اشعری
اَشْعَری، ابوالحسن علی بن اسماعیل بن اسحاق (260-324 ق / 874-936 م)، متكلم نامدار و بنیانگذار مكتبی در عقاید اسلامی كه پیروانش اشاعره (ه م) خوانده شدهاند. ویژگی اصلی این مكتب كلامی دفاع عقلانی از عقاید اهل سنت و اصحاب حدیث است، در برابر جریان فكری معتزله كه از دیدگاه ایشان بدعت در دین تلقی شده است. مكتب سنتگرای اشعری با قبول عامی كه نزد غالب اهل سنت یافت، كموبیش ساختار عقاید رسمی آنان را تشكیل داد.
ابوالحسن اشعری از دودمان ابوموسى اشعری (ه م) صحابی معروف پیامبر (ص) بود. خطیب بغدادی (11 / 346) و ابن عساكر (ص 34) نسب كامل او را تا ابوموسى آوردهاند. شهرت اشعری به ابن ابی بشر (نك : مسعودی، 343؛ ابن ندیم، 231) به روایت صحیحتر به كنیۀ جد او اسحاق باز میگردد و ابوبشر كنیۀ پدرش نبوده است (دربـارۀ بحثهایی كه در نسب او شده است، نك : ابن عساكر، 34-36، 374-376).
اشعری در بصره زاده شد (ابنجوزی، 6 / 333؛ ابنندیم، همانجا؛ قس: ذهبی ،سیر ... ، 15 / 85). مطابق یكی از قدیمترین گزارشها، پدر ابوالحسن كه خود بر مذهب اصحاب حدیث بود، هنگام وفاتش زكریابن یحیى ساجی (د 307 ق)، محدث و فقیه شافعی را وصی خویش قرار داد (نك : ابنعساكر، 35). در شمار استادان اشعری نیز از این شخص نام برده شده است. نظر به اینكه وطن و محل تدریس ساجی، بصره بوده است (ذهبی، همان، 14 / 197- 199)، باید اشعری سالهای نخست زندگی و تحصیل را در بصره گذرانده باشد. ابن جوزی (همانجا) نیز میگوید كه وی بیشتر عمر خویش را در بصره به سر برده است. استادان اشعری در حدیث كه احتمالاً محضر اكثر آنان را در بصره دریافته است، عبارت بودهاند از: ابوخلیفۀ جمحی، سهل بن نوح بصری، محمد بن یعقوب مقری و عبدالرحمان بن خلف ضبی (ابن عساكر، 400؛ ذهبی، همان، 15 / 86). وی در تفسیر خود كه اكنون در دست نیست، از یحیى ساجی و دیگر استادان خویش در حدیث، روایات بسیار نقل كرده است (همانجا؛ ابن عساكر، 124، 400؛ سبكی، 3 / 354-355).
اشعری در بصره به درس ابوعلی جبایی (د 303 ق) متكلم بزرگ معتزلی كه معتبرترین حوزۀ درس كلام به شمار میآمد، راه یافت (حاكم جشمی، 392؛ ابن عساكر، 91). وی همچنین در حلقۀ درس فقیه معروف شافعی ابواسحاق مروزی (د 340 ق) حاضر میشد، نزد او فقه میآموخت و او نیز كلام را از اشعری فرا میگرفت (خطیب، 11 / 347؛ ابنعساكر، 128؛ سبكی، همانجا).
مهمترین واقعه در زندگی اشعری، تحول عمیقی بود كه در اندیشۀ او روی داد. ابن عساكر به نقل از ابن فورك تاریخ این فصل تازه از حیات اشعری و انتشار آثار جدید او را بعد از 300 ق دانسته است (ص 56، 127). اشعری تا دیر زمانی بر مذهب اعتزال بود و با استادش ابوعلی جبایی پیوندی نزدیك داشت. در برخی منابع آمده است كه او 40 سال شاگرد ملازم جبایی بود (ابن جوزی، همانجا) كه البته این مطلب را با توجه به سال درگذشت جبایی نمیتوان پذیرفت؛ اما این روایت را كه وی 40 سال معتزلی بود (همانجا؛ ابن عساكر، 39)، میتوان به معتزلی بودن او تا 40 سالگی تعبیر كرد. در برخی منابع متأخر نیز گفته شده است كه مادر اشعری پس از مرگ پدر او به همسری جبایی درآمده، و اشعری فرزند خواندۀ او محسوب میشده است (ابوالفدا، 3 / 113؛ مقریزی، 2 / 359).
اشعری دربارۀ كتابی كه در موضوع صفات الٰهی نوشته است، میگوید كه در آن كتاب به نقد و نقض اثری كه خود پیش از كشف حقیقت، برپایۀ اصول معتزلی نوشته بوده، پرداخته است. وی میافزاید كه مانند آن اثر را در نوشته های معتزله نمیتوان یافت (نك : ابن عساكر، 131). دربارۀ روی گردانی او از اعتزال روایات گوناگونی وجود دارد و قدیمترین آنها از ابن ندیم است كه میگوید وی روز آدینهای در مسجد جامع بصره بر بلندی قدم نهاد و با صدای رسا خود را معرفی كرد و اعلام داشت كه من معتقد بودهام كه قرآن مخلوق است و خداوند رؤیت نمیشود و افعال بد آدمیان مخلوق خود ایشان است. اكنون توبه كردهام و به رد معتزله معتقد گشتهام و عیب و رسوایی ایشان را بر ملا میسازم (ابن ندیم، 231). به روایت ابن عساكر، وی پس از 15 روز كنارهگیری از مردم به مسجد درآمد و اعلام كرد كه آن مدت را به تأمل گذرانده، و نتوانسته است از راه دلایل عقلی به حقیقت دست یابد، و سرانجام به هدایت الٰهی و بازخوانی كتاب و سنت، بطلان عقاید پیشین بر او آشكار گشته است (ص 39). دربارۀ انگیزۀ تحول فكری اشعری روایتهای دیگری نیز وجود دارد كه در پارهای از آنها از رؤیا و الهام نیز سخن رفته است (نك : ابن عساكر، 38-43، 91؛ ابن جوزی، 6 / 333؛ سبكی، 3 / 347- 349).
موضوع دیگری كه دربارۀ رویگردانی او از معتزله نقل كردهاند، وقوع چند مناظره میان او و استادش ابوعلی جبایی است كه همۀ این مناظرهها با غلبۀ اشعری پایان مییابند. مشهورترین آنها بحثی است در موضوع عدل و اصلح. وی در این بحث میكوشد تا برای این اعتقاد معتزله كه خداوند همواره بهترین خیر ممكن را به بندگانش میرساند، نمونۀ نقض بیاورد (دربارۀ گزارشهای گوناگون از این مناظرهها، نك : بغدادی، الفرق ... ، 110-111؛ اسفراینی، 85-86؛ سبكی، 3 / 356- 358؛ فخرالدین رازی، 13 / 185؛ ابنخلكان، 4 / 267- 268). روشن نیست كه بحثهای میان این دو، بعد از جدایی اشعری از معتزله روی داده است، یا آنكه اسباب این جدایی را فراهم ساخته است، اما آنچه در این باره تأمل برانگیز است، نبودن ذكری از این مناظرهها در كتاب ابن عساكر است، با آنكه به نظر میرسد او از نقل هیچ خبر معتبری در مورد اشعری فروگذار نكرده باشد. وی همین اندازه اشاره میكند كه اشعری گاهی پرسشهایی را در مجلس درس بر استادانش عرضه میداشته، اما جواب قانع كنندهای از آنها نمیگرفته است (ابن عساكر، 38). اگر تاریخ نگارش رسالة الثغر اشعری، چنانكه از دیباچۀ آن بر میآید، 298 ق باشد، نظر به اینكه موضوع آن عقاید اهل سنت است و از سوی دیگر در آن انتقاد آشكاری از معتزله دیده نمیشود، باید آن را دلیل بر گسستن تدریجی او از معتزله دانست، و گفتۀ ابنفورك را در تعیین تاریخِ بعد از 300 ق به اعلام برائت از آنان بازگرداند.
میتوان تصور كرد كه رویگردانی اشعری از معتزلیان، تا چه حد بر آنان گران آمده است، بهویژه آنكه وی با آگاهی كافی از روش و مبانی معتزله و مهارتی كه در فن مناظره داشت، به رد ایشان كمر بسته بود. در قدرت جدلی او آوردهاند كه زمانی به نیابت از ابوعلی جبایی مجالس مناظره را به عهده میگرفت (همو، 91). از مناظرههای سخت او با معتزله نیز حكایاتی آوردهاند (نك : همو، 93-95، 132؛ ذهبی، تاریخ ... ، 155؛ سبكی، 3 / 349-350). ابن خفیف، از مشایخ صوفیه، در آغاز جوانی شاهد یكی از این مناظرات در بصره بود و از همانجا به اشعری پیوست (ابن عساكر، 95-96؛ سبكی، همانجا). از او نقل شده است كه «در میان قوم كسی با اشعری در فن نظر برابری نمیكند» (ابن عساكر، 97). بدین گونه، ستیز اشعری با معتزله لطمۀ شدیدی به اقتدار آنان وارد كرد (نك : خطیب، 11 / 347؛ ابنعساكر، 94؛ ذهبی، همانجا). با اینهمه، گویا برخورد اشعری با گروههای مخالف كمتر از برخی متكلمان، آمیخته با تكفیر بوده است. زاهر بن احمد كه در لحظههای پایانی عمر اشعری در كنار او بوده است، نقل میكند كه وی به من گفت شهادت بده كه من احدی از اهل قبله را كافر نمیخوانم، زیرا همۀ آنان از معبود واحدی سخن میدارند و اختلافشان در عبارات است (ابن عساكر، 149؛ ذهبی، سیر، 15 / 88).
اشعری در بغداد درگذشت. در بیشتر منابع تاریخ وفات او در فاصلۀ سالهای 320 و 330 ق ذكر شده است (خطیب، ابن جوزی، همانجاها؛ سمعانی، 1 / 267؛ قس: ابن اثیر، 8 / 392)، و این با تعیین سال 324 ق كه در روایتهای معتبرتر آمده است، تعارضی ندارد (ابنعساكر، 127، 147؛ نسفی، 1 / 360؛ ذهبی، تاریخ، 156، 158). مدفن او در بغداد، میان كرخ و باب بصره واقع است (خطیب، همانجا؛ ابن عساكر، 413). ابن عساكر كه خود به آنجا رفته، میگوید بارها مقبرۀ او مورد تعرض حنابلۀ افراطی قرار گرفته است (همانجا؛ نیز نك : ابن جوزی، همانجا؛ ابوالفدا، 3 / 113).
از شاگردان اشعری اینان را نام بردهاند: ابوعبدالله ابن مجاهد بصری (ابنعساكر، 177)، ابوالحسن باهلی (همو، 127، 178؛ بغدادی، الفرق، 221)، ابوسهل صعلوكی نیشابوری (ابن عساكر، 128، 183)، زاهر بن احمدسرخسی (همو، 128، 148، 206)، بندار بن حسین شیرازی صوفی (همو، 179؛ خطیب، همانجا)، ابوزید مروزی (ابن عساكر، 128، 188)، ابوالحسن عبدالعزیز طبری (همو، 195)، ابوالحسن علی طبری (همانجا؛ بغدادی، اصول ... ، 310)، ابوالحسن رمانی، ابوعبدالله حمویۀ سیرافی، ابونصر كوار شیرازی (ابن عساكر، 128؛ ذهبی، سیر، 15 / 87)، ابوجعفر اشعری نقاش (ابن عساكر، 196؛ ذهبی، تاریخ، همانجا)، ابوالحسن كرمانی و ابومحمد عراقی (همو، سیر، همانجا؛ ابنعساكر، 181؛ نیز نك : سبكی، 3 / 368- 369؛ عبادی، 99). شماری از این گروه واسطۀ انتقال سنت اشعری به پیروان برجستۀ او بودهاند، همچون ابن مجاهد استادِ ابوبكر باقلانی، و ابوالحسن باهلی استاد ابنفورك و ابواسحاق اسفراینی (بغدادی، همانجا؛ ابن عساكر، 177، 178).
قیام اشعری به دفاع از عقاید اهل سنت و جماعت اعجاب و ارادت آنان را به او برانگیخت، تا جایی كه برخی در ذكر مناقب او به نقل روایاتی از این دست پرداختند كه پیامبر اكرم (ص) فضایل بسیاری برای خاندان ابوموسى اشعری برشمرده، و این مایه تكریم در حق این خاندان را به پیشگویی پیامبر (ص) و بشارت او به ظهور ابوالحسن اشعری تأویل كردهاند (نك : همو، 57-90، 142-146، 164-165؛ سبكی، 3 / 361-365). در اغلب این ستایشها چهرهای از اشعری به عنوان مصلح دین و «ناصر السنة» ترسیم شده است، چنانكه برپایۀ حدیثی مشهور كه خبر از احیای شریعت در رأس هر قرن میدهد، اشعری مصداق بارز تجدید شریعت در آغاز سدۀ 4 ق دانسته شده است. در این زمینه، خبری كه تحول فكری او را به حدود سال 300 ق مربوط میسازد، دستمایهای برای پیروان او فراهم ساخته بود (نك : ابنعساكر، 50-56).
با اینهمه، مكتب اشعری در میان غیر معتزله نیز مخالفانی داشت و پارهای شواهد نشان میدهد كه خود اشعری نیز با برخی از اینگونه مخالفتها روبهرو بوده است (نك : ابن جوزی، 6 / 332). در تاریخ عقاید اسلامی برخورد انتقادی گروههای غیر معتزلی با تفكر اشعری دو وجه داشته است: نخست مخالفت با روش عقلانی او، از جانب كسانی از اصحاب حدیث كه علم كلام و نظر را بدعت میشمردند، و دیگر برخی آراء خاص وی در مسائلی چون كلام الٰهی. نمونهای از ستیز سخت و تعصبآمیز با او، اثری است از ابوعلی اهوازی (د 446 ق) منسوب به سالمیه، یكی از فرقههای اهل تشبیه، با عنوان مثالب ابن ابی بشر كه ابن عساكر تبیین كذب المفتری را در رد آن نوشت. كتاب تبیین بجز ارزشی كه در موضوع حیات و آثار اشعری دارد، منبعی سودمند در تـاریخچۀ معارضه با اشعری و اشعریان به شمار میرود (نك : ابنعساكر، 108-114، 332-333، جم ؛ حاكم جشمی، 392؛ ابنجوزی، همـانجا؛ ذهبی، سیـر، 15 / 86؛ سبكی، 3 / 353-354؛ نیـز نك : آلار، «اعتراضات ... »، 93-105، «ردیهای ... »، 151-165، كه شامل بخشی از متن اثر ابوعلی اهوازی است).