زمان تقریبی مطالعه: 8 دقیقه

بارسلون

بارْسلون، یا بَرشلونه (اسپانیایی: بارثلونا)، شهری بندری در شمال شرقی اسپانیا و از شهرهای قدیمی شبه‌جزیرۀ ایبری که درساحل دریای مدیترانه واقع است. این شهر مرکز استان باسلون و ناحیۀ خودمختار کاتالونیا، و پس از مادرید مهم‌ترین شهر اسپانیاست. بارسلون از 3 قسمت شهرنو، شهرکهنه و حومه تشکیل یافته (BSE3,III/ 18) و مساحت آن حدود 733‘7 ﻛﻤ 2 است. جمعیت شهر را در 1981م/ 1360ش، 627‘752‘1، و در 1991م/ 1370ش، 542‘625‘1 نفر، و جمعیت استان را در 1986/ 1365ش، 000‘598‘4 نفر نوشته‌اند(WNGD؛ انکارتا، ذیل بارسلون). بارسلون از مراکز مهم بازرگانی و صنعتی اسپانیاست.
در منابع اسلامی نام این شهر به صورتهای برشلونه و برشنونه آمده از نام لاتینی متأخر بارسینونا اخذ شده است (ابوعبید، 2/ 892، 910؛ ابوالفدا، 182؛ EI2, I/ 1054-1055 ). ابن‌خطیب (نقاظة...، 115) آن را به صورت برجلونه آورده است. در تقسیم منسوب به کنستانتین (قسطنطین)، بارسلون (برشلونه) از شهرهای جزء سوم شبه جزیرۀ اندلس و از توابع تارگونا (طَرَکونه) در جنوب غربی آن سرزمین بود (ابوعبید، همانجاها) بارسلون برجای شهر کهن بارسینو بنا گردید. این شهر که زمانی مسکن لیتیانها به‌شمار می‌رفت، به تدریج جای طرکونه را گرفت و مرکز شمال شرقی اسپانیای رومی شد (EI2, I/ 1054). برخی از منابع اسلامی آن را از ــ اقلیم چهارمو بعضی از اواخر اقلیم پنجم دانسته‌اند (ادریسی، 2/ 583-584؛ ابوالفدا، همانجا). زُهری آنجا را شهری متوسط خوانده است (ص 77). به نوشتۀ ابوعبیدبکری در برشلونه عدۀ یهودیان با مسیحیان برابربود و شهر را بارویی احاطه می‌کرد و حومه‌ای در بیرون داشت (2/ 910-911). به گفتۀ ادریسی، برشلونه لنگرگاهی مناسب نداشت، با این‌حال، کشتیهای مسافری و جنگی در آنجا پهلو می‌گرفتند. این شهر به فراوانی گندم و حبوبات و عسل معروف بود (2/ 734؛ نیز ابن عبدالنعم، 86-87) و از سواحل آن مروارید به دست می‌آمد (دمشقی، 246؛ مقری، 1/ 142).
تاریخ فتح برشلونه به دست مسلمانان به آغاز فتح اندلس بازمی‌گردد (زهری، همانجا). پس از فتوح طارق بن زیاد در 92ق/ 711م در اندلس، موسی بن نُصیر در 93ق با لشکری انبوه از قیروان راهی اندلس شد. در انجا طارق به او پیوست. موسى فتح اندلس را کامل کرد و طارق را با سپاهی پیشاپیش فرستاد و او برشلونه و اربونه را در منتهى‌الیه شمال شرقی فتح کرد (ابن‌سعید، الجغرافیا، 181؛ مقری، 1/ 233، 273). روایتی دیگر فتح برشلونه را به زمان والیان اندلس باز می‌گرداند. در صورت صحبت گزارش پیشین، روایت اخیر را باید به معنی فتح مجدد برشلونه، با استیلای کامل بر این ناحیه دانست. مسلمانان پس از گشودن برشلونه، دربلادفرنگ پیش رفتند (همو، 1/ 234). سپس تیره‌هایی عرب تُجیب (کنده) در برشلونه سکنى گزیدند (ﻧﻜ : ابن‌حزم، 430؛ مونس، فجر...، 371) و این شهر به‌صورت پایگاهی برای جهاد در آن سوی جبال البرتات (پیرنه) درآمد (ﻧﻜ : مقری، 1/ 234-235؛ مونس، همان، 246).
برشلونه از زمان حکومت سلیمان بن یقظان کلبی وضعی ناآرام داشت. وی در 157ق/ 774م با همدستی حسین بن بحیى انصاری، والی سرقسطه برضد امیراموی، عبدالرحمان داخل، قیام کرد و در نبرد 158ق لشکر قرطبه را شکست داد و پس از آن در 160ق/ 777م شارلمانی (قارله)، پادشاه فرنگان را به جنگ با دولت اندلس فراخواند و حتى وعده داد که برشلونه یا سرقسطه را تسلیم او کند. اما به سبب اختلاف میان سلیمان و حسین، و مقاومت سپاه سرقسطه در برابر لشکر شارلمانی، این اقدام بی‌نتیجه ماند (اخبار...، 102-103؛ ابن‌اثیر، 6/ 14؛ مقری، 3/ 48؛ عنان، دولة...، 1(1)/ 168-170، 174-175). در 172ق/ 788م به هنگامی که هشام بن عبدالرحمان اموی (ﺣﻜ 172-180ق/ 788-796م) سرگرم جنگ با برادرانش سلیمان و عبدالله بود، مطروح بن سلیمان بن یقظان در برشلونه شورش کرد و به کمک یاران خود بر سرقسطه و وشقه دست انداخت و کارش بالاگرفت (ابن‌اثیر، 6/ 118). لشکر سرقسطه در 175ق/ 791م سرقسطه را گرفت و به شورش مطروح پایان داد (همو، 6/ 123). در نتیجۀ وضع آشوب‌زدۀ این منطقه و همچنین دل‌مشغولی امیر جدید، حکم بن هشام (ﺣﻜ 180-206ق) به فرونشاندن شورش دو عّم خود، سلیمان و عبدالله، فرنگان فرصت را غنیمت شمرده، سپاهیان خود را به سمت جنوب گسیل داشتند. در 185ق/ 801م شارلمانی لشکری عظیم به سرداری پسرش لوئی، امیرآکیتن برای فتح برشلونه فرستاد. سعدون رعینی، والی برشلونه، با جدیت در برابر محاصرۀ فرنگان ایستاد؛ اما پس از 7ماه این شهر به تصرف دشمن درآمد و فرنگان مرزداران خود را در آنجا مستقر ساختند (همو، 6/ 149، 169؛ مقری، 1/ 339؛ عنان، همان، 1(1)/ 235-236).
بدین‌گونه، مسلمانان پس از نزدیک به یک قرن استیلا بر برشلونه، استوارترین پایگاه خود را در اقصای اسپانیا از دست دادند. از آن زمان برشلونه به جای جرنده (خرونای امروزی)، پایتخت ناحیۀ مرزی امپراتوری فرانکها با اسپانیا (ثغرقوطی= گوتی) در دامنۀ جبال پیرنه گردید. فرنگام حکم این ناحیه را از کنتهایی که اصل گوتی یا فرنگ داشتند، برمی‌گزیدند. بعداً همین حکام دعوی استقلال کردند و آن ناحیه امارتی مسیحی به نام کاتالونیا شد (همانجا). ازاین‌رو، منابع اسلامی این ناحیه را خارج از حدود اندلس (= اسپانیای اسلامی) به‌شمار آورده، و از برشلونه به عنوان پایتخت آن ومقر برشلونی، پادشاه فرنگی کاتالونیا (کطالین/ کیطلان) یاد کرده‌اند (ابن‌سعید، همانجا؛ ابوالفدا، 183). ادریسی ناحیۀ کاتولونیا را اقلیم البرتات خوانده، و شامل شهرهای برشلونه، طرطوشه و طرکونه دانسته است (2/ 538؛ مونس، تاریخ...، 261).
از آن پس برشلونه در دست مسیحیان باقی ماند و امیران و خلیفگان قرطبه بارها به این شهر حمله کردند (مثلاً ﻧﻜ : ابن‌سعید، المغرب...، 1/ 41؛ ابن‌اثیر، 6/ 408، 7/ 57، 110). از جمله در 242ق/ 856م لشکر امیرمحمد بن‌ عبدالرحمان طی حمله به برشلونه دژ طرّاج از دورترین توابع آنجا را گشود و این ناحیه موقتاً به تصرف مسلمانان درآمد (همو، 7/ 81-82؛ ابن‌عذاری، 2/ 95-96؛ قس: عنان، همان، 1(1)294). مسلمانان از راه دریا نیز به برشلونه می‌تاختند (مثلاً ﻧﻜ : ابن حیان، چ 1979م، 368). سرانجام در تاریخ 328ق/ 940م میان حکومت قرطبه و کنت‌نشین مسیحی برشلونه صلح شد و فرستادۀ خلیفه عبدالرحمان ناصر (300-350ق) در برشلونه پیمانی را بر وفق خواسته-های او با شنییر بن‌ غنیفرید، شاه فرنگی برشلونه منعقد کرد. درپی آن بازرگانان و کشتیهای تجاری مسیحی اجارۀ تردد به سواحل و جزایر شرقی اندلس را یافتند که نتایج مثبت اقتصادی به دنبال داشت. شنییر نیز متقابلاً متعهد شد از کمک به مسیحیانی که در صلح با ناصر نبودند، خودداری کند (همان، 454-455؛ ابن‌دلایی، 81) و افزون بر این، غازیان مسلمان را در نبرد با دشمنان مشترک مسیحی یاری رساند (ابن‌حیان، همان چ، 474). پسر و جانشین وی، بُریل بن شبییر نیز با خلیفۀ اموی، حکم‌المستنصر (ﺣﻜ 350-366ق) از در دوستی درآمد و در شوال 363/ ژوئیۀ974، فرستادۀ ویژۀ خود را برای تجدید پیمان صلح به قرطبه فرستاد (همو، چ1965م، 168، 182؛ قس: عنان، همان، 1(2)/ 490).
در زمان خلیفه هشام‌المؤید (ﺣﻜ 366-399ق) مناسبات قرطیه و حکومت برشلونه باز به تیرگی گرایید. منصورمحمد بن ابی‌عامر حاجب درتابستان 367ق/ 978م به برشلونه هجوم برد(ابن‌دلایی، 75). وی بار دیگر دست به لشکرکشی گسترده‌ای زد و در 12 ذیحجۀ 374ق/ 5 مۀ 985م شرق اندلس را به سوی شمال درنوردید و به برشلونه حمله کرد. وی کتن‌بریل را شکست داد و در نیمۀ صفر 375 وارد شهر شد و آنجا را تخریب کرد و به آتش کشید. البته منصور نمی‌خواست شهر را برای همیشه نگه دارد؛ اما طبق روایات مسیحی، برشلونه تا دو سال پس از این حمله در دست مسلمانان بود و بار دیگر در 377ق/ 987م بریل آنجا را تصرف کرد (همو، 80؛ ابن‌ابار، الحلة...، 2/ 311؛ ابن خطیب، اعمال...، 99؛ عنان، همان، 1(1)543-544). بعداً عبدالملک بن ابی عامر حاجب در اولین نبرد خود در 393ق/ 1003م برخی دژهای برشلونه را گشود و مسلمانان را در آنجا ساکن ساخت (ابن عذاری، 3/ 3-4).
در زمان مرابطون، حملات به برشلونه ادامه یافت. ازجمله در 508ق/ 1114م ابن‌حاج، والی سرقسطه، و ابن‌عایشه، والی مُرسیه با فرنگان در برشلونه وارد نبردی سنگین شدند، اما این نبرد که به «وقیعة البورت» معروف است، به شکست سپاهیان مرابطی انجامید (ابن ابار، العجم، 55؛ عنان، عصر...، 1/ 74-75، 499).
در 531ق/ 1137م در نتیجۀ ازدواج رمون رنگار چهارم، شاه برشلونه، با وارٍ سلطنت ارغون (آراگون)، دو مملکت مسیحی کاتولیا (برشلونه) و آراگون متحد شدند (عنان، همان، 1/ 502). منابع عصر موحدی از این ممکلت متحد مسیحی یاد کرده‌اند که پس از به ضعف گراییدن دولت موحدون در اندلس، شهرهای شمالی و شرقی اندلس را یکی پس از دیگری ضمیمۀ قلمرو خود ساخت (ﻧﻜ : مجموع...، 247؛ مراکشی، 71-72). ابن‌خطیب پادشاهان این مملکت را نام برده است (همان، 337).

مآخذ

ابن‌ابار، محمد، الحلة السیراء، به کوشش حسین مونس، قاهره، 1985م؛ همو، العجم، مادرید، 1885م؛ ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن حزم، علی، جمهرة انساب العرب، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ ابن‌حیان، حیان، المقتبس، به کوشش عبدالرحمان علی حجی، بیروت، 1965م؛ همان، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، 1979م؛ ابن‌خطیب، محمد، اعمال‌الاعلام، به کوشش لوی پرووانسال، بیروت، 1956م؛ همو، نفاضة الجراب، به کوشش احمدمختارعبادی و عبدالعزیز اهوانی، قاهره، دارالکتاب العربی؛ ابن دلایی، احمد، ترصیع‌الاخبار، به کوشش عبدالعزیز اهوانی، مادرید، 1965م؛ ابن سعید مغربی، علی، الجغرافیا، به کوشش اسماعیل هربی، بیروت، 1970م؛ همو، المُغرب فی حلی المَغرب، به کوشش شوقی صیف، قاهره، 1953م؛ ابن‌عبدالمنعم حمیری، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1975م؛ ابن عذاری، احمد، البیان المغرب، به کوشش کولن و لوی پرووانسال، ج 2، لیدن، 1951م، ج3، بیروت، دارالثقافه؛ ابوعبیدبکری، عبدالله، المسالک الممالک، به کوشش وان لون و ا.فره، تونس، 1992م؛ ابوالفدا، تقویم‌البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، 1840م؛ اخبارمجموعة، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، 1401ق/ 1981م؛ ادریسی، محمد، نزهةالمشتاق، بیروت، 1409ق/ 1989؛ دمشقی، محمد، نخبةالدهر، به کوشش مرن، لایپزیگ، 1923م؛ زهری، محمد، الجعرافیة، به کوشش محمدحاج صادق، قاهره، مکتبةالثقافة الدینیة؛ عنان، محمدعبدالله، دولةالاسلام فی اندلس، قاهره، 1408ق/ 1988م؛ همو، عصرالمرابطین و الموحدین فی المغرب و الاندلس، قاهره، 1384ق/ 1964م؛ مجموع رسائل موحدیة، به کوشش لوی پرووانسال، رباط، 1941م؛ مراکشی، عبدالواحد، المعجب، به کوشش محمدسعید عریان و محمدعربی علمی، قاهره، 1368ق/ 1949م؛ مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1388ق/ 1968م؛ مونس، حسین، تاریخ الجغرافیة و الجغرافیین فی الاندلس، قاهره، 1986م؛ همو، فجرالاندس، قاهره، 1959م؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.