زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه

اشهب

اَشْهَب، ابوعمرو اشهب بن عبدالعزیز بن داوود بن ابراهیم عامری جعدی (د رجب 204 / ژانویۀ 820)، از مشاهیر شاگردان مصری مالك ابن انس. در منابع چنین آمده است كه اشهب لقب او، و نامش مسكین بوده است (ابن عبدالبر، 51؛ قاضی عیاض، 2 / 447). نسبت عامری نشانۀ انتساب او به عامر بن صعصعه است و نسبت جعدی به تیرۀ بنی جعده بازمی‌گردد (نك‍ : سمعانی، 4 / 113).
تاریخ تولد او را سالهای 140 یا 150 ق یاد كرده‌اند كه سال 140 ق شهرتی بیشتر دارد (نك‍ : بسوی، 1 / 195؛ ابن‌عبدالبر، همانجا؛ قاضی عیاض، 2 / 452؛ ابن خلكان، 1 / 238). اشهب نزد بزرگانی چند از مدینه و مصر (ابواسحاق، 128) كه در رأس ایشان می‌توان از مالك بن انس نام برد، كسب دانش كرد. از دیگر استادان وی می‌توان اینان را نام برد: سفیان بن عیینه، لیث بن سعد، فضیل بن عیاض، ابن لهیعه، موسی بن معاویۀ صمادحی، عبدالعزیز دراوردی، یحیی بن ایوب مصری، سلیمان ابن بلال و سعد بن عبدالله معافری (ابن ابی حاتم، 1(1) / 342؛ قاضی عیاض، همانجا؛ مزی، 3 / 296). با بهره‌گیری از چنین شیوخی، اشهب در فقه و حدیث به درجه‌ای رفیع رسید؛ چنانكه مؤلف العیون و الحدائق او را از بزرگان فقهای مالكی خوانده (ص 361)، و ابن حبان وی را از ثقات راویان معرفی كرده است (8 / 136). اشهب خود به سان فقیه و محدثی برجسته در مصر به آموزش پرداخت و شاگردان بسیاری نزد او دانش آموختند كه از آن جمله می‌توان اینان را نام برد: محمد و عبدالرحمان فرزندان عبدالله بن عبدالحكم، سحنون بن سعید، عبدالملك بن حبیب، حارث بن مسكین، یونس صدفی، عیسی بن محمد ابن نحاس، اسماعیل بن عمرو غافقی و سلیمان بن داوود مهری (نك‍ : ابن ابی حاتم، همانجا؛ ابن عبدالحكم، 2، جم‍ ؛ كندی، 346؛ قاضی عیاض، 2 / 447؛ مزی، 3 / 296-297).
اشهب همسو با ابن قاسم و ابن وهب دو شاگرد دیگر مالك، در مصر به ترویج مذهب استاد خویش پرداخت. میان اشهب و ابن قاسم، مناقشاتی نیز وجود داشته كه ظاهراً منشأ آن سماع گوناگون آنان از مالك بوده است. بنابر آنچه در منابع مربوط به زندگانی اشهب به چشم می‌خورد، رقابتی ــ كه چندان هم صمیمانه و دوستانه نبوده ــ بین او و ابن قاسم وجود داشته است؛ مثلاً برپایۀ نقلی از قاضی عیاض، در مجلس پرسش و پاسخ اسد بن فرات (ه‍ م) و ابن قاسم، اشهب حضور داشته، و در مسائلی با ابن قاسم مخالفت كرده است. همچنین در جایی دیگر آمده است كه ابن قاسم در پاسخ به پرسشی نظر مالك را مطرح كرده است و اشهب كه در مجلس حاضر بوده، از پاسخ ابن قاسم روی برتافته، و سخنی را كه وی از مالك نقل نموده، انكار كرده است (قاضی عیاض، 2 / 450). نیز گفته‌اند این دو بر سر قولی از استاد در مسأله‌ای اختلاف داشته‌اند و هر یك با روایات خود از مالك، قول دیگری را مردود می‌شمرده است، تا آنكه ابن وهب با ذكر این مطلب كه مالك هر دو قول را داشته، به اختلاف خاتمه داده اسـت (همـو، 2 / 446، بـرای برخـی اختلافـات، نیـز نك‍ : 2 / 449؛ ونشریسی، 1 / 152).
زمانی كه عبدالرحمان بن عبدالله عمری بر مسند قضای مصر بود، اشهب در حل مسائل مختلف او را مساعدت می‌كرد (كندی، 395؛ قاضی عیاض، 2 / 448). او مدتی نیز متصدی خراج مصر بود (ذهبی، تاریخ ... ، 64) و به گفتۀ ابوعبدالله قضاعی صاحب ثروتی بسیار شد (ابن خلكان، 1 / 138- 239). برخی برآنند كه سبب اصلی مخالفتهای ابن قاسم با اشهب پذیرفتن این منصب از جانب او بود (نك‍ : العیون ... ، 361-362). به هر حال، در مقام داوری و مقایسۀ جایگاه فقهی اشهب و ابن قاسم، سخنانی گوناگون گفته شده است: برخی چون محمد بن عبدالحكم، اشهب را از ابن قاسم فقیه‌تر دانسته‌اند (نك‍ : بیهقی، 2 / 356؛ ذهبی، سیر ... ، 9 / 502-503)، و برخی چون محمد بن عمر بن لبابه، نظری برخلاف آن داده‌اند (نك‍ : ابن عبدالبر، 52؛ ذهبی، همان، 9 / 501، نیز تاریخ، 66، كه اشهب را تنها در حدیث از ابن قاسم برتر دانسته است). به هر روی، شایان ذكر است كه ریاست فقهی مصر برای اشهب تنها پس از وفات ابن قاسم حاصل شد (ابواسحاق، 128).
گفتنی است آنگاه كه شافعی به مصر درآمد، اشهب در مسائل مختلف فقهی با او مباحثاتی داشت و در پی این برخوردها بود كه شافعی در حق اشهب می‌گفت كه در مصر كسی را فقیه‌تر از اشهب ندیده است (ابن عبدالبر، 112، 113، برای رابطۀ این دو، نیز نك‍ : 52؛ بیهقی، 2 / 74؛ سمعانی، 4 / 113). به هر تقدیر، چنین می‌نماید كه تأثیرپذیری اشهب از این مجالسات اندك نبوده است و شاید این امر با این نكته كه اشهب در پاره‌ای از فتاویش در كنار ابن عبدالحكم ــ شاگرد خاص شافعی ــ و در مقابلِ برخی از بزرگان مالكی قرار گرفته است (مثلاً نك‍ : ابن‌فرحون، درة ... ، 202)، بی‌ارتباط نبوده باشد. در مجموع، اشهب كه با فراگیری فقه نزد مدنیان و مصریان در ردیف برجسته‌ترین فقهای طبقۀ سوم مالكی در مصر قرار گرفته بود (ابن حبیب، 177؛ ابواسحاق، همانجا)، اندكی پس از مرگ شافعی در اثر بیماری درگذشت (قاضی عیاض، 2 / 452-453؛ ابن عبدالبر، 51-52) و پیكرش در قرافۀ كوچك مصر به خاك سپرده شد (نك‍ : هروی، 38؛ یاقوت، 4 / 555؛ نیز ابن خلكان، 1 / 238).
آراء فقهی اشهب در جای جای كتب فقه مالكی پراكنده است و در بسیاری از این آراء، وی نظری در مقابل رأی مالك بیان داشته است (مثلاً نك‍ : ابن‌فرحون، همان، 180، 207، 217). مجموعاً اشهب را می‌توان در میان مجتهدان «منتسب» قرار داد، به این معنی كه او در اصول و كلیات تابع مالك بوده، و بر اساس آن كلیات، در فروع به استنباط احكام می‌پرداخته است (نك‍ : ابوزهره، 471).
اشهب صاحب آثاری نیز بوده است؛ چنانكه ابن‌عبدالبر كتابی در فقه به او نسبت داده كه سعید بن حسان آن را روایت می‌كرده است (ص 52) و چه بسا اشارۀ او به نوشته‌هایی باشد كه عبدالله بن عبدالحكم آنها را با عنوان المختصر الكبیر فی الفقه تلخیص كرده است (نك‍ : فاسی، 2 / 483-484؛ GAS, I / 467-468). قاضی عیاض نیز از دو اثر وی با عناوین الاختلاف فی القسامة و كتابی در فضایل عمر بن عبدالعزیز نام برده است (2 / 449). همچنین اشهب یكی از راویان موطأ مالك بود كه روایت او مورد وثوق دانسته شده است (نك‍ : ابن عبدالبر، 52؛ برای روایت الموطأ و سماعات وی، نك‍ : ابن‌رشد، 1 / 433، جم‍ ؛ عبدالباقی، «و»). سرانجام، باید به اثری از محمد بن عبدالحكم با عنوان اختصار كتب اشهب اشاره كرد كه در آن برگرفته‌هایی از آثار او را تدوین كرده بوده است (نك‍ : ابن‌ فرحون، الدیباج ... ، 2 / 165؛ داوودی، 2 / 179).

مآخذ

ابن ابی حاتم، عبدالرحمان، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دكن، 1371 ق / 1952 م؛ ابن حبان، محمد، الثقات، حیدرآباد دكن، 1402 ق / 1982 م؛ ابن حبیب، عبدالملك، التاریخ، به كوشش خرخه آگواده، مادرید، 1991 م؛ ابن‌خلكان، وفیات؛ ابن رشد، محمد، البیان و التحصیل، به كوشش محمد حجی، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ ابن عبدالبر، یوسف، الانتقاء، بیروت، دارالكتب العلمیه؛ ابن عبدالحكم، عبدالرحمان، فتوح مصر و اخبارها، بغداد، 1920 م؛ ابن فرحون، ابراهیم، درة الغواص، به كوشش محمد ابواجفان و عثمان بطیخ، بیروت، 1406 ق / 1985 م؛ همو، الدیباج المذهب، به كوشش محمد احمدی ابوالنور، قاهره، 1394 ق / 1974 م؛ ابواسحاق شیرازی، ابراهیم، طبقات الفقهاء، بغداد، 1356 ق؛ ابوزهره، محمد، مالك، حیاته و عصره، قاهره، 1952 م؛ بسوی، یعقوب، المعرفة و التاریخ، به كوشش اكرم ضیاء عمری، بغداد، 1394 ق / 1974 م؛ بیهقی، احمد، مناقب الشافعی، به كوشش احمد صقر، قاهره، مكتبة دارالتراث؛ داوودی، محمد، طبقات المفسرین، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، سالهای 201-210 ق، به كوشش عمرعبدالسلام تدمری، بیروت، دارالكتاب العربی؛ همو، سیر اعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ سمعانی، عبدالكریم، الانساب، به كوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ عبدالباقی، محمد فؤاد، مقدمه بر موطأ مالك، بیروت، 1406 ق؛ العیون و الحدائق، به كوشش دخویه، لیدن، 1869 م؛ فاسی، محمد عابد، فهرس مخطوطات خزانة القرویین، دارالبیضاء، 1400 ق / 1980 م؛ قاضی عیاض، ترتیب المدارك، به كوشش احمد بكیر محمود، طرابلس، 1387 ق / 1967 م؛ كندی، محمد، الولاة و القضاة، به كوشش روون گست، بیروت، 1908 م؛ مزی، یوسف، تهذیب الكمال، به كوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1413 ق / 1992 م؛ ونشریسی، احمد، المعیار المعرب، بیروت، 1401 ق / 1981 م؛ هروی، علی، الاشارات الى معرفة الزیارات، به كوشش ژ. سوردل و تومین، دمشق، 1952م؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:

GAS
فرامرز حاج‌منوچهری

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.