باطنه
باطِنه، ایالتی ساحلی در سلطاننشین عمان. کوههای الحجر که در بخش خاوری شبه جزیرۀ مسندم واقع است، به ستون فقرات آن تشبیه شده، و درمحل ظاهره، یعنی پشت معروف است. در مقابل، باطنه یعنی شکم و درون که به بخشهای داخلی نیمۀ باختری مسندم اطلاق میگردد (مجتهدزاده، 325-326).
باطنه، نوارساحلی نسبتاً باریکی میان کوههای الحجر و دریای عمان است که از جنوب عمان تا تنگۀ هرمز کشیده شده است و از بندر لوا تا نزدیکیهای مسقط را در بر میگیرد. این سرزمین از شن سرخ و ماسۀ نرم پوشیده شده است. نواحی نزدیک به دریا پوشیده از شنهای ریز و نرمتر است وهرچه از دریا دور میشویم شنها درشتتر میشود. پهنای این نوار ساحلی میان 16 تا 32کـﻤ در نوسان است (جناب، 357؛ لاریمر، II/ 283؛ مجتهدزاده 326). این سرزمین همچون قوسی از مسقط و دماغۀ ملاحه کشیده شده است و خلیجفارس را از دریای عمان جدا میکند. در دماغۀ ملاحه کوهها به دریا نزدیک تر است و هر چه به جبلالنخل و بندر سیب نزدیک شویم، فاصلۀ کوهها از دریا بیشتر شده،بر وسعت این سرزمین افزوده میشود (مایلز،379).
باطنه یکی از مهمترین مناطق کشاورزی عمان است و پس از مسقط پر جمعیتترین منطقۀ آنجا به شمار میرود («عمان...»، npn.). در این منطقه موز زردآلو، انبه، انار،بادام هندی و انواع مرکبات به عمل میآید و لیموی آن از شهرت زیادی برخوردار است. همچنین در این ناحیه گندم، جو و سبزیجات نیز کشت میشود و صید ماهی و مروارید هم رواج دارد (هاولی،22,201-202).
منطقۀ کوهستانی شرق باطنه از شمال تا جنوب 80کـﻤ و از شرق به غرب 32 کـﻤ است. ارتفاع برخی قلههای آن تا حدود 500'2 متر میرسد (هـﻤو، 21, 272). این کوهها در حقیقت ادامۀ بلندیهای زاگرس در ناحیۀ باختری و جنوبی ایران است که به وسیلۀ تنگۀ هرمز از یکدیگر جدا شده،با رشته کوههای زاگرس حدود 50 کـﻤ فاصله دارد (ﻧﻜ : مجتهدزاده، 325-326؛ هاولی، 272).
ایالات باطنه متشکل از 6 منطقه به نامهای برکاء المصنعه، السویتی،خابورۀ صحم، صحار، لوی و شناحی است (یگانه،68) و علاوه بر دو شهر کهن ومهم عمان، یعنی صحار و رستاق، دارای شهرهایی چون حزیم، نخل و ینکال است. در باطنه بیش از 300 شهر وروستا و نیز شماری بسیاری دژهای استوار وجود دارد (مایلز، 380).
باطنه از لحاظ داد وستد یکی از مهمترین ایالات عمان به شمار میرود و ماهی گیری، سفالگری، نساجی، کشتی سازی در آنجا رواج دارد (همانجا). استخراج مس در باطنه بیش از 5 هزار سال سابقه دارد و هماکنون نیز از3 معدن مس فعال در اطراف صحار بهرهبرداری میشود که ذخایر آن حدود18 میلیون تن تخمین زده شده است. این منطقه با سواحل زیبا وجاذبههای سیاحتی و آثار باستانی از مناطق مهم گردشگری کشور عمان بهشمار میرود («عمان»، .npn). بیشتر اهالی باطنه را هناویها تشکیل میدهند که از قبیلههای آلسعد و حواسنهاند. جمعیت این ایالت در 1372ش/ 1993م حدود 54 هزار نفر بوده است (یگانه، 10).
پیشینۀ تاریخی
در روزگار شاپور اول ساسانی (ﺳﻠ 241-272م) باطنه بخشی از ایالت مازون (کولسنیکف، 267). به روایت کلبی بسیاری از ساکنان مازون غیرعرب بودهاند (ﻧﻜ : فقیه، 35-36) و شماری زرتشتی در آنجا میزیستهاند که از ایران کوچ کرده بودند (کولسنیکف، 268).
اهالی عمان در8 ق و به روایتی در6 ق به دست فرستادگان رسول اکرم(ص) به دین اسلام درآمدند (بلاذری، 76-77)، اما اندکی پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) در11 ق از اسلام رویگردان شدند و ابوبکر، کسانی را که به عمان گسیل داشت و پس از پیروزی مسلمانان، اهالی عمان به اسلام گردن نهادند (همانجا؛ ابناثیر، 2/ 372-373). درنیمۀ دوم سدۀ 1ق با ظور خوارج، سواحل عمان مرکز دعوت و پایگاه نظامی خوارج گردید (نشأت،81). در دوران معتضد عباسی (ﺣﻜ 279-289ق)، خوارج صحار برای مقابله با دشمنان خود از خلیفۀ عباسی مدد خواستند. خلیفه شخصی بهنام بوثور را به صحار گسل داشت و او آنجا را گشود و خطبه به نام خلیفۀ عباسی کرد و خوارج را نیز از آنجا بیرون راند (اصطخری، 27).
عمان در زمان عضدالدولۀ دیلمی (ﺣﻜ 338-372ق) دستخوش فتنهجوییهای خوارج بود. عضدالدوله برای فرونشاندن این فتنه لشکری فرستاد و آنجا را به تصرف درآورد. در سراسر دوران حکومت آلبویه و سلجوقیان کرمان (ﺣﻜ 456-583ق) عمان تحت استیلای آنان بود (نشأت، 89-90؛ اقبال، 26-30) و از سدۀ 7 تا اوایل سدۀ 10ق، این ناحیه تابع جزیرۀ هرمز شد (همو، 56).
در اوایل سدۀ 10ق/ 16م موقعیت تجاری تنگۀ هرمز و سواحل خلیجفارس و دریای عمان توجه پرتغالیها را به خود جلب کرد. آلبوکرک دریانورد معروف پرتغالی در 913ق/ 1507م قلمرو ملوک هرمز را به تصرف درآورد و در سواحل خلیجفارس و دریای عمان از جمله در مسقط دست به قتل و غارت زد. حاکم بندر صحار چون تاب مقاومت در خود نمیدید، شهر را تسلیم آلبوکرک نمود و قرار گذاشت خراجی را که به سلطان هرمز میپرداخته، از این پس به پرتغالیها بپردازد (قائممقامی، 12-13، 26-27؛ اقبال، 55-56). بندر صحار و سواحل باطنه تا 1053ق/ 1643م تحت استیلای پرتغالیها باقی بود، تاآنکه در همین سال ناصربن مرشد یعربی بر صحار دست یافت و تمام پرتغالیهای مستقر در پادگان آنجا را از دم شمشیر گذراند و تا 1058ق/ 1648م تمامی قلعههای پرتغالیها در سواحل دریای عمان جز مسقط را به تصرف خود درآورد (عاشورا، 123؛ اقبال، 93).
در دوران نادرشاه افشار بندرها و جزیرههای خلیجفارس و دریای عمان همواره دستخوش دستبردهای دائمی خوارج عمنا بود. نادرشاه برای فرونشاندن این ناآرامیها به بهانۀ حمایت از امام سیف بن سلطان دوم که حکومتش مورد تعرض بلعرببن حمیر قرار گرفته، از نادرشاه کمک خواسته بود، در 1149ق لشکریانی به سواحل دریای عمان گسیل داشت و تا 1152ق/ 1739م به ناآرامیهای عمان پایان داد و یف بن سلطان را به حکومت عمان گماشت. حاکم قلعۀ حصار، یعنی احمد بن سعید بوسعیدی بار اول حاضر به تسلیم شهر نشد، اما پس از8 ماه محاصره از مقاومت عاجز شد و پذیرفت با شرایطی آبرومندانه صحار را تسلیم ایرانیان نماید. پس از آن به حکمرانی صحار و یکی دو نقطۀ دیگر از عمان گماشته شد و متعهد گردید که هرساله مبلغی به عنوان خراج به عامل ایران در عمان بپردازد؛ اما او در 1158ق/ 1745م از آشفتیگیهای سیاسی اواخر زمامداری نادرشاه بهره جست و توانست بهراحتی بر صحار و شهرهای باطنه، مسقط و دیگر نواحی عمان دست باید بدینترتیب، امامت خود و سلطنت اعقابش را در عمان تأمین کند (ﻧﻜ : عاشورا، 179، 184-186؛ اقبال، 106-107).
مآخذ
ابن اثیر، الکامل؛ ابن فقیه، احمد، مختصرکتاب البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1302ق/ 1885م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک و ممالک، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش ایرجافشار، تهران، 1368ش؛ اقبال آشتیانی، عباس، مطالعاتی در باب بحرین و جزایر و سواحل خلیجفارس، تهران، 1328ش؛ بلاذری، احمد، فتوحالبلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1866م؛ جناب، محمدعلی، خلیجفارس و آشنایی با امارت آن، تهران، 1349ش؛ عاشور، سعید عبدالفتاح، تاریخ اهل عمان، قاهره، 1406ق/ 1986م؛ قائممقامی، جهانگیر، اسناد فارسی، عربی و ترکی در آرشیو ملی پرتغال دربارۀ هرمز و خلیج فارس، تهران، 1354ش؛ کولسنیکف، آ.، ایران در آستانۀ یورش تازیان، ترجمۀ محمد رفیق یحیایی، تهران، 1355ش؛ مجتهدزاده، پیروز، خلیجفارس، کشورها و مرزها، تهران، 1379ش؛ نشأت صادق، تاریخ سیاسی خلیجفارس، تهران، 1344ش؛ یگانه، عباس، عمان، تهران، 1374ش؛ نیز: