اکبرنامه
اَكْبَرْنامه، تاریخ مفصل و سال شمار دوران سلطنت اكبرشاه بابری (حك 963-1014 ق / 1556-1605م) و شرح احوال خاندان و نیاكان او، تألیف ابوالفضل علامی (ه م). مؤلف در 982ق، مطابق با نوزدهمین سال سلطنت اكبرشاه (سال 19 الٰهی) به تألیف تاریخ دودمان بابریان هند و شرح احوال و آثار سلاطین این خاندان، از چنگیز به بعد مأمور شد (نك : 1 / 10) و در همان سال این كار را آغاز كرد.
ابوالفضل در ابتدای كار قصد داشت كه تاریخ دوران زندگانی اكبرشاه را بخش اصلی این تألیف قرار دهد و آن را در 3 بخش، به طوری كه هر بخش وقایع یك قرن 30 سالۀ حیات او را شامل شود، تنظیم و تبویب نماید (3 / 3)، ولی با قتل او در 1011ق مقارن با 61 سالگی اكبر (سال 47 الٰهی) این طرح ناتمام ماند و سالها پس از آن در زمان سلطنت شاه جهان، نوادۀ اكبر، یكی از وابستگان دربار او به نام عنایتالله بن محب علی ادامۀ آن را تا پایان عمر اكبرشاه تألیف كرد (استوری، I(2) / 547-548).
اكبرنامه كه مؤلف از آن با عنوانهایی مانند «محمدتنامه» (1 / 10، 63، 72) و «شگرفنامه» (1 / 10) یاد میكند، شامل 3 مجلد است: جلد اول پس از شرحی دربارۀ ولادت اكبرشاه و زایچۀ او بر حسب محاسبات منجمان، از حضرت آدم شروع شده، به اجداد خاندان مغول تا تیمور میرسد و از تیمور تا بابر و همایون و سرانجام جلوس اكبرشاه ادامه مییابد. جلد دوم از آغاز دوران سلطنت اكبرشاه آغاز میشود و تا سال هفدهم سلطنت او در 979 ق كه 30 سالگی اوست، ادامه مییابد. تألیف جلد دوم در 1004 ق پایان یافته است، زیرا ابوالفضل در این سال بر این جلد خاتمهای افزوده، و در آنجا به اتمام آن در 30 سالگی عمر اكبر اشاره كرده است. جلد سوم شرح وقایع از 980 ق آغاز میشود، ولی كار مؤلف با قتل او ناتمام میماند.
مدارك و منابع ابوالفضل در تألیف اكبرنامه اینها بوده است: 1. تواریخ معتبر عصر مغول و تاریخ دوران حكومت تیموریان تا زمان همایون؛ 2. اسناد و مكاتبات درباری؛ 3. شنیدههای او از اشخاص معتمد و صاحب اطلاع؛ 4. مشاهدات خود او.
در تاریخ مغول و تیموریان ایران، از ظفرنامۀ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامۀ شامی، روضة الصفا، حبیب السیر، زبدة التواریخ حافظ ابرو و مطلع السعدین بهره جسته، و در تاریخ تیموریان هند (بابریان) كه بخش بزرگی از كتاب است و دوران بابر و همایون را در برمیگیرد، از بابرنامه ( تزوك بابری)، قانون همایونی خواندمیر، تذكرۀ همایون و اكبر تألیف بایزید بیات، همایون نامۀ گلبدنبیگم دختر بابر، تاریخ رشیدی محمد حیدر دوغلات و تذكرة الواقعات جوهر استفاده كرده است (نك : بوریج، 469-471). در نگارش تاریخ دوران زندگی و سلطنت اكبر مؤلف بخشی را از نوشتههای دیگران و مسموعات خود بهره گرفته، و در بخش اصلی آن به مشاهدات شخصی خود اتكا كرده است و نوشتههای خود را پس از تحریر جزء به جزء به نظر اكبرشاه میرسانده، و موارد مشكوك را اصلاح و تصحیح میكرده است (نك : 1 / 10).
اكبرنامه با آنكه به نثری ساده و در عین حال آمیخته به صنایع لفظی نوشته شده، و در هر جای آن كه ذكری از اكبرشاه آمده است، در مدح و ستایش او الفاظی مبالغهآمیز هم دیده میشود، كتابی است كه هم از لحاظ ادبی و شیوههای پارسینویسی در شبه قـاره شـایستۀ توجه است (نك : بهار، 3 / 289-295) و هم از دیدگاه تاریخی اهمیت خاص دارد و از بهترین منابع تحقیق در جزئیات رویدادها و چگونگی اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی و فرهنگی هندوستان در اوایل حكومت بابریان تا پایان عمر اكبرشاه به شمار میرود. علاوه بر این، از آنجا كه روابط میان ایران و هند از دوران شاه اسماعیل صفوی و بابر شاه گوركانی تا زمان تألیف كتاب، همواره بسیار نزدیك و دوستانه بوده است، و نیز از آنجا كه در طول این زمان گروههایی از طبقات مختلف ایرانی، از بازرگان و سیاحتگر تا صنعتگر و هنرمند و ادیب و شاعر و دانشمند، از شهرهای این كشور به نقاط آباد و مراكز دولتی و فرهنگی هندوستان مهاجرت كرده، و به سبب روابط و مناسباتی كه با ایران داشتند، وسیلۀ انتقال اخبار و شایعات غیررسمی شده بودند، در این كتاب مطالبی دربارۀ اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران و ماوراءالنهر (توران زمین) و كیفیات معیشت مردم آن نواحی دیده میشود كه در تواریخ رسمی آن روزگار نیامده، و یا تنها از دیدگاه وقایعنگاران درباری شاهان صفوی به نگارش درآمده است. از جنبههای مهم این تألیف یكی اشارات سودمندی است كه در ضمن ذكر وقایع تاریخی به احوال شاعران و دانشمندانی كه از ایران به هند رفته بودند، میكند و دیگر گزارشهایی است كه از آداب و رسوم و سنتهای اجتماعی و باورهای عامیانۀ مردم هند (هندوان و مسلمانان)، اعیاد و جشنها، شیوههای كشاورزی و آبیاری، انواع محصولات و اقسام حرفهها در فصول مختلف آن به نظر میرسد.
چنانكه گفته شد، ابوالفضل در این كتاب ذكر وقایع دوران سلطنت اكبرشاه و كارهای او را در جهت استقرار و توسعۀ حكومت اسلامی در شبه قاره، تثبیت عدالت و صلح و امنیت در جامعه و رفع تبعیضات مذهبی و فرقهای، تا 1010ق (چهل و ششمین سال سلطنت اكبرشاه)، ادامه میدهد و اندكی پس از آن به توطئۀ شاهزاده سلیم (جهانگیر) به قتل میرسد. تكملۀ كار ابوالفضل، به قلم عنایتالله ابنمحب علی در پایان اغلب نسخههای این كتاب دیده میشود. مؤلف این تكمله كوشیده است كه سبك و روش ابوالفضل را در كار خود پیروی نماید، لیكن به هیچ روی از عهدۀ این كار برنیامده، و در گزارش وقایع به اختصار پرداخته است و چون سالیان دراز پس از روزگار اكبرشاه زندگی میكرده است، ناچار میبایست به اقوال صاحب خبران اعتماد، و از گزارشهای مورخان دیگر اخذ و اقتباس نماید.
برخی از محققان چون استوری (I(2) / 343) و مارشال (ص 32) آیین اكبری را جزء اكبرنامه و جلد آخر آن دانستهاند، ولی این نظر درست نیست و آیین اكبری (ه م) اثر مستقل و جداگانه و دائرةالمعارف گونهای است كه ابوالفضل آن را در شرح نهادها و آیینهای دوران اكبرشاه و دربار او تألیف كرده، و آن را در 1006ق، و نزدیك به 5 سال پیش از مرگ خود به پایان برده است، در حالی كه در زمان مرگ او تألیف اكبرنامه هنوز به پایان نرسیده بود (نك : آفتاب اصغر، 179).
از اكبرنامه و بخشهای مختلف آن نسخههای فراوان در كتابخانههای هند و دیگر كشورها موجود است كه برخی از آنها با تصاویر و مینیاتورهایی تزیین شده است (نك : استوری، I(2) / 543-549؛ منزوی، خطی، 6 / 4580-4586، خطی مشترك، 10 / 402-406). این كتاب یك بار در لكهنو (1876 م) در 3 جلد به هزینۀ راجۀ پتیاله چاپ سنگی شد، ولی این چاپ دارای اغلاط بسیار و افتادگیهایی است (نك : الیوت، VI / 8-9)؛ بار دیگر در سالهای 1877-1886 م مولوی آغا احمدعلی و مولوی عبدالرحیم مدرسان مدرسۀ عالیۀ كلكته این كتاب را از روی چند نسخه تصحیح كردند كه در 3 مجلد با فهرستهای لازم از طرف انجمن آسیایی بنگال در كلكته انتشار یافت.
اكبرنامه در فاصلۀ سالهای 1897-1921م به قلم ه . بوریج به زبان انگلیسی ترجمه گردید و با فهارس و حواشی بسیار مفید در كلكته منتشر شد (برای بررسی تلخیصات و ترجمههای گزیدههایی از اكبرنامه، نك : استوری، همانجا).
مآخذ
آفتاب اصغر، تاریخنویسی در هند و پاكستان، لاهور، 1364ش؛ ابوالفضل علامی، اكبرنامه، كلكته، 1886 م؛ بهار، محمدتقی، سبكشناسی، تهران، 1349ش؛ منزوی، خطی؛ همو، خطی مشترك؛ نیز:
Beveridge, H., «The Sources of the Akbarnama», Journal & Proceeding of the Asiatic Society of Bengal, Calcutta, 1919, vol. XIV, no. 9; Elliot, H. M. and J., Dowson, History of India, Lahore, 1976, vol. VI; Marshall, D. N., Mughals in India, London, 1985; Storey, C. A., Persian Literature, London, 1970.
فتحالله مجتبائی