اسکات
اِسکات \ [e]skāt\ ، سِر والتِر، بارونِتِ یکم (1771-1832م/ 1185- 1248ق)، داستان و زندگینامهنویس، شاعر و تاریخنگار اسکاتلندی؛ غالباً او را بنیادگذار رمان تاریخی دانستهاند. او نخستین داستاننویس بریتانیایی بود که چهرۀ سرشناسی شد. معروفترین داستانهایش عبارتاند از وِیوِرلی (1814م)، راب روی (1818م)، «قلبِ میدلوذیِن» (1818م)، آیوانهو (1819م؛ ترجمۀ فارسی: 1335ش، نیز با عنوان انگلیس در هشت قرن پیش، 1320ش) و کِنیلوِرث (1821م).
اسکات در اِدینبورگ (اِدینبِره) زاده شد. او پس از تحصیل در دبیرستان، نزد پدرش به کارآموزی وکالت دعاوی مشغول شد، اما مطالعات و حرفۀ وکالت را بهطور جدی دنبال نکرد. مدتی به سیاحت پرداخت، سپس داوطلبانه به سوارهنظام پیوست (جنگهای ناپلئونی با بخش اعظم دورۀ جوانی و اوایل میانسالی او همزمان بود)، و به مطالعۀ آثار کهن علاقهمند، و خوانندۀ سیریناپذیر آثار به زبانهای ایتالیایی، اسپانیایی، فرانسوی، آلمانی و لاتین شد. نتیجۀ مطالعۀ او در آثار کهن، پدید آمدن اثری بود با عنوان «شعرهای خنیاگران مرزنشین اسکاتلندی» (1802م، 2 ج؛ چ 2، 1803م، 3 ج). اسکات با این کتاب در جنبش گستردۀ بازگشت به شعر کهن انگلستان نقشی ایفا کرد، جنبشی که اسقف تامِس پِرسی، دانشور انگلیسی سدۀ 18م، از پیشگامانش بود.
اسکات روزنامهنگاری هم میکرد و مقالههایی از او در نشریۀ بسیار پرنفوذ اِدینبِره ریویو انتشار یافت. وی همچنین در مقام شاعر، «منظومۀ واپسین خنیاگر» را در 1805م به چاپ رسانید. در این زمان، او دوست صمیمی چندین نویسندۀ برجستۀ انگلیسی، ازجمله ویلیام وُردزوِرث، رابرت ساوذی، و سپس، لُرد بایرُن شد. اسکات شعر را راحت و روان میسرود و در آثارش توانایی او در وصف پرشور، احساسی و صادقانه نمایان است. او در 1808م مجموعۀ شعرهای جان درایدِن را گردآوری و منتشر کرد که از جهاتی از مجموعۀ شعر خودش مهمتر است.
اسکات در 1814م، با سرعتی شگفتانگیز، تقریباً سراسر داستان ویورلی را نوشت که اثری اصیل و تأثیرگذار بود و بیدرنگ با استقبال گستردۀ خوانندگان روبهرو شد. این داستان، که ماجرای شورش جَکوبایتها (طرفداران شاه جِیمز دوم) در 1745م است، تفسیر و وصفی تازه از شیوۀ سلوک و وابستگیهای مردم تمدنِ ازیادرفتهای در کوهستانهای اسکاتلند به دست میدهد. اسکات این کتاب و نیز کتابهای بعدی خود را تا 1827م با نام مستعار به چاپ رسانید. او داستان ویورلی را با مجموعهای از داستانهای تاریخی دربارۀ اسکاتلند ادامه داد که اکنون به «داستانهای ویورلی» مشهورند. اسکات از 1816م مجموعهای از 4 رشته داستان را با عنوان «داستانهای میزبانِ من» منتشر کرد که از برجستهترین این داستانها میتوان گای مَـنِرینگ (1815م)، الد مُرتَـلِتی (1816م) و «قلب میدلوذین» را نام برد. در این زمان، اسکات در اوج شهرت بود، تا آنجا که در 1820م جرج چهارم، شاه انگلستان، به او عنوان بارونِت و لقب سِر داد.
قدرت تخیل اسکات زمان و مکان نمیشناخت؛ عصر جنگهای صلیبی، محیط و فضای هندوستان، انگلستان در سدۀ 12م، سوئیس درسدۀ 15م، فرانسه دردورۀ انقلاب کبیر، انگلستان در دورۀ جنگهای داخلی، و نیز زمانها و مکانهای بسیار دیگری فضای داستانهای تاریخی اسکات را تشکیل داده، که او از راه مطالعه و به یاری تخیل، وصف جانداری از آنها به دست داده است.
اسکات در جریان بحران بزرگ اقتصادی 1825م انگلستان ورشکست، و ناچارشد کهآثاربعدیاش را بیمحابا و شتابزده بنویسد. او پس از بازآفرینی برجستۀ بازپسین سالهای عصر جکوبایتها در داستان رِدگُنتلیت (1824م)، کتاب دیگری ننوشت که با بهترین آثار نخستینش برابری کند. اسکات در سالهای آخر زندگی به نوشتن یادداشتهای روزانه پرداخت. در این یادداشتها، تصویری که او از زندگی خود پس از 1825م ترسیم میکند، غمانگیز است؛ مصیبت، بیماری، بیاعتباری مالی و دلتنگی از وضع عمومی کشور در کنار هم، این تصویر را تیرهوتار مینمایانند. در 1831م وضع جسمانی اسکات رو به وخامت نهاد و او برای بازیافتن تندرستی خود در اروپا به سفر پرداخت و مدتی در ناپل اقامت گزید؛ اما به دنبال سکتۀ مغزی، به میهن بازگشت و در 1832م درگذشت.
اگرچه قهرمانان داستانهای اسکات اکنون چوبین، و طرح داستانهایش مکانیکی به نظر میرسد، او در ترسیم کردن تصویری واقعگرایانه از زندگی اسکاتلندی و جان بخشیدن به رویدادهای بزرگ تاریخی، کامیاب بود. او به تأثیر سنت و سیاست بر فرد توجه کرد. بالزاک و دیکِنز ازجملۀ نویسندگانی به شمار میروند که از مطالعات گستردۀ اسکات دربارۀ تعامل میان روندهای اجتماعی و منش فردی درس آموختهاند. اسکات بر رُمانتیسم انگلیسی هم تأثیر عمیق گذاشت.
آثار بسیاری از اسکات بهفارسی ترجمه و منتشر شده است. او، در کنار کسانی همچون آلکساندر دوما، از نخستین نویسندگان غربیای است که شماری از آثارشان در دورۀ قاجاریه به فارسی ترجمه شده است. تاریخ ناپلئون اول (1827م) او را میرزا رضای مهندس به دستور محمدشاه قاجار از انگلیسی به فارسی ترجمه کرد. نسخۀ خطی این ترجمه در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی موجود است. از دیگر آثار ترجمهشدۀ او به فارسی میتوان از طلسم (1825م؛ ترجمۀ فارسی: 1340ش) و کوانتین دوروارد (1823م؛ ترجمۀ فارسی: 1340ش، نیز با عنوان سرباز اسکاتلندی، 1332ش) نام برد.
مآخذ
فهرست چاپی؛ کتابخانۀ ملی ایران؛ نیز: