زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه

اشعیا

اشعیا \ešaʾyā\، و نیز اَشْعیاء، شخصیتی برجسته و پیامبری بزرگ که طولانی‌ترین کتاب از بخش انبیای کتاب مقدس بدو منسوب است. اشعیا در عبری، یِشَعِیاه (یا یِشَعِیاهو)، به‌معنی «یهوۀ رستگاری» است.
براساس کتاب اشعیا، وی پسر آموص، معاصر پادشاهانی چون عُزّیا (سل‍‍ 750-725 ق‌م)، آحاز (سل‍‍ 735-715 ق‌م)، حزقیا (سل‍ ‍715-687 ق‌م) و نیز معاصر میکاه نبی بود (هیل، VII / 665, 668) و اندکی پس‌از عاموس و هوشع، انبیای اسرائیل، یا مملکت شمالی، می‌زیست (جودائیکا، IX / 44). او در سال درگذشت عُزّیا به نبوت رسید. به‌نوشتۀ عهد قدیم (اشعیا، باب 6)، هنگامی‌که در درون «هیکل» به عبادت مشغول بود، به دیدار خداوند نائل آمد و آواز او را شنید و ندای پروردگار را لبیک گفت که او را به هدایت آن قوم مأمور می‌کرد. 
ظاهراً آغاز دوران پیامبری اشعیا پس‌از بر تخت ‌نشستن تیگلت پیلسر، پادشاه آشور (سل‍ 744-727 ق‌م)، بوده است. ازآنجاکه فتح بابل و سوریه به‌دست این پادشاه، تهدیدی برای ممالک هم‌جوار به حساب می‌آمد (جودائیکا، IX / 46)، پادشاه دمشق (پایتخت آرامیان) و پادشاه اسرائیل اتحادیه‌ای بر ضد او تشکیل دادند، اما چون ملک آحاز، پادشاه یهودا، از پیوستن به اتحاد ضد آشوری سر باز زد، سرزمین وی مورد تهاجم قوای آنان قرار گرفت. آحاز نیز در برابر آنها از تیگلت پیلسر یاری خواست. اشعیا با این اعتقاد که تنها می‌بایست بر قدرت یهوه تکیه کرد، نزد وی رفت و از او خواست تا به خدا پناه ببرد، اما آحاز امتناع کرد (اشعیا، 7: 3-12؛ هیتن، 75-76). پس اشعیا سیطره و غلبۀ آشور را در آینده‌ای نزدیک اعلام کرد (اشعیا، 8 : 8) و البته در 732 ق‌م یهودا مطیع آشور شد. 
هنگامی‌که فرعون مصر درصدد برآمد تا در برابر پادشاه آشور اتحادی در میان ممالک برقرار کند، وی کوشید تا به حزقیا بقبولاند که امید به یاری مصریان کاری بیهوده است (همان، 30: 1-5؛ نک‍ : هیتن، 76)؛ سرانجام یهودا به‌سبب هم‌پیمانی با مصر، در معرض تهاجم و محاصرۀ سپاه آشور به‌فرماندهی سناخریب قرار گرفت (701 یا 688 ق‌م). اشعیای پیامبر، چون گذشته، بر تسلیم‌نشدن در برابر دشمن و اتکا بر قدرت خداوند تأکید (لودز، 114-115)، و پیش‌بینی کرد که خداوند سناخریب را به سرزمین خویش بازمی‌گرداند و او در آنجا هلاک خواهد شد (اشعیا، 37: 6-7، 33-34) و اتفاقاً چنین هم شد (همان، 7 3: 36- 38؛ قس: کتاب دوم پادشاهان، بابهای 18- 19). ظاهراً حزقیا کلام او را به گوش جان می‌شنید (برای نمونه، نک‍ : باب 39)، اما سخنان تند و گزندۀ اشعیا خشم منسی پسر حزقیا را، که برخلاف پدر به بعل‌پرستی روی آورده بود، برانگیخت و وی درصدد قتل اشعیا برآمد. 
در عهد عتیق، به پایان زندگی اشعیا اشاره‌ای نشده است، اما اخبار و روایاتِ داستانی حکایت از آن دارند که چون خطر مرگ او را تهدید می‌کرد، تصمیم به فرار گرفت. در حال گریز، به درختی رسید. تنۀ درخت از هم شکافت و اشعیا را در میان گرفت، اما شیطان به‌کمک تکه‌ای از جامۀ وی، که از درخت بیرون مانده بود، نهانگاه او را به آن جماعت نشان داد. پس به‌دستور منسی آن درخت را از وسط بریدند و وی را به شهادت رساندند (جودائیکا، IX / 44, 68؛ هیل، VII / 666). 
در نظر اشعیا، اسرائیل قومی بود که در برابر خداوند سر به طغیان برداشته، و ناسپاسی کرده است (برای نمونه، نک‍ : اشعیا، 1: 2-4؛ نیز لودز، 115)؛ ازاین‌رو، در سخنان وی می‌توان چهرۀ غضب‌آلود یهوه را مشاهده کرد که بـه‌سبب فساد و نافرمانی بنی‌اسرائیل، آنان را مستوجب کیفر می‌داند (اشعیا، 1: 4- 9، 24) و ایشان را شدیداً وعید می‌دهد (نیز نک‍ : باب 3). اما سخنان تلخ و تند اشعیا به‌معنای ناامیدی او از رحمت خداوند نیست؛ وی، چنان‌که در بابهای نخست کتاب آمده است، مردم را به عفو و بخشایش الٰهی نوید می‌داد، به‌شرط آنکه احوال خود را اصلاح کنند (همان، 1: 16- 19). پیام اصلی اشعیا آن بود که خداوند خود نجات‌دهندۀ اسرائیل است و باید تنها بر او اعتماد کنند (هیل، VII / 665-666). 
اشعیا در مکاشفات خویش و به‌مدد الهامات غیبی می‌توانست حوادث آینده را پیش‌بینی کند (بابهای 13-23) و یکی از مهم‌ترین پیش‌بینیهای او دربارۀ وقایع آخرالزمان است: وی چنین پیشگویی کرد که در روزگاری که فرا خواهد رسید، تعالیم شریعت از صهیون و کلام خدا از اورشلیم صادر می‌شود و ملتها به آن روی خواهند آورد (2: 2-5). او پیوسته بر اصل نجات بازماندگان خاندان یعقوب و به‌تعبیر او، «بقیۀ اسرائیل» تأکید می‌کرد. این گروه به‌سبب اعتماد و اتکا بر خداوند، «قدوس اسرائیل»، نجات خواهند یافت و به‌سوی قادر مطلق بازخواهند گشت (6: 13، 10: 20-21). 
بنابر پژوهشهای تازه، بابهای 34 و 35 از «کتاب اشعیا»، هم ازلحاظ موضوع و محتوا و هم ازنظر سبک نگارش، نمی‌تواند از اشعیای آموص باشد. باور بیشتر ناقدان این است که این دو باب، به‌همراه بابهای 40-66، پیشگوییهای پیامبر دیگری است که ناشناخته مانده است و به‌سبب برخی مشابهتها او را «اشعیای دوم» نامیده‌اند (جودائیکا، IX / 60). اگرچه اطلاعات تاریخی در این بخش بسیار اندک است، اشارۀ آشکار آن به کورش، پادشاه ایران (اشعیا، 44: 28، 45: 1)، و نیز آوردن نام بابل و اشاره به کلدانیان (همان، 43: 14، 47: 1، 48: 20)، گواه بر این است که این بخش افزون بر 150 سال پس‌از زمان اشعیا نوشته شده است. ظاهراً اشعیای دوم پیامبری بوده که در سدۀ 6 ق‌م (ح 540 ق‌م) در اسارت بابل به سر می‌برده است (نک‍ : جودائیکا، IX / 48, 61؛ شونفیلد، 115). 
اشعیای دوم تصویری مهربان از یهوه ارائه می‌دهد، یهوه‌ای که با مهر خطاها و گناهان مردم را می‌بخشاید (اشعیا، 43: 25) و نجات‌دهنده‌ای جز او نیست (همان، 43: 11، 14) و نیز پیشگویی می‌کند که بتهای بابل فرو خواهد ریخت (همان، 46: 1 بب‍ ). این پیامبر کورش را «مسیح» خداوند می‌نامد که از جانب وی به عدالت برانگیخته شده است و معبد اورشلیم را دوباره بنا خواهد کرد. 
یکی از موضوعهای مهم «کتاب اشعیا» سروده‌های منسوب به اشعیای دوم دربارۀ «خادم خدا» است (همان، 42: 1-4، 52: 13، 12:53) که آن را می‌توان از عوامل فراهم‌آورندۀ زمینۀ مساعد برای ظهور مسیحِ تاریخی دانست، و انطباقی که حیات عیسى مسیح (ع) ــ در بسیاری از موارد ــ با طرح اشعیا از «خادم خدا» دارد، انکارکردنی نیست. 
برخی از محققان بر این باورند که بابهای 56-66 از این کتاب به پیامبر دیگری تعلق دارد که می‌توان او را «اشعیای سوم» نامید (جودائیکا، IX / 62؛ هیل، VII / 668, 670). سخنان اشعیای سوم مربوط به پس‌از بازسازی معبد اورشلیم (516 ق‌م) است (هیتن، 25) و او به‌احتمال ‌قوی، باید از شاگردان یا مریدان اشعیای دوم بوده باشد (نک‍ : همو، 27). این پیامبر در بخشی از سخنان خود، صهیون را «شهری هوه» می‌نامد (اشعیا، 60: 14) و آیندۀ تابناکی را پیش‌بینی می‌کند، که چون فرارسد، آن شهر نجات خواهد یافت (همان، 62: 11). اشعیای سوم خود را مسیح خداوند که «روح یهوه بر او قرار گرفته» خوانده، و هدف از انگیزش خود را بشارت مسکینان و التیام شکسته‌دلان و رهایی اسیران اعلام کرده است (همان، 61: 1). 
نام اشعیای پیامبر و برخی از وقایع روزگار او، ازجمله روایات مربوط به شهادت وی، در برخی از کتب مسلمانان، به‌ویژه تواریخ و تفاسیر قدما، به چشم می‌خورد. برخی از مفسران قرآن کریم، در تفسیر آیات 4- 8 سورۀ اسراء (17)، اشعیا را پیامبری می‌دانند که پیش‌از زکریا مبعوث شده، و مردم را به ظهور عیسى (ع)، محمد (ص) و پیامبران پس‌از خود بشارت داده است (طبرسی، 5 / 616-617؛ نیز نک‍ : ابن‌اثیر، 1 / 255؛ میبدی، 5 / 509). اما روشن است آنچه مؤلفان در این‌باره گفته‌اند، تنها استنباط و برداشت شخصی ایشان از اشعار اشعیا، و شرح و تفسیر سروده‌های او بوده است (نک‍ : بدران، 238- 239). 

مآخذ

 ابن‌اثیر، الکامل؛ بدران، بدران محمد، التوراة: العقل، العلم، التاریخ، قاهره، 1399 ق / 1979 م؛ طبرسی، فضل، مجمع البیان، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ کتاب مقدس؛ میبدی، احمد، کشف ‌الاسرار، به ‌کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، 1361 ش؛ نیز: 

Heaton, E. W., The Old Testament Prophets, Edinburgh, 1966; Hill, W., The New Catholic Encyclopedia, San Francisco, 1966; Judaica ; Lods, A., Les Prophètes d'Israël et les débuts du Judaïsme, Paris, 1969; Schonfield, H. J., A History of Biblical Literature, New York, 1962. 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.