ایلخچی
ایلْخْچی، از تکنگاریهای مردمشناختی دربارۀ ساکنانِ ده «ایلخچی» نوشتۀ غلامحسین ساعدی با نام مستعارِ گوهرمراد (1314-1364 ش / 1935- 1985 م). این کتاب از آنجا که بیشتر زمینههای اجتماعی زندگی مردم دهِ ایلخچی را مورد بررسی قرار میدهد، به این نام خوانده شده است.
ایلخچی که در زمان ساعدی دهی از توابع شهر اسکو (آذربایجان شرقی) بوده (نک : ساعدی، 15)، اکنون شهری از بخش اسکو (شهرستان تبریز)، بهشمار میرود که در موقعیت جغرافیایی ˚37 و΄56 عرض شمالی و˚45 و΄59 طول شرقی قرار دارد (جعفری، 128؛ پاپلی، 78).
به نظر میرسد ساعدی در نگارش تکنگاریها، تحت تأثیر نوشتههای دوست خود، جلال آل احمد، بوده است؛ با این تفاوت که آل احمد بیشتر به آمار، ارقام و امور سیاسی توجه نشان میداد، در حالیکه ساعدی در تکنگاریها لحن داستاننویسی خود را نیز حفظ کرده است (مجابی، 63). دوستی ساعدی با آل احمد، بهعنوان نقطۀ عطفی در زندگی ساعدی دانسته شده است (جمشیدی، 109). آل احمد بر این باور بود که تمدن غرب همچون سیلی مخرب، آیینهای کهن روستاها و شهرهای ما را نابود میکند و باید پیش از نابودی، آنها را در دفترهایی ثبت کرد. او با نوشتن تکنگاریهایی نظیر اورازان، تاتنشینهای بلوک زهرا، جزیرۀ خارک و شهر بادگیرها به این کار همت گماشت (دستغیب، نقد ... آل احمد، 197- 198).
ساعدی در فاصلۀ سالهای 1343 تا 1352 ش، 4 تکنگاری از جمله ایلخچی را نوشت و برای خلق این آثار به حوالی تبریز و دیگر جایها سفر کرد (مجابی، 31، 34). پژوهش ساعدی در این نوشتهها در زمینۀ آداب و رسوم محلی، مسائل اجتماعی، مردمشناسی و مشکلات مردم روستاها بود (دستغیب، نقد ... ساعدی، 16).
ایلخچی کتابی است در 242 صفحه، دارای یک نقشه که به وسیلۀ نویسنده ترسیم شده است و همچنین 68 طرح یا تصویر با فهرستهای راهنما. این کتاب در 12 فصل نوشته شده است؛ مقدمه که دربارۀ چگونگی ساخته شدن ده، آمدن چوپانان به آنجا و دیگر روایات است؛ فصل نخست که خلاصهای است دربارۀ ده، موقعیت طبیعی و جغرافیایی، کوچه پسکوچهها، میدانها و درخت توت مقدس؛ در فصل 2 به اقمار ایلخچی و روابط و مناسباتی کـه آنها بـر اساس تعلقات ذهنی با ده دارند، پرداخته ـ است. فصول بعدی نیز به ترتیب عبارتاند از: فصل 3. آب و هوا، بادها، آب، ملک، کدخدایی، باغها؛ فصل 4. ساختمانها، حمام، معماری نشانگاهها؛ فصل 5. جمعیت، مرگومیر در ده، بیماریهای شایع، وضع ظاهری مردم، خوراک؛ فصل 6. سازمان ده، مدرسه، شهرداری، فراوردههای کشاورزی، آجرسازی؛ فصل 7. تعلقات ذهنی مردم، اعتقادات، اهل حق، اسرار مگو؛ فصل 8. قطبها (رهبران و مرادها)، چراغها، کرامات مرشدها، بهاییها، دفترها و دیوانها؛ فصل 9. مرگ و سوگواری، آرامگاه، سنگ مزارها؛ فصل 10. جشن و سرور، عید نوروز، چهارشنبه سوری، عروسیها، عید عرفه؛ فصل 11. زیارتگاهها، آداب زیارت، سنگهای مقدس، شبیهخوانی؛ فصل 12. دو قصه، یک متل، 3 بازی و یک فال (نک : جم ؛ نیز شهشهانی، 157- 158؛ وثوقی، 27- 28).
یکی از مهمترین نکتهها دربارۀ دهی که ساعدی وصف میکند، جنبۀ رئالیستی (واقعگرایانۀ) نوشتههای او ست. مردمی که او از آنها سخن میگوید، زادۀ خیال وی نیستند، بلکه کسانی هستند که آنان را هر روز میتوان دید. جنبۀ دیگر، جنبۀ آسیبشناسی آن است و از آنجا که ساعدی نویسندهای روانکاو است، شاید به ضرورت پژوهشهای خود، از جنبۀ بیمارگونۀ زندگی مردم نیز یاد کرده است (دستغیب، همان، 11). در فصل 5 کتاب سبب اصلی مرگ مردم ده، بیماریهای عفونی و عوارض زایمان بیان شده است و نویسنده از بسیاری کودکان شیرخواره که در اثر گرما و سرما در مزرعه تلف میشوند، یاد کرده است. بیشتر داروهای مردمِ ده از گیاهان صحرایی هستند و بیماران در هر حال بر این باورند که امام علی (ع) آنها را شفا خواهد داد (نک : ص 51-52).
از نظر شیوۀ نگارش، نوشتهها میان گفتوگوهای عامیانه و زبان رسمی ادبی قرار دارد و واژههای عامیانه در آن کم نیست (ص 104).
در ایلخچی و دیگر تکنگاریهای ساعدی، سعی بر آن است تا شناخت دربارۀ مردم روستاها و فرهنگ آنها افزایش یابد و در این باره تنها به سفری و گذری اکتفا نشده است، بلکه مؤلف بر آن بوده است تا دردهای اجتماعی مردم شناخته شود و بدین ترتیب فضای تازهای پدید آید (عزیزی، 19).
وثوقی در نقدی دگرگونه که به نظر میرسد در آن از دیدگاهی منفی به ایلخچی نگریسته شده باشد، این کتاب را نوعی فرهنگ ترکی دانسته که در آن واژهها و اصطلاحات به الفبای فارسی نوشته شدهاند. برای مثال به دهِ ایلخچی 10 گونه باد میوزد، که نام همۀ آنها ترکی است که در کتاب به فارسی نوشته شدهاند. وی همچنین توصیف موقعیت طبیعی ده را بسیار طولانی میداند که سود چندانی از آن به خواننده نمیرسد. در این نقد، ایلخچی به عنوان پریشاننوشتهای در ستایش صوفیگری و پوسیدهپرستی و خرافات دانسته شده است. منتقد، شیوۀ کار نویسنده را نشستن پای بساط قهرمانهای داستان ایلخچی مانند عمو اسدها و کلثومننهها، زیارت صاحبانِ کرامت و آوردن پوسیدهترین خرافات، در کتاب تلقیکردهاست (نک : ص 18- 19، 26-27).
شهشهانی دربارۀ ایلخچی بر این باور است که «نظم منطقی در عبور از فصلی به فصل دیگر وجود ندارد و در درون هر فصل نیز حفظ محدودیت موضوع مطرح شده در ابتدای فصل رعایت نمیشود» (ص 158).
از قول جلال آل احمد گفته شده که امتیاز ایلخچی در آن است که ازجمله آبادیهای معدود اهل حق است و در آنجا میتوان فهمید که یک سنت چگونه دوام میآورد. آل احمد میافزاید که ایلخچی زودتر از جاهای دیگر به تحولاتی مانند اجتماعی کردن وسایل تولید کشاورزی روی آورده، ولی در کتاب اثری از آن نیست (نک : وثوقی، 17).
با همۀ انتقادهایی که پیشتر دربارۀ ایلخچی نوشته شده است، باید دانست که این کتاب در میان نخستین تکنگاریها، جایگاه شایستهای دارد. اگر به عنوانهای کتاب با دقت نگریسته شود (قطبها و رهبران دینی، ویژگیهای ظاهری مردم، نشانگاهها و زیارتگاهها، باورها و اعتقادات، سوگواریها، جشنها، موسیقی محلی و بازیها) همه عنوانهایی هستند که امروزه در مردمشناسی از جایگاهی بسزا برخوردارند. ایلخچی و تکنگاریهای دیگر ساعدی که در دهۀ 1340 ش انتشار یافتهاند، مقارن با روزگاری بوده که مسائل مردمشناسی برای بسیاری از نویسندگان چندان شناختهشده نبوده است. بنابراین، به نظر میرسد باید کتاب ایلخچی را که از آثار نخستین مردمشناسی روستایی ایران به شمار میرود، ارج نهاد.
ایلخچی برای نخستین بار در 1342 ش با همکاری مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی (دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران) چاپ و منتشر شده است. چاپ دیگری از آن در 1357 ش (تهران) صورت گرفته است.
مآخذ
پاپلی یزدی، محمدحسین، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، مشهد، 1367 ش؛ جعفری، عباس، دایرةالمعارف جغرافیایی ایران، تهران، 1379 ش؛ جمشیدی، اسماعیل، گوهر مراد و مرگ خود خواسته، تهران، 1381 ش؛ دستغیب، عبدالعلی، نقد آثار جلال آل احمد، تهران، 1371 ش؛ همو، نقد آثار غلامحسین ساعدی، تهران، 1354 ش؛ ساعدی، غلامحسین، ایلخچی، تهران، 1342 ش؛ شهشهانی، سهیلا، «نخستین تکنگاریهای فارسی»، بختک نگار قوم، به کوشش علیرضا سیفالدینی، تهران، 1378 ش؛ عزیزی، محمد، «از گمشدۀ لب دریا تا کلاتۀ نان»، نگین، تهران، 1357 ش، س 13، شم 155؛ مجابی، جواد، شناختنامۀ غلامحسین ساعدی، تهران، 1378 ش؛ وثوقی، ناصر، «در ستایش صوفیگری یا ایلخچی»، بختک نگار قوم، به کوشش علیرضا سیفالدینی، تهران، 1378 ش.