بانیاس
بانیاس، نام دو شهر ورودی در کشور سوریه.
1. بانیاس
شهرکی در منطقۀ جولان، تابع ناحیۀ مسعده از شهرستان قُنَیره، با ارتفاع 350متر از سطح دریا. این شهر در شمال شرقی دشت حوله و در فاصلۀ 25 کیلومتری شمال غربی قنیطه، و 60 کیلومتری جنوب غربی دمشق در درۀ سرسبز کوه حرمون (جبل الشیخ) قرار دارد. سفرههای بازالت فرود آمده از تل احمر در این ناحیه صخرههای بازالتی فراوانی را تشکیل داده است. در نزدیکی روستا بر روی تپهای مخروطی شکل و با ارتفاعی حدود 330 متر قلعۀ معروف صُبَیبه (یا بانیاس) قرار داشته، و به همین مناسبت، در برخی از منابع از این روستا با نام صبیبه نیز یاد شده است (نک: دباغ، بلادنا...، 1(1)/ 633، حاشیه). مرز میان سوریه، لبنان و فلسطین در همین منطقه قرار دارد (نک: المعجم...، 2/ 227؛ بستانی، 5/ 159؛ برای عوارض جغرافیایی منطقه، نک: «دائرةالمعارف...»، I/ 136-137). نویسندگان قدیم معمولاً در وصف بانیاس، مناظر طبیعی آن و کوه حرمون مطالبی نوشتهاند (نک : مقدسی، 160؛ ابوالفدا، 270-271؛ دمشقی، 267).
نام این شهرک را برگرفته از معبدپان (خدای شبانان و گلهها، نک: گریمان، 2/ 674-676؛ لاروس بزرگ) واقع در ارتفاعات منطقه در غاری مشرف بر سرچشمۀ اصلی رود اردن میدانند. در دوران باستان نام آن پانهآس بوده که در عربی به بانیاس تبدیل شده است (قس: بستانی، همانجا، که نام غار را بانیوم میداند). براساس دو روایت غیرمستند نیز شهر توسط بلنیاس حکیم و ابنانواس یونانی ساخته شده است (نک: دمشقی، همانجا).
پیشینه
این شهرک که زمانی یکی از مهمترین شهرهای شام محسوب میشد، به علت قدمت تاریخی و نیز موقعیت جغرافیایی (نزدیکی به دمشق)، همچنین وجود قلعۀ مستحکم صبیبه، پیوسته مورد توجه قدرتهای مختلف سوریایی، یونانی،فنیقی و در دورۀ اسلامی به ویژه عصر جنگهای صلیبی عربها، فرانکها و رومیان بود.
دورۀ پیش از اسلام
اگرچه قدیمترین اشارهای که به این شهر در منابع شده، مربوط به شکست مصریان در بانیون (بانیاس) به دست آنتیوخوس سوم از پادشاهان سلوکی است (در 202-200قم)، اما با توجه به شرح واقعه و نیز از آنجا سلسلۀ بطلمیوسیان دیونوسی مصر پان را میپرستیدهاند، احتمال میرود که معبد به دست یکی از آنان (احتمالاً بطلمیوس دوم، فیلادلفوس) و در فاصلۀ سدههای 3 تا 4قم بنا شده باشد (نک: زیاده، «فلسطین...»، 145؛ حتی، 1/ 265-266؛ «راهنما..»، 89؛ «دائرةالمعارف»، I/ 137). بانیاس در دوران یکی از بطالسه (سل 80-45قم) توسعه یافت و در 20 قم زمینهای پیرامون معبد به اقطاع هردوس کبیر درآمد. با مرگ هردوس، فرزندش فیلیپ (سل 4قم-34م) بانیون را بازسازی کرد و آن را قیصریۀ فیلیپ (قیصریۀ پانهآس) نامید. بر بروی سکههای ضرب شده در این دوره نام فیلیپ ــ به عنوان بانی شهر ــ و تصویری از معبد آوگوستینوس (معبد هرودی در نزدیکی غارپان) حک شده است (همان، I/ 138؛ دباغ، بلادنا، 1(1)/ 633؛ نیز نک: اسمیت، 306).
این شهر در دوران آگریپای دوم (د 93م) آخرین پادشاه هرودی در 61م مجدداً توسعه یافت و به احترام امپراتور نرون، نرونیاس نام گرفت («دائرةالمعارف»، همانجا؛ دباغ، همان، 1(1)/ 634). با مرگ آگریپا، بانیاس زیر سلطۀ رومیها درآمد و در سدۀ اول میلادی مرکز اسقفنشین شرقی شد و در سدۀ 4م به عنوان جزئی از فلسطین شمالی و اسقفنشین فنیقیه درآمد (نک: «دائرةالمعارف»، بستانی، همانجاها؛ زیاده، همان، 210-211).
از بانیاس در عهد جدید دوبار به صورت قیصریۀ فیلپوس (متیٰ، 13:16؛ مرقس، 27:8) یاد شده، اما در عهد عتیق هیچ اشارهای به این شهر نشده است (نک: جودائیکا، IV/ 162؛ «راهنما»، 28).
دورۀ اسلامی
بانیاس در 15ق/ 636م همراه با دیگر بخشهای شام و به دست ابوعبیدۀ جراح فتح شد و به سبب برخورداری از آب و هوای خوب و زمینهای حاصلخیز مورد توجه مسلمانان قرار گرفت و به روزگار هشام بن عبدالملک گروههای بسیاری از عربها بهخصوص از قبیلۀ قیس عیلان به آنجا مهاجرت کردند. بافت عمومی شهر را مردمی از قیس، بنی مُرّه و نیز جماعتی از یمنیان تشکیل میداد (نک: یعقوبی، 325-326؛دباغ، القبائل،...، 189، 191؛ بستانی، همانجا).
در اواخر سدۀ 3ق/ 9م بانیاس اصلیترین شهر منطقۀ جولان بود (نک: یعقوبی، 326). مهمترین ویژگی وجود قلعۀ مستحکم صبیبه در نزدیکی آن است. این قلعه که به دست فاطمیان ساخته شد، بزرگترین قلعۀ فلسطین شمالی است (ابوالفدا، 249؛ ابنفضلالله، 228؛ بستانی، همانجا؛ برای ساختمان و نقشۀ قلعه، نک: سمیل، 322-323، 353). در 468ق/ 1076م قلعۀ بانیاس و یافا وجه المصالحه با اتسز سلجوقی ــ که دمشق را فتح کرده بود ــ قرار گرفت و در مقابلِ ترکِ دمشق به او واگذار شد. اتسز پس از ورود به بانیاس، به نام خلیفۀ عباسی خطبه خواند و به این ترتیب، به حکومت فاطمیان مصر بر قلعه پایان داد (نک: ابن اثیر، 10/ 99-100؛ ابن خلدون، 5/ 6).
براساس منابع تاریخی طی سالهای 505، 506 و 518ق بارها از بانیاس به عنوان پایگاه مسلمانان برای یاری رساندن به اهالی مصور ــ که در دورۀ جنگهای صلیبی مورد تعدی صلیبیان قرار داشتند ــ استفاده شد (ابن قلانسی، 178، 182، 211؛ این اثیر، 10/ 489، 621). در 520ق/ 1126م طغتکین، اتابک دمشق بانیاس
را به بهرام رهبر اسماعیلیان واگذار کرد؛ از آن پس بانیاس تبدیل به پایگاهی برای ایجاد وحشت در بین مخالفان شد (نک: ابنقلانسی، 215، 221-224؛ ابناثیر، 10/ 632-633، 656-657؛ هاجسن، 212-215؛ رانسیمان، II/ 179-180؛ الیسیف، I/ 272).
در نیمۀ نخست سدۀ 6ق/ 12م بانیاس به اقطاع رینرِبروسی درآمد و تا سالها از آن به عنوان پایگاه فرانکها برای حمله به مسلمانان استفاده میشد، تا آنکه در 527ق/ 1113م اسماعیل بن بوری با استفاده از غیبت رینر آن را از تصرف فرانکها خارج کرد (بستانی، 5/ 160؛ ابن قلانسی، 224-225؛ ابن عدیم، بغیة...، 4/ 1630؛ رانسیمان، II/ 192)؛ اما در 534ق/ 1140م انر و وزیر مجیرالدین ابق در مقابل زنگی بن آقسنقر با فرانکها مصالحه کرد و با کمک ریموند بانیاس را به محاصره درآورد و پس از تسخیر به رینر بازگرداند. از آن پس بانیاس مرکز اسقفنشین لاتین شد و تحت سرپرستی رئیس اساقفۀ صور درآمد (نک: ابنقلانسی، 272-273؛ ابن اثیر، 11/ 73-74؛ ابن عدیم، زبدة...، 2/ 273-274؛ رانسیمان، II/ 227-228؛ قس: ابن خلدون، 5/ 183، که از بانیاس با نام قاشاش یاد کرده است). از آن زمان تا هنگام فتح بانیاس توسط نورالدین زنگی در 559ق جز شبیخونهای پراکندۀ دو طرفِ مخاصمه عملیات مهمی رخ نداد و از تلاشهایی نیز که برای آزادی شهر به عمل میآمد، نتیجهای حاصل نشد (نک: ابن قلانسی، 317، 320، 337؛ رانسیمان، II/ 336-340).
در 559ق/ 1164م نورالدین با استفاده از غیبت همفریِ تورونی شهر و قلعۀ آن را فتح کرد (نک: ابن عدیم، همان، 2/ 321-322؛ این قاضی شهبه، 150؛ ابن خلدون، 5/ 289؛ رانسیمان، II/ 370-371) و در 575ق/ 1179م صلاحالدین ایوبی برای مقابله با عملیات فرانکها که اقدام به ساخت قلعه بیت یعقوب در نزدیکی بانیاس کرده بودند، بانیاس را قرارگاه عملیات خود ساخت و از این پایگاه ضربات سختی به آنان وارد آورد (نک: ابن اثیر، 11/ 455؛ ذهبی، 4/ 221-222؛ ابن خلدون، 5/ 343؛ رانسیمان، II/ 419-420؛ سمیل، 273-274). از این تاریخ بانیاس به عنوان مرز میان مسلمانان و مسیحیان در اختیار ایوبیان قرار گرفت. با این حال، پیوسته مورد طمع و دستاندازی مسیحیان بود (نک: ابن اثیر، 12/ 312؛ مصطفی، 419؛ رانسیمان، III/ 193)، از این رو، در 616ق/ 1219م ملک معظم برای اینکه راه تجاوز و بهرهبری مسیحیان را سدکند، دستور به ویرانی دژهای منطقه از جمله قلعۀ بانیاس داد (مصطفی، 420؛ دباغ، بلادنا، 6(2)/ 80؛ نیز نک: رانسیمان، III/ 158). دردوران امارات عزیز عثمان (د631ق/ 1234م) برادر ملک معظم و فرزندش ملک سعید، همچنین در دوران حکومت بیبرس (658-676ق/ 1260-1277م) بانیاس بازسازی شد و به سرعت توسعه یافت (EI1).
در دورۀ عثمانی بانیاس به همراه دیگر بخشهای شام برای مدت کوتاهی (در دورۀ امیر فخرالدین معنی از امیران دروزی آل معن) مستقل از حکومت مرکزی اداره میشد (نک: هشی، 130) و عاقبت در 1175ق/ 1761م قلعۀ آن توسط عثمان پاشا ویران گردید (بریک، 82).
بانیاس پس از تجزیۀ دولت عثمانی به صورت شهرکی مرزی میان سوریه، فلسطین و لبنان (جزو کشور سوریه) درآمد. با شروع تجاوز اسرائیل به سرزمینهای عربی مجاور خود، بانیاس به محور استراتژیک مبارزات عربها بر ضداسرائیل تبدیل شد (نک: عارف، 2/ 342-343، جم ) و سرانجام، در 18 تیر 1346ش/ 9ژوئیه 1967م طی جنگهای شش روزه به همراه بخشهای دیگر بلندیهای جولان به اشغال اسرائیل درآمد (هیکل، 262؛ نیز نک: الکتاب السنوی...، 628 کارمن، 124). براساس آخرین آمار قبل از اشغال، بانیاس 125‘1 نفر جمعیت داشت که عموماً به کشاورزی اشتغال داشتند؛ افزون بر آن، دامپروری (پرورش گاو و میش) و صنایع جانبی (روغنگیری و تهیۀ آرد و حبوبات) از دیگر مشاغل رایج در میان اهالی بود (المعجم، 2/ 227-228).
در میان منابع، گاه از بانیاس به صورت بُلُنیاس نیز یاد شده است، اما باید توجه داشت که بلنیاس غیر از این بانیاس، و در حقیقت نام اصلی بندر بانیاس در شهرستان طرطوس است (نک: بخش 2 همین مقاله).
رود بانیاس شرقیترین سرچشمه، و یکی از 3 سرچشمۀ مهم رود اردن است (دباغ، همان، 1(1)/ 63). چشمۀ بانیاس از زیر غاری آهکی در میان صخرههای بازالتی در نزدیکی شهر بانیاس میجوشد و پس از طی یک کیلومتر در خاک سوریه به نهر حاصبانی میپیوندد (خمار، 13-14؛ نحال، 42؛ دباغ همان 1(1)/ 63-64). در 1953م اسرائیل با انتقال آب رود بانیاس و خشکاندن دریاچۀ حوله از این آب برای آبیاری مناطق شرقی دریاچه استفاده کرد و مازاد آب را برای ذخیرهسازی به دریاچۀ طبریه انتقال داد (نک: نحال، 70) و در 1954م با احداث کانال، آبِ بانیاس را به همراه چند نهر دیگر برای آبیاری نقب ذخیره کرد (الکسان، 119-120). با اشغال بلندیهای جولان در 1967م سرچشمههای رود اردن از جمله بانیاس به اشغال اسرائیل درآمد (نک: برغوثی، 83؛ سمان، 24، 57؛ الکسان، 120).
مشرف بر سرچشمۀ رود بانیاس معبد کهن پان توسط یونانیان برای حفاظت از چشمه ساخته شده است که محرابهای حفر شده در دل صخرهها، با تاج و سر ستون و نقوش باستانی و کتیبۀ قدیمی آن از آثار باستانی کشور سوریه محسوب میشود. تمثالی از پان بر دهانۀ غار وجود دارد. همچنین تمثال مرمرین آوگوستینوس و نیز نیمه تنۀ برنزی هردوس بر روی چرخ دندانهدار (که هماکنون در موزۀ ملی دمشق نگهداری میشود) و بقایای دژهای صلیبی و قنات آب شهر از جملۀ آثار باستانی و دیدنی شهر بانیاس است (نک: بستانی، 5/ 159؛ دباغ، همان، 1(1)/ 64؛ المعجم، 2/ 228؛ نیز «دائرةالمعارف»، I/ 140-143).
2. بانیاس (بُلُنیاس)
شهر و بندری کوچک بر ساحل دریای مدیترانه در شهرستان طرطوس سوریه با ارتفاع 10 متر از سطح دریا که در فاصلۀ 38 کیلومتری شمال طرطوس، و 52 کیلومتری جنوب لاذقیه قرار گرفته است و بر اساس سرشماری 1360ش/ 1981م دارای 506‘19 نفر جمعیت بوده است (نک: المعجم، 2/ 226). بانیاس بر روی خلیجی کوچک که از جابهجایی لایههای گسلی به وجود آمده، واقع شده است، به گونهای که قسمتهای شمالی بر روی رسوبات دورانهای متأخر بنا شدهاند (همانجا). نام اصلی شهر ابتدا بالانیا، و پس از آن بلنیاس (به معنای حمامات) بوده که با گذشت ایام به صورت بانیاس درآمده (نک: همانجا)، و همین امر باعث بروز پارهای اشتباهات در ضبط حوادث تاریخی مربوط به این دو شهر شده است. یاقوت این شهر را منسوب به بلنیاس حکیم میداند (1/ 729). از این شهر در منابع با عنوانهای دیگری همچون فالینی (در دورۀصلیبی، نک: المعجم، همانجا)، بلانیه و بلانه (ابن عدیم، زبدة، 2/ 130) نیز یاد شده است. شهر بانیاس دارای اصلی کنعانی است و تابع کشور ارواد (ارادوس) بوده که در دوران تسلط یونانیها و رومیها توسعه یافته، و مرز شمالی فنیقیۀ ساحلی را تشکیل میداده است (نک: دمشقی، 277؛ زیاده، «المراکز...»، 303؛ المعجم، همانجا).
در دورۀ فتوحات اسلامی، بانیاس به دست عبادة بن صامت از جانب ابوعبیدۀ جراح فتح شد و همو موظف به پاسداری از مرزهای آبی گردید (بلاذری، 182؛ ابن اثیر، 2/ 493). در دوران حکومت معاویه بر شام ــ از زمان خلافت عمر ــ اهتمام خاصی به شهرهای ساحلی ازجمله بانیاس شد و علاوه بر ساخت قلعههای متعدد و مهاجرت اجباری ساکنان آن، عثمان نیز برای تشویق سکنای مهاجران عرب امر به اقطاع بخشیدن زمینهای بانیاس کرد (همانجاها؛ خماش، «الادارة...»، 416) و به دنبال سیاست الحاق هر بخشی داخلی به یک بخش ساحلی به منظور بالا بردن توان اقتصادی ـ نظامی بخشهای داخلی و حمایت از شهرهای ساحلی در مقابل حملۀ بیزانطیها (نک: همان، 415؛ همو، «الاجناد...»، 286) بانیاس تابع اردوگاه حمص شد (نک: ابن خردادبه، 76؛ مقدسی، 154). با این حال، بانیاس پیوسته مورد توجه رومیان بود و عاقبت در 375ق/ 985م به اشغال باسیلیوس دوم امپراتور روم و جانشین یوحنا درآمد (نک: انطاکی، 204-205). در 391ق/ 1001م باسیلیوس که امید دستیابی به سرزمینهای بیشتر را از دست داد، با عقد پیمان آتشبس با فاطمیان، مرز میان دو امپراتوری را از میان بانیاس و تُرتُسا (طرطوس) تا ارتش در جنوب قیصریه و شیزر پذیرفت (رانسیمان،I/ 33).
در طول جنگهای صلیبی، تاریخ بانیاس با قلعه و دژ مشهور مرقب ــ که بر روی تپهای صخرهای به ارتفاع 500 متر در جنوب شرقی و مشرف بر شهر واقع شده بود ــ پیوند خورده است. در 492ق/ 1099م سواران معبد به فرماندهی بوهموند و دیمبرت (اسقف اعظم پیزا) در انتظار پیوستن بُدوئن و سپاهیانش در بانیاس (بولونیاس) اقامت کردند، اما ساکنان بانیاس که در این هنگام از عیسویان یونانی بودند و خود را از رعایای امپراتوری میشمردند، از کمک و مساعدت و ایشان خودداری کردند و آنها ناچار به خروج از بانیاس شدند و در همین هنگام مورد هجوم مسلمانان که به تازگی ترتسا را به تصرف خویش درآورده بودند، قرار گرفتند (رانسیمان، I/ 302-303). به نظر میرسد که به دنبال این ماجرا بانیاس نیز به تصرف مسلمانان درآمد، زیرا در 503ق/ 1109م تانکرد نایب الحکومۀ انطاکیه هنگامی که پس از اشغال طرابلس به بانیاس هجوم میبرد، شهر را پس از محاصره، از دست فخرالملک ابن عمار خارج ساخت و قلمرو فرانکها را گسترش داد (ابن اثیر، 10/ 476؛ رانسیمان، II/ 54).
در 584ق/ 1188م صلاح الدین ایوبی به کمک نیروهای تازه نفسی که از سنجار گرد آورده بود، بسیاری از دژهای منطقه را فتح کرد، اما احتمالاً به واسطۀ استواری قلعۀ مرقب و یا به سبب خستگی سپاه به دنبال فتوحات و اصرار حاکم سنجار برای بازگشت (نک: ابن واصل، 2/ 268؛ ابن عدیم، زبدة، 3/ 106-107؛ رانسیمان، II/ 470)، از تصرف بانسیان منصرف شد. در 604ق/ 1207م ریموند امیر انطاکیه بانیاس را به سواران مهماننواز (اسبتاریه) بخشید. این سواران با در اختیار داشتن این دژ و تسلط بربانیاس، به شهرهای مختلف یورش میبردند (همو، III/ 344)؛ از این رو، در 628ق/ 1231م سپاهیان حلب به مرقب حملهور شدند و حصن بانیاس را خراب، و شهر را غارت کردند (ابن عدیم، همان، 3/ 209-210). سرانجام، سلطان قلاوون در 684ق/ 1285م قلعۀ مرقب را فتح کرد (نک: رانسیمان، III/ 344, 391-392, 395-396) و از این زمان بانیاس به تصرف ممالیک درآمد (نک: قلقشندی، 14/ 443).
بریک دمشقی در سدۀ 12ق/ 18م بانیاس را از مطرانهای دوازدهگانۀ کرسی انطاکی میشمرد (ص 42). در دورۀ عثمانی تا قبل از عهد حمیدی بانیاس به عنوان یکی از شهرهای لاذقیه تابع طرابلس بود؛ در زمان مدحت پاشا در 1296ق/ 1879م به ولایت سوریه ملحق شد و در 1305ق/ 1888م به دنبال تغییرات اداری تا پایان جنگ جهانی اول به ولایت بیروت پیوست (حکیم، 66-67).
اگر چه بیشتر ساکنان بانیاس از اهل سنت هستند (نک: همو، 68)، اما در قدموس در منطقۀ اداری بانیاس (نک: المعجم، 2/ 226) جمعی از اسماعیلیان سکنیٰ دارند (حکیم، همانجا). محلههای قدیمی بانیاس بر روی دامنۀ تپهای قرار گرفته، و به سمت ساحل در امتداد راه طراطوس ـ لاذقیه گسترش یافته است. ساختمانهای این مسیر بیشتر تجاری است و بخش قابل توجهی از ساکنان در بازار آن اشتغال دارند؛ جمع دیگری از ساکنان نیز در دشتهای مجاور به کشاورزی مشغولند. آب کشاورزی از طریق رود و چاههای منطقه تأمین میشود و محصولات عمدۀ آن سبزیجات، میوههای پاییزه، مرکبات و بادام است. ماهیگیری از دیگر پیشههای رایج منطقه است و شهر دارای بندر صیادی و تفریحی، همچنین باشگاههای فرهنگی و ورزشی است (نک: المعجم، 2/ 226-227). در 1331ش/ 1925م احداث خط لولهای از کرکوک به بانیاس با ظرفیت 12 میلیون تن در سال برای صدور نفت عراق پایان پذیرفت (شوادران، 230) و بانیاس به عنوان تنها بندر صادرکنندۀ نفت ساحل مدیترانه اهمیت ویژهای یافت (نک: حمیده، 282). با این حال، این وضع چندان دوام نیافت و با گسترش جنگ عراق و ایران صدور نفت عراق از طریق بانیاس قطع شد و تأسیسات شهر بهصورت متروکه درآمد، لیکن اکنون بازسازی آن آغاز شده است.
مآخذ
ابناثیر، الکامل؛ ابنخردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1306ق؛ ابن خلدون، العبر، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، 1417ق/ 1996م؛ ابن عدیم، عمر، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1409ق/ 1988م؛ همو، زبدة الحلب من تاریخ حلب، به کوشش سامی دهان، دمشق، 1370ق/ 1951م؛ ابن فضل الله عمری، احمد، التعریف بالمصطلح الشریف، به کوشش محمد حسین شمسالدین، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ ابن قاضی شهبه، محمد، الکواکب الدرایة، به کوشش محمود زاید، بیروت 1971م؛ ابن قلانسی، حمزه، ذیل تاریخ دمشق، به کوشش آمدرز، بیروت، 1971م؛ ابن قلانسی، حمزه، ذیل تاریخ دمشق، به کوشش آمدرز، بیروت، 1908م؛ ابن واصل، محمد، مفرج الکروب، به کوشش جمالالدین شیال، قاهره، 1377ق/ 1957م؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، 1840م؛ الکسان، جان، «الثروة الماثیة»، الوحدة، 1411ق/ 1991م، شم 76؛ انطاکی، یحییٰ، تاریخ، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، طرابلس، 1990م؛ برغوثی، بشیر شریف، المطامع الاسرائلیة فی میاه فلسطین و الدول العربیة المجاورة، عمان، دارالجلیل للنسر؛ بریک دمشقی، میخائیل، تاریخ الشام، به کوشش احمد غسان سبانو، دمشق، 1402ق/ 1982م؛ بستانی، بطرس، دائرةالمعارف، بیروت، دارامعرفه؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ حتی، فیلیپ، تاریخ سوریة و لبنان و فلسطین، ترجمۀ جورج حداد و عبدالکریم رافق، بیروت، دارالثقافه؛ حکیم، یوسف، سوریة و العهد العثمانی، بیروت، 1980م؛ حمیده، عبدالرحمان، جغرافیة الوطن العربی، بیروت ادمشق، 1410ق/ 1990م؛ خمار، قسطنطین، موسوعة فلسطین الجغرافیة، بیروت، 1969م؛ خماش، نجده، «الجناد و ادارتها». المؤتمر الدولی الرابع لتاریخ بلاد الشام، عمان، 1989م، ج 1؛ همو، «الادارة و نظام الضرائب فی الشام فی عصر الراشدین»، همان، 1987م، ج 2؛ دباغ، مصطفیٰ مراد، بلادنا فلسطین، عمان ازرقا، 1394ق/ 1974م؛ همو، القبائل العربیة و سلائلها فی بلادنا فلسطین، بیروت، 1986م؛ دمشقی، محمد، نخبةالدهر، بیروت، داراحیاء التراث العربی؛ ذهبی، محمد، العبر، به کوشش صلاحالدین منجد، کویت، 1984م؛ زیاده، نقولا، «فلسطین من الاسکندر الی الفتح العربی الاسلامی»، موسوعۀ خاص، ج 2؛ همو «المراکز الاداریة و العسکریة فی بلاد الشام فی العصر الاموی». المؤتمر الدولی الرابع لتاریخ بلاد الشام، عمان، 1989م، ج 1؛ سمان، نبیل، المیاه و سلام الشرق الاوسط؛ سمیل، ر.س.، فنالحرب عند الصلیبیین، ترجمۀ محمد ولید جلاد، دمشق، 1985م؛ شوادران، بنجامین، خاورمیانه، نفت و قدرتهای بزرگ، ترجمۀ عبدالحسین شریفیان، تهران، 1352ش؛ عارف، عارف، النکبة، صیدا/ بیروت، المکتبة العصریه؛ عهد جدید؛ قلقشندی، احمد، صبح العشیٰ، به کوشش محمدحسین شمسالدین، قاهره، 1383ق/ 1963م؛ الکتاب السنوی للقضیة الفلسطینیة لعام 1967، بیروت، 1969م؛ گریمال، پیر، فرهنگ اساطیر یونان و رم، ترجمۀ احمد بهمنش، تهران، انتشارات دانشگاه تهران؛ مصطفیٰ، شاکر، «فلسطین مابین العدین الفاطمی و الایوبی»، موسوعۀ خاص، ج 2؛ المعجم الجغرافی، به کوشش مصطفیٰ طلاس، دمشق، 1992م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ نحال، محمدسلامه، جغرافیة فلسطین، بیروت، دارالعلم للملایین، هاجسن، گ. س.، فرقۀ اسماعیلیه، ترجمۀ فریدون بدرهای، تبریز، کتابفروشی تهران؛ هشی، سلیم حسن، فی الاسماعیلیین و الدوز، بیروت 1985م؛ هیکل، یوسف، فلسطین قبل و بعد، بیروت، 1971م؛ یاقوت، «البلدان»، همراه الاعلاق النفیسۀ ابنرسته، به کوشش دخویه، لیدن، 1891م؛ نیز: