زمان تقریبی مطالعه: 19 دقیقه

باروت

باروت، ماده‌ای منفجره که اختراع، تکامل و توسعۀ کاربرد آن در تحول دنیای قدیم به عصر جدید نقشی مهم داشت.

مقدمه و تاریخچۀ باروت در ایران و شبه قارۀ هند

هیچ زمان مشخصی را برای اختراع باروت نمی‌توان تعیین کرد، اما ترکیبات موادی که آن را تشکیل می‌دهند، دست‌کم از سدۀ 5ق/ 11م توسط آلاتی مختلف و با مقاصدی اغلب نظامی در دنیای اسلام به‌کار می‌رفته است (ﻧﻜ : هندی، 96، که بدون ذکر مأخذی، آورده است که باروت از زمان هارون‌الرشید توسط برخی از اسیران چینی به جهان اسلام راه یافت). از کهن‌ترین مواد آتش‌زا و مستعمل در سرزمینهای اسلامی، «نفط» (نفت)، یعنی ترکیب خاصی از نفت خام با چربی، گوگرد و برخی مواد دیگر را می‌توان نام برد که آتش یونانی و آتش اسکندری (ماده‌ای مرکب ازنفت، گوگرد، مواد روغنی و برخی مواد شیمیایی دیگر) بی‌شباهت نبود (زیدان، 1/ 192-193). مراد از «نفط» در متون عصر اسلامی تا قرن 7ق همین ماده است، گرچه بعدها نفط را بر باروت نیز اطلاق کردند (مثلاً ﻧﻜ : غیاث‌اللغات، 2/ 485؛ قس: قلقشندی، 2/ 144). دریک خطی با عنوان مجموعة الصنایع، از روغن اسکندری یاد شده که خاصیت انفجاری داشت، شوره بود که بود خود عنصر مهم باروت به شمار می‌رفت. به همین سبب، اصطلاح «دوا» را که خود گاه معادل باروت بود (ﻧﻜ : دنبالۀ مقاله)، ترکیب نفط و شوره اطلاق می‌کردند و اصطلاح بارود (باروت) را معادل خود شوره می‌گرفتند (ابن‌ بیطار، 403-404؛ برهان...، 1/ 216). وجود واژۀ باروت در جامع المفردات ابن بیطار می‌تواند این معنی را ثابت کند که این کلمه دست کم به عنوان معادلی برای شوره در سدۀ 7ق در غرب اسلامی رایج بوده است. از این‌رو، اشارۀ ابن‌خلدون (7/ 188) به استفادۀ جنگجویان از باروت در جنگ سجلماسه در 672ق/ 1274م بعید است که بی‌پایه باشد (قس: EI2، ذیل باروت).
به هرحال ریشه و اشتقاق باروت به درستی دانسته نیست و ممکن است از «برو»، گدری مرکب که در معالجۀ برخی از بیماریهای چشم به کار می‌برند (ابن حشاء18؛ علی بن عیسى، 196، 204-205) گرفته شده باشد. ترکیب «مکاحل البارود» (قلقشندی، همانجا؛ نیز ﻧﻜ : ابن فضل‌الله، 272)، یعنی «مدافع» یا توپهایی که مواد منفجره و آتش‌زا (نفط) را پرتاب می‌کرده، با توجه به مفهوم مکحل (سرمه‌دان)، و شباهت توپها به آن (مثلاً ﻧﻜ : ابن ارنبغا، 135، 137، 196)، می‌تواند مؤید این اشتقاق باشد. مراد قلقشندی (همانجا) از «نفط» در اینجا، بی‌گمان ترکیبی از نفت، شوره و گوگرد، و صورت اولیل باروت بوده است. صدای رعدآسای که پرتاب نفط در میدان جنگ ایجاد می‌کرد، مؤید وجود ترکیبات باروتی در آن است. شاید به همین سبب در تحریریهای متأخر بعضی از منابع، نفط را به توپ بدل کرده‌اند. چنانکه محمدقاسم فرشته در شرح یکی از جنگهای سلطان محمود غزنوی در هند از صدای هراسناک خدنگ و نفط یاده کرده است (1/ 26)، و ظاهراً در بعضی از منابع به جای نفط و خدنگ، توپ و تفنگ آمده است (ﻧﻜ : الیوت، VI/ 455). گفته‌اند که سلطان محمود در جنگ دیگری هم قایقهایی به نبرد فرستاد که در هریک از چند دستگاه نفط افکن وجود داشت (همو، VI/ 455-456). ظاهراً استفاده ترکیبی خاص نیز در غرب اسلامی رایج بوده است، چنانکه به تصریح برخی منابع، مسلمانان در جنگهای سده‌های 5 و6ق از سلاح آتشین استفاده می‌کردند (هندی، 102-103؛ زیدان، 1/ 194؛ لوبُن، 618).
به نظر می‌رسد که اولین وصف نسبتاً دقیق از یک نوع نفط آتش‌زا و شبیه به باروت در سدۀ 6ق، در جامع‌العلوم، اثر فخرالدین رازی آمده باشد. این مادۀ توجه برانگیز مرکب بوده از کبریت خالص (گوگرد)، نفت سفید و کبود، و آهک که ساختن و عمل‌آوردن آن بسیار دشوار بوده اس ت و آن را «آب کبریت» می‌خواندند. از این ماده به کمک آلات مختلفی در جنگها استفاده می‌شد. مثلاً داخل یک بطری را با پنبه دانۀ آغشته به این ماده می‌انباشتند و روی بطری را نمد پوشانده، آن را به نفط می‌آغشتند و روی آن گوگرد می‌پاشیدند و آتس می‌زدند و پرتاب می‌کردند (ﻧﻜ : فخرالدین، 157-159). گفته‌اند که در همین سده مسلمانان از مواد منفجره‌ای موسوم به «الحجرالناری» یا «زیت الحجر» و توپهایی موسوم به «صنایع المخاسفه» استفاده می‌کردند (هندی، 101-102)، ولی نوع و ترکیب این ماده روشن نیست.
استفاده از نفط به عنوان سلاحی کارآمد در عصر خوارزمشاهیان توسط ایرانیان و سپس مغولان نیز رایج بود (مثلاً ﻧﻜ : جوینی، 1/ 139: در واقعۀ نیشابورف نیز 1/ 82: که محاصرۀ بخارا؛ نیز ﻧﻜ : رشیدالدین، 132) و کاترمر شرح نسبتاً مفصلی دربارۀ این ماده و ترکیبات باروتی و توپهای نفط افکن (مکاحل النفط) و نفط طیار و کاربرد آن در آن روزگار ارائه داده است (ص 137-133). اگر این اعتقاد رایج که باروت نخست در چین اختراع، و به‌کار برده شد، با اینکه در آغاز به عنوان سلاح جنگی از آن استفاده نمی‌شد (هندی، 96-97)، درست باشد، وجود «نفط‌اندازان ختایی» در لشکر هولاکوخان (ﻧﻜ : رشیدالدین، همانجا)، به این معنی است که احتمالاً باروتی با ترکیبی پیشرفته‌تر توسط آنان به کارمی‌رفته اسن؛ اگرچه آن را نیز نفط نامیده‌اند (قس: لوبن، 615-618، که باروت و گلوله را اساساً اختراع مسلمانان می‌داند).
شرحی که دربارۀ استفاد مغولان در تهاجم به اروپا از یک 
آلت جنگی که از لولۀ آن دود برمی‌خاسته، در دست است، آشکارا استفاده از باروت و نوعی توپ ابتدایی را تداعی می‌کند (راکه ویلتس، 69). گفتنی است که کاربرد اصطلاح «سهام ختایی» (تیرهای چینی) توسط قلقشندی (2/ 144)، تقریباً معادل مکاحل البارود، یعنی توپهایی که نفط و گلولۀ سربی پرتاب می‌کردند، خود انعکاسی از آن عقیده رایج است؛ و این گزارش که چینیان خود در برابر یورش مغولان از باروت استفاده می‌کردند (هندی، 97-98)، مؤید این معنی است. در این صورت می‌توان حدس زد که به سبب قرایت جغرافیایی و روابط بازرگانی و فرهنگی میان ایران و چین، به‌ویژه پس از یورش مغول، باروت و آلات استفاده از آن پیش از دیگر سرزمینهای اسلامی، به ایران رسیده اسا و مسلمانان به نوبۀ خود زودتر از اروپاییان از این ماده در جنگها استفاده می‌کردند (ﻧﻜ : زیدان، همانجا). یک دلیل معتبر برای سبقت مسلمانان که در این امر آن است که بدرالدین حسن رماح در کتاب اسالیب القتالِ خود نوعی مادۀ منفجره با نسبتهای مختلف معرفی کرده، و از تیرهای خاصی سخن گفته که احتمالاً مرادش همان باروت و تیرهای چینی بوده است (هندی، 98). با اینهمه، عجیب است که سارتن (III(1)/ 725) حتى در استفادۀ مسلمانانِ غرب اسلامی از اسلحۀ آتشین در سدۀ 8ق نیز تردید کرده است؛ درحالی‌که اشارات ابن‌خلدون و دیگران (ﻧﻜ : سطور پیشین) برای رد نظر او به حد کافی قانع‌کننده است و به‌علاوه در همین دوران رساله‌های متعددی دربارۀ سلاح آتشین و نفط و باروت توسط مسلمانان نگاشته شده که حاکی از اهمیت و رواج این آلات و مواد است. رنو شماری از آنها مانند کتاب العلم بالنار و النفط و الزّرواقات، صفة الضرب‌بالسیف...، و عمل البارود و الدبّابات را بررسی کرده است. وصفی که او از مجراة (تفنک) به نقل از یکی از همین رساله‌ها آورده، برای مطالعۀ سیر اختراع و تکامل باروت و تفنگ حائز اهمیت است (ص194-196, 198, 215 ؛ نیز ﻧﻜ : لوبن، 620)، اما اینکه بعضی از محققان آغاز استفاده از سلاح آتشین در ایران را، اواخر سدۀ 8ق/ 14م دانسته‌اند (الگود، 113)، با توجه به گزارشهای پیشین (نیز ﻧﻜ : هدایت، 398، به نقل از اسدی طوسی) درست نمی‌نماید؛ مگر آنکه مراد، استفاده از مواد و ابزار و آلات جدیدتر در جنگها باشد.
در واقع از اواخر سدۀ 8ق به تدریج آلات و ابزار متعددی به عنوان اسلحۀ آتشین در ایران و شبه قاره ساخته، و به کار برده شد که مادۀ انفجاری و آتش‌زای آن را داروی آتشین، ادویۀ گرم، باروت و نفط می‌نامیدند؛ مانند «دیگ یا دیگ درخشنده» که شبیه توپ بود و آن را با دیگ‌افزار (داروی آتشین ـ باروت) می‌انباتند و به جانب خصم رها می‌کردند و نوع کوچک‌تر آن را خمپاره می‌نامیدند. گویا دیگ را در نواحی شرقی‌تر « کشکنجیر» (کوشک‌انجیر، کوشک‌انداز) می‌‌خواندند که به قوت داروی آتشین پرتاب می‌شد و در هند آن را «گوله» می‌گفتند (فرهنگ ...، 2/ 139، 2281؛ هدایت، 311، 398؛ شیرانی، 7/ 244 ﺑﺒ). البته این آلات بیشتر از اواخر عصر مغول و اوایل دورۀ تیموری رواج یافت. اما تفنگ (تفک و معرّب آن تفق) لوله‌ای میان‌تهی بود که با آن به ضرب نَفَس (تُف = فوت) گلوله‌ای گلی پرتاب می‌کردند (کسروی، 434-435). این نام که گویا سابقه‌ای دیرین داشته (مثلاً ﻧﻜ : انوری، 175). در اشعار و آثار متأخرتر نیزآمده است (نظیری، 332؛ هدایت، 311؛ بهار عجم، 250؛ فرهنگ، 2/ 1467-1724)، و در همین عصر تکامل یافته است. این آلت را «کمان زنبوری» و «چرخ» نیز می‌خواندند که به قوت «داروی آتشین» که باروت باشد، گلوله را پرتاب می‌کرد.
برخی گفته‌اند که تفنگ به عنوان سلاح گرم در اواخر قرن 9ق در عصر سلطان‌حسین بایقرا از فرنگ به ایران آمد (ﻧﻜ : کسروی، 437)، ولی ظاهراً در یک منظومۀ فارسی مربوط به قرن 8ق از این آلت همراه بندقه، یاد شده است (شیروانی، 7/ 247). این ابزار و آلات به موازات ایران، در شبه قارۀ هند نیز کاربرد داشته، و اساساً تاریخ ظهور و تکامل باروت و اسلحۀ آتشین را در ایران و هند، به دشواری قابل تفکیک است. مسلم آن است که باروت و توپ به عنوان یک سلاح مهم نظامی از آغاز عصر تیموریان به‌کار می‌رفته است و تیمور خود در پایان سدۀ 8ق عده‌ای توپ‌ساز و توپچی و فتیله‌ساز از آسیای صغیر به سمرقند برد (کلاویخو، 288). در سپاه او پیش از این نیز از آلاتی چون دعدانداز و چرخ‌گشا در جنگها استفاه می‌شده است (شرف‌الدین، 2/ 229، 240؛ نظام‌الدین، 155، 231) که شاید بتوان گفت: این آلات نوعی توپ، و مادۀ منفجرۀ آنها باروت بوده است.
در قرن 9ق نشانه‌های قوی‌تری بر وجود باروت در دست است؛ چنانکه بی‌گمان مراد از «داور» که از آن توسط آلتی به نام «غوطه‌خوار» در آتش‌بازی روی آب استفاده می‌کردند (شیرانی، 7/ 295-296)، باروت یا ماده‌ای شبیه به آن بوده است. در برخی از جنگهای اواخر عصرتیموری با ازبمان نیز به صراحت از تفنگ و باروت یاد شده است و مطابق یک گزارش در این زمان در هرات تفنگ می‌ساختند (عالم آرای شاه اسماعیل، 282، 345؛ الگود، 113). تفنگ و باروت از همین اره و به‌ویژه توسط بابرتیموری به شبه قاره راه یافت. محمدشاه بهمنی کارخانه‌ای برای ساخت توپ و باروت در دکن ایجاد کرد و توپخانه‌ای بزرگ تدارک دید و در جنگها به کار برد (فرشته، 1/ 290؛ ندوی،406-407 ). در جنگهای لودیان در سدۀ 9ق هم از آتش‌افکن، زنبورک، گولۀ زنبورک و خریطه‌های دارو (مخازن باروت) بسیار یاد شده است (یادگار، 21-22، 75، 294؛ نیز ﻧﻜ : الیوت، VI/ 457). در همین دوره در کشمیر کسی پیدا شد که در فنون «آتش بازی» و «داروسازی» (ساخت و ترکیب و استفاده از مواد منفجره) اختراعات شگفت کرد و استفاده از تفنگ را در آنجا رواج داد (فرشته، 2/ 344).
بیشترین اطلاعات دربارۀ استفاده از باروت و سلاح آتشین در شبه قاره مربوط به عصر تیموریان هند است. بابر مؤسس این دولت در جنگها از اسلحۀ گرم استفاده می‌کرد و در بابرنامۀ (توزک بابری) خویش از «تفنگ‌انداز، توپچیف ضربه‌زن و ارابه» یاد کرده است (ص 171، 173، 175، 209، 211-213). ظاهراً در متن جغتایی بابرنامه علاوه بر «ضربه‌زن» از «فرنگی» هم به عنوان نوعی توپ یاد شده است (الیوت، IV/ 255، نیز 274، 268؛ حبیبی، 1) و این نشان می‌دهد که برخی از انواع توپ ظاهراً از فرنگ می‌آمده است، یا به سبب شکل ظاهریش آن را فرنگی می‌خواندند.
در شرح محاصرۀ قلعۀ کالنجر توسط شیرشاه افغات در میانۀ سدۀ 10ق آمده است که مدافعان قلعه از توپ و تفنگ استفاده می‌کردند و یکی از افسران شیرشاه «سرنگی» ساخت و آن را با «دارو» انباشت و به سوی برج قلعه پرتاب کرد (یادگار، 230). مقصود از «سرنگ» معلوم نیست و می‌تواند نوعی فشنگ یا گلولۀ بزرگ باشد که با باروت می‌انباشتند و رها می‌کردند. افغانها در دیگر جنگهای خود نیز از توپخانه و توپهای بزرگ استفاده می‌کردند که بعضی از آنها نامهای خاص داشت (بدائونی، 2/ 180-181؛ حبیبی، 1-4؛ وکیلی، 14 ﺑﺒ). دامنۀ استفاده از این آلات بعدها به اقوام ترک و مغول آسیای مرکزی نیز رسید و ازبکان درجنگهای خود با تیموریان هند و افغانان، توپ و تفنگ به کار می‌بردند (مثلاً ﻧﻜ : لاهوری، 1/ 207-208).
در غرب ایران به روزگار ترکمانانف باروت و سلاح گرم کاملاً شناخته شده بود، ولی گویا انواع مرغوب آن را از اروپا می‌آوردند. چنانکه گفته‌اند: در ربع آخر قرن 9ق، جمهوری و نیز به درخواست اوزون حسن آق قویونلو مقادیری اسلحۀ گرم و باروت برای تأسیس توپخانه و رستۀ تفنگچی نزد او فرستاد تا در جنگ با عثمانیان و قرامانیان از آنها استفاده کند، در حالی که عثمانیها خود از این نوع سلاح سود می‌برند (وودز، 128؛ سیوری، 114-115؛ سفرنامه‌ها...، 48، 215، 230). روایات متعدد دیگری دربارۀ استفادۀ امرای ترکان از باروت و اسلحۀ گرم در دست است (ابوبکر طهرانی، 63، 569، 580؛ الگود، 114؛ لاهجی، 78). همچنین از رستۀ توپخانه در سپاه آق‌قویونلو و نیز از «خرپا چنگ» که نوعی توپ یا خمپاره بوده اس، می‌توان یاد کرد (عالم‌آرای صفوی، 74-77).
دربارۀ زمان و چگونگی به کار گرفتن باروت و سلاح گرم در عصر صفوی اخبار مختلفی آمده است. برخی به استناد گزارشهای نادرست یه به آن سبب که سپاه صفوی در نبرد چالدران از توپخانۀ نیرومند عثمانی شکست خورد، بر آن گمان رفتند که ایرانیان با سلاح آتشین آشنا نبودند و تا سالهات پس از جنگ چالدران نیز در سپاه خود از آن استفاده نمی‌کردند (مثلاً ﻧﻜ : لاکهارت، 90). به‌علاوه می‌دانیم که پیش از جنگ چالدران، شیخ حیدرصفوی از توپ و باروت استفاده کرد و شاه اسماعیل نیز در اوایل کار خود در جنگی توپخانۀ ترکمانان را گرفت و با همین توپخانه، ارتش عثمانی و الوند میرزای آق‌قویونلو را شکست داد (سیوری، 115؛ عالم‌آرای صفوی، 74-76، 79-82، 88، 90؛ عالم‌آرای شاه اسماعیل، 73-77، 79). استفاده از باروت و سلاح آتشین در آن وقت منحصر به ارتشهای منظم نبود، بلکه مردم نیز با این ابزار آشنا بودند و با آنها از شهر خود دفاع می‌کردند (مثلاً ﻧﻜ : همان، 328؛ روملو، 171، 186، 206، 212، 221). ازاین‌رو، روشن است که ایرانیان از سالها پیش از نبرد چالدران با سلاح گرم آشنا بودند، و این معنی که استعمال این نوع سلاح را در جنگ خلاف دلیریو جوانمردی می‌شمردند (فلسفی، «جنگ...»، 93)، نیز چندان وجهی ندارد و می‌دانیم که در بسیاری از جنگهای اواخر تیموری و ترکمانان به خوبی از این ابزار سود می‌بردند و بلکه خود آن را می‌ساختند. از سوی دیگر به رغم آنچه گفته شد و آنچه دربارۀ سلاح آتشین و باروت و وجود رسته‌های خاص تفنگچی، توپچی، باروت‌ساز، و نیز قورخانه در دورۀ اول دولت صفوی یاد شده (مثلاً ﻧﻜ : عالم‌آرای شاه‌طهماسب، 189، 193، 205، ﺟﻤ؛ قاضی‌احمد، 1/ 174-175، 191، 198؛ افوشته‌ای، 80، 85؛ نصیری، 215-216؛ رهربرن، 31-32؛ مینورسکی، 126)، برخی از اروپاییان به استناد اشارات مبهمی که درگزارشهای سفر برادران شرلی آمده است، گفته‌اند که سلاح آتشین در عصرشاه عباس و توسط برادران شرلی در ایران پیدا شد («شرح‌مأموریت...»، 21؛ بیانی، 145-146). در حالی که برخی از همراهان برادران شرلی تصریح کرده‌اند که پیش از ورود آنها، در ایران و توپ‌ساز وجود داشته است وشاه عباس می‌توانسته سپاه بزرگی از تفنگچیان به کار گیرد («شرح مأموریت»، 222، 163، 29؛ قس: مینورسکی، 50-51؛ سیوری، 113). در واقع با انبوه گزارشهایی که دربارۀ ساخت و استفاده از باروت و سلاح گرم در این دوره وجود دارد، تنها می‌توان احتمال داد که شاه عباس پس از ورود برادران شرلی، دست به ایجاد سپاهی منظم از تفنگدار و توپچی زده است (ﻧﻜ : فلسفی، زندگانی...، 1/ 177؛ محبوبی، 1/ 14-16؛ قس: سیوری، 43).
داراشکوه تیموری (د 1069ق) برای تسخیرقندهار و جنگ با صفویان، توپخانۀ ویژه‌ای تشکیل داد که از شمار توپها و مقدار باروت می‌توان به عظمت آن پی‌برد (کنبو، 2/ 302-307؛ الیوت، VII/ 101-102). درعصر جهانگیر پادشاه تیموری هند استفاده از باروت وسلاح آتشین چنان رواج داشت که حتى لشکر مخصوص 
امپراتوری هم دارای رستۀ توپخانه بود و او در سپاه خود تفنگچی و توپ قابل حمل بسیاری داشت (توزک...، I/ 22-23). کشتیهای جنگی این دوره نیز دارای توپ‌انداز بود (ابوالفضل، 1/ 144). در سپاه محمدشاه تیموری درجنگ با نادر شاه افشار انواع توپ و زنبورک وجود داشت که فرماندهی آنها ظاهراً با میرآتش بود. نادرشاه در همین جنگ شمار بسیاری توپ به غنیمت گرفت (الیوت، VIII/ 74, 82-83). به علاوه، نادرشاه در ارتش خود از توپهای کوچکی به نام زنبورک استفاده می‌کرد که بر پشت شتران حمل می‌شد. در آن دوران در بسیاری از شهرهای ایران باروتف فشنگ، توپ، تفنگ و خمپاره می‌ساختند (محمدکاظم، 3/ 911-912؛ نیز ﻧﻜ : شعبانی، 351؛ فلور، 48، 59؛ سفرنامه‌ها، 215).
مطابق گزارش جالب توجه محمدکاظم (3/ 912)، برای ساخت باروت، به جای ذغال معمولی گویا از ذغال پسته استفاده می‌کردند که ظاهراً برای این کار مناسب‌تر بود. در عصر زندیه نیز استادان ماهری مأمور توپ ریزی و ساخت خمپاره و باروت بودند و قورخانه و توپخانه از لوازم دائمی ارتش به شمار می‌رفت. تفنگ سرپُر و باروت را بیشتر در کرمان، شیراز و لار می‌ساختند و کسانی در این کار مشهور بودند (ابوالحسن گلستانه، 133؛ ورهرام، 138). حتێ در عصر قاجار و در ایامی که ژنرال گاردان فرانسوی ارتش ایران را سازمان می‌داد، توپ، گلوله و باروت را در ایران می‌ساختند؛ اگرچه باروت مرغوبی تولید نمی‌شد (گاردان، 134؛ قس: اعتضادالسلطنه، 408).
در عصر ناصری رساله‌های متعددی دربارۀ باروت و سلاح آتشین و روش ساخت و شیوۀ استعمال آنها نگاشته شد (گلبن، «کتابچۀ عرایض..»، 73ﺑﺒ ، «کتابچۀ مطالب...»، 167ﺑﺒ) که غالباٌ مبتنی بر آثار و اطلاعات و راهنماییهای اروپاییان و مستشاران آنها در ایران بود؛ چنانکه در یک رساله با عنوان تعلیمات توپخانۀ اطریشی، از انواع توپ و باروت و چگونگی ساخت و انواع ترکیبات آن سخن رفته است (ص 12، ﺟﻤ ). باروت ظاهراً تا یک سده پیش هنوز در منابع داروشناسی به عنوان دارویی برای درمان سل و خون‌ریزیهای مختلف به کار می‌رفته است و خواص گوناگونی نیز برای آن برمی‌شمردند (عقیلی، 2/ 203).

مآخذ

ابن ارنبعانا زردکاش، الانیق فی المناجنیق، به کوشش احسان هندی، حلب، 1405ق/ 1985م؛ ابن ابیطار، عبدالله، تنقیح مفردات (تنقیح الجامع)، به کوشش محمدعربی خطایی، بیروتف دارالغرب الاسلامی؛ ابن حشّاء، احمد، مفید العلوم و میبد الهموم، به کوشش کولن و رنو، رباط، 1941م؛ ابن‌خلدون، عبدالرحمان، العبر، بیروت، مؤسسة جمال؛ ابن فضل‌الله عمری، احمد، التعریف بالمصطلح الشریف، به کوشش محمدحسین شمس‌الدین، بیروت، دارالکتب العلمیة؛ ابوبکر طهرانی، دیار بکریه، به کوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، تهران، 1356ش؛ ابوالحسن گلستانه، مجمل التواریخ، به کوشش مدرس رضوی، تهران، 1320ش؛ ابوالفضل علامی، آیین اکبری، لکهنو، 1893م؛ اعتضادالسلطنه، علیقلی، اکسیر التواریخ، به کوشش جمشیدکیانفر، تهران، 1370ش؛ افوشته‌ای ، محمود، نقاوة الآثار، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1373ش؛ انوری، اپیوردی، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، مؤسسۀ مطبوعاتی پیروز، بابر، ظهیرالدین، محمد، بابرنامه، بمبئی، 1308ق؛ بدائونی، عبدالقادر، منتخب التواریخ، به کوشش ویلیام ناسولیس و مولوی احمدعلی، کلکته، 1869م؛ برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی، به کوشش محمدمعین، تهران، 1357ش؛ بهار عجم، تیکچندبهار، لکهنو، 1334ق؛ بیانی، مهدی، «معرفی یک نسخۀ خطی»، بررسیهای تاریخی، تهران، 1350ش، س 6، ﺷﻤ 6؛ تعلیمات توپخانۀ اطریشی، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمدقزوینی، لیدن 1916م؛ حبیب، عبدالحی، «صنعت توپ‌ساز در دورۀ احمدشاهی»، آریانا، کابل، 1341ش، ﺷﻤ 6؛ راکه ویلتس، ایگور، سفیران پاپ به دربارخانان مغول، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران، 1353ش؛ رشیدالدین فضل‌الله، جامع‌التواریخ، به کوشش کاترمر، آمستردام، 1968م؛ روملو، حسن، احسن‌ التواریخ، به کوشش چ.ن.سدن، تهران، 1347ش؛ رهربرن، کلاس، نظام ایالات در دورۀ صفویه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1349ش؛ زیدان، جرجی، تاریخ التمدن الاسلامی، بیروت، دارمکتبة الحیاة؛ سفرنامه‌های ونیزیان در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، خوارزمی؛ سیوری، ر.م.، «از چه موقع ایرانیان برای اولین بار اسلحۀ گرم به کار بردند»، ترجمۀ رجبعلی امیری، بررسیهای تاریخی، تهران، 1345ش، س1، ﺷﻤ 4؛ شرف‌الدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش محمدعباسی، تهران، 1336ش؛ شعبانی، رضا، مختصر تاریخ ایران در دوره‌های افشاریه و زندیه، تهران، 1378ش؛ شیرانی، حافظ محمود، مقالات، به کوشش مظهر محمود شیرانی، لاهور، مجلس ترقی ادب؛ عالم آرای شاه‌اسماعیل، به کوشش اصغر منتظرصاحب، تهران، 1349ش؛ عالم آرای شاه طهماسب، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1370ش؛ عالم آرای صفوی، به کوشش یدالله شکری، تهران، 1350ش؛ عقیلی علوی‌شیرازی، محمدحسین، مخزن‌الادویه، تهران، 1371ش؛علی بن عیسى کحال، تذکرة الکحالین، به کوشش محیی‌الدین قادری شرفی، حیدرآباد دکن، 1383ق/ 1964م, غیاث‌اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، به کوش محمددبیرسیاقی، تهران، معرفت؛ فخرالدین رازی، محمد، جامع‌العلوم، بمبئی، 1323ق؛ فرشته، محمدقاسم، تاریخ، بمبئی، 1868م؛ فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجوشیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، تهران، 1351ش؛ فلسفی، نصرالله، «جنگ چالدران»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات تهران؛ تهران، 1332ش، س 1، ﺷﻤ 2؛ همو، زندگانی شاه عباس اول، تهران، 1344ش؛ فلور، ویلم، حکومت نادرشاه (به روایت منابع هلندی)، ترجمۀ ابوالقاسم سریف تهران، 1368ش؛ قاضی احمدقمی، خلاصة التواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1359ش؛ قلقشندی، احمد، صبح‌الاعشى، قاهره، وزارة الثقافة و ارشاد القومی؛ کسروی، احمد، کاروند، به کوشش یحیى ذکاء، تهران، 1356شغ کنبو، محمدصالح، عمل صالح (شاه جهان‌نامه)، به کوشش غلام‌یزدانی و وحید قریشی، لاهور، مجلس ترقی ادب؛ گاردان، آلفرد، مأموریت ژنرال گاردان در ایران، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1362ش؛ گلبن، محمد، «کتابچۀ عرایض توپخانۀ مبارکه»، همان، بررسیهای تاریخی، تهران، 1346ش، س 2، ﺷﻤ 6؛ همو، «کتابچۀ مطالب لازمۀ توپخانۀ مبارکه»، همان، 1347ش، س 3، ﺷﻤ 1؛ لاهجی، علی، تاریخ خانی، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1352ش؛ لاهوری، عبدالحمید، پادشاه نامه، به کوشش کبیرالدین احمد و عبدالرحیم، کلکته، 1867م؛ لوین، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمۀ محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، 1334ش؛ مجموعة الصنایع، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ محبوبی اردکانی، حسین، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران، 1370ش, محمدکاظم، عالم آرای نادری، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1364ش؛ مینورسکیف و.، سازمان اداری حکومت صفوی، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهرانف 1334ش؛ نصیری، محمدابراهیم، دستورشهریاران، به کوشش محمدنادر نصیری مقدم، تهران، 1373ش؛ نظام‌الدین شامی، ظفرنامه، به کوشش پناهی سمنانی، تهران، 1363ش؛ نظیری نیشابوری، محمدحسین، دیوان، به کوشش محمدرضا طاهری، تهران، 1379ش؛ ورهرام، غلامرضا، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زند، تهران، 1366ش؛ وکیلی فوفلزایی، عزیزالدین، «صنعت توپ‌سازی در دورۀ احمد شاهی»، آریانا، کابل، 1341ش، ﺷﻤ 8؛ هدایت، رضاقلی، فرهنگ انجمن آرای ناصری، تهران، 1288ق؛ هندی، احسان، «العرب و اختراع البارود»، التراث العربی، دمشق، 1417ق؛ س 17، ﺷﻤ 65؛ یادگار، احمد، تاریخ شاهی، به کوشش محمد هدایت حسین، کلکته، 1358ق/ 1939م؛ نیز:

صفحه 1 از2
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.