زمان تقریبی مطالعه: 8 دقیقه

بالابان

بالابان، ساز بادی چوبی دو زبانه به شکل استوانه و از خانوادۀ نای و سُرنا. این ساز به اختلاف قسمی سرنا و کرنا و شبیه شیپور بزرگ (لغت‌نامه...)، شبیه نی‌لبک با 6 سوراخ انگشتی و یک زبانۀ 11 سانتی‌متری (شهمیری، 22)، شبیه سرنا با یک زبانۀ پهن (ذکاء، ﺷﻤ 8)، همانند ساز باستانی نَرمه نای و دوزبانه (منصوری؛ 61، 79)، همچنین سازی با 7 سوراخ انگشتی و یک سوراخ شستی و دو زبانه به درازای 6 سانتی‌متر (ایرانیکا، III/ 569)، یا با 8 سوراخ انگشتی ویک سوراخ شستی و زبانه‌دار (صدری افشار، 160؛ نیز ﻧﮑ: ملاح، 91) نوشته‌اند.
اختلافات در اندازۀ تنه و شمار سوراخهای بالابات و بی‌زبانه یا یک‌زبانه و دو زبانه بودن آن، اگر ناشی از اشتباه نویسندگان در شناخت بالابان نباشد، به تنوع ساخت و بزرگ و کوچک‌بودن این ساز در حوزه‌های جغرافیایی ـ فرهنگی گوناگون و شیوۀ ساختن آن به شکل نی یا سرنا مربوط می‌شود (بلوکباشی، 225).
به‌طورکلی، ساختمان این ساز از چند بخش تشکیل یافته است: نخست، تنۀ استوانه‌ای یا لوله‌ای شکل ساز که آن را از چوبی سخت، مانند چوب توت، گردو (ایرانیکا، همانجا)، شمشاد یا خیزران (ملاح، 92) به طول 30 تا 40 سانتی‌متر و قطر 5/ 1 سانتی‌متر می‌سازند؛ دوم، زبانۀ ساز که دو تیغه یا دو لبه و از نی است و ازاین‌رو، به نی و قَیمش (یا قامیش، لفظی ترکی به معنای نی) شهرت دارد؛ سوم، پوکۀ فلزی به تنۀ‌ساز می‌پیوندد (ﻧﮑ: همانجا).

پیشینه

بنابر اسناد و مدارک در دسترس، نوعی ساز بادی از خانوادۀ نی و سرنا دست‌کم از سده‌های نخستین دورۀ اسلامی در ایران شناخته شده بوده، و در میان مردم بخشهایی از این سرزمین به‌کار می‌رفته است. زمخضری (د 538ق/ 1143م) یَراعه، یک نوع ساز بادی عربی را «بی، نای، سرنای، نای‌نی، بلبان» معنا و معرفی می‌کند (1/ 300). حدود 300 سال پس از او، عبدالقادر مراغی، موسیقی‌دان بزرگ ایرانی (د 838ق/ 1335م) در جامع‌الالحان در شرح «آلات ذوات النفخ» از «نای بلبان» یا «نایچۀ بلبان» در ردۀ سازهای بادی نیین نام می‌برد و در وصف آن می‌نویسد: «آن را با سرنا نسبتی باشد در حکم و اِئمان سرنا بدان کنند و آن را آوازی باشد لیّن و حزین» (ص 208، نیز ﻧﮑ: مقاصد...، 135).

عبدالمؤمن بن صفی‌الدینف بله‌بان را از سازهای غیرناقص یاد کرده، و در معرفی حکمایی که سازهای طرب را ساخته‌اند، ابن طایی را سازندۀ بلبات شناسانده است (ص 90) که روایتی افسانه‌ای به نظر می‌رسد.
برخی از لغویان قدیم به این ساز اشاره کرده‌اند و آن را «سازی که با لبها نوازند» معرفی، و آن را «خوش‌نوا» و «غم‌زدا» وصف کرده‌اند. مثلاً مؤلف مدارالافضل (تألیف: 1001ق) بلبان را نام سازی دانسته است که آن را به لبان نوازند و در شرح خوش‌نوابودن آن می‌نویسد: آن را در باغ حافظ از دوست بَلَبانی شنیده و محفوظ شده است و می‌افزاید: «گویند شخصی بود که در کابل به باغی می‌نواخت، بلبل مست شد و در کنار او آمده، افتاد و جمعی را بر آن گواه گرفته، و الله اعلم» (فیضی، 1/ 237).
 واله اصفهانی درشرح چگونگی منع نواختن ساز و موسیقی در زمان شاه طهماسب صفوی و پراکنده شدن موسیقی‌دانان و نوازندگان و مهاجرت آنان از عراق به حجاز از «استاد حسین شوشتری سرنایی نقاره خانۀ خاصۀ شریفه» نام می‌برد که «در فن خو یگانۀ زمانه و در زمان بلبان نوازی درمیان اقران و امثال افسانه بود» (ص 482).
در دورۀ قاجار سازی به نام بالابان بوده که در دسته‌های موسیقی واحدهای نظامی به کار می‌رفته است. متون دورۀ قاجار، به ویژه متنهایی مربوط به تشکیلات نظامی، صراحتاٌ به کوبه‌ای یا بادی‌ بودن بالابان و چگونگی ساختمان و جنس و شکل آن اشاره نمی‌کنند، لیکن از مضامین عبارات نوشته‌ها یک نوع ساز کوبه‌ای از ردۀ طبل و دهل مستفاد می‌شود (وقایع...، 448؛ حسینی، 37). چریکف که در دورۀ ناصرالدین شاه به ایران سفر کرده، در سیاحت‌نامه‌اش شیپور و بالابان و موزیک را از لوازم سربازی آن دوره به شمار آورده است (ص 184).
بالانچی به معنای بالان‌زن و طبال نیز اصطالحی شناخته شده و رایج در دورۀ قاجار و نخستین دهه‌های پس از آن دوره، در تشکیلات نظامی ایران بوده است. در لغت‌نامه‌های انگلیسی ـ فارسی و لاستن، و فرانسوی ـ فارسی کازیمیرسکی که در زمان ناصرالدین شاه چاپ شده، بالانچی به معنای طبال آمده است (ولاستن، ذیل درامر؛ کازیمیرسکی، ذیل‌ تمبور؛ نیز ﻧﮑ: اشتاینگاس، 149). در لغت‌نامۀ ترکی ـ انگلیسی آکسفرد نیز واژۀ «بالابان» به معنای طبل بزرگ آمده است (الدرسن، 54).

واژۀ بالابان

دربارۀ خواستگاه و ریشۀ بالابان، لغویان ایرانی اختلاف‌نظر دارند. بالابان را برخی واژه‌ای فارسی (داعی‌الاسلام، 1/ 584؛ نفیسی، 1/ 520)، برخی دیگر برابر با بَرَبَن روسی، و بلبان را برابر با بالابان روسی (معین، 1/ 465، 564) و گروهی نیز آن را ترکی (منصوری، 79) دانسته‌اند. داعی‌الاسلام (همانجا) براساس فق‌اللغۀ عامیانه، یک ریشه‌شناسی خیال‌پردازانه از بالابان داده، و آن را برساخته از دو کلمۀ «بالا» به معنای فوق و «بان» به‌معنای صدا دانسته، و «قسمتی از طبل که صدای بزرگ دارد» تعریف کرده است.
بالابان به معنای نوعی ساز بادی نیین به صورتهای بَلَبَن، بالَبَن و بالابَن نیز در فرهنگهای لغات ترکی ـ روسی آمده است. در «لغت آذربایجانی ـ روسی»، بالابان به معنای ساز بادی نه چندان بزرگ و شبیه زُرنا (= سرنا) (عزیزبیکف، 49)، در «دائرةالمعارف موسیقی ترکی» بَلَبَن یا نایِ بَلَبَن با اشاره به مطلب جامع‌الالحان، نوشتۀ عبدالقادر در مراغی و «سازهای ترکی» نوشتۀ فارمر، ساز بادی شبیه زُرنا (اوزتونا، 97)، و در «فرهنگ موسیقی ترکی» بَلَبَن ساز باید شبیه‌ساز نیین مِی متداول در ارزروم (غازی میخال، 31؛ نیز ﻧﮑ: جنکینز، 68)، تعریف شده است.
در فرهنگها و دائرةالمعارفهای روسی واژۀ بالابان به معنای سازی بادی زبانه‌دار معمول میان اقوام قفقاز شمالی و ایرانیان آمده است (BSE2, IV/ 99). در «اطلس سازهای ملی شوروی»، این ساز باید به صورت بالامن ضبط شده است (ﻧﮑ: ملاح، 90). در «دائرةالمعارف بزرگ شوروی» یک نوع سازی ضربی استوانه‌ای شکل چوبی یا سفالی یا فلزی که روی دو دهانۀ آن پوست کشیده‌اند و آن را با دو چوبه می‌نوازند، با نام بارابان معرفی شده است (BSE2, IV/ 217؛ نیز ﻧﮑ: دال، (I/ 46. ولادمیر دال، بارابان را به یک ساز ضربی نظامی اطلاق کرده، و اصطلاح «بارابان ترکیه» یا «بارابان ترکی» را طبلی بزرگ که با یک چوبه نوازند، وصف نمود است (همانجا).
غازی میخال‌برین یا بارابان را اصطلاحی ترکی رایج در میان مردم آسیایی قزاق، قرقیز و قازان، و یک نوع دهل بزرگ آورده، و نوشته است: در زبان و گویشهای روسی، روتن، بلغاری، صربی ـ کرواتی و اسلاوی نیز واژۀ برین به کار می‌رود و احتمال دارد که ترکان آسیای کهن این طبل یا دهل را با نام مصطلح برین از آسیا به نقاط دیگر جهان برده باشند (همانجا؛ نیز ﻧﮑ: میدان لاروس، II/ 90).
درنتیجه، به نظر می‌رسد که هر دو واژ بارابان و بالابان خاستگاه و ریشه‌ای غیرفارسی دارند و احتمالاً به یکی از زبانهای کهن ترکی اقوام ترکستان، یا ترک زبابان مردم آسیای مرکزی وابسته‌اند. واژۀ برین نیز محتملاً صورت قدیم‌تر از واژۀ بارابان، و واژه‌های بلبن، بلبان، بالبان و بالابن نیز صورتهای دیگر، و احیاناً کهن‌تر از واژۀ بالابان هستند که در زبانها و گویشهای گوناگون ترکی و روسی واسلاوی و فارسی و... به کار رفته‌اند (بلوکباشی، 226-227).

حوزۀ جغرافیایی کاربرد بالابان

بالابان به عنوان سازی بادی و بومی در حوزه‌های جغرافیایی ـ فرهنگی آذربایجان شرقی، به‌ویژه تبریز (جنکینز، 70؛ دورینگ، 227؛ نیز ﻧﮑ: ایرانیکا، III/ 569) و کردستان ایران (جنکینز، 68؛ شهمیری، 8) و برخی جاهای دیگر به کار می‌رود و گروهی از نوازندگان این مناطق بالابان نوازند. در زبان کردی این سازی را «باله‌وان» (مردوخ، 1/ 108)، و در شوشتری نی را «بَلَبون» (= بلبان) می‌گویند (نیرومند، 41).

 بالابان از سازه‌های مخصوص عاشقهای آذربایجانی نیز هست. عاشقهای قدیم تبریز فقط با ساز (سازِ قوپوز) و گاوال (دَف) می‌خواندند، لیکن امروزه بیشتر آنها با بالابان می‌خوانند. بالابان نقش زیادی در کار عاشقها دارد و کمک صدای آنهاست و به صدای آنان زیبایی می‌بخشد. گاهی سازها را با بالابان کوک می‌کنند. نقش بالانچی در دستۀ عاشقها همچون نقش بال برای پرنده است («عاشقی...»، 36).
در حوزه‌های جغرافیای بیرون از سرزمین ایران، مانند اقوام قفقاز شمالی (BSE2, IV/ 99)، جمهوری آذربایجان، ترکمنستان، ترکستان شرقی و بخشهای مسلمان‌نشین ترک شمال غربی سرزمین چین، ساز بادی بالان به کار می‌رود (ﻧﮑ: غازی میخال، 31؛ اوزتونا، 97؛ ایرانیکا، همانجا). در شهرباکو یک دستۀبزرگ موسیقی هست که همۀ نوازندگان آن سازی بادی بالابان می‌نوازند (بلوکباشی، 228).
بالابان به‌عنوان ساز کوبه‌ای در ایران فقط در دسته‌ای موزیک قشون دورۀ قاجار و تشکیلات نظامی آغاز دورۀ پهلوی به کار می‌رفته است. در بیرون از سرزمین ایران، این ساز کوبه‌ای با نام بَرَبَن و بارابان در میان ترک زبانان آسیای مرکزی و اقوام اسلاو و روس و بلغار و روتن و صرب و کروات در اروپای شرقی کاربرد داشته است (ﻧﮑ: غازی‌میخال، نیز میدان لاروس، همانجاها). 
اهمیت ساز بالابان در دسته‌های موسیقی سنتی تشکیلات نظامی دورۀ قاجار سبب توسعۀ معنایی واژه و پدیدآمدن ترکیبات اصطلاحی چندی در فرهنگ واژگان نظامی شده است.

مآخذ

بلوکباشی، علی و یحیێ شهیدی، پژوهشی در موسیقی و سازهای موسیقی نظامی دورۀ قاجار، تهران، 1381ش؛ چریکف، سیاحت‌نامه، ترجمۀ آبکار مسیحی، تهران، 1358ش؛ حسینی، محمدعلی، «تاریخچۀ جنگ مرو»، به کوشش یحیێ شهیدی، بررسیهای تاریخی، تهران، 1350ش؛ س 6، ﺷﻤ 2؛ داعی الاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1362ش, ذکاء، یحیێ، «سازهای باستانی و بومی ایران»، راهنمای رژه، تهران، 1355ش؛ زمشخری، محمود، پیشرو ادب یا مقدمة الادب، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، 1342ش؛ شهمیری، ا.، «دوزله، بالابان، نی‌انبان»، موزیک ایران، تهران، 1338ش، س8، ﺷﻤ 8؛ صدری افشاری، غلامحسین و دیگران، فرهنگ زبان فارسی امروز، تهران، 1369ش؛ «عاشقی فرهنگ ماست»، دنیای سخن، تهران، 1369ش؛ ﺷﻤ37؛ عبدالقادر مراغی، جامع‌الالحال، به کوشش تقی بینش، تهران، 1366ش؛ همو، مقاصدالالحان، به کوشش تقی بینش، تهران؛ 1356ش؛ عبدالمؤمن ابن ‌صفی‌الدین، بهجت ‌الروح، به کوشش ﻫ. ل، رابینو، تهران، 1346ش؛ فیضی سرهندی، الله داد، مدارالافاضل، به کوشش محمدباقر، لاهور، 1337ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مردوه کردستانی، محمد، فرهنگ، چاپحانۀ ارتش، معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1356ش؛ ملاح، حسینعلی، فرهنگ‌سازها، تهران، 1376ش؛ منصوری، پرویز، سازشناسی، تهران، 1355ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، 1343ش؛ نیرومند، محمدباقر، واژه‌نامه‌ای از گویش شوشتری، تهران، 1355ش؛ واله اصفهانی، محمدیوسف، خلدبرین، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1372ش؛ وقایع‌اتفاقیه، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، 1361ش؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.