بخل
بُخل، واژهای قرآنی به معنای «زُفتی» که در سنت، تفسیر و آموزههای اخلاقی از زمینهها، آثار و علاج آن گفتوگو شده است. بخل در لغت ضد کَرَم، و به معنای منع و امساک آمده است (ابنمنظور، نیز تاج...، مادۀ بخل؛ لغتنامه...، ذیل زفتی)، اما در واژگان دینی خودداری از خرج کردن مال است در مواردی که نباید از آن دریغ شود و این صفت در مقابل جود قرار دارد (راغب، 38). به تعبیر دیگر بخل خودداری از ادای حقوق واجب است (طبرسی، 7/ 104؛ تهانوی، 1/ 142؛ مصطفوی، 1/ 209) و ؛آن بر دو نوع است: بخل نسبت به مال خود و بخل نسبت به مال دیگران یا امر به بخل (ﻧﻜ : نساء/ 4/ 37، که میتوان چنین تقسیمی را از آن برداشت کرد).
بخل در جامعۀ غرب پیش از اسلام
کمال مطلوب اخلاقی جاهلی مروت بود و مروت فضیلتهای مختلفی چون سخاوت، شجاعت، صبر، صداقت و امانت را شامل میشد (ایزوتسو، 92). بدینترتیب، بخل صفتی ضد ارزش به شمار میآمد و سخاوت نشانۀ اصالت، نجابت و شرافت بود. البته این بدان معنا نیست که بخل در میان غرب اصلاً وجود نداشته است؛ این امر که شاعران بسیاری در عهد جاهلی در اشعار خود از زذلیت بخل سخنها گفتهاند، خود دلیل بارزی بر وجود چنین خوی ناپسندی در جامعۀ آنان بوده است. گویا این صفت بیشتر در میان زنان بادیهنشین شیوع داشته است (همو، 99-100). حاتم طلایی نمونۀ واقعی و مَثَل اعلای سخاوت اعراب جاهلی و نماد دوری از بخل است. شعرای جاهلی از جمله زهیربن ابی سُلمی و طرفه بن عبد نیز اشعاری در مدح سخاوت و نکوهش بخل سرودهاند.
جاحظ در کتاب البخلاء سخاوت را صفت عرب و بخل را صفت غیرعرب معرفی میکند. پس از فتوحات اسلامی که عربها با اقوام و نژادهای دیگر ترکیب شدند، تقابل بخل و سخای عجم غیرمسلمان و عربهای مسلمان در کتابها و آثار تاریخی بیشتر به چشم میخورد. در همین راستا در عهد عباسیان، خراسانیها جنگهایی حاوی حکایاتی دربارۀ بخیلان مینوشتهاند (ﻧﻜ : جاحظ، 45،27ﺑﺒ؛ نیز: EI2,I/ 1297).
بخل در جامعۀ اسلامی دوران پیامبر(ص)
با ظهور اسلام، پیامبر اکرم (ص) شدیداً مردم را از بخل منع کرد و این ممانعت با آرمان اخلاقی عرب، یعنی مروت، سازگاری تمام داشت. اسلامی با تهذیب و تشویق سخای دوران جاهلی، مفهومی را در قالب نظام اخلاقی خود مطرح نمود که در قرآن کریم از ان به انفاق تعبیر شده است. از یکسو قرآن بار خودستایی و خودنمایی را از این ارزش دوران جاهلیت سلب کرد (بقره/ 2/ 264) و از سوی دیگر اسراف و نیزبخل را روا ندانست (فرقان/ 25/ 67).
در نظر پیامبر(ص) سخاوت چنان فضیلتی داشت که آن حضرت آن را پایهای برای جامعۀ دینی ـ سیاسی خود قرار دارد (ایزوتسو، 94). بازرگانان ثروتمند مکه به هنگام ظهور اسلام از صفت بخل بری نبودند. در جامعۀ مکه که جامعه ای بازرگانی بود، آرمان مروت جای خود را به تفاخر به مال و ثروت و بخل نسبت به آن داده بود و مفهومی که بادیهنشینان از مجد و شرف داشتند، دیگر بهعنوان شالودۀ واقعی حیات کارایی نداشت. قرآن کریم نیز برخی مردم زمان پیامبر(ص) را به بخل متهم میکند (توبه/ 9/ 67-68، 75-77).
نویسندگان عرب در دوران اسلامی مانند ابنعبدریه موضوع بخل را از دیدگاه قرآن و حدیث نیز بررسی کردند و به ساختن حکایتها و سرودن اشعاری دربارۀ بخیلان پرداختند. در این آثار، مهم نام 4 تن از عربها به عنوان بخیل ثبت شده است: خطیئه، حمید الاربط، ابوالاسود دوئلی و خالدبن صفوان (EI2، همانجا؛ نیز ﻧﻜ : ابشیهی، 1/ 171).
بخل در فرهنگ و ادب جامعۀ اسلامی پس از پیامبر(ص)
جاحظ (د255ق/ 869م) دانشمند مسلمان که حیات اجتماعی اوایل دوران عباسی را وصف میکند، نخستین دانشمندی است که در عالم اسلام کتابی مستقل دربارۀ بخیلان نوشته است. وی در البخلاء با وصف اشخاص بخیل، گفتار و مذاکرات بخیلان و استدلال آنان را بر پسندیده بودن بخل و امساک با زبانی شیوا، طنزگونه و دلنشین آورده است. دانشمندان و ادیبان دیگری نیز به صورت پراکنده در آثارشان از بخل سخن گفتهاند (به عنوان نمونه، ﻧﻜ : ابن مقفع، 75). بسیاری از شعرای مشهور پارسیگوی در این موضوع شعرهایی سرودهاند و در زبان فارسی مثلهای فراوانی نیز یافت میشود که در آنها واژههای بخل، بخیل و بخیلی بهکار رفته است (ﻧﻜ : دهخدا، 1/ 250، 395، 397، 2/ 957، 3/ 1201).
موضوع بخل از 4 منظر در فرهنگ و ادب جامعۀ اسلامی قابل بررسی است:
الف ـ بخل از دیدگاه قرآن
واژۀ بخل و مشتقات آن جمعاً 12بار و در 8 آیۀ قرآن کریم به کار رفته است. نقطۀ مقابل بخل، سخاوت است. هر چند این واژه و مشتقات آن در قرآن مجید نیامده، در آیات فراوانی تعبیر «انفاق» به کار رفته است که میتواند بیانگر همان مفهوم با بار اسلامی و وحیانی باشد. اصطلاح بخل در قرآن کریم با توجه به قراین آیهها همیشه به معنای دریغ داشتن مال به کار رفته است و یا دست کم مصداق بارز آن بخل در مال است. مفسران قرآن عموماً بخل را در آیات قرآنی خودداری از پرداخت حقوق واجب و به ویژه زکات دانستهاند (طبرسی، 3/ 100-101، 26/ 47-48؛, طباطبایی، 9/ 349). نوع وصف بخیلان در قرآن و سنت، و مجازاتهایی که در زبان قرآن و روایات برای بخیلان آمده است، تفسیر یاد شده را تأیید میکند؛ چه، خودداری از پرداخت صدقات مستحب نمیتواند چنین مجازاتهایی را به دنبال داشته باشد. طوق آتشین شدنِ مال بخیل بر گردن او (آل عمران/ 3/ 180) و ایجاد نفاق در دل بخیل و باقیبودن بر این حالت تا هنگام مرگ (توبه/ 9/ 76-77) از مجازاتها و آثار بخل است که در قرآن به آن تصریح شده است. لعنت خداوند بر بخیلان (مجلسی، 8/ 145)، حرام بودن بهشت بر آنان (همو، 1/ 142، 70/ 301) و اینکه بخیلان دورترین آفریدگان نسبت به خدای تعاﻟﻰ هستند (آمدی، 1/ 194)، از جملۀ مجازاتها و اوصاف بخیلان در روایات پیامبر اکرم(ص) است.
گفتی است که مفسران به ندرت از مصادیق دیگری بجز بخل در مال نیز برای مفهوم آن یاد کردهاند. از جمله بخل در آیۀ 37 سورۀ نساء(4) به بخل ورزیدن اهل کتاب در اظهار صفات پیامبر(ص) که در کتابشان آمده بود، تفسیر شده است (طبرسی، 3/ 101).
واژۀ دیگری که در قرآن با معنایی نزدیک به بخل به کار رفته، کلمۀ «شُحّ» است. شح آخرین حد بخل یا آزمندی است. برخی نیز گفتهاند که بخل بر نفس عمل منع و باز گرفتن دلالت میکند، درحالیکه شح حالت خاص نفس است که انسان را به چنین عملی وادار میکند. استعمال قرآنی واژۀ شح نیز چنین معنایی را تأیید میکند، زیرا شح به نفس نسبت داده شده است (نسا/ 4/ 128؛ تغابن/ 64/ 16؛ ﻧﻜ : ایزوتسو، 103).
ب ـ بخل از دیدگاه سنت
این موضوع در منابع حدیث شیعه و اهل سنت با عنوانهای البخل، بابالبخل، باب کراهة لبخل علیالمؤمن، باب تحریم ترک معونةالمؤمن عند ضرورته و جز آنها بررسی شده است. گاه نیز احادیث مربوط به بخل بهصورت پراکنده و در ابواب مختلف کتابهای حدیثی آمده است.
در سنت، بخل بدترین بیماری و نکوهیدهترین خصلت انسانی شمرده شده است (بخاری، 112). در احادیث، بخل به معنایی اعم از معنای قرآنی آن به کار رفته است، اما به راستی مقصود از آ« بخل در ادای حقوق واجب است و در نتیجه به شدت نکوهش شده است (آمدی، 2/ 624، 741). همچنین این واژه در سنت به معنایی جز بخل مالی به کار رفته است: درود نفرستادن بر پیامبر(ص) هنگام ذکر نام او (مجلسی، 70/ 306؛ ابندیبع، 61)، بخل در سلامکردن (کلینی،2/ 645)، بخل در گشادهرویی (آمدی، 2/ 721) و بخل در مایه گذاشتن تن برای جان (نهجالبلاغة، خطبۀ 183).
ج ـ بخل در اخلاق اسلامی
موضوع بخل در منابع اخلاقی فرقین با عنوانهای کتاب ذم البخل و حب المال، بیان تفصیل آفاق المال و فوائده، بیان ذم البخل، حکایات البخلاء، و فی رذائل البخل والشح و الامساک بررسی شده است (ﻧﻜ : نراقی، محمدمهدی، 2/ 108-112؛ نراقی، احمد، 405-407؛ غزالی، 3/ 200 ﺑﺒ). در علم اخلاق بخل عبارت است از امساککردن در مقامی که باید بذل کرد و ندادن آنچه که باید داد؛ طرف دیگر آن اسراف است (نراقی، محمدمهدی، 2/ 108؛ نراقی، احمد، 405). غزالی میگوید: بخل خودداری از ادای حقوق واجب است و واجب خود بر دو نوع است1. واجب شرعی،2. واجب به مقتضای مروت، سخاوتمند کسی اتس که از هیچ یک از این دو واجب دریغ نکند و چنانچه در پرداخت هر یک از اینها خودداری کند، دچار بخل شده است (3/ 225).
د ـ بخل در عرفان اسلامی
در اصطلاع عرفا، بخل ترک ایثار است که خود بر دو قسم است: 1. ترک ایثار مال در وقت نیاز، چنانکه ابوحفص حداد گفته است (سلمی، 111). عرفا همچنین گفتهاند: از پیامبر (ص) منقول است که ولیّ خداوند جز بر سخاوت سرشته نشده است (میبدی، 4/ 132). 2. ترک ایثار جان، چنانکه گفتهاند: «بخیل آن است که جان خود حق را ندهد» (تهانوی،1/ 142). چون هدف نهایی عارف و سالکفانی شدن در حق است، این ایثار بر وی واجب است
آثار بخل
1. آثار فردی
بخل و تنگچشمی همۀ بدیها را فراهم میگرداند و مهاری است که به سوی هر بدی میکشاند که (نهجالبلاغة، حکمت، 378). نخستین و مهمترین اثر بخل بر اسنان، زدودن تدریجی ایمان اوست و در واقع بخل و ایمان با یکدیگر جمع نمیشوند. در قرآن کریم انفاق که ضد بخل است، یکی از نشانههای بارز متقیان شمرده شده، و همتای ایمان به غیب قرار داده شده است (بقره/ 2/ 3). از همینجا مجانست ایمان و جود و در برابر آن مجانست کفر وبخل استنباط میشود (ﻧﻜ : کلینی، 2/ 227؛ بخاری، 108؛ ابنابیالدنیا، 183). اثر دیگر بخل حسد است؛ شخص بخیل بر فضای الهی خشم میورزد و گرفتار حسد میشود (ماوردی، 262) و در واقع او نسبت به فضل خداوند بر دیگران بخیل است (ابولیث، 142). در قرآن آمده است که بخل، نفاق را نیز در دل شخص جای میدهد (توبه، 9/ 76-77). اثر دیگر بخل بر شخص بخیل، فقر (کلینی،8/ 23؛ نهجالبلاغة، حکمت 126) و سلب آسایش دنیوی (مجلسی، 70/ 303) است.
2. آثار اجتماعی
عامۀ مردم به سبب طبیعت آزمند بشری و ثروت انبوه افراد بخیل، به آنان روی میآورند و در زندگی اجتماعی خوی و خصلت آنها را به خود میگیرند. بدینترتیب، افراد بخیل عملاً امرکننده به بخل نیز هستند (طباطبایی، 4/ 355). از سوی دیگر چنانچه فرهنگ بخل در جامعهای توسعه یابد، پایههای دین و دنیای افراد سست میگردد (نهجالبلاغة، حکمت 372). از آثار سوء اجتماعی بخل، رواج دروغگویی، بیدادگری و قطع رحم در میان افراد جامعه است (مجلسی، همانجا). اثر اجتماعی دیگر بخل بیوفایی نسبت به دوستان است (نهجالبلاغة، حکمت 38).
مآخذ
آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، با ترجمۀ محمد علی انصاری، تهران، 1335ق؛ ابشیهی، محمد، المستطرف، قاهره، 1371ق/ 1952م؛ ابن ابی الدنیا، عبدالله، الاشراف فی منازل الاشراف، به کوشش نجم عبدالرحمان خلف، ریاض، 1411ق؛ ابندبیع، عبدالرحمان، تمییزالطیّب منالخبیث، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ ابن مقفع، عبدالله، الادبالصغیر والادبالکبیر، بیروت، دار بیروت للطباعة والنشر؛ ابنمنظور، لسان؛ ابولیث سمرقندی، نصر، تنبیه الغافلین، به کوش احدم سلام، بیروت، 1406ق/ 1986م؛ ایزوتسو، توشیهیکو، مفاهیم اخلاقی و دینی در قرآن مجید، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، 1360ش؛ بخاری، محمد، الادب المفرد، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ تاجالعروس؛ تهانوی، محمد اﻋﻠﻰ، کشاف اصطلاحات الفنون، کلکته، 1862م؛ جاحظ، عمرو، البخلاء، به کوشش احمد عوامری بک و علی جارم بک، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1363ش؛ راغب اصفهانی، حسین، المفردات، به کوشش محمد سید کیلانی، بیروت، دارالمعرفة؛ سلمی، محمد، طبقاتالصوفیة، به کوشش یوهانس پدرسن، لیدن، 1960م؛ طباطبایی، محمدحسین، المیزان، تهران، 1397ق؛ طبرسی، فضل، مجمعالبیان، بیروت، دار مکتبة الحیاة؛ غزالی، محمد، احیاء علومالدین، دمشق، مکتبة عبدالوکیل الدروبی؛ قرآن کریم؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، 1348ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ ماوردی، علی، ادبالدنیا والدین، به کوشش ﻣﻂﻔﻰ سقا، بیروت، دارالکتب العمیه؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کملاتالقرآنالکریم، تهران، 1360ش؛ مبیدی، ابوالفضل، کشفالاسرار و عدة الابرار، تهران، 1361ش؛ نراقی، احمد، معراجالسعادة، قم، 1371ش؛ نراقی، محمدمهدی، جامعالسعادات، به کوشش محمد کلانتر، نجف، 1383ق/ 1963م؛ نهجالبلاغة؛ نیز: