بابل
بابُل، شهرستان و شهری در استان مازندران.
شهرستان بابل
این شهرستان از شمال به بابلسر، از جنوب به فیروزکوه، از خاور به قائمشهر و سوادکوه و از باختر به آمل محدود میگردد (سرشماری...، چهل وچهار). شهرستان بابل شامل 6 بخش مرکزی، گناب، بابلکنار، لالهآباد، بندپی شرقی و بندپی غربی، و 13 دهستان و همچنین 6 شهر به نامهای بابل، امیرکلا، مرزیکلا، زرگرمحله، گلوگاه و خوشرودپی است (سازمان تقسیمات...، 55). در سرشماری آبان 1375 جمعیت این شهرستان 068‘421 نفر بود که 66/ 42٪ در نقاط شهری و 34/ 57٪ در مناطق روستایی سکنى داشتهاند (سرشماری، شانزده).
شهرستان بابل از دو منطقۀ جلگهای در شمال، و کوهستانی در جنوب تشکیل شدهاست. ارتفاعات آن که از رشتهکوههای البرز بهشمار میآید، اینهاست؛ لَس (392‘3 متر) و نارگلی (282‘3 متر) (فرهنگ...، 66). بابل با آب و هوای معتدل و مرطوب و بارندگی بسیار دارای رودهای بزرگ و کوچکی است که از البرز سرچشمه میگیرند. بابل رود مهمترین و بزرگترین رودخانۀ این شهرستان است. بیشتر رودهای بزرگ و کوچک این شهرستان مانند سجاد رود، بز رود و کلا رود به این رودخانه میپیوندند (ﻧﻜ : صالح، 95-100). شرایط مساعد جغرافیایی از قبیل آب فراوان و خاک حاصلخیز، موجب شده است که شهرستان بابل، مانند بیشتر نقاط مازندران از وضع اقتصادی خوب ــ بهویژه در زمینۀ کشاورزی ــ برخوردار باشند. در حدود90٪ اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. فرآوردههای عمدۀ کشاورزی آنجا شامل برنج، گندم، پنبه، مرکبات و دانههای روغنی است. دامداری نیز ازجمله فعالیتهای اهالی، بهویژه در مناطق روستایی، به شمار میرود (فرهنگ، همانجا).
بیشتر آثار تاریخی بر جای مانده در شهرستان بابل متعلق به سدۀ 9ق (دوران مرعشیان) و پس از آن است که از آن جملهاند: 1. مقبرۀ شیخ درویش فخرالدین ـ از بزرگان خاندان مرعشی ـ که در کنار بابل رود و بر سر راه آمل به بابل واقع شده است؛ 2. بقعۀ سلطان محمد طاهر، فرزند امام موسی کاظم(ع)، در 4 کیلومتری بابل به قائمشهر؛ 3. بقعۀ امامزاده قاسم، مشهور به بقعۀ آستانه، که بنای آن متعلق به اواخر سدۀ 9ق است (مشکٰوتی، 181-182)؛ 4. پل محمد حسن خان، بر روی بابل رود که توسط محمد خان قاجار، پدر محمد خان در سدۀ 12ق ساخته شده است (حسینزاده، «سابقه...»، 76).
شهر بابل
این شهر در°52 و ´44 طول شرقی و °36 و ´34 عرض شمالی واقع است، بنا بر سرشماری آبان 1375، شهر بابل دارای 260‘156 نفر جمیت بوده است (مفخم، 49؛ سرشماری...، چهلودو). این شهر در حکم مرکزی برای روستائیان نواحی مجاور است و به این سبب مشاغل جنبی و فعالیتهای تجاری در سطح ناحیه در آنجا گرد در آمده است. شهر بابل از نظر سیاسی، نظامی و صنعتی هیچگاه اهمیت خاصی نداشته است و اگر راه ارتباطی مازندران از این ناحیه گذر نمیکرد، هرگز به وسعت و اهمیت امروز نمیبود (نیاکی، 246-247).
پیشینۀ تاریخی
آثار و اشیاء باستانی که در کاوشهای صورت گرفته در تپههای باستانی پیرامون بابل به دست آمده است، سابقۀ زیستگاهی منطقه را به هزارۀ 1قم میرساند (ﻧﻜ : همو، 247-248). در دورۀ اسلامی نخستینبار مؤلفان سدۀ 3ق از این شهر با نام «مامطیر» نام بردهاند (ﻧﻜ : ابن رسته، 149؛ ابنفقیه، 304). ابناسفندیار در تاریخ طبرستان (1/ 73)، این نام را به کلامی از امام حسن(ع) منسوب میدارد و در این باره میگوید: «چون امام حسن(ع) به مامطیر رسید...، آن موضوع به چشم امام حسن(ع) دلگشا و نزه آمد، آبگیرها و مرغان و شکوفهها در ارتفاع بقعه و نزدیک ساحل دریا دید، گفت: بُقْعَةٌ طَیبَةٌ ماءٌ و طَیرٌ». این گفته جای بسی تأمل دارد، زیرا چنین روایتی از امام حسن(ع)، در هیچ یک از آثار پیش از ابناسفندیار دیده نمیشود. عدهای از مورخان ازجمله طبری (4/ 153) و ابنقتیبه (ص 568)، اشاره به حضور امام حسن(ع) در میان سپاه عرب، در فتح طبرستان نکردهاند و برخی از مورخان مانند اولیاءالله آملی (ص 45-48) صریحاً حضور امام را در فتح طبرستان نفی نمودهاند، آن عده مورخان هم که عقیده به شرکت امام حسن(ع) در فتح طبرستان دارند، اشارهای به آمدن آن حضرت به درون مازندران تا نواحی مامطیر و آمل نکردهاند و تنها به آن اشاره دارندکه فرمانده سپاه عرب با اسپهبد طبرستان پیمان صلح بست (ﻧﻜ : ابنفقیه، 570؛ بلاذری، 467-468؛ مقدسی، 5/ 198). بههرحال حتی اگر بر این باور باشیم که امام حسن(ع) به هنگام فتح طبرستان در سپاه عرب حضور داشته و وارد طبرستان و مامطیر شده باشد، هیچ رابطهای میان جملۀ مذکور و نام مامطیر وجود ندارد که چگونه «ماء و طیر» به مامطیر بدل شده است؟ (حسینزاده، شهر بابل، 11). نزدیک به نام مامطیر دیهی درطبرستان به نام «مانهیر» بوده است (ﻧﻜ : ابناسفندیار، 1/ 61).
نخستینباری که از مامطیر در یک واقعۀ تاریخی نام برده شده، هنگام قیام حسن بن زید علوی (داعی کبیر) بر ضد حکمران عرب طبرستان در 250ق است (ﻧﻜ : همو، 1/ 230-231). در سدۀ 3ق مامطیر شهرکی بیش نبوده، و ابن رسته (همانجا) آنجا را در زمرۀ آبادیهای کورۀ آمل آورده است. ابن فقیه از مسجد و منبر آن و کثرث آبادیهای میان مامطیر و آمل یاد کرده است (ص 567). در حدود العالم از مامطیر به عنوان شهرکی با آبهای روان نام برده شده که رودخانۀ «باوُل» از میان آن میگذشته، و در آنجا نوعی حصیر بافته میشده است که در تابستانها از آن استفاده میکردهاند (ص 49، 145). مامطیر تا بیش از دورۀ مغولان از شهرهای متوسط طبرستان بود و در آثار مؤلفان این دوره، از آن به عنوان «شهرک» یاد شده است (سمعانی، 5/ 180؛ یاقوت، 4/ 398؛ نیز ﻧﻜ : مرعشی، 188).
تا حدود سال 750ق، نام این شهر همهجا در کتابهای تاریخی و جغرافیایی، مامطیر و تابع حکومت طبرستان آمده است (حسینزاده، «سابقه»، 72). در 763ق، سادات مرعشی بر سراسر طبرستان دست یافتند و سید قوامالدین (میر بزرگ) ـ بزرگ و بنیانگذار سلسلۀ سادات مرعشی ــ طبرستان را میان فرزندان خویش تقسیم نمود؛ او خود را در آمل با فرزندش رضیالدین که فرمانروای آنجا بود، زندگی میکرد، اما پس از مدتی از فرزندش رنجید و به مامطیر (بارفروش ده) آمد. حضور سید قوامالدین در این محل باعث گرد آمدن پیروان او در آنجا شد و با آمدورفت دراویش و پیروان وی کسب و کار در این محل رونق گرفت و باعث توسعۀ شهر شد (خواندمیر، 3/ 341؛ نیز ﻧﻜ : نیاکی، 38) و پس از آن در کتابهای تاریخی از مامطیر با نام «بارفروش ده» یاد شده است (همو، 43). سادات مرعشی تا 1006ق (بجز مدت محدودی از 794 تا 805ق در زمان تیمور). همچنان بر آن حکومت داشتند، تا این که شاه عباس اول صفوی در این سال به حیات سیاسی حکومتهای محلی مازندران پایان داد (حسین زاده، همان، 73).
شاه عباس از لحاظ سیاسی و اقتصادی و هم بدان سبب که مادرش از سادات مرعشی بود، دلبستگی خاصی به عمران و آبادانی مازندران داشت، بارفروش ده نیز از توجهات شاه عباس نسبت به مازندران بیبهره نماند، به فرمان او خیابانهای این شهر، فراخ و سنگفرش شد و بر شمار دکانهای بازار افزوده گردید (برزگر، 2(1)/ 40-41)؛ همچنین در میان مردابی که نزدیک شهر قرار داشت، جزیرهای شد و در آن جزیره، قصری موسوم به «بحرارم» بنا گردید و از این جزیره تا شهر پلی تعبیه شد که 29 پایه از آجر و آهک داشت (اعتمادالسلطنه، مرآة...، 1/ 257)، این بنا تا روزگار ناصرالدین شاه پا بر جا بود و در دومین سفر وی به مازندران در 1292ق مرمت شد (همو، المآثر...، 76). تا آنکه سرانجام در 1310ش، در دوران رضاشاه این دریاچه که به باتلاق تبدیل شده بود، خشک شد و آن جزیره نیز هموار گردید (صالح، 77).
در دورۀ صفویه بارفروش ده توسعه یافت و در اواخر این دوره نام آن به بارفروش تغییر یافت. در کتابهای دورۀ زندیه همهجا نام این شهر «بارفروش» آمده است (ﻧﻜ : ابوالحسن مستوفی، 313؛ موسوی، 171، 173). در دورۀ قاجار به سبب گسترش تجارت میان ایران و روسیه، بارفروش به لحاظ آنکه از نظر مسافت نزدیکترین راه میان دریای خزر و تهران بود، توسعه یافت (کرزن، 82). به یکی از مراکز عمدۀ بازرگانی در مازندران تبدیل شد (مرگان، 1/ 220). کالاهای روسی به وسیلۀ کشتی به بندر مشهد سر (بابلسر کنونی) حمل، و از آنجا به بارفروش آورده میشد (کیهان، 2/ 288). جمعیت بارفروش و دهات پیرامون آن، در دوران ناصرالدین شاه، حدود 60 هزارنفر بوده (اعتمادالسلطنه، مرآة، همانجا). و بزرگترین شهر مازندران بهشمار میرفته است (بارتولد، 243). بارفروش در دورۀ قاجار دارای 25 محله، 6 مدرسه، 4 کاروانسرا، 14 حمام و 14 مسجد بوده، همچنین در این شهر یک محلۀ یهودی نشین با 85 خانه، و 2 کنسیه و 1 مدرسه که در آن زبان عبری تدریس میشده، وجود داشته است (مکنزی، 83).
از رویدادهای مهم بارفروش در دورۀ قاجار ازدحام پیروان علی محمد باب، به سرکردگی ملا حسین بشرویهای در این شهر است که منجر به واقعۀ بقعۀ طبرسی گردید، در 1264ق در فاصلۀ زمانی درگذشت و محمدشاه قاجار و بر تخت نشستن ناصرالدین شاه، جماعت بابی از این دورۀ فترت که کحشور در بیثباتی بهسر میبرد، استفاده کرده، برفعالیتهای خود افزودند، ملا حسین که این زمان در شاهرود به سر میبرد، با استفاده از غیبت حاکم مازندران و نفوذ حاجی محمد علی، از علمای بارفروش که به تازگی بابی شده بود، به بارفروش آمده، در خارجشهر، حوالی «بحرارم» مستقر گردید؛ اما با مخالفت علمای شیعه، و او و همراهانش نتوانستند در شهر بمانند و به مزار شیخ طبرسی رفتند و آنجا را به صورت قلعهای مستحکم در آوردند و چندماهی در آنجا با نیروهای دولتی جنگیدند (هدایت، 10/ 430-435).
ناصرالدین شاه در دوران سلطنت خود دو بار به بارفروش سفر کرد: یک بار در 1282ق و بار دوم در 1296ق. وی در سفر اول برای عمران و آبادی آنجا فرمانهایی صادر کرد (اعتمادالسلطنه، همان، 1/ 264-265). در زمان پادشاهی مظفرالدین شاه، روابط تجاری بارفروش با مراکز روسیه گسترش بسیار یافت و افزایش درآمد آنجا گردید (نیاکی، 99-100). در دورۀ رضاشاه، ساخت و سازهایی به سبک جدید در بارفروش صورت گرفت و چهرۀ شهر تغییر کرد و در 1310ش نام این شهر از بارفروش به بابل تغییر یافت (ﻧﻜ : صالح، 76-78).
مآخذ
ابن اسفندیار، محمد، تاریخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1320ش؛ ابنرسته، احمد، الاعلاق النفسیة، به کوشش دخویه، لیدن، 1891م، ابنفقیه، احمد، البلدان، به کوشش یوسف هادی، بیروت، 1416ق/ 1996م؛ ابنقتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1960م؛ ابوالحسن مستوفی، گلشن مراد، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1369ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، المآثر و الآثر، تهران، 1306-1307ق؛ همو، مرآةالبلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1367ش؛ اولیاء الله آملی، محمد، تاریخ رویان، به کوشش منوچهرستوده، تهران، 1348ش؛ بارتولد و.، تذکرۀ جغرافیایی تاریخی ایران، ترجمۀ حمزه سردادور، تهران، 1358ش؛ برزگر، اردشیر، تاریخ تبرستان پس از اسلام، تهران، 1334ش؛ بلاذری، احمد، فتوحالبلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع، بیروت، 1407ش/ 1987م؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ حسینزاده، پروراندخت، «سابقۀ تاریخی و اوضاع اقتصادی شهر بابل»، کاوش، تهران، 1343ش، س2، ﺷﻤ 3؛ همو، شهربابل (متن کامل سخنرانی)، تهران، 1343ش؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1362ش؛ سازمان تقسیمات کشوری جمهوری ایران، وزارت کشور، تهران، 1379ش؛ سرشماری عمومی نفوس و مسکن (1375ش)، نتایج تفصیلی، شهرستان بابل، مرکز آمار ایران، تهران 1376ش؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالله عمر باوردی، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ صالح طبری، صمد، بابل سرزمین طلای سبز، تهران، 1378ش؛ طبری، تاریخ؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور (ساری)، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، 1370ش، ج28؛ کرزن، حرج، ایران و قضیۀ ایران، ترجمۀ وحید مازندرانی، تهران، 1349ش؛ کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311ش؛ مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به کوشش عباس شایان، تهران، 1333ش؛ مرگان، ژاک، ایران، مطالعات جغرافیایی، ترجمۀ کاظم ودیعی، تبریز، 1338ش؛ مشکوتی، نصرت الله، فهرست بناهای تاریخی ایران و اماکن باستانی ایران، تهران، 1349ش؛ مفخم پایان، لطف الله، فرهنگ آبادیهای ایران، تهران، 1339ش؛ مقدسی، مطهرء، البدء و التاریخ، پاریس، 1899م؛ مکنزی، چارلز فرانسیس، سفرنامۀ شمال، ترجمۀ منصوره اتحادیه ، تهران، 1359ش؛ موسوی اصفهانی، محمد صادق، تاریخ گیتی گشا، تهران، 1363ش؛ نیاکی، جعفر، بابل (شهر زیبای مازندران)، به کوشش پوراندخت حسین زاده، تهران، 1379ش؛ هدایت، رضا قلی، ملحقات روضة الصفاء، تهران، 1339ش؛ یاقوت، بلدان.