ایهام
ایهام، در لغت به معنی به گمان افكندن و به پندار و شك درانداختن، و در دانش بدیع یكی از صنایع معنوی و بخشی مهم از بدیع معنوی.
بخش یكم ـ تعریف
1. مقدمه
مراد از ایهام آن است كه لفظی با بیش از یك معنا را در نظم و نثر به كار برند كه برخی از معانی آن نزدیك به ذهن، و برخی دور از ذهن باشد (بابرتی، 628؛ كاشفی، 109-110؛ لودی، 112)، مثلِ «استوا» در آیۀ «اَلرَّحْمٰنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوى» (طه/ 20/ 5) كه به دو معناست: یكی جلوس، دوم استیلا؛ نیز مثل كلمۀ «عهد» در این بیت حافظ (غزل 70):
دی میشد و گفتم صنما عهد به جا آر / گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست
كه دارای دو معناست: یكی روزگار، دوم پیمان؛ همچنین است كلمۀ «انسان» در این بیت (همو، غزل 192):
مردم چشمم به خون آغشته شد / در كجا این ظلم با انسان كنند
كه آن نیز دارای دو معناست: یكی آدمیزاده، دوم مردمك چشم.
دو معنا یا بیش از دو معنای واژههای ایهامآمیز یا معانی حقیقی است، یا معانی مجازی، یا یكی حقیقی، و دیگری مجازی است و گاه نیز به اشتراك است و به تواطؤ (سیوطی، 3/ 285؛ تهانوی، 2/ 1515؛ علی خان، 5/ 5؛ مازندرانی، 331)، چنانكه از دو معنی «استوا» یكی حقیقی است و دیگری مجازی؛ و معانی «عهد» هر دو حقیقی است. از آنجا كه «بیش از یك معنا» شامل دو معنا و بیشتر است، میتوان تعاریف ایهام را به دو قسم تقسیم كرد: مشهور و غیرمشهور.
الف ـ تعریف مشهور
تعریف ایهام به كاربرد لفظ دو معنایی است، مثل «استوا» در آیۀ یاد شده و «عهد» و «انسان» در ابیات مذكور. تعریف ایهام بدین صورت، تعریفی است رایج و مشهور كه در اغلب منابع عربی و فارسی ثبت و ضبط است. از جمله منابع به زبان عربی، آثاری است از خطیب قزوینی (1/ 499)، اسامة بن منقذ (ص 60)، سكاكی (ص 201)، تفتازانی ( مطول، 425)، طیبی (ص 299)، جرجانی (ص 42)، و بابرتی (همانجا)، و از جمله منابع به زبان فارسی آثاری است از رشید وطواط (ص 39)، شمس قیس رازی (ص 311)، تاج الحلاوی (ص 40)، رامی (ص 56)، مازندرانی (ص 330) و رضاقلی هدایت (ص 31-32).
ب ـ تعریف غیرمشهور
تعریف ایهام به كاربرد لفظ با دو معنا و بیش از آن تعریفی است غیرمشهور كه در برخی از منابع بلاغی به زبان عربی (بابرتی، همانجا) و فارسی (كاشفی، لودی، همانجاها) ضبط شده است، چنانكه مثلاً تعبیر «به چشم» در بیتی از حافظ (غزل 11):
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است / زان رو سپرده اند به مستی زمام ما
كه دارای 3 معنی است: 1. از دیدگاه دلبند ما مستی خوش است، یعنی معشوق ما مستی را میپسندد؛ 2. در چشم دلبند ما، یعنی برای چشم دلبند ما مستی خوش است، به عبارت دیگر تنها مستی چشم دلبند ما خوش است؛ 3. مستی، تنها با پیمانۀ چشمان معشوق دلبند ما خوش است (دادبه، «توازی ... »، 15-16). كاشفی ضمن تصریح بدین معنا كه لفظ ایهامآمیز بیش از دو معنا نیز میتواند داشته باشد، به طرح شواهدی میپردازد كه دارای 3 معنی و گاه دارای 7 معنای ایهامی هستند (ص 109-110).
2. ویژگیهای معانی ایهامی
از دیدگاه علمای دانش بدیع، معانی ایهامی دارای دو ویژگی است:
الف ـ قُرب و بُعد
كه مراد از آن نزدیكی به ذهن و دوری از ذهن است. بدینترتیب كه ذهن شنونده با برخی از معانی آشناست و آنها را به آسانی در مییابد و با برخی از معانی كمتر آشنا، یا بیگانه است و به اصطلاح معنی را بعید و غریب مییابد و دیرتر به دریافت آن نائل میشود. چنانكه «جلوس»، معنای نزدیك و آشنای «استوا»، و «استیلا»، معنای دور آن است و «آدمیزاده» معنای نزدیك «انسان»، و «مردمك» معنای دور آن است.
ب ـ مقصود و غیرمقصود
كه مراد از آن، این است كه معنی نزدیك، غیر مقصود است و مراد گوینده نیست و معنی بعید، مقصود و مراد گوینده است، چنانكه مراد از «استوا» در آیۀ یاد شده «استیلا»، و مراد از «انسان» در بیت حافظ، «مردمك چشم» است. این دو ویژگی را در تمامی منابع پیشین میتوان یافت (نك : خطیب، سكاكی، تفتازانی، رشید وطواط، شمس قیس رازی، همانجاها).
3. توازی معنایی
مراد از توازی معنایی در ایهام آن است كه معانی ایهامی، و دست كم اغلب این معانی مورد نظر گوینده و مقصود اوست و شنونده، همزمان، یا با تقدیم و تأخیر بدان معانی توجه خواهد كرد. توازی معنایی به دو قسم تقسیم میشود: تساوی معنایی، اختلاف معنایی.
الف ـ تساوی معنایی
چنان است كه معانی ایهامی در ابهام و صراحت و در دوری و نزدیكی به ذهن یكسانند و همزمان به ذهن میآیند، مثل معانی «عهد» در بیت حافظ (غزل 70) كه شنونده هر دو معنی آن را همزمان در مییابد و چنین ادراك میكند كه «در پیمان نكورویان چونان روزگار وفا نیست» (دادبه، همان، 23-24).
ب ـ اختلاف معنایی
چنان است كه برخی از معانی ایهامی، صریحتر از دیگر معانی است و در نتیجه به ذهن نزدیكتر است و زودتر دریافت میشود و برخی از معانی دارای صراحت كمتری است؛ بنابراین دورتر از ذهن است و دیرتر به ذهن متبادر میگردد و این امر، به هیچ روی حاكی از مقصود بودن و مقصود نبودن نیست. چنانكه در مصراع «در كجا این ظلم با انسان كنند» (حافظ، غزل 192) نخست، از «انسان» معنی «آدمیزاده» مفهوم میشود و مصراع، بیانگر اعتراض بر ستمی میگردد كه بر انسان میرود، و سپس معنای «مردمك چشم» به ذهن میآید و مصراع، بیانگر شكوۀ عاشق از معشوق میشود (دادبه، همان، 29). بدین ترتیب، «مقصود» و «غیرمقصود» امری است نسبی كه زمان و مكانی كه شعر در آن سروده و خوانده میشود از یك سو، و قصد و نیت خواننده و حال و هوای او از سوی دیگر در ارادۀ یكی از معانی ایهامی تعیین كننده خواهد بود. سخن برخی از دانشمندان بلاغت مبنی بر «ارادۀ یكی از دو معنا یا یكی از معانی ایهامی» (اسامه، 60؛ احمد نگری، 1/ 247) مؤید این معنا، و در نهایت قرینهای است بر تأیید «توازی معنایی» كه با اصل «شمول معنایی شعر» پیوندی ناگسستنی دارد (نك : دادبه، «شمول ... »، 10-11).
بخش دوم ـ طبقهبندی
ایهام را به چند اعتبار میتوان تقسیم و طبقهبندی كرد:
1. به اعتبار ملائمات معانی
ایهام به اعتبار ملائمات معنی قریب و بعید به 5 قسم تقسیم میگردد:
الف ـ مجرّد
ایهامی است كه به نظر برخی از علمای بلاغت مجرد از ملائمات هر دو معنی است (علی خان، 5/ 6؛ تهانوی، 2/ 1515؛ سیوطی، 3/ 286؛ تفتازانی، شرح ... ، 192) و به نظر اكثر علمای این فن، ایهامی است مجرد از ملائمات معنی قریب (خطیب، 1/ 499؛ برقوقی، 360؛ تفتازانی، مطول، همانجا؛ مازندرانی، 331) و ناگزیر همراه با ملائمات معنی بعید (كاشفی، 110؛ عبدالواسع، 51). از شواهد ایهام مجرد، در زبان عربی «استوا» در آیۀ یاد شده است و در زبان فارسی بیتی است از «بوستان» سعدی (ص 22) كه در آن لفظ ایهامآمیز «خُرده» (به معنی 1. خرد و ریز، 2. آتش) همراه با ملائمات معنی بعید آن، یعنی همراه با ملائمات آتش كه عبارتند از «افروختن» و «سوختن» به كار رفته است:
به خرده توان آتش افروختن / پس آنگه درخت كهن سوختن
ب ـ مرشّح
ایهامی است همراه با ملائمات معنی قریب، مثل آیۀ «وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ» (ذاریات/ 51/ 47) كه لفظ موهم «اید» (جمع ید به دو معنی: 1. دست، 2. قدرت) همراه با ملائم معنی قریب آن، یعنی «بَنَیْناها» است (خطیب، 1/ 499-500؛ برقوقی، همانجا؛ بابرتی، 629-630؛ سیوطی، همانجا؛ تفتازانی، احمد نگری، مازندرانی، همانجاها). ازجمله شواهد ایهام مرشح در زبان فارسی، بیتی است از حافظ (غزل 69):
ماهم این هفته شد از شهر و به چشمم سالی است / حال هجران تو چه دانی كه چه مشكل حالی است
در این بیت «ماه» با دو معنی اصلی (30 روز) و استعاری (معشوق) لفظ ایهامآمیز است كه با ملائمات معنی قریب (30 روز)، یعنی با «هفته» و «سال» همراه شده است (كاشفی، عبدالواسع، همانجاها). تهانوی ایهام مرشح را مقرون به ملائمات معنی قریب یا معنی بعید میداند (همانجا).
ج موشّح
ایهامی است كه با ملائمات هردو معنی ــ قریب و بعید ــ همراه است، مثل لفظ ایهامآمیز «یاقوت» در این بیت:
بود ز خطِ تو حرفی بهاش صد كان لعل /گر ابن مُقله بود مشتریش ور یاقوت
كه موهم دو معناست: 1. سنگ قیمتی (معنی قریب) كه متناسب است با «كان»، و «لعل»، 2. نام خطاط مشهور (معنی بعید) كه متناسب است با «ابنمقله» (نام خطاطی دیگر)، «خط» و «حرف» (عبدالواسع، همانجا).
د ـ مبین
ایهامی است همراه با ملائمات معنی بعید (ابوالبقا، 2/ 44-45)، مثل «ذَنَب السرحان» (1. دُم گرگ = معنی قریب، 2. علامت طلوع فجر = معنی بعید) و «غزاله» (1. آهو و شیر = معنی قریب، 2. خورشید = معنی بعید) در بیتی از مسعود سعد:
اَری ذَنَبَ السَّرحان فی الافق ساطعاً / فهل ممكنٌ اَنّ الغَزالة تطلع
كه معنی بعید «ذنب السرحان» همراه است با «افق» و «غزاله» و «طلوع (تطلع)»؛ و نیز مثل «خزان» (1. فصل پاییز = معنی قریب، 2. خزنده = معنی بعید) و «بهار» (1. فصل بهار = معنی قریب، 2. بتكده = معنی بعید) در بیتی از قوامی رازی:
بخت سوی درت خزان آید / راست چون بت پرست سوی بهار
كه معنی دور «خزان» (خزنده) متناسب است با «آمدن» و «در» و معنای دور «بهار» متناسب است با «بتپرست» (بدایعنگار، 40-41).
ه ـ مهیا
ایهامی است كه از تصرف در عبارت و به دنبال زمینهسازی لفظی به بار میآید (ابوالبقا، 2/ 45؛ گركانی، 204) و واژههای زمینهساز، در شمار ملائمات یكی از معانی ایهامی هستند، مثلِ لفظ «مندوب» در این بیت:
لَقضیتُ نحباً فی جنابك خدمةً / لاَكون مندوباً قضى مفروضا
كه با زمینهسازی لفظی و آوردن لفظ «مفروض»، درپی آن، ایهامآمیز شده، و دو معنا یافته است: 1. عمل مستحب (معنی قریب)، 2. مُرده كه بر او میگریند (معنی بعید) و مراد از «مندوب» همین معنی است (ابوالبقا، همانجا) و در زبان فارسی مثل بیت عالَمی دارابجردی:
آمد آن مه ز سفر جانب سرگشتۀ خویش / آمد اینم عجب از طالع برگشتۀ خویش
در این بیت مصراع اول كه بیانگر «بازگشت ماه (معشوق) از سفر» است، زمینهساز ایهامآمیز شدن «طالع» (1. بخت = معنی قریب، 2. معشوق = معنی بعید) در مصراع دوم شده است (نشاط، 102).
از انواع پنجگانۀ ایهام به اعتبار ملائمات معانی نوع اول و دوم (مجرد و مرشح) را قدما (نك : خطیب، 1/ 499؛ تفتازانی، مطول، 425؛ سیوطی، 3/ 286) مطرح كردهاند و نوع سوم و چهارم و پنجم (موشح، مبین و مهیا) از سوی متأخران مطرح شده است (نك : ابوالبقا، 2/ 44-45؛ عبدالواسع، بدایعنگار، همانجاها).
2. به اعتبار تعدد معنی
ایهامها، غالباً دو معنایی هستند. میتوان ایهامهای دو معنایی را ایهام عادی خواند و ایهامهایی را كه 3 معنی و بیش از آن دارند، چنانكه كاشفی (ص 110) بیان كرده است، دو قسم دانست:
الف ـ ایهام تام
یعنی ایهامهای 3 معنایی، مثل تعبیر ایهامآمیز «به چشم» در بیتی از حافظ (غزل 11).
ب ـ ایهام ذو وجوه
یعنی ایهامهایی كه بیش از 3 معنی افاده میكنند و به قول كاشفی گاه تا 7 معنی به بار آمده است (ص 111).
3. به اعتبار اِفراد و تركیب
ایهام به اعتبار افراد و تركیب شامل ایهام مفرد و مركب است:
الف ـ ایهام مفرد
عبارت است از ایهام در واژهها یا واژههای ایهامآمیز، مثل «عهد» در بیتی از حافظ (غزل 70) و «انسان» در بیتی دیگر (همو، غزل 192) كه پیشتر مورد بحث قرار گرفت (نك : دادبه، «توازی»، 23-24، 29-30).
ب ـ ایهام مركب
شامل جملههای ایهامآمیز و ایهام گونهگون ـ خوانی است:
1. جملۀ ایهامآمیز
جمله یا تعبیری است موهم دو یا چند معنی، مثل جملۀ «با خود دار» در بیتی از حافظ (غزل 350):
نشان اهل خدا عاشقی است، با خود دار / كه در مشایخ شهر این نشان نمیبینم
كه موهم دو معناست: 1. عاشقی را با خود دار و عاشق باش كه اهل خدا عاشقند؛ 2. این راز را كه «در مشایخ شهر نشان عشق نیست» با خود دار و رازدار باش (دادبه، همان، 20-21). چنین است تعبیرهایی مثل «به تاب رود» در مصراع «چو دست در سر زلفش زنم به تاب رود» (حافظ، غزل 216)، و «شمع به افسانه بسوخت» در مصراع «كه نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت» (همو، غزل 18) (نك : دادبه، همان، 21-22، 26-27).
2. ایهام گونهگونخوانی
ایهامی است كه از چگونگی قرائت یا از گونهگون خواندن عبارت، تعبیر، مصراع و بیت به بار میآید. به همین سبب، میتوان بر آن نام «ایهام گونهگونخوانی» نهاد (همو، «مرگ صراحی ... »، 21). گونهگونخوانی، معلول عوامل مختلفی است كه از جملۀ آنها 4 عامل را میتوان یاد كرد:
یك ـ عامل اِخبار و پرسش
یعنی میتوان عبارتی یا مصراعی را هم به صورت خبری خواند، هم به صورت پرسشی و از آن دو معنی به دست آورد؛ مثلاً میتوان این مصراع را: «جواب تلخ میزیبد لب لعل شكرخا را» (حافظ، غزل 3) اولاً، به صورت خبری خواند تا از آن این معنی به دست آید: «جواب تلخ زیبندۀ لب لعل شیرین معشوق است»؛ ثانیاً، به صورت پرسشی قرائت كرد تا این معنی به بار آید كه «جواب تلخ زیبندۀ لب لعل شیرین معشوق نیست» (دادبه، همان، 21-22).
دو ـ عامل تأكید
یعنی با تأكید ورزیدن و تكیه كردن بر واژه یا تعبیری از یك عبارت یا یك بیت میتوان به سخن معنایی خاص بخشید و با تأكید و تكیه كردن بر واژه یا تعبیری دیگر از همان عبارت و همان بیت از آن معنایی دیگر به دست آورد، چنانكه میتوان با تكیه كردن بر بخشهای مختلف مصراع «جواب تلخ میزیبد لب لعل شكرخا را» از آن معانی مختلف استخراج كرد، بدین ترتیب كه اولاً، با تأكید بر «جواب تلخ» این معنی را به دست داد كه «تنها جواب تلخ زیبندۀ لب لعل شكرخاست و جز جواب تلخ آن را نزیبد»؛ ثانیاً، با تكیه كردن بر تعبیر «میزیبد لب لعل شكرخا را» بدین معنا رسید كه «جواب تلخ، تنها زیبندۀ لب معشوق است و جز لب معشوق، جواب تلخ زیبندۀ هیچ لبی نیست» (همان، 22-23).
سه ـ عامل خط (املا)
چنان است كه میتوان به مدد رسم الخط تعبیری را گونهگون خواند و از آن معانی گونهگون به دست آورد، مثل تعبیر «برای» در مصراع «مكن! كه آن گل خندان برای خویشتن است» (حافظ، غزل 51) كه تعبیر «برای» را به دو صورت میتوان خواند: یكی، «به رای»، یعنی «آن گل خندان به رای خود (مستبد الرأی) است»؛ دوم، «برای»، یعنی «آن گل خندان برای خود و به فكر خود است» (دادبه، همانجا). كاشفی از این عامل به «شبه ایهام» تعبیر كرده است (ص 111).
چهار ـ عامل پیوند اجزاء
چنان است كه با پیوند دادن بخشی از عبارت یا بیت به بخش قبل یا بعد آن، عبارت یا بیت را گونهگون خوانند و معانی مختلف به دست آورند، به عنوان مثال در این بیت حافظ (غزل 326):
آن دم كه به یك خنده دهم جان چو صراحی / مستان تو خواهم كه گزارند نمازم
می توان از دو گونه قرائت پیروی كرد: یكی آنكه تعبیر «چوصراحی» را به ما قبل آن پیوست و مفهوم «مرگ صراحی» به دست داد؛ دوم آنكه همین تعبیر را به مابعد (مصراع بعد) وصل كرد و از آن معنای «نماز صراحی» به دست آورد (نك : دادبه، همان، 26-41).