زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه

بادبادک

بادْبادَک، از اسباب‌بازیهای سنتی کودکان ایران. بادبادک ـ بازی هنوز هم در بسیاری از مناطق ایران رواج دارد. در فرهنگ و ادب فارسی بادبادک به صورتهای «کاغذباد»، «بادپرک»، «بادبرک»، «بادپر»، «بابر» و «کاغذ هوایی» آمده است (غیاث ... ، ذیل کاغذباد؛ آنندراج، ذیل واژه‌ها؛ فرهنگ ... ، 192؛ برهان ... ، ذیل بادبرک؛ پاینده، 81؛ شاملو، 1 / 192). بادبادک را «مرغ کاغذی» نیز گفته‌اند (ثروت، 83). 
بادبادک‌بازی از بازیهای رایج در میان کودکان و نوجوانان است. ویلم فلور ضمن اشاره به رواج این بازی در دورۀ صفویه گفته است که قدمت این بازی به قرن 2ق / 8 م بازمی‌گردد (ص 11-12). در منابع ادبی نیز به بادبادک به صورت «کاغذ باد» اشاره شده است، مثلاً در دیوان صائب تبریزی آمده است: به صد امید دل دادم به دست او، ندانستم / که مصحف را ز شوخی طفل کاغذبـاد می‌سازد؛ و یا: به یک دو جلوه زمین‌گیر گشت کاغذ ـ باد / به هیچ‌جا نرسد هر که می‌پرانندش؛ همچنین می‌گوید: چه داند آن ستمگر قدر دلهای پریشان را؟ / که سازد طفل بازیگوش کاغذباد قرآن را (ص 14، 493، 570، 633). 
بادبادک چهارچوبی سبک دارد و پوششی نازک از جنس کاغذ یا جز آن بر آن قرار می‌گیرد؛ سپس دنباله‌هایی به آن متصل می‌شود. بادبادک را به نخی می‌بندند و در مسیر باد در هوا پرواز می‌دهند (داعی‌الاسلام، 535؛ معین، 1 / 367؛ لغت‌نامه ... ). 
بادبادک را معمولاً با کاغذ رنگی، پارچۀ نازک نخی یا نایلونی می‌سازند و برای مقاوم‌سازی آن در برابر فشار باد نیز به دو یا چند قطعه از جنس چوب، نی، آلومینیوم یا پلاستیک نیاز است. همچنین نخ نازک و محکم، فانوس و شمع روشن نیز از وسایل تکمیلی آن به شمار می‌آیند (شاملو، 1 / 192؛ پدرام، 32؛ محمدی، 113؛ فرهنگنامه ... ، 6 / 23). 
طرح اولیۀ ساخت بادبادک در بیشتر استانهای ایران شبیه یکدیگر است: نخست کاغذ را به صورت مربع یا لوزی برش داده، سپس دو عدد چوب یا نی سبک و نازک که انعطاف‌پذیر باشد، به اندازۀ 40 و 50 سانتی‌متر بر یکدیگر سوار می‌شود، یعنی چوب 50 سانتی‌متری را به صورت قطاعی از دایره درآورده، از دوسر وسط با نخ نازک و محکمی به چوب 40 سانتی‌متری می‌بندند، به گونه‌ای که از قسمت جلو 5 سانتی‌متر چوب 40 سانتی‌متری از وسط چوب قوس‌دار بیرون می‌ماند. وسط و نوک چوب را به کاغذ محکم می‌چسبانند. از یک نقطۀ وسط بادبادک، نخ درازی را می‌بندند که رأس 2 و 4 بادبادک، گوش آن به حساب می‌آید و به وسیلۀ 8 تا 10 حلقۀ کاغذی برای آن گوشواره وصل می‌کنند (محمدی، 113-114). معمولاً برای بادبادکهایی که به صورت تخت هستند، دُم یا دنباله می‌گذارند. دنبالۀ بادبادک قسمت زیرین بادبادک را سنگین می‌کند و نمی‌گذارد سر بادبادک پایین بیاید، یا به اصطلاح «کلّه کند»، و رشته‌ها یا گوشواره‌ها نیز مانع کج شدن آن می‌شود، به طوری که وقتی باد بر سطح زیرین بادبادک فشار وارد می‌کند و در ضمن به لبه‌های بادبادک می‌خورد، مقداری از هوای قسمت فوقانی بادبادک را جابه‌جا می‌کند؛ در نتیجه یک خلأ نسبی در آن به وجود می‌آید، ولی فشار هوا بر سطح تحتانی بادبادک خیلی زیادتر از فشار هوا بر سطح فوقانی است و همین موجب می‌شود که بادبادک در هوا بماند (موریس پارکر، 4 / 301). اسکلت یا چهارچوب بادبادک نیز مانع مچاله شدن آن در برابر باد می‌شود (باغچه‌بان، 21). 
بادبادک بازی از سرگرمیهای کودکان تقریباً میان 10 تا 12 ساله است که معمولاً در ایام بهار و تابستان در روزهای تعطیل بازی می‌کنند (جناب، 268). از چند دهۀ پیش تاکنون بادبادک بازی میان کودکان تهران و شهرهای مختلف ایران رواج داشته است. هرچند امروزه کمتر مورد استقبال کودکان و نوجوانان قرار می‌گیرد، اما در چند سال اخیر شهرداریهای شهرهای بزرگ همچون تهران و اصفهان در روز خاصی به برپایی مسابقات بادبادک‌بازی اقدام کرده‌اند. 
در تهـران ساخت بـادبادک مـانند استانهای دیگر ایران بوده ـ است، اما ملحقاتی که برای بادبادک‌بازی وجود داشت، در هر مکانی متفاوت بوده است. مثلاً کودکان تهرانی به نخ بادبادک چند «قاصد» وصل می‌کردند. قاصدها عبارت بودند از چند تکه کاغذ سفید کوچک به ابعاد 10×10 سانتی‌متر. این کاغذها روی هم قرار می‌گرفت و در وسطشان سوراخی ایجاد می‌شد؛ سپس سر نخی را که آزاد بود، داخل سوراخها می‌کردند. وقتی باد می‌وزید کاغذها به طرف بالا یعنی به سمت سر بادبادک حرکت می‌کردند. معمولاً بادبادک‌بازی در روز انجام می‌شد تا کاغذهای سفید یا قاصدها دیده شوند. در هنگام غروب نیز از «فانوس» برای بازی استفاده می‌کردند. برای ساخت فانوس دو قطعه مقوا به شکل دایره و یک تکه کاغذ نازک به رنگ روشن را به یکدیگر وصل می‌کردند تا شکلی شبیه قوطی درست شود. در قسمت مقوایی که طرف بالا ست، سوراخی ایجاد می‌شود که وقتی شمع روشن را داخل قوطی گذاشتند، هوا بتواند در آن جریان پیدا کند. سپس سر نخ را که آزاد است، از سوراخ بالایی قوطی رد می‌کنند و چون هوای داخل قوطی بر اثر روشن شدن شمع گرم می‌شود و هوای گرم بالا می‌رود، با وزش باد قوطی کم‌کم به طرف بالا و به سمت سر بادبادک حرکت می‌کند تا به بادبادک برسد؛ اما اگر بادبادک با شمع برخورد کند، آتش می‌گیرد و سقوط می‌کند. 
گاه کودکان در مسابقه‌ای بادبادکهای رقبای خود را شکار می‌کردند. کودکان این کار را به‌وسیلۀ یک قطعه نخ به اندازۀ 60 یا 50 سانتی‌متر به همراه دو سنگ که به دو سر نخ وصل می‌کردند و به آن «قلاب‌سنگ» می‌گفتند، انجام می‌دادند؛ به این صورت که قلاب‌سنگ را به سمت بادبادک رقیب در آسمان پرتاب می‌کردند، به نحوی که بتواند به نخ بادبادک گیر کند و بر اثر سنگینی دو سنگ، نخ پاره شود. بادبادک وقتی به زمین افتاد، فرد شکارچی آن را با خود به غنیمت می‌برد (هوش‌ور، بش‍‌ ). 
کودکان بیرجند در زمان وزش باد «کاغذ باد» درست می‌کنند که دو گونه است: «کاقَز بادِ سیخی» و «کاقز بادنیی». برای ساخت کاغذ باد سیخی از سیخهای باریک استفاده می‌کنند و با گذراندن 6 سیخ (3 تا افقی و 3 تا عمودی) از یک قطعه کاغذ 25×20 سانتی‌متری کاغذ را راست و صاف نگه می‌داشتند و به وسط ضلع تحتانی آن یک «دُمباله» و به میان ضلع شمالی آن به گونه‌ای خاص یک نخ بسیار بلند محکم می‌بستند و آن را هوا می‌کردند و به اصطلاح «به باد» (وبّاد) می‌دادند. در کاغذ بادنیی به جای «سیخ» بریده‌های «نی» را روی یک ورق بزرگ کاغذ می‌چسباندند و «نی»ها را انحنا داده، و با نخ می‌بستند و به این نخها کاغذهایی به شکل دندان‌موشی می‌چسباندند که در هوا بر اثر وزش باد صدا کند. این کاغذها را «قرقره» می‌نامیدند. دنبالۀ این نوع از نوع سیخی بلندتر و نخهای آن تابیده‌تر و محکم‌تر بود. شکل این «کاغذباد» مانند نیم‌استوانه‌ای بود که از طول، بریده شده باشد. گاهی یک کیسۀ پر خاکه‌زغال کوبیدۀ نرم به آخر «دنباله» می‌بستند و یک «خُلِ» (قطعه / تکّه) آتش در میان آن می‌گذاشتند. در هوا بر اثر وزش باد آتش به خاکۀ زغالها سرایت می‌کرد و آنها را روشن و پخش می‌نمود و بدین ترتیب نوعی «آتش‌افروزی» یا «آتش‌بازی» به وجود می‌آمد. این ذرات آتش نرسیده به زمین خاموش و خاکستر می‌شد (رضایی، 557- 558). 
علی جناب نیز شرح مفصلی از ساخت بادبادک و هوا کردن آن در چند دهه پیش در اصفهان ارائه کرده است: کودکان اصفهان هنگام وزش باد «مُر کاغذی» (مرغ کاغذی یا ملاکاغذی) می‌سازند و آن، چنان است که چند ورق کاغذ اعلا و الوان را با سریشم و نی حصیر و پیزر شبیه یک «نأنی» (گهوارۀ) بزرگ درست کرده، و در بالا و پایین آن از هر طرف 3 بند به شکل مثلث با ریسمان محکم بسته و در مثلث زیرین چندین متر ریسمان را به عنوان دنباله می‌آویزند و لابه‌لای آن ترقّه‌های فتیله‌ای نصب و به هم وصل می‌کنند و سر دیگرش را به ریسمانی محکم و متصل می‌کنند. نیز در شب فانوس کاغذی کوچکی به حلقه بسته در ریسمان مرغ کاغذی می‌گذاشتند و از عقب آن پارچۀ نازک ابریشمی در ریسمان می‌کردند. پارچه بر اثر باد رو به جلو می‌رفت و فانوس را می‌راند. معمولاً کودکان اصفهانی وقتی از فانوس استفاده می‌کردند که می‌خواستند آتش‌بازی شود و بادبادک صعود کند. بدین‌منظور سر فتیله را آتش می‌زدند و اندک اندک این فتیله به ترقه‌ها می‌رسید و انفجار رخ می‌داد و صداهای بلند و آتش‌فشانی راه می‌انداخت (ص 330). 
گاه بازیکنان با هم مسابقه می‌دادند و هر که بادبادک خود را بالاتر می‌فرستاد، برنده بود و یا اگر کسی بادبادک کسی را به زمین می‌انداخت، برنده خوانده می‌شد (قزل ایاغ، 735). کودکان در هنگام وزش باد به پشت بامهای خانه می‌رفتند و به بادبادک‌بازی می‌پرداختند (برای نمونه، نک‍ : هاشم‌نیا، 85؛ همایونی، 516؛ قرنجیک، 102). 
به‌طورکلی رایج‌ترین بادبادکها به بادبادک تخت، کمانی، جعبه‌ای و دلتایی و انعطاف‌پذیر معروف‌اند. تفاوت هریک در دنباله و نحوۀ دوخت آنها ست به گونه‌ای که بادبادک تخت دارای دنبالۀ بلندی از رشته‌های کاغذ با پارچه است. بادبادک کمانی به علت داشتن انحنایی در آن نیازی به دنباله ندارد، زیرا عامل انحنا باعث می‌شود باد در آن پیچیده، و از «کله کردنش» جلوگیری کند. بادبادک جعبه‌ای به صورت جعبه‌های مثلث، مربع یا مستطیل‌شکل هستند؛ بادبادک دلتایی سه‌گوشه، و دارای پره‌ای است که به صورت عمودی به بدنه وصل شده است. بادبادک انعطاف‌پذیر هم از چند قطعه تشکیل شده و این قطعه‌ها به گونه‌ای به هم چسبانده یا دوخته می‌شوند که در باد به شکل معینی درآیند. نوعی از این بادبادک مانند چتر نجات از پارچه ساخته می‌شود و بندهای پرواز آن را به دماغه‌ها وصل می‌کنند ( فرهنگنامه، 6 / 24). 
بادبادک‌بازی افزون بر ایران، در برخی از نقاط حوزۀ فرهنگی ایران نیز رواج دارد و کودکان افغانستان و پاکستان نیز از دیرباز بادبادک‌بازی می‌کرده‌اند. کودکان پاکستانی در زمان جشن بسنت (شهریارنقوی، 95؛ فیروزالدین، 204) و مسابقۀ پتنگ (شهریارنقوی، 131) اجرا می‌کردند. هنر بادبادک‌سازی را که در پاکستان خود یک نوع سرمایه‌گذاری و بازارگرمی است، «پتنگ بنانی والا» و «پتنگ ارانی والا» می‌نامند و به قهرمان بادبادک‌بازی جایزه و انعام می‌دهند (تسبیحی، 43). در کابل کودکان در جشن گل سرخ با مزین کردن کاغذهای رنگی به اشکال گوناگون به مسابقۀ «گدی پران بازی» اقدام می‌کنند. در مسابقۀ بادبادک‌بازی، کودکان به چند گروه تقسیم می‌شوند، هر گروه برای خود یک فرد باتجربه و با مهارت را به عنوان «گدی پران‌باز» انتخاب می‌کند. گدی‌پران‌باز باید با گروه رقیب مسابقه دهد و بتواند «گدی» رقیب را پاره یا از میدان خارج کند. شایان ذکر است که بر روی برخی از این گدیها قبل از پرواز عیدانه‌هایی می‌نویسند تا به منزل دوستان و یا هر آنکه بخواهند بفرستند (پدرام، 32-33). کودکان هند نیز در ماه فوریه (روز بسنت) به ساخت بادبادک جنگی می‌پردازند و از گرده شیشه برای اجرای مسابقه روی بادبادک استفاده می‌کنند تا بتوانند بر رقیب پیروز شوند (گودوین، 102؛ «تاریخچه ... »، بش‍‌ ). 


نام بازی در برخی گویشهای ایرانی

مآخذ

آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1336ش؛ اکبری شالچی، امیرحسین، فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، تهران، 1370ش؛ باغچه‌بان، ثمین، نوروزها و بادبادکها، تهران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان؛ برهان قاطع؛ بهروزی، علی‌نقی، واژه‌ها و مثلهای شیرازی و کازرونی، شیراز، 1348ش؛ پاینده لنگرودی، محمود، فرهنگ گیل و دیلم، تهران، 1366ش؛ پدرام، لطیف، «جشن گل سرخ در افغانستان»، آشنا، تهران، 1371ش، س 1، شم‍ 4؛ «تاریخچۀ روز بسنت»، ضمیمۀ هفتگی روزنامۀ جنگ، حیدرآباد، 1385ش؛ تسبیحی، محمدحسین، «نوروز»، دانش، اسلام‌آباد، 1374ش، شم‍ 43؛ ثروت، منصور و رضا انزابی‌نژاد، فرهنگ لغات عامیانه و معاصر، تهران، 1377ش؛ جناب، علی، فرهنگ مردم اصفهان، به کوشش رضوان پورعصار، اصفهان، 1385ش؛ حسینی موسى، زهرا، فرهنگ واژگان و کنایات شهربابک، کرمان، 1384ش؛ حصوری، علی، گزارش گویشهای لُری، تهران، 1342ش؛ حمیدی، جعفر، فرهنگ‌نامۀ بوشهر، تهران، 1380ش؛ داعی‌الاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1362ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381ش؛ ستوده، منوچهر، فرهنگ سمنانی، تهران، 1342ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1377ش، حرف ب؛ شریعتی، علی‌اکبر، بازیهای سنتی کودکان و نوجوانان در استان یزد، یزد، 1380ش؛ شهریار نقوی، حیدر، فرهنگ اردو ـ فارسی، پاکستان، 1370ش؛ صائب تبریزی، دیوان، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، 1373ش؛ غیاث‌اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، به کوشش منصور ثروت، تهران، 1375ش؛ فرهنگ رشیدی، عبدالرشید تتوی، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1337ش، فرهنگنامۀ کودکان و نوجوانان، تهران، 1382ش؛ فیروزالدین، فیروزاللغات، لاهور، بی‌تا؛ قرنجیک، زلیخا، مردم‌نگاری بازیهای محلی استان ایلام، تهران، 1374ش؛ قزل ایاغ، ثریا، راهنمای بازیهای ایران، تهران، 1379ش؛ گروسین، هادی، واژه‌نامۀ همدانی، تهران، 1384ش؛ گودوین، ویلیام، هندوستان، ترجمۀ فاطمه شاداب، تهران، 1383ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ محمدی، مهین و حسن کامرانی، ائل لر، اویون لار، اردبیل، 1384ش؛ معین، محمد، فرهنگ، تهران، 1382ش؛ مکری، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1333ش؛ موریس پارکر، برتا، فرهنگنامه، به کوشش رضا اقصى، تهران، 1346ش؛ نیر، حسین، فرهنگ واژه‌ها و اصطلاحات رایج در شیراز، تهران، 1370ش؛ واژه‌نامۀ بزرگ تبری، تهران، 1377ش؛ هاشم‌نیا، محمود و ملوک ملک‌محمدی، فرهنگ مردم گروس، بیجار، 1380ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371ش؛ هوش‌ور، زردشت، نسخۀ دست‌نویس مصاحبه، تهران، 1387ش؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.