زمان تقریبی مطالعه: 9 دقیقه

افتری

افتری \aftarī\، گویش دهکدۀ افتر (و چند آبادی وابسته به آن) واقع در 30کیلومتری سمنان، در جادۀ فیروزکوه. 
تنها گردآوری جامع از گویش افتری از آنِ صادق کیا ست. حاصل کار او که در بایگانی فرهنگستان دوم به امانت بود، با عنوان گویش افتری در 1371 ش به چاپ رسید (نک‍ : همایون، نه). گئورگ مُرگنستیرنه نیز در دیداری یکی‌دوساعته از افتر، موادی را از گویش آن گرد آورد و منتشر کرد (ص 72-140). از روی این مواد، ویندفور (نک‍ : ایرانیکا، I / 592-593) مقالۀ کوتاهی دربارۀ گویش افتری نوشت. برجیان (ص 81 ff.) از روی متونِ گردآوردۀ صادق کیا و داده‌های مرگنستیرنه، تحولات تاریخیِ اصوات و دستور زبان افتری را استخراج کرده است. 

تحول تاریخی

خصایص اشتقاقی‌ای که افتری را به گروه شمال غربی زبانهای ایرانی مربوط می‌سازد، و نیز استثنائات عمدۀ آن عبارت‌اند از: 
1. پایداری صامتهای صفیری ایرانی باستان (*s، *z، و خوشۀ *sp)، که از صامتهای کامی هندواروپایی می‌آیند: das (دَه)، و tussa (تهی)، zomā (داماد)، و yez(z)e (دیروز)، espa (سگ) (قس: مادی spaka-). 
2. ابدال *dw- به bar :b (در). 
3. تحول جنوب غربی *y و *wy به ja :j (جو)، jigā (جا)، و jot (یوغ)، مشتق از ایرانی باستان *yuxta- و نه «جفت» فارسی (برجیان، 88؛ قس: زبانهای طبری و گرگانی و زازا که در آنها این الفاظ با y- آغاز می‌شود). 
4. تحول کهن خوشۀ باستانی *θr به (h)r و تحول متناظر سپسین *xr و *fr: hiere (سه)، و ārey (آسیاب)، surije (سرخک)، و erin- (خریدن)، herān (فردا)، و var (برف). 
5. پایداری نیم‌مصوت *w در ایرانی میانۀ غربی: vi (بید)، veve (بیوه)، verg (گرگ)، و vesi (گسیل). 
6. ابدال صامت باستانی č در موضع بین دو مصوت به ruj :j (روز)، jor (بالا)، و vij- (بیختن). 
7. پایداری *j از مرحلۀ ایرانی باستان: jek (زن)، و jen- (زدن). 
8. حذف صامت دندانی ایرانی میانۀ غربی *-d- یا ابدال آن به pie :y (پدر)، vām (بادام)، say (صد)، و kaybānu (کدبانو). 
9. حذف عنصر سایشی از خوشه‌های *xt و dot :*ft (دختر)، و rut- (فروختن)، xot- (خفتن)، و kat- (افتادن، گفتن). (بنابراین، خود نام آبادی «اَفتَر» که کیا Aftar ثبت کرده است، با داشتن خوشۀ ft نمی‌تواند در این گویش واجد اصالت باشد؛ همین نام را مرگنستیرنه Afder ثبت کرده است که درست‌تر می‌نماید). 
10. ابدال *x- به f تنها یک نمونه در افتری دارد: defisen- (خیساندن). همچنین، یگانه مثال کاهش *-xm-، tum (تخم) است. 
11. تحول خوشه‌های باستانی *hw / *xw ناهمگون است: xāker (خواهر)، haremā (خرداد)، و val (کج). 
12. تحول مخصوص به جنوب غربی rd به l در افتری، عمومیت دارد، مثلاً māl- (مالیدن). 
13. لغات مهمی که افتری را به زبان پارتی مربوط می‌سازند، ازجمله، عبارت‌اند از: šet (شیر)، burme (گریه)، dar- / dard- (داشتن)، و ker- / kard- (کردن). 
14. نشانۀ استمرار -(e)nn- بازماندۀ نشانۀ صفت فاعلی ایرانی باستان *ant است که در افعال طبری نیز باقی مانده است. 

اصوات

افتری دارای 6 مصوت سادۀ ā، o، u، a، e، و i، و مصوتهای مرکب ow، ei / ey، و ai / ay است. کشیدگی مصوتهای ایرانی میانۀ غربی، ازجمله مصوتهای مجهول، در مقام واج به افتری نرسیده، گو اینکه مواد گویشی گردآوردۀ مرگنستیرنه دارای مصوتهای کشیده است. در نظام صامتها، افتری با فارسی گفتاری تهران تفاوتی ندارد، جز آنکه «ژ» گونه‌ای از «ج» است و حضور آن در hežde (هجده) و gaždom (کژدم) نتیجۀ اجتناب از خوشۀ مرکب از 3 صامت [džd] است. فراوانی صامت «ج» در اثر سرچشمه‌های سه‌گانۀ آن است (نک‍ : سطور پیشین، تحول تاریخی). 
شاخص‌ترین مورد ناپایداری مصوتها، جابه‌جاییِ اختیاریِ o و u در بسیاری از الفاظ است، مثلاً hoj / huj (شما)، و bemo / bemu (آمد). جایگزینی a و e با یکدیگر مثالهای فراوان دارد، ازجمله در پیشوند صرفی be / ba-. اما این دو مصوت گاه جفت کمینه می‌سازند: ānna (می‌آیی)، و ānne (می‌آید). 
دیگر فرایندهای مهم آوایی عبارت‌اند از: ادغام r، که در ماده‌های مضارع مختوم به این صامت، در نشانۀ استمرار: uenne (می‌آوَرَد)، از مادۀ uer-؛ تبدیل آزاد nn به nd، مثلاً xosende (می‌خوابد) از xos-enn-e. 

اسم

اسم فاقد جنس دستوری است. حالت دستوری نیز وجود نـدارد، مگر مفعول بی‌واسطه کـه پایانۀ -de می‌گیرد (نک‍ : حروف اضافه، ادامۀ مقاله). شمار جمع با پسوند -ón ساخته می‌شود: kargon (مرغان)، dāron (درختان)، و kiahon (با میان‌هشت -h-) (خانه‌ها). 
کسرۀ اضافه در نحو افتری جایگاهی ندارد و به‌ندرت می‌آید، آن‌هم در جایی که تقلید از فارسی آشکار است، و نیز همراه با برخی از حروف اضافۀ پیشایند که ظاهراً وام‌گیری از فارسی است؛ همچنین اضافۀ مقلوب که به‌ندرت، خاصه پیش‌از حروف اضافۀ پسایند، شنیده می‌شود، باید نتیجۀ اثرپذیری از گویشهای طبری همسایه باشد. 
مضاف و مضافٌ‌الیه پایانه نمی‌گیرند: asm leng (پای اسب)، marqoje kote (جوجه‌گنجشک)، و jek mā (مادرزن). 

صفت

صفت بلاواسطه پیش‌از اسم می‌آید: xoji večkā (بچۀ خوب). برخی از صفات پایانۀ -in دارند: masin (بزرگ)، kasin (خُرد)، و čapin (چپ). با افزودن -(i)n به قید، صفت به دست می‌آید: amsāl (امسال)، amsālin (امسالی)؛ low (بالا)، loin (زِبَرین)؛ tai (پایین)، tain (زیرین)؛ jori (فراز)، jorin (علیا). 
در قیاس، پایانۀ -ter جایگزین -in می‌شود و مورد قیاس، پسوند ton- / tun- می‌گیرد: a ta-tun master i (من از تو مهم‌ترم). 

حروف اضافه

علامت مفعول بی‌واسطه پسایند -de است؛ حذف آن به مفعول، حالت غیرصریح می‌دهد. مثالها: 
hem ta-de vinennim (ما تو را می‌بینیم)، 
nadār-de xodā naine (نادار را خدا [به چیزی] نمی‌گیرد)،
asm-de hadāe xar howta (اسب را داد خر گرفت). 
افتری زبان حروف اضافۀ پسایند است و در آن، پیشایندها اندک‌اند و فارسی‌گرایی در آنها نمایان است. پسایندهای پربسامد عبارت‌اند از: de (به) (افزون بر نقش مفعول‌سازِ آن)، ra (به، در، و برایِ)، dim (به <چیزی بستن>)، gal (از و نزدِ)، per (از)، mon (با و از)، homrā (با و همراهِ)، pay (کنارِ)، palu (پهلویِ)، paron (نزدِ)، jir (زیرِ)، low (فرازِ)، sar (روی)، darin (در)، dele (در)، bedommāl (از پسِ)، vāri (مثلِ)، و ton (از) (همراه با صفت تفضیلی، نک‍ : بالا). 

ضمیر

افتری دارای نظامی پیچیده از ضمایر شخصی و اشاره است (نک‍ : برجیان، 109 ff.). ضمایر اشارۀ en / an / anon (این)، ven / venon / va (آن)، anonhā / an(h)ā (اینها)، و venonhā (آنها) جایگزین ضمایر شخصی می‌شوند. 
ضمایر شخصی مفرد بر دو حالت فاعلی و غیرفاعلی‌اند، ولی چنین تمایزی در ضمایر جمع نیست (جدول 1). 

حالت غیرفاعلی برای بیان این موارد به کار می‌رود: 1. مضافٌ‌الیه: mon kare (گلوی من)، و ju tok (دهان او)؛ 2. مفعول: ta kord kerim (تو را شبان کنیم)، و mon bevātašon (به من گفتند، مرا گفتند)؛ 3. متمم حرف اضافه: boru mon gal (نزدِ من بیا)، و mon per paronter bemoa (جلوتر از من آمد). 
ضمیر انعکاسی: hoštara برای تأکید، و hošton در نقش ضمیر ملکی و مفعول به کار می‌رود: a hoštara ānni (من خودم می‌آیم)، و i darzon hošton de basse (یک سوزن به خودت بزن!). 

فعل

افعال پربسامد بی‌قاعده‌اند؛ یعنی قانون فراگیر صوتی یا دستوری میان ماده‌های دوگانۀ مضارع / ماضی برقرار نیست؛ مثلاً: anj- / ant- (کشیدن)، و ko- / kat- (افتادن). در افعال باقاعده، مادۀ ماضی با افزودن پسوند -ā- به مادۀ مضارع به دست می‌آید: eštā- (ایستادن)، و rakkā- (رَندیدن). مادۀ واداری با پسوند -(e)n- ساخته می‌شود: bekolā (جوشید)، bekolenā (جوشاند). 
پیشوندهای قاموسی مشتمل است بر hi-، hā-، de-، du-، ve-، و var-. این پیشوندها معمولاً در معنی فعل تصرف می‌کنند؛ مثلاً: (g)ir- (گرفتن)، vegir- ~ (برداشتن)، degir- ~ (<باران> گرفتن) یا davun- (بستن)، hivun- ~ (گستردن). 
وندهای صرفی عبارت‌اند از پیشوند ba- که در ساخت استمراری، و be- که در ساخت کامل (غیراستمراری) و اسم مفعول و مصدر به کار می‌روند و در نفی و نهی جای به na- می‌سپارند. نشانه‌های استمرار عبارت‌اند از پیشوندِ mi- در ماضی، و میانوندِ -(e)nn- در زمان حال. تکواژ ماضی‌سازِ -(e)št- در میان مادۀ ماضی افعال لازم و شناسه (به‌جز سوم‌شخص مفرد) قرار می‌گیرد. مثالها از فعل «خوابیدن» با ماده‌های xos- / xot-: 
bexton (خوابیدن) (با پسوند مصدرسازِ -on)،
baxos / naxos (بخواب / مخواب)،
baxosi (بخوابم)،
xosenni (می‌خوابم)،
bexotešti / bexot (خوابیدم / خوابید)،
 mixotošti / mixota (می‌خوابیدم / می‌خوابید)،
bexotey (خوابیده‌ام).
شناسه‌های افتری دو گروه‌اند (جدول 2). گروه یک برای زمان حال و زمانهای ماضی افعال لازم، و گروه دو در صرفِ ماضیِ افعالِ متعدی به کار می‌روند. 

ساختهای بسیط فعل عبارت‌اند از: حال ساده، مضارع التزامی، امر (از مادۀ مضارع)، ماضی ساده، ماضی استمراری، و ماضی نقلی (از مادۀ ماضی). ماضی نقلی ساختار استواری ندارد و دور نیست که تقلیدی متأخر از فارسی باشد (ساختهای مرکبِ فعل، در ادامه، ذیلِ افعالِ معین آمده است). 
بنابر آنچه گذشت، صیغه‌های ماضی، بسته به لازم یا متعدی‌ بودنِ فعل، تفاوت آشکار دارند (در شناسه و در میانوند -št-). این کیفیت درواقع مرده‌ریگِ ساخت ارگاتیو در ماضی استمراری متعدی است که در افتری نیز، همچون برخی از دیگر زبانهای ایرانی شمال غربی، روزگاری زنده بوده است و شناسه‌های گروه دو در اصل ضمایر پیوستۀ شخصی بوده‌اند. می‌توان گفت که این تفاوت در افعال متعدی افتری راه زوال می‌پیماید؛ چنان‌که در سوم‌شخص مفرد که پربسامدترینِ صیغه‌ها ست، تفاوت لازم و متعدی تقریباً از میان رفته است: میانوند ماضی‌ساز -št- کاملاً متروک است و شناسۀ گروه دو در ماضی استمراری، جای خود را به شناسۀ هم‌طراز در گروه یک داده است. در ماضی ساده، حذف شناسۀ -oš فراوان دیده می‌شود. 

افعال معین

مهم‌ترینِ افعال معین «بودن» و «شدن» و «خواستن» است (جدول 3). فعل «بودن» در افتری دو نوع است: 
1. فعل اسنادی که صیغه‌های مضارع آن شناسه‌های گروه یک است و صیغه‌های ماضی آن با مادۀ bo- همچون افعال دیگر صرف می‌شود و به‌فراخور نحوِ جمله، دو صورت لازم و متعدی دارد. صیغه‌های ماضی در مقام فعل معین، در ماضی بعید به کار می‌روند: bexot bošti (خوابیده بودم)، و hākard boam (کرده بودم). 
2. فعل «هستن» که بر وجود یا قرارگرفتن در جایی دلالت دارد. صرف آن بر دو مادۀ dar- و dabo-št- با شناسه‌های گروه یک بنا می‌شود. این فعل همچنین نقشِ معین را در ساخت ترکیبی استمراری دارد؛ مثال: daren nerennen (دارند می‌نشینند)، و dabošten minerāšten (داشتند می‌نشستند). 
3. فعل «شدن» بر مادۀ یگانۀ bo- بنا می‌شود و در همۀ زمانها، تصریف عادی دارد. همانند فارسی، فعل «شدن» وسیلۀ اصلی ساخت مجهول در افتری است: xoji babošti (خوب شدم / شده‌ام)، و āšu beboa (آلوده شده است). 
4. فعل «خواستن» دو نقش فعل اصلی و معین را دارا ست، پیشوند نمی‌گیرد و در تمام صیغه‌ها با شناسه‌های گروه دو صرف می‌شود: genne bašu (می‌خواهد برود)، و migāha bašu (می‌خواست برود). 

مآخذ

همایون، همادخت، گویش افتری، تهران، 1371 ش؛ نیز: 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.