اسکندریه
اسكندريه \ eskandariy[y]e(a)\ ، دومين شهر بزرگ و مهمترين بندر مصر و مركز استان اسكندريه. این شهر در ´54 °29 طول شرقی و ´12 °31 عرض شمالی، در كنار دريای مدیترانه و كرانۀ غربی دلتای نیل قرار دارد (EB, 249؛ «دانشنامۀ چِیمبِرز»، ذیل «اسکندریه»).
اسكندریه در امتداد پشتهای از سنگ آهك قرار گرفته، و خشكی برآمدهای كه در دریا پیش رفته است، جزیرۀ فاروس را با مركز این شهر مرتبط میسازد. دو خلیج واقع در این برآمدگی كه انحنای تندی دارد، اكنون حوضههای بندرگاه شرقی و بندرگاه غربی اسكندریه را تشكیل میدهند (EB، همانجا؛ «دانشنامۀ کالیِر»، ذیل «اسکندریه»). اسكندریه دارای تابستانهای معتدل است، اما زمستانهایی سرد دارد که معمولاً با طوفانهای شدید و بارانهای سیلآسا و گاه تگرگ همراهاند (بستانی، 193؛ EB، همانجا).
فعالیتهای اقتصادی در اسکندریه بیشتر در زمینۀ بانكداری، حملونقل دریایی، انبارداری و تولید منسوجات است. اسكندریه یكی از مراكز مهم صنعتی مصر بهشمار میرود و 3/ 1 کل تولیدات صنعتی مصر را به خود اختصاص داده است. كشاورزی نیز یكی از فعالیتهای عمدۀ اقتصادی در پیرامون اسكندریه است و پنبه مهمترین محصول صادراتی آن بهشمار میرود. مبادلات کالاهای بازرگانی مصر بیشتر از طریق دو بندرگاه غربی و شرقی اسكندریه صورت میگیرد و بندرگاه غربی از بندرگاه شرقی اهمیت بیشتری دارد. همۀ پنبۀ مصر و بیشتر نفت آن و نیز محصولات كشاورزی و برخی كالاهای صادراتی دیگر از طریق این بندر صادر میشود («دانشنامۀ کالیر»، EB، همانجاها؛ GSE، ذیـل «اسکنـدریه»؛ EI 2، ذیـل «اسکندریـه»؛ نیـز نک : بستانی، 212). از اواخر سدۀ 19 تا دهۀ 1980م، بر اثر رشد سریع زادوولد و مهاجرت از حومه به شهر، جمعیت اسکندریه به حدود 10 برابر افزایش یافت (EB, 250).
تاریخ اسکندریه در دورۀ یونان و روم
بنیاد نهادن این شهر به اسكندر مقدونی (ه م) نسبت داده میشود. اسکندر در 332قم بر آن شد تا پایگاهی برای تسلط بر آبهای مدیترانه پدید آورد. وی شهر قدیمی رقوده یا راكوتیس (مربوط به 1500قم) را، در مجاورت جزیرۀ فاروس و در شمال شهر نائوكراتیس (نقراطیس)، برگزید و ساخت شهر جدید را آغاز كرد. سپس ادامۀ كار را بر عهدۀ نایبالسلطنۀ خود، كلِئومِنِس، گذاشت و مصر را ترك كرد (مسعودی، اخبار...، 181؛ اسکندری، تاریخ مصر الى...، 105؛ سالم، 11-12، 15-16؛ استرابن، 29؛ آریان، 225؛ «پاولی...»، ذیل «اسکندریه»؛ EB، 251). نقشۀ شهر را دینوكراتِس، معمار یونانی، بهصورت شطرنجی با خیابانهای هشتگانهای طراحی کرد كه از شمال به جنوب، و از شرق به غرب كشیده میشدند. در مرکز شهر، میدان بزرگی بود كه کاخ امپراتور، تماشاخانه، موزه (موسِئوم) و كتابخانه در آن قرار داشت (سالم، همانجا؛ «دانشنامۀ کالیر»، «دانشنامۀ چیمبرز»، ذیل «اسکندریه»؛ تارن، 41؛ نیز نک : یاقوت، 260، که به شطرنجی بودن شهر و خیابانهای هشتگانۀ آن اشاره دارد). اسكندریه حدود یك سده پس از بنیادگذاری، چنان شكوهی یافت كه هیچ شهری در جهان باستان با آن برابری نمیكرد (EB, 252).
پس از مرگ اسكندر در 323قم، قلمرو پهناور او میان سردارانش تقسیم شد و سرزمین مصر به بطلمیوس یکم، ملقب به سوتِر، رسید. وی از بابِل به اسكندریه آمد و سلسلۀ بطلمیوسیان (بطالسه) را در مصر بنیاد نهاد (عبادی، 28-36؛ زیدان، 72؛ EA، ذیل «بطلمیوس یکم»؛ GSE، ذیل «بطلمیوس»). سپس به ساختن ساختمانها و پرستشگاههای باشكوه همت گماشت و فانوس دریایی (نک : دنبالۀ مقاله)، مدرسه (= موزه) و كتابخانۀ معروف اسكندریه (نک : ه د، اسکندریه، کتابخانۀ) را تأسیس كرد (اسکندری، همان، 109؛ سالم، 36-37؛ بستانی، 195؛ EB، همانجا؛ قس: عبادی، 157).
در زمان بطلمیوس دوم، ملقب به فیلادِلفوس، بهسبب توجه بسیار او به فیلسوفان و اندیشمندان، اسكندریه به بزرگترین مركز علمی، ادبی و همچنین بازرگانی جهان تبدیل شد (نک : عمون، 49؛ عبادی، 62؛ اسکندری، همانجا؛ بستانی، 193؛ EA، ذیل «بطلمیوس دوم»). از زمان فرمانروایی بطلمیوس چهارم، ملقب به فیلوپاتور، تا پایان سلطۀ یونانیان بر مصر، اسكندریه بارها شاهد شورشهایی برضد فرمانروایان خود بود (نک : زیدان، 75-76). در زمان فرمانروایی بطلمیوس هشتم (در برخی منابع: هفتم)، ملقب به اِئوئِرگِتِسِ دوم، بسیاری از مـردم اسكندریـه ــ بـهویـژه انـدیشمندان و استـادان بـرجستـۀ مدرسـۀ آن ــ كه از خودكامگی فرمانروایان به تنگ آمده بودند، به دیگر سرزمینها كوچیدند و از آن پس، حوزۀ علمی اسكندریه (نک : ه د، اسکندرانی، مکتب) تا روزگار سلطۀ رومیان، رو به ضعف نهاد (EA، ذیل «بطلمیوس هفتم»؛ زیدان، 77؛ عمون، 52).
در روزگار سلطۀ رومیان نیز از اقتدار سیاسی اسکندریه کاسته شد (اسکندری، همان، 141). از رویدادهای قابل ذكر اسكندریه در دورۀ تسلط روم شرقی، حملۀ ایرانیان به مصر و تصرف اسکندریه است كه در زمان خسرو پرویز، پس از فتح بیتالمقدس و دمشق و انطاكیه، در 616م صورت گرفت؛ اما 12 سال بعد، یعنی در 628م، پس از صلح ایران و روم شرقی، اسكندریه دوباره بهدست رومیان افتاد (ابنعبری، 155؛ عمران، 71-74؛ باتلر، 109-112).
فانوس دریایی بزرگ اسكندریه
فانوس دریایی اسکندریه برجی به بلندی 135 متر بود که در جزیرۀ فاروس قرار داشت و یکی از عجایب هفتگانۀ جهان باستان بهشمار آمده است (نک : مقریزی، الخطط، 156-157؛ اسکندری، تاریخ مصر الى، 109؛ EB, 252؛ بستانی، 194؛ «دانشنامۀ کالیر»، همانجا). بخشی از این برج در 180ق براثر زمینلرزه از میان رفت ( العیون...، 301) و چندین زمینلرزۀ دیگر، بهویژه در 271 و 344ق، بخشهای دیگری از آن را نیز ویران كرد (نک : مسعودی، التنبیه...، 48؛ قلقشندی، مآثر...، 256؛ مقریزی، همانجا)، بهگونهایكه در اواخر سدۀ 6ق، به گفتۀ هروی (ص 49) و نیز یاقوت (ص 262-263)، كه خود از آن دیدن كرده بود، جز قلعهای مربعشكل كه برای دیدهبانی بهکار میرفت، چیزی از آن برجا نمانده بود. از سدۀ 7ق به بعد، این بازماندهها نیز رو به ویرانی نهاد و با اینكه ركنالدین بِیبَرس در 703ق، آن را مرمت كرد (مقریزی، همان، 158)، به گفتۀ قلقشندی (صبح...، 317- 318) و نیز به استناد گزارش سفر ابنبطوطه به اسكندریه در 726 و 750ق (ص 39-40)، در سدۀ 8ق اثری از آن برجای نمانده بود.