زمان تقریبی مطالعه: 6 دقیقه

بتاله

بَتاله، شهری کهن در منطقۀ باری دو آب علیا در ناحیۀ گُرداس‌پور در شمال ایالت پنجاب. نام بتاله به صورت وَتاله نیز در برخی از منابع آمده است (لاهوری، 1/ 83؛ هاشمی، 298). گفته‌اند که بتاله در زبان پنجابی به معنای تغییر و تبدیل است و چون به هنگام احداث این شهر (877ق/ 1472م) به دست شاهزاده‌ای هندی به نام رای رام‌دیو، محل بنای شهر به علت سعدنبودن ساعت و نامناسب بودن جایگاه پیشین آن تغییر داده شد، ازاین‌رو آن را بتاله نامیدند (لاهوری، همانجا؛ سُجان‌رای، 139-140). و نیزگفته‌اند که بتاله نام پسر رای رام‌دیو بود که شهر به نام او خوانده شده است (لاهوری، همانجا).
بتاله در°31 و ´49عرض شمالی و °75 و ´14 طول شرقی و در شمال غربی هند وقاع است. شهر امریتسار (ﻫ م) در نزدیکی و جنوب غربی بتاله قرار دارد. بتاله در مرکز دادو ستد تولیدات کشاورزی ناحیه است. صنایع مختلفی در این شهر وجود دارد که وابسته به محصولات کشاورزی ناحیه است، از آن جمله تصفیۀ شکر، نخ‌ریسی و نساجی را می‌توان نام برد. بتاله با جاده و راه‌آهن با امریتسار و دیگر شهرها متصل می‌گردد. طبق آمار 1370ش/ 1991م جمعیت شهر بتاله 896‘88 نفر، و با حومه 063‘106 نفر بود. درگذشته اکثریت ساکنان شهر را مسلمانان تشکیل می‌دادند (بریتانیکا، I/ 953؛ «مجله...»، VII/ 133؛ «اطلس...»، 107؛ گرول، 13؛ پنجاب، npn.).
ناحیۀ باری دوآب سرزمینی است حاصل‌خیز و پرآب که میان دو رودخانۀ بیاس و سوتلج قرار گرفته است. این ناحیه به سبب طغیان رودخانه‌ها و هجوم اقوام مغول تا پیش از سدۀ 9ق/ 15م ویران و خالی از سکنه بود. در دورۀ حکومت بهلول لودی (855-894ق/ 1451-1489م)، تاتارخان حکومت لاهور یافت و او ناحیۀ باری دوآب را به رای‌رام‌دیو، شاهزادۀ نومسلمانی که از هم‌پیمانانش بود، به اجاره واگذار کرد و او شهر بتاله را در منطقه‌ای جنگی و مناسب پی افکند و سپس روستاهایی در اطراف آن ایجاد گرددی که باعث رونق و اعتبار اقتصادی شهر شد و نسبت به شهرهای دیگر منطقه اهمیت بیشتری یافت و یکی از شهرهای بزرگ پنجاب گردید (گرول، 6-5؛ لاهوری، 1/ 83؛ سجان‌رای، همانجا).
بابر (ﺣﻜ 899-937ق/ 1494-1531م) در هجوم به ناحیۀ باری دو آب علیا، بتاله را تصرف کرد و در فرمانی از بتاله به عنوان پرگنه نام برد. بتاله در درگیری همایون (ﺣﻜ 937-963ق/ 1530-1556م) و شیرشاه سوری دورۀ ناآرامی را گذراند. از دورۀ اکبرشاه بابری (963-1014ق/ 1556-1605م) آرامش دوباره به بتاله بازگشت و این دوره را اوج شکوفایی علمی و فرهنگی و آبادانی بتاله می‌دانند. پس از این بتاله یکی از پرگنه‌های صوبۀ لاهور گردید که از 14 محل و یک دستور تشکیل شده بود. اکبرشاه ناحیۀ باری دوآب علیا را به یکی از راجپوتها، به نام شمشیرخان به‌عنوان جاگیر(اقطاع) واگذار کرد و او بتاله را مرکز حکومت خویش قرار داد. شمشیرخان دوستدار علم و ادب، و مرکز حکومتش جایگاه شاعران، فقیهان، صوفیان و نویسندگانی بود که از نقاط دیگر به آنجا مهاجرت کرده بودند. آرامش بتاله و نقش فرهنگی آن در پنجاب تا دورۀ اورنگ‌زیب (1068-1118ق/ 1657-1706م) ادامه یافت.
با ضعف قدرت حکمرانان بابری و قدرت یافتن سیکها در پنجاب، هجوم افغانان، و شکوفایی شهر امریتسار در زندیکی بتاله که مهم‌ترین مرکز مذهبی سیکهاست، از رونق وشکوفایی بتاله کاسته شد، در 1172ق/ 1759م بتاله مرکز حکومت آدینه بیگ خان حکمران قدرتمند پنجاب گردید، ولی هیچ‌گاه به شکوفایی پیشین خود دست نیافت. بتاله در جریان درگیری احمدشاه دُرّانی (1134-1186ق/ 1722-1772م) با قوم مراتهه، مدتی محل اقامت او و سردارانش بود. در 1189ق/ 1775م جای سینگ، رهبر سیکها بتاله را تصرف کرد و این شهر مدتی طولانی کانون درگیری رهبران سیک بود (سجان‌رای، 140؛ ابوالفضل، 1/ 377؛ گرول، 13، 7-3). پس از الحاق پنجاب به انگلستان در 1849م، بتاله مرکز ناحیه گردید (همو، 6). 
موقعیت مناسب مرکزی بتاله در ناحیۀ باری دوآب، حاصل‌خیزی زمین و پرآب بودن منطقه، نزدیکی به سرزمین کشمیر که مرکز برخی از فرقه‌های صوفیه، و حکمرانان فرهنگ‌پرور بود. از عواملی است که دست به دست هم داده، باعث شکوفایی و رونق اقتصادی و فرهنگی بتاله گردید و عالمان، فقیهان و صوفیان بسیاری را به سوی این شهر جذب کرد؛ چنانکه سادات همدانی از سدۀ 9ق/ 15م در این شهر ساکن شدند و محله‌ای به نام آنان در بتاله ایجاد گردید. با دعوت شمشیرخان از سیدمحمدشاه بخاری موج دریا، برای اقامت در بتاله و تعیین جاگیر بزرگ برای او، نفوذ صوفیان بخاری در بتاله گسترش یافت و مسجد و خانقاهی در شهر بنا گردید و محله‌ای نیز به آنان اختصاص یافت که مقبرۀ برخی از شیوخ بخاری نیز در آنجا قرار دارد. بدرالدین حسین قادری در سدۀ 10ق/ 16م از بغداد به بتاله مهاجرت کرد و در محلۀ مسانیان جای گرفت و باعث گسترش نفوذ سلسلۀ قادریه در آنجا گردید (همو، ، 16-12؛ سجان‌رای، 140-141؛ لاهوری، 1/ 83-84، 157، 2/ 4)./ 
در دورۀ شاهجهان (1037-1068ق/ 1628-1658م)، دو تن از فقیهان نامدار، مولانا محمد عارف و محمدمنیر، در بتاله ساکن شدند و جاگیری برای آنان اختصاص یافت و حفرشاه نهر در منطقۀ باری دوآب علیا، به دستور شاهجهان، بر رونق اقتصادی 
بتاله افزود. در دورۀ اورنگ‌زیب، فاضل‌الدین قادری فقیه و عارف مشهور در بتاله ساکن شد و چند مسجد و نیز مدرسه‌ای در شهر بنا کرد. بعدها فرزندانش احترام و اعتبار بسیاری در آنجا یافتند. بتاله بجز اهمیت سیاسی و سوق‌الجیشی برای سیکها، از اهمیت مذهبی نیز برخوردار بود، زیرا گورنانک، رهبر مذهبی سیکها در آنجا ازدواج کرد و دوره‌ای از پیری خود را در بتاله گذراند. امروزه محل اقامت او را دیر باباناک می‌نامند که زیارتگاه سیکهاست (گرول، 16-14؛ لاهوری، 1/ 157؛ سجان‌رای، 141؛ سوری، 209-208). در اوایل سدۀ 12ق/ 18م چند «خوجۀ» مسلمان در بتاله ساکن شدند که به تجارت اشتغال داشتند (گرول، 15).
بتاله خاستگاه و جایگاه شماری از فرهیختگان پارسی زبان شبه‌قاره است، از جمله می‌توان از سجان‌رای بتالوی نویسندۀ خلاصةالتواریخ؛ نورالعین واقف، شاعر پارسی گوی؛ فاضل‌الدین بتالوی نویسندۀ رموز القادریة، و بیان الاسرار؛ رحمت الله بتالوی نویسندۀ گلزار قادریة؛ محمدقادری بتاله نویسندۀ شرایف غوثیه؛ و شاه غلام علی بتالوی، از سادات علوی مؤلف مکاتیب شریفه، لطایف خمسه و دُرالمعارف، نام برد. همچنین نویسندۀ ناشناختۀ مثنوی بدر منیر که از سروده‌هایش برمی‌آید که از شهر بتاله بوده است (عبدالله، 67؛ صدیقی، 96؛ عبدالرشید، 382-383؛ منزوی، 3/ 1529، 11/ 978، 988؛ احمد، 4/ 165-168؛ هاشمی، 164-166).
آثار و بناهایی از دورۀ نفوذ حکمرانان مسلمان در بتاله برجای مانده است که نمونه‌های از معماری التقاطی در شبه قاره است و تأثیر معماری ترک، هندی، ایرانی و اروپایی در آنها نمایان است؛ از جملۀ آنها می‌توان از مزار شمشیرخان نام برد که در 999ق/ 1591م ساخته شده است. نیز مسجد جامع که در سدۀ 11ق/ 17م بنا گردیده است. مسجد محله که قدیمی‌ترین مسجد بتاله به‌شمار می‌آید و تاریخ بنای آن مشخص نیست. از آثار دیگر بتاله مزار صوفیانی مانند شهاب‌الدین بخاری در محلۀ بخاری، مزار شاه اسماعیل که یک تکیه و مسجد قدیمی در کنار آن قرار دارد، مزار بدرالدین قادری که در محلۀ مسانیان است، همچنین دروازۀ اچالی، باغی به تقلید از باغ شالیمار لاهور، مزار شیخ‌فاضل‌الدین، ساختمان انارکلی و قصر شیرسینگ را می‌توان نام برد («مجله»، VII/ 133؛ سجان‌رای، 140؛ گرول، 21، 14-10، نیز تصویرها؛ لاهوری، 1/ 84).

مآخذ

ابوالفضل علامی، آیین اکبری، به کوشش بلوخمان، کلکته، 1872م؛ احمد، ظهورالدین، پاکستان مین فارسی ادب، لاهوری، 1985م؛ سجان‌رای، «خلاصةالتواریخ»، (ﻧﻜ : ﻣﻠ، انصاری)؛ صدیقی، طاهره، داستان‌سرایی فارسی در شبه‌قاره، اسلام‌آباد، 1377ش؛ عبدالرشید، تذکرۀ شعرای پنجاب، کراچی، 1346ش؛ عبدالله، ادبیات فارسی در میان هندوان، ترجمۀ محمداسلم خان، تهران، 1371ش؛ لاهوری، علی‌الدین، عبرت‌نامه، به کوشش محمدباقر، لاهور، 1961م؛ منزوی، خطی مشترک؛ هاشمی، محموده، تحول نثر فارسی در شبه قاره در دورۀ تیموریان متأخر، اسلام‌آباد، 1375ش؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.