اسیوط
اَسْیوط، یا اُسْیوط، بزرگترین و مهمترین شهر تجاری صعید مصر، واقع در ساحل غربی نیل و همچنین مركز استانی به همین نام.
شهر اسیوط: این شهر در 27 و 11 عرض شمالی و 31 و 11 طول شرقی قرار دارد. نام آن در منابع جغرافیای اسلامی بیشتر به شكل اسیوط، به ضم یا فتح همزه (مثلاً نك : خوارزمی، 12؛ یعقوبی، 331؛ یاقوت، 1/ 272؛ سمعانی، 1/ 254) و گاه نیز با حذف همزه به صورت سیوط آمده است (نك : كندی، الولاۀ...، 240، 282؛ سمعانی، همانجا؛ ابن ساعاتی، 2/ 4؛ ابن خلكان، 3/ 397). ضبط اخیر به اصل قبطی سیوت نزدیك است (EI2). در زمان قلقشندی (د 821ق) این كلمه در زبان عامۀ مردم مصر به صورت اسیوط، با همزه رایج و متداول بوده است، ولی در دیوانهای دولتی همزه را حذف میكردهاند ( صبح...، 3/ 396). سیوطی ( لب اللباب، 15) وجوه دیگری را در این نام محتمل دانسته است.
قدمت اسیوط به دورۀ فراعنه میرسد و وجود گورستانی از مجسمههای گرگ در آنجا گویای پرستش این حیوان در آن سرزمین است و نام یونانی لوكوپولیس یا لوكون پولیس (شهر گرگ) از همین جا پدید آمده است ( بستانی، 13/ 383؛ پاولی، XXVI/ 2310). جز این در مغارههای كوه مشرف به شهر، مجسمهها، نقوش، نوشتهها و همچنین گورهایی از پادشاهان آن دوره بر جای مانده كه بخشی از آثار شهر قدیم پیرامون اسیوط را تشكیل میدهد (بستانی، 10/ 357؛ نجیب، 38- 39). در گزارش نویسندگان سدههای پیش، اشاراتی در این باره آمده است. ابوعبید بكری (د 487ق) از معبدی قدیم و نیمه ویران (بَربی) یاد كرده كه به روزگار او همچنان در میان بازار شهر برپا بوده است (2/ 617). بعدها نیز كسانی چون قزوینی (ص 147) و ابن وردی (ص 22) از ساختمانها و نقشهای شگفت و آثار كهن اسیوط یاد كردهاند؛ ولی به گفتۀ حسن بن محمد وزان (1/ 236-237) این بناها و نوشتههای فراوان در سدۀ 10 ق دیگر رو به ویرانی و زوال نهاده، اما خط مصری قدیم در آن میان هنوز قابل شناسایی بوده است.
متأسفانه نمیتوان تاریخی بایسته برای اسیوط تدوین كرد، زیرا كه آثاری چون تاریخ سیوط عبدالرحمان سیوطی (سیوطی، حسن المحاضرۀ، 1/ 344؛ حاجی خلیفه، 2/ 1712: المضبوط فی اخبار اسیوط) مفقود شدهاند و گزارشهای پراكندهای كه از حوادث طبیعی چون وبا و طغیان نیل در منابع دیده میشود، برای ترسیم گذشتۀ شهر كافی نیست. بر اساس یكی از این گزارشها و در پی رویدادی، شمار نفوس خراج گزار اسیوط كه به 6 هزار تن بالغ میشده، به 116 تن كاهش مییابد (مقریزی، السلوك، 2(3)/ 786، 3(3)/ 1126، الخطط، 1/ 190؛ ابن ایاس، 1(2)/ 751). گاه نیز شورشیان قرمطی و یا قبایل آشوبگر عرب در این منطقه دست به تاخت و غارت میزدند (نك : مقریزی، اتعاظ...، 150، السلوك، 2(3)/ 770، 911؛ ابن تغری بردی، 8/ 149). بعدها در دورۀ پاشاها، امرای قبلی نیز بر این شهر دست میانداختند (نك : جبرتی، 2/ 335-337، 4/ 59، 67، جم).
با این حال، از گزارشهای كوتاهی كه جهانگردان مسلمان درسیر وسیاحت خویش به اسیوط به دست دادهاند، میتوان دریافت كه این شهر در سراسر دورۀ اسلامی شكوفا بوده است. ناصرخسرو در 441ق از آن دیدن كرد (نك : ص 109) و ابن جبیر (د 614ق) در گذر از صعید مصر بدانجا درآمد. وی اسیوط را از شهرهای مشهور و خوش منظر صعید دانسته كه میان آن و ساحل غربی نیل 3 میل فاصله بوده است (ص 60). ابن بطوطه (د 779ق) نیز پس از ورود بدین شهر به خانقاه (زاویه) شیخ شهاب الدین بن صباغ رفت (ص 50).
اسیوط بارویی كهن داشته كه تا زمان ابن جبیر (همانجا) برجای بوده است. بازارها، كاروانسراها، مهمانخانهها، مساجد و مدارس متعدد در شهر برپا بود (وطواط، 94؛ ابن دقماق، 2/ 22-23؛ قلقشندی، صبح، 3/ 396) كه برخی چون حمام قدیم و مشهور اسیوط تا به امروز باقی است (EI2). ابن بطوطه از بازارهای بدیع شهر سخن گفته است (همانجا). برخی از این مآثر چون جامع سیوطی تا دورۀ اخیر به عنوان مركزی علمی - آموزشی فعال بوده است (نك : بستانی، همانجا).
در دورۀ اسلامی، خاندانهایی اصیل و سرشناس در اسیوط سكنی گزیدند كه تا سدۀ 10 ق موقعیت خود را همچنان حفظ كرده بودند (وطواط، همانجا؛ وزان، 1/ 237). از جمله تیرههایی از قبایل عرب چون جُهَینه، بنونصر (ابن فضلالله، 157؛ قلقشندی، نهایۀ...، 383)، بنو واصل، بنو محمد و بنوقره به تدریج در شهر و نواحی آن پراكنده شدند. خاندانهایی از هوّاره نیز تا به امروز در صعید مصر خصوصاً اسیوط و پیرامون آن زندگی میكنند (عابدین، 18، 47، 117، 136). جز این، گروهی از فرزندان اسماعیل بن جعفرصادق(ع)، معروف به اولادشریف قاسم (قلقشندی، صبح، 1/ 359، نهایۀ، 121، 127، 132؛ مقریزی، البیان...، 40) و همچنین گروهی از نوادگان جعفر بن ابی طالب به نام زیانبه (همان، 34) در اسیوط و پیرامون آن مسكن داشتهاند.
اسیوط به سبب واقع بودن در محفوظ ترین و حاصلخیزترین بخشهای درۀ نیل و به عنوان پایانۀ طبیعی راههای بزرگ كاروان رو صحرایی، در قدیم شهری مهم بوده است ( 2 EI) و روایت كندی ( فضائل...، 58) نیز حكایت از این دارد كه در اوایل خلافت عباسی اسیوط مورد توجه و اهمیت
بوده است و مساحت آن به 30 هزار فَدّان، بالغ میشده (نیز نك : ابوعبید، 1/ 505؛ یاقوت، 1/ 272)، انبار ذخیرۀ انواع حبوبات به شمار میرفته (ادریسی، 1/ 128)، و باغها و نخلستانها و گردشگاههای زیبایی آن را زینت میبخشیده است (ابن جبیر، قزوینی، همانجاها)، چنانكه در زمان خمارویه بن احمد بن طولون (حكـ 270-282ق) یكی از انبارهای خواربار سپاه و از گردشگاههای وی بوده (ابن ظهیره، 62؛ یاقوت، همانجا)، و بعدها نیز برخی از باغ و بوستانهای ایوبیان را در خود جای میداده است (ابن مماتی، 344).
در اسیوط بیشترین و بهترین محصول نیشكر صعید مصر به عمل میآمده (ابوعبید، 2/ 617)، و جز این كتان، گندم، خوراك دام، دیگر انواع غلات و بعضی میوهها چون به و لیمو، و نیز خشخاش برای تولید تریاك جهت مصارف طبی كشت، و برخی از این محصولات به سایر نقاط صادر میشده است (ناصرخسرو، 109؛ ابن سعید، 129؛ یاقوت، همانجا؛ قزوینی، 147؛ ابن ظهیره، 56، 62). كشت برخی از این محصولات به صنعت ریسندگی و بافندگی رونق خاص داده بود. فرش قرمز كه به شیوۀ ارامنه بافته میشد، از دیرباز شهرت داشته است و هم بدانجا منسوجات نخی معروف به دبیقی مثلث - منسوب به محل اصلی آن دبیق در صعید مصر - و جامههای لطیف میبافتهاند (یعقوبی، 331؛ یاقوت، قزوینی، همانجاها). طرازهای آنجا نیز معروف بوده است (مسعودی، 22). از پشم نیز دستارها و پشمینههای بسیار لطیف میبافته، و به دیگر جاها میفرستادهاند (ناصرخسرو، 110). امروزه برخی از این صنایع جای خود را به كارخانههای جدید نساجی داده است ( بریتانیكا). شال توری سفید و سیاه آراسته به نخهای نقرهای، آخرین بازماندۀ صنعتی است كه در شرق بسیار مشهور بوده است (EI2). در كنار این كار رنگرزی نیز رواج روزافزون یافت. زاج سفید كه از زمینهای آنجا استخراج میشد و بخشی از آن برای صدور به سواحل اسكندریه حمل میگردید (قلقشندی، صبح، 3/ 455؛ مقریزی، الخطط، 1/ 109) و همچنین نیل در این كار به مصرف میرسید و پارچههایی كه به دارفور صادر میگردید، در اسیوط رنگرزی میشد (EI2).
افزون بر این، در اسیوط ظروف سفالی بسیار مرغوب ساخته میشد و سفال اسیوطی سیاه و قرمز با نقشهای قدیم همچنان مورد توجه فراوان است. تجارت همۀ این صنایع در خود مصر و خارج آن رونق داشت. اسیوط خصوصاً به سبب تجارت مستقیم با سودان شهرت یافت و كاروانهای دارفور كه مركب از حدود 500 ،1شتر بود، همه ساله برده، عاج، پرشتر مرغ و دیگر محصولات سودان را حمل میكرد و در مقابل، تولیدات صنعتی مصر، خصوصاً منسوجات را به دارفور میبرد. محققانی كه همراه ارتش ناپلئون بودند، مطالعات دقیقی دربارۀ این تجارت كه اكنون رو به زوال است، انجام دادهاند (همانجا؛ نیز نك : هالت، 18).
اسیوط در دورۀ اسلامی نیز چون گذشته از مراكز تجمع مسیحیان بوده است، چنانكه یاقوت به نقل از یكی از مسیحیان آنجا، شمار كلیساهای شهر را 75 دانسته است (1/ 272؛ قس: قزوینی، 147، كه 57 كلیسا ذكر كرده است). با اینحال، به نظر میآید كه در سدۀ 10 ق شمار این كلیساها تا حد زیادی كاهش یافته بوده است (نك : وزان، 1/ 237). در اطراف شهر نیز دیرهایی بر پا بوده كه راهبان در آنجا گرد میآمدهاند (نك : یاقوت، 1/ 639، 641، 649؛ وزان، همانجا).
در پایان سدۀ 19 م، خاصه پس از آنكه در 1292ق/ 1875م، خط آهن، اسیوط را به قاهره مرتبط ساخت، اهمیت اسیوط تا حد زیادی افزایش یافت ( 2 EI). در 1902م سدی از سنگ آهك به طول 832 متر (730 ،2فوت) در شمال شهر و رودْبندر الحمراء بر روی نیل ساخته شد. این سد، آب كانال بحر یوسف (منهی یا ابراهیمیۀ سابق، نك : ابن سعید، 129) را كه در حدود 200 میل به موازات نیل كشیده شده، تأمین میكند و بیشتر مصر میانی را سیراب میسازد. شاخهای از آن نیز در جهت غرب به طرف واحۀ فیوم منشعب میشود. در دهۀ 1980م سد اسیوط توسعه یافت و به یك دستگاه هیدروالكتریك مجهز گردید.
مراكز آموزش عالی در اسیوط شامل یك دانشگاه (افتتاح: 1957م) و یك مركز تربیت معلم است. جمعیت اسیوط در 1983م به 300 ،259نفر بالغ میشده است ( بریتانیكا).
شهر اسیوط زادگاه افلوطین (پلوتینوس)، فیلسوف یونانی، و قدیس یوحنای قبطی (EI2) و بسیاری از دانشمندان مسلمان (نك : سمعانی، 1/ 254- 255) از جمله جلال الدین عبدالرحمان سیوطی (د 911ق) بوده است.
مدیریت (استان) اسیوط
پس از اسلام، اسیوط مركز كورهای به همین نام در صعید مصر بوده است (ابن فقیه، 73؛ ابن خردادبه، 81). در زمان فاطمیان بر اساس تقسیم اداری جدید و تقلیل شمار كورهها، اسیوط شامل محدودۀ وسیعتری شد. بعدها در 715ق/ 1315م در زمان سلطان مملوك، ملك ناصر محمد بن قلاوون، با تغییر نام كوره به «عمل» (نك : مقریزی، الخطط، 1/ 74، 129؛ ابن تغری بردی، 9/ 38، حاشیۀ 2)، اسیوطیه یكی از اعمال مصر را تشكیل میداده، و مركز آن شهر اسیوط بوده است. در زمان قلقشندی مقر نایب «وجه قِبلی» بوده، و قاضی مستقل داشته است (قلقشندی، صبح، 3/ 378، 395، 14/ 374؛ ابن دقماق، 2/ 22). ابن مماتی (ص 107، 120، 128، جم) و وطواط (ص 94- 95) نواحی این «عمل» را كه شمار آنها در منابع به تفاوت یاد شده (نك : انصاری، 393؛ مقریزی، همان، 1/ 72)، ذكر كردهاند. برخی از این نواحی در زمان ممالیك در اقطاع دولتمردان بوده است (نك : ابن دقماق، 2/ 23- 25؛ قلقشندی، همان، 11/ 428). در 933ق در اوایل حكومت عثمانی كه نام عمل به ولایت تغییر یافت، این عمل (اسیوطیه) ملغی، و توابع و نواحی آن به دو ولایت منفلوطیه و جرجا ملحق شد. بعداً نیز در 1241ق/ 1826م نام ولایت به مأموریت تغییر یافت و اسیوط تحت این عنوان دوباره شكل گرفت و مركز آن شهر اسیوط بود. سرانجام در 1249ق/ 1833م كه محمدعلی پاشاكبیر دستور تغییر نام مأموریت به مدیریت را داد، مدیریت اسیوط با مركزیت شهر اسیوط تأسیس گردید كه این تقسیم اداری تا به امروز باقی است (حاشیۀ النجوم، 5/ 313، 9/ 38؛ برای مراكز تابع این مدیریت، نك : كشف اسماء...، «س»).
مآخذ
ابن ایاس، محمد، بدائع الزهور، به كوشش محمد مصطفی، قاهره، 1403ق/ 1983م؛ ابن بطوطه، رحلۀ، بیروت، 1384ق/ 1964م؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابنجبیر، محمد، رحلۀ، به كوشش ویلیام رایت، لیدن، 1907م؛ ابن خردادبه، عبیدالله، المسالك و الممالك، به كوشش دخویه، لیدن، 1889م؛ ابن خلكان، وفیات؛ ابن دقماق، ابراهیم، الانتصار، به كوشش فولرس، بولاق، 1310ق/ 1893م؛ ابن ساعاتی، علی، دیوان، به كوشش انیس مقدسی، بیروت، 1939م؛ ابن سعید، علی، الجغرافیا، به كوشش اسماعیل عربی، بیروت، 1970م؛ ابن ظهیره، محمد، الفضائل الباهرۀ، به كوشش مصطفی سقا و كامل مهندس، قاهره، 1969م؛ ابن فضلالله عمری، احمد، مسالك الابصار فیممالك الامصار، بهكوشش درتئا كراوولسكی، بیروت، 1406ق/ 1985م؛ ابن فقیه، احمد، مختصر كتاب البلدان، به كوشش دخویه، لیدن، 1885م؛ ابن مماتی، اسعد، قوانین الدواوین، به كوشش عزیز سوریال عطیه، قاهره، 1411ق/ 1991م)؛ ابنوردی، عمر، خریدۀ العجائب، قاهره، 1303ق؛ ابوعبید بكری، عبدالله، المسالك و الممالك، به كوشش وان لِوِن و فِره، تونس، 1992م؛ ادریسی، محمد، نزهۀ المشتاق، قاهره، مكتبۀ الثقافۀ الدینیه؛ انصاری دمشقی، محمد، نخبۀ الدهر، ترجمۀ حمید طبیبیان، تهران، 1357ش؛ بستانی؛ بستانی، پطرس، دائرۀ المعارف، بیروت، دارالمعرفه؛ جبرتی، عبدالرحمان، عجائب الآثار، به كوشش حسن محمد جوهر و دیگران، قاهره، 1959- 1965م؛ حاجی خلیفه، كشف؛ حاشیۀ النجوم ابن تغری بردی؛ خوارزمی، محمد، صورۀ الارض، به كوشش هانس فون مژیك، وین، 1345ق/ 1926م؛ سمعانی، عبدالكریم، الانساب، به كوشش عبدالرحمان معلمی یمانی، حیدرآباد دكن، 1382ق/ 1962م؛ سیوطی، عبدالرحمان، حسن المحاضرۀ، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1387ق/ 1967م؛ همو، لب اللباب، ایتالیا، 1842م؛ عابدین، عبدالمجید، حاشیه بر البیان (نك : همـ ، مقریزی)؛ قزوینی، زكریا، آثار البلاد، بیروت، 1380ق/ 1960م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، قاهره، 1383ق/ 1963م؛ همو، نهایۀ الارب، بیروت، 1405ق/ 1984م؛ كشف اسماء المدن و النواحی المعتبرۀ...، قاهره، 1955م؛ كندی، عمر، فضائل مصر، به كوشش ابراهیم احمد عدوی و علی محمدعمر، قاهره، 1391ق/ 1971م)؛ همو، الولاۀ و القضاۀ، به كوشش رُوَن گست، بیروت، 1326ق/ 1908م؛ مسعودی، علی، التنبیه والاشراف، به كوشش دخویه، لیدن، 1893م؛ مقریزی، احمد، اتعاظ الحنفاء، به كوشش جمال الدین شیال، قاهره، 1387ق/ 1967م؛ همو، البیان و الاعراب عمّا بارض مصر عن الاعراب، به كوشش عبدالمجید عابدین، قاهره، 1961م)؛ همو، الخطط، بیروت، دارصادر؛ همو، السلوك، ج 2(3)، به كوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، 1958م، ج 3(3)، به كوشش سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره،1971م)؛ ناصرخسرو، سفرنامه، بهكوشش محمد دبیرسیاقی، تهران،1354ش؛ نجیب، احمد افندی، الاثر الجلیل لقدماء وادی النیل، قاهره، 1411ق/ 1991م)؛ وزان فاسی، حسن، وصف افریقیا، ترجمۀ محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، 1983م؛ وطواط، محمد، مباهج الفكر و مناهج العبر، به كوشش عبدالعال عبدالمنعم شامی، كویت، 1401ق/ 1981م)؛ هالت، پ. م. و دیگران، تاریخ سودان بعد از اسلام، ترجمۀ محمدتقی اكبری، مشهد، 1366ش؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، البلدان، به كوشش دخویه، لیدن، 1891م)؛ نیز: