بختی
بُخْتی، یا بُخْتیّه، یکی از طایفههای کهن کُرد ساکن در ناحیۀ بُخْتان (بوتان) در جزیرۀ ابنعمر در کرانۀ غربی رود دجله.
نام و خاستگاه
ناحیۀ قَردو که جغرافینویسان اسلامی (مانند ابناثیر، بلاذری و طبری) آن را بقردا و بقدی خواندهاند، تا اوایل دورۀ اسلامی به تمامی منطقه و شهری که امروزه به جزیرۀ ابن عمر معروف است، و پس از آن به بخشی از منطقه و ناحیۀ بوتان، اطلاق میشد (زکی، خلاصة...، 43). در دوران کهن این ناحیه جولانگاه تاخت و تاز دولت نیرومند خالدی (= هالدیا) بود که در سدۀ 9قم در ناحیۀ وان تشکیل شد. این همان دولتی است که آشوریان با نام «اورارتو»، عبریان «اراراط» (آرارات) و یونانیان «الارودی»، «خالدوی» و «خالدایوی» از آن یاد میکنند و تا سدۀ 6قم در ناحیۀ وان، از آنجا به کوهستانها پناه بردند (رشیدیاسمی، 92، 94؛ نیز ﻧﻜ : EI2, V/ 448).
بنابر روایت افسانهای، تبار کردها به دو برادر به نامهای بُخْت و بَجَن (ﻧﻜ : نیکیتین، 8: بَچَن) باز میگردد. این دو برادر به سودای به دست آوردن فرمانروایی جزیره، کارشان به ستیزه و جدایی کشید. بُخْت حکومت شهر جزیره را یافت و بجن به حصن کیفا رفت (بدلیسی، 208). حصن کیفا را قلعه و شهری در کرانۀ دجله، و میان آمِد و جزیرۀ ابنعمر دانستهاند (یاقوت، 2/ 277؛ برای نامگذاری این قلعه، ﻧﻜ : بدلیسی، 201). از آن پس سرزمینی که طایفۀ بختی در آن میزیست، به نام آن طایفه، بختی، بختان و بُهتان و بوتان نامیده شد (زکی، همان، 42، 250؛ مردوخ روحانی، 3(2)/ 307).
در تعیین نیای قومی کردان، مینورسکی بختیان را بر نیاهای پیشنهادی دیگر ترجیح میدهد و به نقل از هردوت، کردهای بختی را همان گروه قومی میداند که با ارمنیان در خاک بختان مزیستند و در دورۀ هخامنشی سیزدهمین ساتراپ امپراتوری ایران را تشکیل داده بودند (ﻧﻜ : نیکیتین، همانجا).
سرزمین بختی
مینورسکی با استناد به نوشتۀ گزنفن که سرزمین کردوچئی را در خاور بوتان دانسته، مینویسد که این نام از آن زمان به بعد، بارها در متون آمده، و به بخشی از کرانۀ چپ رود دجله؛ نزدیک کوه جودی اطلاق میشده است. این ناحیه که نزد نویسندگان باستان به کردوئن، و نامهای دیگری شبیه آن، شهرت داشته، در میان سامیها با تبدیل حرف آغازین این کلمه به «ق» به کار میرفته است. این ناحیه در زبان آرامی «بیت-قَردو» و شهر جزیرۀ ابن عمر «گرزِقَردو»، در زبان ارمنی «کردوز» و در عربی «بقردا» نامیده میشده است. بعدها نام بقردا از فهرست نامهای اسلامی حذف، و جزیرۀ ابن عمر و بوتان جای آن را گرفت ,V/ 447-448 EI2؛ برای اطلاع بیشتر، ﻧﻜ : درایور، 405-393).
بنابر روایت اسطورهای، بیت ـ قردو یا بقردی نخستین دهکدهای بود که حضرت نوح(ع) پس از فرونشستن طوفان، آن را در پای کوه جودی بنا نهاد و 80تن از همراهان خودر ا در آن مسکن داد و از آن رو این ده را «سوقثمانین» خواندهاند (ابنقتیبه، 1/ 246؛ نیزﻧﻜ : خزائلی، 262-263).
مینورسکی ولایتی را که به نام بهتان، بوتان، یا بختان معروف بود و مورخان اسلامی جزیرۀ عمریه یا ابن عمر میخواندد، همان جایی میداند که مورخان یونانی آن را «کاردو» و «کردو» و به زبان ارمنی «قردو» نامیدهاند (EI1,IV/ 1133). این محل با ناحیۀ زَوَزان در جزیرۀ ابن عمر (مقدسی، 137)، واقع در میان کوههای ارمنستان، اخلاط آذربایجان، دیاربکر و موصل (یاقوت، 2/ 957) تطبیق میکند. جغرافینویسان اسلامی شهرهای زوزان و بَشنویه را قرارگاه کردهای بختی یا بختیه و بشنوی (احتمالاً صورت دیگر بَجنوی و بَچنوی منسوب به بَجَن یا بچن) (ابن اثیر، 10/ 604، 11/ 519؛ بدلیسی، 208؛ یاقوت، همانجا؛ نیز اعتماد الظلطنه، 4/ 2185) دانسته، و قلعۀ آتیل در زوزان را از قلعههای بختینشین، و قلعۀ جُردَقیل (=گورکیل) را بزرگترین قلاع و مرکز بختیها نوشتهاند (یاقوت، 1/ 58، 2/ 57، 957). بدلیسی گورکیل را ناحیهای از ولایت جزیره و کوه جودی را واقع در آن، و شامل 100 پارچه ده معرفی میکند و مینویسد: مسلمانان و ارمنیان باهم در آنجا زندگی میکردند. کردهای مسلمان این ناحیه 7قبیله ـ 4قبیلۀ حسینی و 3قبیلۀ یزدی ـ بودند. وی از اقامتگاههای مهم عشیرۀ بختی نیز قلعۀ نش اتل و ارمشاط گورکیل را ذکر میکند که در تصرف کردهای براسپی بوده که عمدتاً از اعوان و انصار عشیرۀ بختی به شمار میرفتند (ص 158-159، 191). مینورسکی (ﻧﻜ : EI2, V/ 451)، علّوس و بازالحَمرا را نیز از اقامتگاههای دیگر طایفۀ بختی در این ناحیه نام میبرد.
جزیره در خلافت عمربن خطاب در 19ق/ 640م (ﻧﻜ : بدلیسی، 157؛ در 17ق) گشوده شد (ابن اثیر، 2/ 533) و به گفتۀ یاقوت (2/ 79) نخستین کسی که به آبادانی آن پرداخت، حسن بن عمر بن عبدالعزیز نسبت میدهد (ص 157-158). این شهر در شمال موصل قرار دارد (یاقوت، همانجا).
سازمان ایلی
از سابقۀ ساختار نظام اجتماعی، سیاسی و اقتصادی طایفۀ بختی اطلاعی در دست نیست. امروزه نیز این طایفه از هم گسسته، و در ایلها و طایفههای دیگر کُرد مستحیل شده است. در خلال گزارشهای تاریخی جسته گریخته به طایفۀ بختی و برخی تیرههای وابسته به آن اشاراتی شده است. تیرههای سندی، محمدی، راستی (صحیح آن: طاسنی= داسنی، ﻧﻜ : بدلیسی، 26، 357، 359؛ نیز ﻧﻜ : EI2,V/ 456, 460) و دَنْبلُی (قس: زکی، کورد...، 1/ 329؛ مردوخ کردستانی، 1/ 80 که آن را دنیکی
آوردهاند؛ نیز زنگنه، 1/ 170؛ دنبکی) را منتسب به طایفۀ بختی دانستهاند. داسنی بزرگترین تیره، با حدود هزار خانوار در موصل، 500 خانوار در عَقْره (ناحیهای در استان موصل) و شماری پراکنده در روستاهای پیرامون عقره بوده است. رئیس آنها میر علاءالدین کورک (=گورک) بود که در عقره میزیست (زکی، همان، 1/ 328-329).
گروهی از دنبلیها در آذربایجان زندگی میکنند که آنها را از طایفههای مهاجر کرد جزیرۀ ابن عمر یا ولایت بختی (بختان یا بوتان) دانستهاند. این گروه در میان کردان به دنبلی بُخت (بدلیسی، 399-400؛ نادر میرزا، 202؛ مردوخ روحانی، 3(2)/ 85) یا دنبلی بختی معروف بودند. شمار آنها را حدود هزار خانوار تخمین زدهاند (زکی، همان، 1/ 329؛ نیز ﻧﻜ : مردوخ کردستانی، زنگنه، همانجاها؛ EI2, V/ 460).
وضع کنونی طایفۀ بختی روشن نیست. ظاهراً پس از سلب قدرت از امیران بختی، بختیها به تدریج سرزمین جزیره را رها کردند و به مناطق دیگر پراکنده شدند و به ایلات و طوایف مختلف کرد پیوستند، یا با آنها درآمیختند. یکی از تیرههای طایفههای ایل شکاک (ﻫ م)، از ایلات کرد مرزنشین غرب ایران، بوتان نامیده میشود که در گهروکه در غرب ارومیه ساکنند (زکی، همان، 1/ 349؛ دهقان، 61؛ شهریار افشار، 39). نام این طایفه را عزاوی (2/ 221) بوتا و بوتی یاد کرده، و از عشایر پراکنده در ایران و ترکیه دانسته است. طایفۀ بوتان ظاهراً گروهی از طایفۀ بختی هستند که نیاکانشان از بوتان به ترکیه مهاجرت کرده، و گروهی از آنها به ایران آمده، و به ایل شکاک پیوستهاند. بیات مینویسد: به سبب سرکوب کردها در ترکیه، گروهی از طوایف و تیرههای کرد در 1305ش به ایران و دولت ایران پناهنده شدند و در غرب این سرزمین سکنی گزیدند. در میان این گروه طوایفی از بوتان نیز در چهریق و شپیران به سمکو (اسماعیل آقا سمیتقو)، سرپرست ایل شکاک ملحق شدند (ص 57-58).
زبان
به احتمال زیاد بختیهای بوتان به یکی از لهجههای کرمانجی (یا کردی) متعلق به دستۀ لهجههای کردی شمالی و شمال غربی صحبت میکردهاند. دلیل بر اسن مدعا اولاً اشعاری به لهجۀ کرمانجی از دانشمند و ادیب بختی بوتانی، شیخ احمد مشهور به «ملای جزیری» است که به قولی در سدۀ 6ق و به قولی دیگر در سدۀ 12ق میزیسته است (مردوخ روحانی، 1/ 185-186)، ثانیاً انتشار روزنامۀ دوزبانۀ ترکی ـ کرمانجی به نام کردستان است که آن را یکی از امیران بدریخانی به لهجۀ کرمانجی متعلق به لهجۀ شمالی بوتان منتشر میکرد (کندال، 35؛ نیز ﻧﻜ : ادمندز، 11).
مذهب
بدلیسی (ص 26) تمام طوایف کرد را شافعی مذهب میداند، مگر چند طایفه از الوسات (عشایر) کُرد ساکن در موصل و شام، مانند طایفههای طاسینی (=داسنی)، خالدی و دنبلی که مذهب یزیدی داشتند (برای آگاهی از طایفۀ یزیدی و مذهب آنها، ﻧﻜ : EI1, VIII/ 1163-1170؛ نیکیتین، 225-241؛ نیز ﻧﻜ : ﻫ د، یزیدی).
ظاهراً در همان سدههای نخستین اسلامی، بختیها کیش یزیدی را رها کردند و به مذهب اهل تسنن پیوستند و مساجد و مدارسی در شهرها و آبادیهای محل سکونتشان در جزیره و بوتان بنا کردند و روستاها و کشتزارهایی را وقف اماکن مقدس نمودند (بدلیسی، 156). ابن بطوطه در وصف جزیرۀ ابن عمر، از مسجد کهن و مستحکم آن شهر که با سنگ ساخته شده بود، سخن میگوید (ص 236).
امیران بختی
نسب دودمان امیران بختی را به خالدبن ولید (د 21ق)، از صحابۀ مشهور پیامبر (ص) رساندهاند (بدلیسی، همانجا؛ نیز ﻧﻜ : بروئینسن، 256). نخستین نیای بزرگ دودمان خالدی را که در جزیره به حکومت رسید، سلیمان بن خالد نوشتهاند. سلیمان 3فرزند به نامهای حاجی بدر، میر عبدالعزیز و میر ابدال داشت که پس از درگذشتش، شایستهترین آنها، میر عبدالعزیز (ﺣﻜ 663-680ق)، حکومت جزیره را به دست گرفت و امیر بوتان شد و نواحی گورکیل و فنیک را به دو برادر خود سپرد (بدلیسی، 160؛ صفیزاده، 538). پس از عبدالعزیز افرادی از دودمان خالدی ـ که به امیران عزیزی معروف شدند ـ چند سده بر بوتان امارت کردند. با مرگ میرشرف بن خان ابدال، در 1012ق دورۀ حکمرانی دودمان عزیزان بختی به پایان رسید (بدلیسی، 161-191؛ مردوخ روحانی، 3(2)/ 307-313؛ نیز صفیزاده، 538-547؛ بروئینسن، 222).
از تاریخ حیات اجتماعی و سیاسی امیران بختی که پس از عزیزان بر جزیره حکومت کردند تا آغاز فرمانروایی بدر خان بیگ، سر سلسلۀ بدرخانیان بختی، یعنی تا 1227ق/ 1812م (زکی، کورد، 1/ 225؛ نیز ﻧﻜ : کندال، 29؛ بروئینسن، 224، که امارت او را در 1821م آوردهاند)، اطلاعات دقیقی در دست نیست. امیر بدرخان پس از تسلط کامل بر تمام مناطق جزیره، به قصد رهایی ایلات و عشایر کرد از اسارت حکومتهای عثمانی، برای متفق ساختن امیران و شیوخ عشایر وان، هکاری (یا حکاری)، خیزان، موش و... کوشید (مردوخ روحانی، 3(2)/ 523؛ زکی، همان، 1/ 225-226).
بدرخان بیگ در 1258 یا 1261ق (ﻧﻜ : مردوخ روحانی، 3(2)/ 524) بر حکومت عثمانی شورید و پس از غلبه بر سپاه ترک، استقلال جزیره را اعلام کرد و به نام خود سکه زد. او قلمرو حکومتش را به تدریج تا وان، ساوجبلاغ (مهاباد کنونی)، روانداز و موصل توسعه داد و بسیاری از قباع مهم سنجار، دیار، بکر، اورمیه و اشنویه را به تصر درآورد. وی در 1263ق/ 1847م در جنگ با سپاه عثمانپاشا، سردار ترک، در پیرامون اورمیه، بر اثر خیانت برادرزادهاش، عزالدین شیر شکست خورد و جزیره هم به تصرف سپاه عثمانی درآمد. سرانجام، پس از چندبار رد و بدل شدن جزیره میان او و عثمانیها، بدرخان به اسارت درآمد و در 1267ق درگذشت. با مرگ او بوتان موقعیت امیرنشینی خود را از دست داد (زکی، همان 1/ 225-228؛ مردوخخانی، 3(2)/ 523-525؛ نیز ﻧﻜ : ادمندز، 8؛ کنین، 23؛ بروئینسن، 256، 151؛ کندال، 30-28؛ نیکیتین، 193؛ فرانتس، 39).
در 1294ق/ 1877م، دو تن از فرزندان امیرخان، عثمان پاشا و کنعان پاشا، در فرصتی که به فرمان حکومت عثمانی بریا تشکیل سپاهی از کردها یافته بودند، به جزیرۀ ابن عمر مدند و در 1296ق/ 1879م حکومت آزاد کردستان را اعلام کردند. سرانجام، پس از جنگهای پیاپی با سپاهیان عثمانی و پیروزی آنها، وقتی عثمان پاشا و برادرش به قصد گفت و گوی صلح با سلطان عبدالحمید به استانبول رفته بودند، دستگیر و زندانی شدند و پس از آزادی هم تحتنظر قرار گرفتند (زکی، همان، 1/ 228-229؛ مردوخ روحانی، 3(2)/ 525-526).
در میان امیرانبدرخوانی، مدحتبیگ (ﻧﻜ : همو، 3(2)/ 527: مقدادبیک) نخستین نشریۀ کردی کردستان را در 1316ق/ 1918م تأسیس کرد که هر دوهفته یک شماره به مدت 4سال منتشر شد (کندال، 35). امین عالی بیک نیز نخستین حزب سیاسی کُرد را در 1328ق در استانبول بنیاد نهاد (برای توضیح بیشتر، ﻧﻜ : مردوخ روحانی، 3/ (2)523-529؛ کندال، 35-34، 31-28).
در دوران امارت امیران بختی وقایعی چند در جزیره رخ داد که عمدهترین آنها بدینشرح است: 1. حملۀ امیر تیمورگورکان در 796ق/ 1394م به جزیره و ویران کردن شهر و قلعۀ آن، به سبب سرپیچی امیرعزالدین بختی از تسلیم شخصی به نام شیخ، از کردان بختی (شرفالدین، 1/ 478-479؛ بدلیسی، 163-165؛ زکی، همان، 1/ 155-156). 2. لشکرکشی محمدحسنبیگآققویونلو (د 882ق) به جزیره در زمان حکمرانی ایمر کک (کاکا) محمدبن ابراهیم و تسخیر جزیره توسط ترکمانان در 873ق/ 1468م و کشتهشدن بسیاری از اعیانبختی و سپرده شدن امارت جزیره به شخصی به نام چلبی از طایفۀ لوی ترکمن. 3. لشکرکشیهای متعدد شاه اسماعیل صفوی برای تسخیر جزیره و سرنگون کردن امیرنشین آن، و ناکامی او بهسبب ایستادگی سپاه بختی (بدلیسی، 166-168؛ مردوخروحانی، 3(2)/ 309-311؛ صفیزاده، 542).
مآخذ
ابن اثیر، الکامل؛ ابن بطوطه، رحلة، بیروت، 1379ق/ 1960م؛ ابن قتیبه، عبدالله، عیونالاخبار، بیروت، 1925م؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآةالبلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1368ش؛ بدلیسی، شرف خان، شرفنامه، به کوشش محمدعباسی، تهران، 1343ش؛ بیات، کاوه، شورش کردهای ترکیه و تأثیر بر روابط خارجی ایران، تهران، 1374ش؛ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، تهران، 1341ش؛ دهقان، علی، سرزمین زردشت، تهران، 1348ش؛ رشیدیاسمی، غلامرضا، کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او، تهران، 1363ش؛ زکی، محمدامین، خلاصة تاریخ الکرد و کرستان، ترجمۀ محمد علی عونی، قاهره، 1939م؛ همو، کوردوکوردستان، مهاباد، 1350ش/ 1931م؛ زنگنه، مظفر، دودمان آریایی، کورد و کوردستان، تهران، چهر؛ شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه، تهران، 1336ش؛ شهریار افشار، بیژن، «ایل شکاک»، هنر و مردم، تهران، 1345ش، ﺷﻤ44؛ صفیزاده، صدیق، تاریخ کرد و کردستان، تهران، 1378ش؛ عزاوی، عباس، عشائرالعراق، بغداد، 1366ق/ 1947م؛ مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر کرد، تهران، 1364ش؛ مردوخ کردستانی، محمد، تاریخ مردوخ، تهران، چاپخانۀارتش، مقدسی، محمد، احسنالتقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ نادرمیرزا، تاریخ و جغرافی دارالسلطنۀ تبریز، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، 1373ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز: