زمان تقریبی مطالعه: 5 دقیقه

اصانلو

اصانلو \osānlū\، یا اُصالو، نام گروهی ایلی ـ عشایری از اقوام ترک‌زبان ایران. نام این گروه عشایری در متنهای تاریخی به‌صورتهای گوناگون اوسالو (اسکندربیک، 2 / 1085)، اوصالو (افشار، 11)، اسانلو، آسانلو (ظل‌السلطان، 43، 63) و اوصانلو (اعتمادالسلطنه، 3 / 379؛ حکیم‌الممالک، 30) نیز آمده است. احتمالاً نام این گروه عشایریِ ترک در گذر زمان، و به‌سبب کثرت استعمال از صورت اسا ـ لو یا اصا ـ لو به‌صورت اسان ـ لو یا اصان ـ لو (با افزودن «ن» میانجی پیش‌از پسـوند نسبت « ـ لو»، قس: ه‍ د، اینالّو) درآمده، و اکنون به‌صورت اصانلو شهرت عام یافته است. 

خاستگاه قومی

از خاستگاه قومی اصالو یا اصانلو و زمان آمدن این گروه عشایر ترک به ایران اطلاعی در دست نیست. در گزارشی مربوط به افشارهای حاکم اورمیه به یکی از ملتزمان امیرتیمور گورکانی (736-807 ق / 1336-1404 م)، به نام گرگین‌بیک اوصالو اشاره شده است. امیرتیمور این سرکردۀ افشار اوصالو را در 802 ق، برای سرکوب کردها و عشایر شورشی اورمی، به حکومت اورمیه گماشت (افشار، همانجا). پس‌از او، دو فرزندش، الامه سلطان اوصالو و یادگار سلطان اوصالو، یکی پس‌از دیگری حکومت اورمیه را در دست گرفتند (همو، 12-13). گرگین‌بیک را از طایفۀ اصانلوی وابسته به افشار، و آنها را «افشار اصالو» دانسته‌اند (نیکیتین، 71؛ نیز نک‍ : ایرانیکا، I / 583). 
اسکندربیک منشی نیز در ذکر ارباب مناصب و امرای اویماقات قزلباش در دورۀ صفوی، از شخصی به نام «امامقلی سلطان اوسالو حاکم گاورود» نام می‌برد که یکی از 3 تن سران ایل افشار بوده است (اسکندربیک، همانجا). از این دو روایت چنین برمی‌آید که اصانلوها قبلاً به‌احتمال، از اقوام ترکِ پیوسته به ایل افشار (ه‍ م) بوده، و از سدۀ 7 ق در ایران به سر می‌برده‌اند. بعدها، اصانلوها بـا مهاجرت به حوزه‌های جغرافیایی ـ فرهنگی مختلف ایران و همسایگی و همزیستی با گروههای قومی و زبانی دیگر، مانند لر و کرد و فارس و مازندرانی، و گشودن باب پیوندهای زناشویی با اعضای گروههای غیرخودی، بسیاری از ویژگیهای قومی، فرهنگی و زبانی خود را از دست دادند و ویژگیهای فرهنگی و زبانی قومهای دیگر را گرفتند. 

پراکندگی جغرافیایی

 حوزۀ جغرافیایی و قلمرو زیست ـ کوچی عشایر اصانلو، به‌سبب پراکندگی طایفه‌ها و تیره‌های آن، دقیقاً مشخص نیست. بنا بر اسناد تاریخی، ازجمله تاریخ افشار (افشار، همانجا)، گروهی از اصانلوها به‌هنگام حکومت خاندان گرگین‌بیک احتمالاً در آذربایجان می‌زیسته، و وابسته به افشارها بوده‌اند؛ گروه بزرگی از اصانلوها هم، هنگامی که امامقلی سلطان از ایل اوسالو حکومت گاورود کردستان را در دست داشت، همراه طایفۀ ارشلوی افشار، در 995 ق / 1587 م، اواخر سلطنت خدابنده، در اطراف اصفهان اقامت داشتند (سومر، 228). شاخه‌ای از افشار اوسالو هم در نزدیک قزوین (همو، 174) و پیرامون زنجان می‌زیستند. این شاخه از اصانلو ظاهراً همانهایی هستند که آقا محمد خان قاجار آنها را به خوار (گرمسار کنونی) کوچاند (افضل‌الملک، 139) و خانوارهایی از آنها را نیز از خوار به مازندران فرستاد (سفرنامه ... ، 97؛ نیز نک‍ : ملگونف، 100؛ رابینو، 37). دسته‌ای از اصانلوها با مهاجران بلوچ و کرد و افغان در یکی از 4 محلۀ شهر ساری، که ظاهراً بعدها به محلۀ اصانلو معروف شد، نشیمن گزیدند (سفرنامه، 96؛ ملگونف، همانجا) و دسته‌ای از آنها در دهات اطراف ساری جای گرفتند و بعد هم به جاهای دیگر رفتند (رابینو، همانجا). 
ملگونف به اقامت چند خانوار اصانلو (حدود 100 تن) در سخت‌سر (رامسر کنونی) در سالهای 1275-1277 ق / 1859-1860 م اشاره می‌کند (ص 143). حدود 50 سال بعد، رابینو نشانی از آنها در این شهر نمی‌بیند (ص 46). طایفه‌ای از عشایر اصانلو در سالهای 1313-1314 ش در فارس به سر می‌بردند و به طایفۀ عملۀ ایل قشقایی (نک‍ : ه‍ د، قشقایی، خاندان) پیوسته بودند و با آنها کوچ می‌کردند (فیلد، 264). سندی که این خبر را تأیید کند، به دست نیامد. در نمودار مرکز آمار از سازمان اجتماعی ایل قشقایی، نامی از اصانلو در فهرست تیره‌های وابسته به طایفۀ عمله و طایفه‌های دیگر قشقایی نیامده است (نک‍ : سرشماری ... ، 17). ممکن است این دسته از اصانلوها به جاهای دیگر، ازجمله گرمسار و تهران، کوچ کرده، یا به‌تدریج جذب تیره‌ها و طایفه‌های دیگر قشقایی شده باشند. 

کوچ

آگاهیهای ما دربارۀ چگونگی کوچ و کوچ‌راههای عشایر اصانلو، و اردوگاههای زمستانی و تابستانی آنها بسیار اندک است. برخی از منابع تاریخ قدیم، دهات خوار را قشلاق اصانلوها، و دماوند و لار (حکیم‌الممالک، 35) و مراتع دهات و بلندیهای فیروزکوه را ییلاق آنها یاد کرده‌اند (افضل‌الملک، همانجا). 
با پراکنده‌شدن بخش بزرگی از عشایر اصانلو، و ده‌نشین و زراعت‌پیشه‌شدن بخشی دیگر، ساختار نظام سنتی ایلی ـ عشایری اصانلو به‌تدریج سست شد و در هم ریخت و سلسله‌مراتب ایلی کم‌وبیش از میان رفت. بنا بر تحقیق میدانی هورکاد، در چند دهۀ گذشته، جامعۀ شبانی اصانلو و سازمان اقتصادی آن بسیار ساده شده است و در هر ده نیرومندترین مردان آن، کوچ عشایر را سر و سامان می‌دهند و زندگی عشایر کوچنده را در ایل‌راه و اردوگاه می‌گردانند (ص 137). 

مآخذ

اسکندربیک، عالم‌آرا؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مطلع الشمس، به‌کوشش محمد پیمان، تهران، 1362 ش؛ افشار محمودلو، عبدالرشید، تاریخ افشار، به‌کوشش محمود رامیان و پرویز شهریار افشار، تبریز، 1345-1346 ش؛ افضل‌الملک، غلامحسین، سفر مازندران و وقایع مشروطه (رکن الاسفار)، به‌کوشش حسین صمدی، قائم‌شهر، 1373 ش؛ حکیم‌الممالک، علینقی، روزنامۀ سفر خراسان، تهران، 1356 ش؛ رابینو، ی. ل.، سفرنامۀ مازندران و استراباد، ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، 1343 ش؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (1366 ش)، نتایج تفصیلی، ایل قشقایی، مرکز آمار ایران، تهران، 1368 ش؛ سفرنامۀ استراباد و مازندران و گیلان ... ، به‌کوشش مسعود گلزاری، تهران، 1355 ش؛ سومر، فاروق، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعۀ دولت صفوی، ترجمۀ احسان اشراقی و محمدتقی امامی، تهران، 1371 ش؛ ظل‌السلطان، مسعودمیرزا، تاریخ مسعودی، تهران، 1362 ش؛ فیلد، هنری، مردم‌شناسی ایران، ترجمۀ عبدالله فریار، تهران، 1343 ش؛ ملگونف، گ.، سفرنامه به سواحل جنوبی دریای خزر (1858 و 1860 م)، ترجمۀ مسعود گلزاری، تهران، 1364 ش؛ هورکاد، برنار، «کوچ و اقتصاد شبانی در دامنه‌های جنوبی البرز»، ایلات و عشایر، تهران، 1362 ش؛ نیز: 

Iranica ; Nikitine, B., «Les Afšārs d’Urumiyeh», JA, 1929, vol. CCXIV. 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.