زمان تقریبی مطالعه: 9 دقیقه

بحرالغزال

بَحْرُالْغَزال، رود و استانی در سودان.

رود بحرالغزال

این رود شاخۀ مهم غربی رود نیل است که به سمت شمال شرقی افریقا جریان دارد و حوضۀ آن از شمال غربی تا دارفور، از جنوب غربی تا کنگو، و از مغرب تا افریقای مرکزی و زئیر گسترده شده است (آمریکانا؛ بریتانیکا، ماکرو، XVII/ 757). بحرالغزال از به هم پیوستن رودهای بزرگی چون تَنج، جور، آگور و رُهل پدید می‌آید (آمریکانا؛ وینگیت، 26). این رود در غرب دریاچۀ «نو»، در°9 و ´29 عرض شمالی با رود بحرالجبل تلاقی می‌کند و آبریز نیلل- کنگو را تشکیل می‌دهد. آن دو که یک دهم حجم آب نیل را تأمین می‌کنند، به «نیل سفید» شهرت دارند. بحرالغزال پس از تلاقی با بحرالجبل، مسیر پرپیچ و خمی را می‌پیماید. این رود با گذشتن از دریاچۀ نو در °10 عرض شمالی و °9 طول شرقی، به راه خود در قارۀ افریقا ادامه می‌دهد. در شمال شرقی آن، مجموعه جزایری به چشم می‌خورد. بحرالغزال در نزدیکی تلاقی با بحرالعرب، حوضه‌ای به طول 10 مایل و عرض یک مایل تشکیل می‌دهد. هرچند این رود در امتداد مسیر خود به جانب شرق باریک‌تر می‌شود، اما عمق بیشتری می‌یابد (آمریکانا؛ EI2؛ لودویگ، 115، 120-121، 351؛ جوهری، 451؛ هالت، 9).
بحرالغزال در مقایسه با رودهای اروپا، پرخروش‌تر و پرآب‌تر است و بارانهای فصلی گاه به طغیان آن می‌انجامد. سیلابهای حاصل از دورۀ پرآبی رودخانه، تا ارتفاع 3 پا زمینهای اطراف خود را در آب فرو می‌برد. بر اثر رسوباتی که بحرالغزال در مسیر حرکت خود برجای نهاد، باتلاقهای پهناوری پدید آمده است (لودویگ، 120-121؛ ناختیگال، IV/ 18؛ آمریکانا). این باتلاقهای دائمی در مسیر جریان بحرالغزال مدتها هرگونه راه عبور و مرور از نیل به این منطقه را مسدود ساخته بود، چنانکه کشتیرانی در آن تقریباً ناممکن به نظر می‌رسید. بعدها با لای‌روبی این مسیر در دورۀ پرآبی رودخانه، امکان کشتیرانی فراهم آمد (همانجا؛ طوسون، 1/ 120؛ هالت، 131). بحرالغزال از دیرباز نظر جغرافی‌دانان اروپایی را به خود جلب کرده بود. از اواخر سدۀ 18م پژوهشگران در این منطقه به کاوش پرداختند و نقشه‌های جامع و دقیقی از مسیر حرکت رود و شاخه‌های متعدد آن تهیه کردند (آمریکانا).

استان‌ بحرالغزال

موقعیت جغرافیایی

این استان که در جنوب غربی سودان واقع، و به «اقلیم‌السدود» نیز معروف است، از شمال به دارقور و کُردُفان، از جنوب به استوائیۀ غربی، از مشرق به البحیره و ازمغرب به افریقای مرکزی منتهی می‌شود (بریتانیکا، همانجا؛ جوهری، 450). بحرالغزال از نظر جغرافیایی به دو منطقۀ متمایز شمالی و جنوبی تقسیم می‌شد. ناحیۀ شمال آن را سراسر پوشیده از دشتهای آبرفتی حاصل‌خیز است. هرچه به سمت جنوب پیش می‌رویم، ارتفاع آن از سطح دریا افزایش می‌یابد و در نهایت به رشته‌کوههایی منتهی می‌شود که این استان را از رود کنگو جدا می‌سازد (شقیر، جغرافیة...، 86). در سرزمین ناهموار و بحرالغزال به سبب چشمه‌های جوشان، ریزش بارانهای موسمی و جریان بحرالغزال و شاخه‌های آن، صحنه‌های سحرانگیزی از جنگلهای انبوه با درختانی کهن‌سال پدید آمده است. در این جنگلها انواع حیوانات استوایی، از جمله طوطی دم‌قرمز، زرافه و گاو وحشی یافت می‌شود (فوزی، 1/ 32؛ ناختیگال، همانجا؛ بریتانیکا، ماکرو، I/ 735).
بحرالغزال در زمرۀ استانهای بزرگ سودان است که از نظر تقسیمات اداری، به 8 بخش تقسیم می‌شود (گونیلی، 78؛ شقیر، تاریخ...، 411). این استان با مساحتی نزدیک به 214 هزار کـﻤ 2، جمعیتی در حدود3 تا 4 میلیون نفر را در خود جای داده است (وینگیت، نیز بریتانیکا، همانجاها).
بیشتر جمعیت بحرالغزال را دَنکه‌ها تشکیل می‌دهند که به دامداری مشغولند و به زبان مردم نیل سخن می‌گویند. دناقله، گروه جعالی و رِزَیقات از دیگر قبایل بزرگ آن به شمار می‌آیند که نقش چشمگیری در رشد و توسعۀ ایمن منطقه داشته‌اند. زبان این قبایل سودانی است (EI2؛ هالت، 13-14). افزون برآن، برخی از قبایل عرب نیز در بحرالغزال سکنى گزیده‌اند (ناختیگال، IV/ 33). پیش از آغاز سدۀ 13ق/ 19م شمار مسلمانان در آنجا اندک بود. اکثر مردم پیرو آنیمیسم (جان‌گرایی) بودند و میسیحان 15٪ کل جمعیت را تشکیل می‌دادند. همزمان با اوج‌گیری تجارت برده در بحرالغزال، قبایلی که از این رهگذر در آستانۀ نابودی قرار گرفتند، اسلام را پایگاه اجتماعی و فرهنگی مطمئنی یافتند. چه، استقلال و آزادگی آنان را به رسمیت می‌شناخت و با برده‌فروشی در ستیز رود. از این‌رو، شمار فراوانی به آیین اسلام گرویدند (کوک، 420، 424-425).
زندگی ساکنان بحرالغزال پیوندی ناگسستنی با میزان آب رود نیل دارد. از آنجا که 56٪ از رسوبهای نیل سفید در این منطقه ته‌نشین می‌شود، کشاورزی در آنجا رونق فراوانی دارد (جوهری، 450-451). دانه‌های روغنی، موز، ذرت، توتون و برنج، مهم‌ترین محصولات کشاورزی این استان است. بحرالغزال از صادرکنندگان عمدۀ عاج، تمرهندی، مس، عسل و لاستیک به شمار می‌آید و از معادن غنی مس و آهن برخودار است (بریتانیکا، نیز شقیر، جغرافیة، همانجاها). پس از 1899م از خرطوم تا بحرالغزال خط کشتیرانی تأسیس گشت (مونس، 338-339). همچنین در 1926م خط آهنی از جنوب کردفان به وائو، مرکز بحرالغزال کشیده شده (هالت، 191).

پیشینۀ تاریخی

نخستین‌بار در سدۀ 11ق/ 17م که فرمانروای تُنجور به بحرالغزال تاخت، از این منطقه یاد شده است (ﻧﻜ : تریمینگام، 213). در سدۀ 19م که بازرگانان در جست‌وجوی عاج و برده و دیگر ثروتهای طبیعی به قارۀ افریقا گام نهادند. سواحل بحرالغزال شاهد بروز درگیریهای خونینی میان آنان بود (الیور، 178-177). تجارت پرسود برده، نخست نظر اروپاییان را به این منطقه جلب کرد، اما در اواخر دهۀ 1850م با کشف گذرگاه نیل سید در بحرالغزال، بازرگانان مصر و سوریه نیز به جمع آنان پیوستند. دیری نپاید که سوداگران ثروتمند بومی، این تحارت را درانحصار خویش قرار دادند. هنگامی که خدیو اسماعیل (ﺣﻜ 1292-1312ق/ 1875-1895م)، نایب‌السلطنۀ عثمانی مصر تلاش گسترده‌ای را برای منع برده‌فروشی آغاز کرد، سوداگران راه مناطق دورافتادۀ بحرالغزال را که از سیطرۀ خدیو خارج بود، در پیش گرفتند (شبیکه، 165-166، 168؛ هالت، 78، 82-83).
در میان تاجران برده‌ بیش از همه، زبیر رحمت منصور پرآوازه شد. او فعالیت خود را از 1857م آغاز کرد و در مدت کوتاهی نبض اداری، تجاری و اقتصادی بحرالغزال را در دست گرفت. وی در 1866م با اعراب جنوب دارفور قراردادی مبنی بر استفاده از راه کارون‌رو شکّا منعقد ساخت. در 1286ق/ 1869م خدیو مصر برای سیطره بر مناطق جنوبی سودان به بحرالغزال لشکر کشید، زبیر به سبب ثروت سرشاری که از تجارت برده اندوخته بود، اعتماد خدیو را به خود جلب کرد و در نتیجه به حکمرانی بحرالغزال گمارده شد. زبیر با تشکیل شورایی از بزرگان شهر زمام امور را در دست گرفت و با حمایت سپاهی که از سیاه‌پوستان بومی گردآورده بود، با حکام محلی درآویخت و شورش آشوبگران را خاموش ساخت. زبیر دروازه‌های بحرالغزال را به روی تاجران مناطق شمالی کشور گشود و رونق بازرگانی، امنیت و رفاه نسبی را برای ساکنان بحرالغزال به ارمغان آورد (تئوبالد، 16-15؛ شبیکه، 168-169؛ ضرار، 86-87) و توانست اندک‌اندک سیطرۀ خود را بر مناطق اطراف بگستراند. دستگاه حکومتی خرطوم که از قدرت او هراسیده بود، در 1289ق/ 1872م سپاهی به فرماندهی محمدبلالی که فردی ماجراجو از اهالی دارفور بود، به بحرالغزال گسیل داشت. با شکست بلالی اعتبار زبیر فزونی یافت. وی برای حفظ پایه‌های قدرت خود از رؤیارویی با حکومت سودن روی برتافت و به گفت‌وگوهای مسالمت‌آمیز تن داد. این مذاکرات به انتصاب زبیر از سوی خدیو، به استانداری بحرالغزال انجامید. وی نیز فعالانه برای تثبیت سیطرۀ خدیو بر مناطق جنوبی سودان کوشید. زبیر پیوسته سودای حکمرانی بر سراسرجنوب را در سر می‌پروراند. ازاین‌رو، در 1873م که قبیلۀ رزیقات با حمله به بازرگانان، پیمان خود را نقض کردند، فرصت یافت تا به شکار یورش برد. هرچند او در حمله به کردفان ناکام ماند، اما توانست در 1291ق/ 1874م پس از کشتن سلطان ابراهیم، فرمانروای دارفور، این منطقه را به تصرف خویش درآورد (شبیکه، 169-175؛ ضرار، 87-88؛ حسن، 115).
دیری نپایید که رابطۀ زبیر با اسماعیل ایوب، حاکم سودان به تیرگی گرایید. هنگامی که زبیر برای دادخواهی به قاهره رفت، به دستور خدیو در آنجا باز داشت، و از مقام خود عزل شد. در این زمان فرزندش، سلیمان امور بحرالغزال را سامان می‌بخشید. در 1294ق/ 1877م گوردن در سودان به حکومت رسید. وی سلیمان را عزل کرد و ادریس ابتر از قبیلۀ دناقله را بر بحرالغزال گمارد. سلیمان با رقیب خود درآویخت و قدرت از دست رفته‌اش را بازیافت. آنگاه بر گوردن شورید. درنتیجه، وی، سلیمان و پدرش را غیاباً به مرگ و مصادرۀ اموال محکوم کرد. سرانجام سلیمان پس از درگیریهای متعدد، در 1879م به دست گِسی، معاون ایتالیایی گوردن کشته شد. از آن پس گسی بر بحرالغزال حکم راند و همان سال جاری خود را به لاپتن وانهاد (هالت، 85-87؛ ضرار، 95-97؛ فوزی، 1/ 30، 36-38).
در 1298ق/ 1881م محمداحمدعبدالله، سودانی پرتوانی که خود را مهدی نامید، با هدف تشکیل حکومتی اسلامی در سراسر سودان، قیام کرد. او از ناخرسندیهای عمومی ناشی از استبداد حاکمان محای به نفع خود سود جست و در میان قبایل دناقله و جعالیها، هواداران سرسختی یافت (کوک، 416، 425؛ وینگیت، 28). مهدی سپاهی به سرکردگی کرم‌الله کُرقُساوی به بحرالغزال گسیل داشت. وی با حمایت مقامات عالی‌رتبۀ شهر، مقاومت لاپتن را در هم کوبید و سرانجام در 22 یا 28 آوریل 1884 بحرالغزال را گشود و دوسال در آنجا جکم راند (شقیر، تاریخ، 415-419؛ ضرار، 142).
از آن پس بحرالغزال آماج توسعه‌طلبیهای استعمارگران اروپایی قرار گرفت. در 1312ق/ 1894 بلژیک با حمایت انگلیس به آنجا لشکر کشید. از سوی دیگر نیروهای نظامی فرانسه نیز به موجب پیمانی که در 14 ژوئیۀ همان سال با کنگو منعقد ساختند، در بحرالغزال فرود آمدند. سرانجام با فتح سودان توسط نیروهای مشترک انگلیسی و مصری، فرانسویان آنجا را ترک گفتند و پس از امضای قراردادی میان فرانسه و انگلیس به ادعاهای فرانسه در این منطقه پایان داده شد. بعدها استان بحرالغزال به تصرف کامل دولت سودان درآمد و شهر وائو به عنوان مرکز این استان شناخته شد (تئوبالد، 246-245، 195، 171؛ شقیر، همان، 949).

مآخذ

جوهری، یسرى، شمال افریقیة، اسکندریه، 1976م؛ حسن، حسن‌ابراهیم، انتشارالاسلام و العروبة فیما یلی الصحراء الکبرى، قاهره، 1975م؛ شبیکه، مکی، السودان عبرالقرون، بیروت، 1965م؛ شقیر، نعوم، تاریخ السودان، به کوشش محمدابراهیم ابوسلیم، بیروت، 1981م؛ همو، جغرافیة و تاریخ السودان، بیروت، 1972م؛ ضرار، ضرار صالح، تاریخ السودان الحدیث، بیروت، 1968م؛ طوسون، عمر، تاریخ مدیریة خط الاستواء المصریة، اسکندریه، 1355ق/ 1937م؛ فوزی، ابراهیم، السودان بین یدی غردون و کتشنر، 1319ق؛ کوک، ژ. م.، مسلمانان افریقا، ترجمۀ اسدالله علوی، مشهد، 1373ش؛ گونیلی، حسین، جغرافیای ممالک اسلامی، تهران، 1343ش؛ لودویگ، امیل، النیل، ترجمۀ عادل زعیتر، قاهره، 1951م؛ مونس، حسین، اطلس تاریخ‌الاسلام، قاهره، 1407ق/ 1987م؛ هالت، پ.م .و م. و. دالی، تاریخ سودان بعداز اسلام، ترجمۀ محمدتقی اکبری، مشهد، 1366ش؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.