاٌ در برابر دشمن سرسختی مانند صلاحالدین تضعیف شد. بدوئن دوبار کوشید تا از تاختوتازهای پیمانشکنانۀ یکی از امیران خود، رینالد شاتیونی ــ که به شدت خشم صلاحالدین را برانگیخته بود ــ جلوگیری کند، اما رینالد (در منابع اسلامی: ارناط) فرمن او را گردن نمینهاد. از یسویی دیگر، گی دولوزینان که از سوی بدوئن به نیابت انتخاب شده بود، در بیتالمقدس با شاه گستاخی کرد. پس از بدوئن در579ق/ 1183م، خواهرزادۀ خود، بدوئن پنجم، پسر 6سالۀ سیبیلا را جانشین خود نامید و گی را از نیابت خود و ادارۀ امور عزل کرد و در کمال ناتوانی بدنی، در حالی که جذام تمام اندامهای او را از کار انداخته بود، مجدداٌ زمام امور را در دست گرفت. دو سال بعد طی وصیتی نیابت بدوئن پنجم را با اصرار زیاد به کنت ریموند سپرد و چندی بعد در گذشت (همو، II/ 430-440,443-444؛ ابن اثیر، 11/ 526).
بدوئن پنجم (581-582ق/ 1185-1186م)
ریموند بلافاصله برای 4سال با صلاحالدین صلح کرد. سال بعد، بدوئن پنجم نیز در 9سالگی در عکامرد و کار مملکت به آشفتگی کشید (رانسیمان، II/ 445-446). صلاحالدین سرانجم حمله برد، شهرها را یک به یک گشود و بیتالمقدس را نیز فتح کرد. او همۀ سران صلیبیها را دستگیر ساخت و جز رینالد شانیونی که به دست خود گردن زد، با همۀ اسیران با محبت و احترام رفتار کرد (ابناثیر، 11/ 537، 549؛ ابنعدیم، 3/ 94-99؛ وانسیمان، II/ 458-460.465-466). با مرگ بدوئن پنجم سلسلۀ شاهان فرنگی قدس منقرض شد و فتح بیتالمقدس، به سیطرۀ صلیبیها بر این سرزمین پایان داد.
مآخذ
ابناثیر، الکامل؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابنخلدون، العبر؛ ابنعدیم، عمر، زبدةالحلب من تاریخ حلب، به کوشش سامی دهان، دمشق، ج2، 1954 م، ج3، 1968 م؛ ابنقلانسی، حمزه، ذی تاریخ دمشق، به کوشش آمدرُز، بیروت، 1908 م؛ بنداری اصفهانی، فتح، سنا البرق الشامی عمادالدین کاتب، به کوشش رمضان ششن، بیروت، 1971م؛ دباغ، مصطفێ مراد، بلادنا فلسطین، الخلیل، 1974-1976م؛ ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و ابراهیم زیبق، بیروت، 1404ق/ 1984م؛ صوری، ویلیام، الحروب الصلبیبة، ترجمۀ حسن حبشی، قاهره، 1991م؛ علیه، حسین محمد، امارة انطاکیة و الصلیبیة و المسلمون. قاهره، 1989م؛ مصطفێ، شاکر، «فلسطین ما بینالعهدین الفاطمی و الایوبی» موسوعۀ خاص، ج 2؛ مقریزی، احمد، اتعاظ الحنفا، به کوشش محمد حلمی محمداحمد، 1393ق/ 1973م؛ نیز: