بدائونی
بَدائونی، عبدالقادر بن ملوک شاه (947-ح1024ق1540-1615م)، مورخ و مترجم دربار اکبرشاه (حکـ963-1014ق/ 1556-1605م). وی در بدائون به دنیا آمد و دوران کودکی خود را در بَساور در شمال شرقی تودا گذراند (رانکینگ، I/ 11؛ EI2)؛ در 960ق زمانی که 12 سال داشت، پدرش ملوک شاه وی را به سنبهل، نزد شیخ حاتم سنبهلی برد تا در آنجا فقه حنفی را بیاموزد (بدائونی، 3/ 2-3). وی همچنین نزد محمدمکی و نیز جد مادریش مخدوم اشرف بساوری، قرآن و علوم عربی را آموخت (همو، 2/ 21، 64؛ حسنی، 5/ 244). بدائونی در 966ق به همراه پدرش به آگره رفت و در سلک شاگردان شیخ مبارک ناگوری، علوم رسمی را فرا گرفت (بدائونی،3/ 74-75) و در موسیقی، تاریخ و نجوم تبحر یافت (بلوخمان،I/ 110؛ حسنی،5/ 245). وی پس از مرگ پدرش به بدائون بازگشت (969ق) و تا 973ق/ 1565م در همانجا ماند. در این زمان، او بدائون را ترک کرد و به خدمت حسینخان جاگیردار پَتیالی درآمد و مدت 9 سال نزد او ماند (بدائونی، 2/ 86-87؛ استوری،I(I)436).
بدائونی در اواخر ذیحجۀ 981 به آگره رفت و در آنجا توسط جلالخان قورچی و حکیم عینالملک شیرازی به اکبرشاه معرفی شد (بدائونی،2/ 172). ابوالفضل علامی نیز پیش از بدائونی به اکبر معرفی شده بود (هیگ، IV/ 111؛ پاول پرایس، 259). احتمالاً یکی از انگیزههای اکبر برای پذیرفتن اینان در دربار خود، استفاده از آنان برای رویارویی و تفوق جستن بر عالمان معتصب بوده است؛ چنانکه بدائونی خود به این مسأله اشاره کرده است که او را نزد اکبر به عنوان فاضلی برای سرکوب حاج ابراهیم سرهندی معرفی کرده بودند (ﻧﻜ : 2/ 172-173).
اکبر مناصبی در دربار به بدائونی داد و او را به عنوان «منصبدار 20» تعیین کرد (EI2). در 983ق بدائونی یکی از 7 امام جماعت دربار شد و در روزهای چهارشنبه مسئولیت برگذاری نماز جماعت را داشت (بدائونی،2/ 226-227). به دستور اکبر، بدائونی فعالیتهای گستردهای را در زمینۀ تألیف و نیز ترجمۀ آثار سنسکریت و عربی به فارسی آغاز کرد. او همچنین عنوان «هزاری» گرفت، زیرا هزاربیگه زمین به عنوان مدد معاش به او داده شده بود (همو،2/ 342؛ ایرانیکا).
به دنبال تغییر اندیشههای دینی اکبرشاه (ﻫ م)،بدائونی نارضایی خود را از سیاست دینی اکبر و اطرافیان وی که مشوق او در این امر بودند، پنهان نکرد (ﻧﻜ : بدائونی،2/ 304-307). دشمنی آشکار وی با پیشگامان این حرکت فکری ـ شیخ فیضی و ابوالفضل و ﺣﺘﻰ شیخ مبارک ـ به همینسبب بود (همو، 3/ 74-75؛ قرشی،138). بدائونی با دنیاپرستی و مالاندوزی علما نیز مخالفت میکرد (بدائونی،2/ 311-312؛ طباطبایی، 1/ 181). او از نظر روش ادارۀ حکومت، بیشتر تحت تأثیر دورۀ فرمانروایان سوری دهلی (حک 947-962ق/ 1540-1555م) و بهویژه حکومت اسلامشاه (952-960ق) بود که خود در برههای از آن تاریخ زیسته بود (سرکار، 140).
بدائونی در 999ق/ 1591م پس از ترجمۀ بخشی از معجمالبلدان یاقوت به بدائون سفر کرد، اما چون اقامت وی در آنجا طولانی شد، مورد بیمهری اکبر قرار گرفت، تا اینکه شیخ فیضی، با فرستادن نامهای از دکن، به اکبر سفارش او را کرد. بدائونی متن این نامه را در منتخبالتواریخ خود آورده است (3/ 303-305). اما عدم هماهنگی بدائونی با تغییرات زمانش چنان زیاد بود که سرانجام او را به انزوا کشاند (ﻧﻜ : همو، 2/ 262-264). در تاریخ دقیق درگذشت بدائونی اختلافنظر وجود دارد و از میان سالهای 1004، 1006 و 1024ق، استوری آخرین سال را درست میداند (I(2)1309؛ نیز: ﻧﻜ : رانکینگ، I/ 11). او را در باغ انبۀ عطارپور در نزدیکی بدائون دفن کردند.
آثار
بدائونی آثار باارزشی تألیف و ترجمه کرد. یکی از این آثار تحریر دیگری است که وی از ترجمۀ تاریخ کشمیر نموده است. در 997ق هنگامی که اکبر به کشمیر سفر کرد، با کتاب راج ترنگینی که قدیمترین تاریخ شاهان کشمیر باستان بود، آشنا شد (آفاقی،8-9) و از ملاشاه محمدشاهآبادی خواست تا آن را به فارسی ترجمه کند (ابوالفضل،1/ 76؛آفاقی،37)، اما این ترجمه چندان مورد پسند اکبر قرار نگرفت و او در999ق به بدائونی دستور داد تا این ترجمه را دوباره به فارسی روان برگرداند (بدائونی، 2/ 374).
1. منتخبالتواریخ، مهمترین اثر بدائونی است که میان سالهای 999 تا 1004ق نوشته شده است. این اثر به تاریخ پادشاهان مسلماً دهلی میپردازد و از تهاجم غزنویان (399ق/ 1009م) تا چهلمین سال جلوس اکبر (1004ق) را دربر میگیرد. شیوۀ تدوین مطالب، براساس طبقهبندی خانوادههای سلطنتی است. طبقۀ اول از سبکتگین آغاز میشود و تا خسرو ملک بن خسروشاه ادامه مییابد و طبقۀ دوم به غوریان اختصاص یافته است که مجموع این دو طبقه، جلد اول را تشکیل میدهد. جلد دوم پادشاهی اکبر را شامل میشود. در جلد سوم به شرح حال مختصر علما، شاعران و دانشمندان همروزگار بدائونی پرداخته شده است. منابع بدائونی برای تألیف این کتاب در درجۀ نخست طبقات اکبری نظامالدین احمد بوده، و تقریباً تا سال سی و هشتم جلوس اکبر از این کتاب اقتباس شده است. بجز این کتاب وی از تاریخ مبارک شاهی مبارک مروزی، نظامالتواریخ قاضی بیضاوی و لبالتواریخ ﭜﺤﭝﻰ قزوینی نیز استفاده کرده است (آفتاب اصغر، 155-158). او همچنین از دیدهها و شنیدههای خود بهخصوص در مورد دورۀ سوری و حکومت اکبر استفاده کرده است.
انگیزه و هدف بدائونی از تألیف منتخبالتواریخ تنها علاقۀ وی به تاریخ نبوده است، بلکه او از طریق نوشتن این کتاب، به وظیفه و مسئولیت دینیی که برای خود احساس میکرده، عمل نموده است. مخالفت بدائونی با تغییرات دینی دورۀ اکبر، بب شد تا او به گونهای پنهانی به تألیف تاریخی بپردازد که در آن، ضمن به ثبت رساندن مشاهدات خود، مخالفت فکریش با این جریان و انتقاد از روش اکبر را بیان کند (ﻧﻜ :3/ 393-394). به دلیل محتوای انتقادی این کتاب، تا سال دهم جلوس جهانگیرشاه (حکـ 1014-1037ق) کسی از وجود آن آگاهی نداشت و زمانی که جهانگیر از مطالب آن اطلاع یافت، ضمن بازخواست از پسر بدائونی، دستور داد تا از کتابفروشان تعهد گرفتند که آن را منتشر نسازند. اما همین ممانعت، سبب شد تا منتخبالتواریخ در پایتخت با استقبال بینظیری مواجه شود (ﻧﻜ : احمد،1/ 197-198، حاشیۀ80).
این کتاب از نظر حوادث و وقایعی که مؤلف خود شاهد آنها بوده، ارزشمند است. سبک بدائونی در نگارش این کتاب، ساده و روان است. بدائونی ذوق شاعری نیز داشته، و در شعر«قادری» تخلص میکرده است. اودر سرودن ماده تاریخ و اشعار دیگر تبحر داشت و ابیاتی از وی در منتخبالتواریخ وجود دارد(ﻧﻜ : 2/ 127-132).
منتخبالتواریخ به کوشش ویلیام ناسولیس و احمدعلی صاحب چندینبار چاپ شده است(مشار،4/ 4978). این کتاب و انگلیسی (آریری، II(6)/ 362-363) و اردو (اختر راهی، 188-189) نیز ترجمه شده، و به چاپ رسیده، و شرحها و خلاصههایی نیز براساس آن تدوین شده است(استوری،I(1)/ 439-440).
2. ترجمۀ مهابهاراتا (رزمنامه). مهابهاراتا مجموعۀ داستانهای اعتقادی و اخلاقی هند و آریایی است. اکبر به متون کهن هندی علاقۀ بسیار داشت و به همین سبب، در 990ق گروهی از عالمان هندی را گرد آورد و 4تن از مترجمان برجسته را که بدائونی نیز در میان آنان بود مأمور ترحمۀ این کتاب از سنسکریت به فارسی کرد. این اثر در 995ق به اتمام رسید و به دستور اکبر رزمنامه نامیده شد (بدائونی، 2/ 320-321). سهم بدائونی از این ترجمه، 2 قسمت از 18 قسمت بود (الیوت، V/ 478). ترجمۀ مهابهاراتا در فاصلۀ سالهای 1897-1900م در لکهنو به چاپ رسیده است (راشدی، 3/ 1198).
3. نجاتالرشید، بدائونی این کتاب را به خواهش دوست مورخش نظامالدین احمد مؤلف طبقات اکبری در 999ق تألیف کرد. هدف بدائونی از نگارش این کتاب هدایت مسلمانان بود. وی برای اثبات اندیشه های خود از حکایات تاریخی بسیاری استفاده کرد. نسخۀ خطی این کتاب در بنگال موجود است(ابوانف،604-605). نجاتالرشید برای نخستینبار در لاهور(1972م) چاپ شده است.
4. ترجمۀ رامایانا. اکبر بدائونی را مأمور ترجمۀ رامایانا از سنسکریت به فارسی کرد. بدائونی این ترجمه را در مدت 4سال به پایان برد و در 997ق به اکبر تقدیم کرد(بدائونی، 2/ 366؛ استوری، I(1)/ 438). نسخۀ این اثر که به حتمال بسیار ترجمۀ بدائونی است، در کتابخانۀ پنجاب موجود است (عباسی، 35-36).
بدائونی ترجمههای دیگری نیز به فارسی داشته است: یکی ترجمۀ کتاب اتهرواودا ست که بدائونی از آن بهعنوان بید اتهرین یاد کرده است (2/ 212-213). این کتاب یکی از 4کتاب مشهور هندوان بود که به گفتۀ بدائونی«بعضی احکام آن موافق ملت اسلام» بوده است (همانجا). در 983ق اکبر به شیخ بهاوَن که برهمن تازه مسلمان شدهای بود، دستور داد تا معنای آن را تعبیر کند و بدائونی نیز آن را به فارسی ترجمه نماید. پس از مدت کوتاهی، بدائونی به دلیل دشواری متن، از ادامۀ کار منصرف شد و شیخ فیضی جای او را گرفت و پس از وی یز حاجی ابراهیم سرهندی عهدهدار ترجمۀ آن شد (همانجا؛ ابوالفضل، 1/ 76؛ رانکینگ، II/ 424). راشدی (3/ 1198-1199) و به تبع او منزوی (خطی...، 4/ 2139) کتاب بهگوت گیتا را با مشخصات اتهربن معرفی کرده اند که ظاهراً نباید صحیح باشد، زیرا ترجمۀ بهگوت گیتا منسوب به فیضی است که بارها نیز به چاپ رسیده است(ﻧﻜ : راشدی، همانجا).
کتاب دیگری مجموعهای از 40حدیث با عنوان الاحادیث است که بدائونی تألیف آن را در 978ق آغاز کرد و در 986ق آن را نزد اکبر برد. مطالب این کتاب دربارۀ فضیلت جهاد و ثواب جنگ در راه خداست (بدانونی،2/ 254-255).
در 999ق بدائونی در زمرۀ گروهی از مترجمان بود که سوی اکبر مأمور ترجمۀ معجمالبلدان یاقوت حموی شده بودند. بدائونی قسمت مربوط به خود را در مدت یکماه ترجمه کرد (همو، 2/ 375؛ استوری، همانجا).
بحرالاسمار، یک داستان بلند هندی بود که نخست به دستور زینالعابدین شاهی خانی(حک 820-872ق/ 1417-1467م) از سنسکریت به فارسی ترجمه شد، اما چون این ترجمه ناقص بود. به دستور اکبر در 1003ق بدائونی مأمور شد، تا آن را تکمیل کند. وی این ترجمه را در مدت 5ماه انجام داد، ضمن آنکه ترجمۀ جلد اول آن را به فارسی روان و ساده در آورد(بدائونی،2/ 401؛ آزاد،323-324؛ استوری، همانجا).
سنگهاسن بتیسی، یا نامۀ خردافزا. این کتاب داستانی تاریخی، افسانهای و عرفانی از روزگار راجهبکرماجیت، و در 32حکایت بود. اکبر در 982ق به بدائونی دستور داد با کمک یک برهمن هندو، این کتاب را از سنسکریت به فارسی ترجمه کند. این ترجمه نامۀ خردافزا نامیده شد. بدائونی تحریر دیگری نیز از این داستان در 1003ق انجام داد (بدائونی، 2/ 183-184؛ منزوی، فهرستواره...، 1/ 326).
مآخذ
آزاد بلگرامی، غلامعلی، خزانۀ عامره، کانپور،1871م؛ آفاقی، صابر، مقدمه بر راج ترنگینی (تاریخ کشمیر)، ترجمۀ شاه محمد شاهآبادی، راولپندی، 1353ش/ 1394ق؛ آفتاب اصغر؛ تاریخ نویسی فارسی در هند و پاکستان، لاهور،1364ش/ ابولافضل علامی، آیین اکبری، لکهتو،1881م؛ احمد، کبیرالدین و غلامقادر، حاشیه بر منتخباللباب، کلکته، 1868م؛ اخترراهی، ترجمههای متون فارسی به زبانهای پاکستانی، اسلامآباد، 1365ش؛ بدائونی، عبدالقادر، منتخبالتواریخ، به کوشش احمدعلی صاحب و کبیرالدین احمد، کلکته،1868-1869م؛ حسنی، عبدالحی، نزهةالخواطر، به کوشش شرفالدین احمد، حیدرآباد دکن، 1396ق/ 1976م؛ راشدی، حسامالدین، تذکرۀ شعرای کشمیر، لاهور، 1982م؛ طباطبایی، غلامحسین، سیرالمتأخرین، لکهنو، ج سنگی؛ عباسی، منظور احسن، مخطوطات فارسیه (کتابخانۀ پنجاب)، اسلامآباد، 1963م؛ مشار، خانبابا، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران، 1353ش؛ منزوی، خطی مشترک؛ همو، فهرستوارۀ کتابهای فارسی، تهران،1374-1375ش؛نیز: