امیری
اَمیری، از بومیسرودههای رایج طبری، در قالب دوبیتی و رباعی و نام یکی از مقامهای آوازی موسیقی مازندران.
اشعار امیری منسوب به امیر پازواری است که از تاریخ دقیق ولادت وی اطلاعی در دست نیست. بیشتر محققان با توجه به اشعارش او را شاعر قرنهای 11 و 12ق / 17 و 18م (دبا، 10 / 250) میدانند و برخی با استناد به شعری که در آن از شاه عباس صفوی نام میبرد، معتقدند که در اواخر عهد صفوی میزیسته است (نک : آقاجانیان، 36؛ سعیدی، 68؛ برای اطلاعات بیشتر دربارۀ زمان زندگی وی، نک : ستوده و داودی، 7- 8). امیر در سرودههایش خود را «کل امیر» (کربلایی امیر) خوانده (نک : کنز الاسرار ... ، 1 / 130)، و در تذکرهها و روایات شفاهی از او به نامهای «شیخ العجم»، «امیر الشعرا» و «امیر مازندرانی» یاد شده است (همان، 1 / 124؛ هدایت، 67؛ قلیپور، 159). شهرت وی از نام دهستان «پازَوار»، واقع در میان بابل و بابلسر است که زادگاه او بوده، و نام بخش امیرکلا، منطقهای نزدیک بابل، منسوب به او ست (ستوده، 4(1) / 255؛ همو و داودی، 346). محل درگذشت امیر بهدرستی دانسته نیست؛ برخی آن را دارالمرز[رشت]، و برخی دیگر پازوار دانستهاند (هدایت، همانجا؛ شایان، 283).
قدیمترین تذکرهای که از امیر پازواری یاد کرده، ریاض العارفین رضاقلی هدایت در 1260ش است (ستوده و داودی، 7- 8). دیوان اشعار امیر در 2 جلد به نام کنز الاسرار به کوشش برنهارد دارن و میرزا شفیع مازندرانی گردآوری شده است. جلد اول آن نخستینبار در سن پترزبورگ در 1277ق / 1860م، و بار دیگر پس از 100 سال در 1337ش به صورت افست در تهران با مقدمۀ منوچهر ستوده و محمدکاظم گل باباپور منتشر شد (دبا، 10 / 251). جلد دوم کنز الاسرار با مقدمهای به روسی در 1283ق / 1866م در سنپترزبورگ و چاپی افست از آن در 1349ش به کوشش محمدکاظم گل باباپور در بابل منتشر شد (همانجا).
دربارۀ شخصیت و زندگی امیر، افسانههای بسیاری وجود دارد. ازجمله افسانهای از امیر و معشوقهاش گوهر در میان عامۀ مردم رایج است (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ منظومۀ امیر و گوهر، نک : ه د) که براساس آن، امیر مردی روستایی، دهقانزاده و بیسواد بود. در اوایل جوانی بهسبب فقر و تنگدستی به کارگری در جالیز اربابی به نام حاج صالح بیک میپردازد و رفته رفته عاشق دختر او گوهر میشود. روزی امیر در جالیز ارباب با سوار نقابداری که حضرت علی(ع) بوده است، روبهرو میشود. حضرت از خربزههای جالیز، قاچی را به امیر و معشوقهاش میدهد و از یُمن آن دیدار، زبان هر دو به شعر گشوده میشود و امیر به اسرار لدنی و حکمت دست مییابد. تجلی این تحول و دگرگونی، اشعاری است که به امیری مشهور شده است (سعیدی، 69؛ نصری، نمایش ... ، 2 / 453-454).
از سرگذشت واقعی امیر و گوهر اطلاعات چندانی در دست نیست. برخی از سرودههای امیر حاکی از ازدواج و فرزند یافتن او ست، اما دانسته نیست که با گوهر ازدواج کرده یا همسر دیگری برگزیده است ( کنز الاسرار، 1 / 132). افسانۀ امیر و گوهر در بخشهای وسیعی از داستان به شکل نثر است و راویان آن نیز بر شعر و آواز به صورت بداههخوانی تأکید دارند (نصری، «نقالیها ... »، 61). نقل امیر و گوهر از نظر خواندن مستقل شعر، روایت کلامی داستان، آواز مستقل، سود بردن از دیگر منظومهها همچون «طالبا» و تنوع ساختار، کاملترین فرم در میان افسانههای منظوم البرز است (همان، 56).
ترانههای امیری در قالب دوبیتی، رباعی، قطعه و غزل است (نیستانی، 83؛ اسماعیلپور، بش ). این ترانهها 4 پاره، 6 پاره یا 8 پارهاند و اغلب، همۀ پارهها همقافیهاند (جوادیان، 68). وزن اغلب اشعار امیری، هجایی است، اما میتوان برخی از دوبیتیهای او را از زحافات بحر هزج بهشمار آورد (سعیدی، 70). از آنجا که بیشتر امیریها از نظر وزن و ساختار با هیچیک از قالبهای شعر فارسی بهطور کامل منطبق نیستند، از اینرو برخی آن را سبک «کنار خزری» نیز نامیدهاند (آذری، 151).
وجود بسیاری از واژههای پارتی و فارسی میانه در اشعار امیری نشانی از پیوند ریشهشناختی این ترانهها با زبان ایرانی میانه دارد. این ترانهها را گونۀ تحولیافته و متأخر فهلویات قدیم دانستهاند؛ همچنین از آمیختگی اشعار امیری با موسیقی چیزی برمیآید که این اشعار باقیماندۀ ترانههای روزگار ساسانی و میراثی از آیین خنیاگری در ایران هستند (اسماعیلپور، بش).
این گونۀ شعری علاوه بر مازنداران، در شرق گیلان با عنوان «کل امیر»، «کل سرامیر» و گاهی آمیخته با اشعار «شرفشاهی» (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ شرفشاهی، نک : ه د) رواج دارد. امیری در سمنان و دامغان با عنوان «کل امیر» با همراهی منظومۀ «حسینا» یا «ورقه و گلشاه»، در شمال تهران، دماوند و طالقان با لهجۀ گیلکی، و عموماً در نقلها و آوازهای مجلسی، و در کتول همراه با منظومۀ «طالبا» خوانده میشود (نصری، همان، 62-65).
امیری در شمار اشعار تغزلی است. بنمایههای آن عاشقانه، عرفانی، حماسی، اجتماعی و دربردارندۀ مضامینی همچون وصف طبیعت، توصیف معشوق زمینی و حقیقی، ارادت به ائمۀ معصومین بهویژه حضرت علی (ع)، چیستان، ترک دنیا، مسائل کلامی و فلسفی و جز آنها ست (آقاجانیان، 34). در بسیاری از اشعار امیری اشاراتی به قرآن کریم، احادیث و سخنان عارفان وجود دارد (نک : کنز الاسرار، جم ).
میان اشعار امیری و شرفشاهی در گیلان از نظر ساختار، مضمون و وزن شباهت بسیاری دیده میشود. همچنین در دورههای مختلف تاریخی اشعار شاعرانی همچون رضا خراط و دیگران، به سبب تشابه شعر و موسیقی با ترانههای امیر پازواری، به نام امیری در بین مردم رایج شده است (پهلوان، 78).
امیری از مقامهای موسیقی مازندران نیز میباشد که بهصورت آواز اجرا میشود. این آواز در گذشته «طَوَری» یا «تبری» نامیده میشد؛ اما از آنجا که همراه با اشعار امیر پازواری خوانده میشود، امیری نام گرفته است (قلینژاد، 28). خوانندگان آواز امیری را «امیریخوان» مینامند (نیستانی، 86). این آواز از عشاق دشتی شروع میشود و به دستگاه شور فرود میآید (قلینژاد، 30)، سپس با یک مقام شاد، تند و ضربی پیگرفته میشود. ساز همراهیکنندۀ آن «لله وا» (نی چوپانی) و کمانچه است (قربانی، 113). میتوان در پایان آواز امیری، آواز «کِل حال» را خواند، که حالت کوتاهشدهای از تبری بلند، و از نظر بنمایه با امیریهای بلند منطبق است (پهلوان، 75). کشش موسیقیایی این آهنگ به گونهای است که تنها 4 پارههای امیری را میتوان در آن اجرا کرد (عمادی، 38). دوبیتیهای امیری اغلب با سربند «امیر گته» (امیر میگوید) آغاز میشود (قربانی، 110). در آخر مصراع دوم و چهارم، جملۀ «ای جان، ای جان» و در پایان آن «علی، علی جان» میآید (کبیری، 154؛ یداللٰهی، 41). آواز امیری و طالبا را براساس سلیقۀ فردی، بیشتر با هم میخوانند (فاطمی، بش ).
این آواز را «شِرخوانها» (شعرخوانها) در مجالس رسمی و مناسبتها، بهویژه در میان قشر سالخورده، گلو به گلو و نوبتی اجرا میکنند (همانجا). خواندن این آواز در تعزیهها بهخصوص مجلس عروسی حضرت قاسم، تعزیۀ امام رضا (ع)، دو طفلان مسلم و همچنین در میان چوپانان متداول است (نصری، نمایش، 3 / 563).
در مراسم «تیرماه سیزده» یا جشن آب در میان مردم گیل و دیلم، رباعیخوانها ترانههایی از امیری میخوانند (پاینده، 140-143؛ برای اطلاعات بیشتر دربارۀ تیرماه سیزده، نک : ه د). برخی از امیریها در قالب امثال و حکم با عنوان «پیرون گفته» (سخن بزرگان) زینت گفتار مردم است (قربانی، 112).
نمونهای از امیری
بلبل بهوته مه تن اتا مثقاله / مه مثقال تن هزار فکر و خیاله / / هر کی عاشقی نکرده و مرداله / صد سال دووئه و فلک حماله belbel bahūte me tan atā mes-qāle / ]
me mesgāl tan hezār fekr-o xiyāle / / har kī āšeqī nakerde ve merdāle / sad sāl dawūe ve falek-e hammāle:
بلبل میگفت که تمام وزن من یک مثقال است / با داشتن یک مثقال هزار فکر و خیال دارم / / هرکس عاشقنشده بمیرد، مردار است / اگر هم صد سال زندگی بکند حمال روزگار است] (نک : قلینژاد، 31).
مآخذ
آذری، فاطمه، «تبریهای امیر و شرفشاه»، امیر پازواری از دیدگاه پژوهشگران و منتقدان، به کوشش جهانگیر نصری اشرفی، تهران، 1376 ش؛ آقاجانیان میری، عسگری، «شرح حال و عروض شعر امیر پازواری»، همان؛ اسماعیلپور، ابوالقاسم، «ترانههای طبری امیر پازواری و اشعار هجایی ایرانی»، اطلاعات، تهران، 5 / 10 / 1381 ش؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پهلوان، کیوان، موسیقی مازندران، تهران، 1388 ش؛ جوادیان کوتنایی، محمود، «امیر پازواری، زبان و شعر تبری»، گزیدۀ مقالات همایش بزرگداشت امیر پازواری، تهران، 1383 ش؛ دبا؛ ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارباد، تهران، 1366 ش؛ همو و محمد داودی درزی کلایی، دیوان امیر پازواری، تهران، 1384 ش؛ سعیدی کیاسری، هادی، «شیخ العجم امیر پازواری»، مجلۀ شعر، تهران، 1372 ش، س 1، شم 1؛ شایان، عباس، مازندران، تهران، 1364 ش؛ عمادی، اسدالله و ابراهیم عالمی، نغمههای سرزمین بارانی، ساری، 1385 ش؛ فاطمی، ساسان، «موسیقی چهارگوشۀ مازندران»، جام جم، تهران، 28 / 3 / 1381 ش؛ قربانی، احد، «امیری»، امیر پازواری از دیدگاه پژوهشگران و منتقدان، به کوشش جهانگیر نصری اشرفی، تهران، 1376 ش؛ قلیپور گودرزی، شهرام، «درآمدی بر امیر پازواری»، همان؛ قلینژاد، جمشید، موسیقی بومی مازندران، ساری، 1379 ش؛ کبیری، غلامرضا، «زمزمههای دیار بیخزان»، اباختر، سـاری، 1381 ش، شم 1 و 2؛ کنز الاسرار مازندرانی، به کوشش برنهارد دارن و میرزا محمد شفیع مازندرانی، ج 1، تهران، 1337 ش، ج 2، بابل، 1349 ش؛ نصری اشرفی، جهانگیر، «نقالیهای ایران، البرز و نقل امیر و گوهر»، امیر پازواری از دیدگاه پژوهشگران و منتقدان، به کوشش جهانگیر نصری اشرفی، تهران، 1376 ش؛ همو، نمایش و موسیقی در ایران، تهران، 1383 ش؛ نیستانی، جواد، «بررسی احوال و اشعار امیر پازواری»، نامۀ فرهنگستان، تهران، 1376 ش، شم 9؛ هدایت، رضاقلی، ریاض العارفین، به کوشش ابوالقاسم رادفر و گیتا اشیدری، تهران، 1385 ش؛ یداللٰهی، علی، «نگاهی گذرا به موسیقی مازندران»، هنر و موسیقی، تهران، 1377 ش، س 1، شم 6.