زمان تقریبی مطالعه: 10 دقیقه

اسهال

اِسْهال، دفع پی‌درپی و آبکی مدفوع. این حالت که می‌تواند در شدتهای متفاوت بروز کند، دارای علل متنوع عفونی، گوارشی، انگلی، عصبی و محیطی است و بیشتر با دردهای روده‌ای، ضعف و بی‌اشتهایی همراه است. اسهال یا جاری شدن شکم ( آنندراج، 1 / 294) با نامهای دیگری چون شکم روش (رَوه)، تردد، باغچه روک، رانش (رونش) و بیرون روه ( لغت‌نامه ... )، نیز خوانده می‌شود. 
روشهای متعددی برای درمان اسهال در فرهنگ طب سنتی و عامیانۀ ایران وجود دارد، که بخشهای مهمی از دانسته‌های مردم در بروز بیماریهای شایع را مشخص می‌کند. اسهال بنا بر نوع بیماری با ترکیباتی چون اسهال خونی، اسهال دَمَوی، اسهال رَدی، اسهال زَلَقی، اسهال صفرایی، اسهال کبدی، اسهال ماساریقی، اسهال مَعَوی و اسهال نَزله با ویژگیهای مربوط به خود شناخته می‌شود (همان). گاه در منابع تاریخی معادلهای عربی ذَرَب و اسهالُ (رقّة، مشی) البطن نیز دیده می‌شود (برای نمونه، نک‍ : قمری، 42). عبارت تِرتِر یا تِروتِر هم در افواه تداول دارد (نک‍ : جمال‌زاده، 52). 
با مطالعۀ متون تاریخی مشخص می‌شود که مهم‌ترین عامل ایجاد اسهال، آبهای آلوده و هوای نامساعد، به‌خصوص گرم و مرطوب بوده است. مثلاً یعقوبی در سدۀ 3 ق / 9 م می‌نویسد: «و هرگاه زمستان خشک و بهار پر باران و جنوبی [گرم و تر] باشد، مردمی که مزاجشان مرطوب است، در تابستان به تب و درد چشم و اسهال گرفتار می‌شوند» (1 / 136). 
اهمیت و شیوع این بیماری چنان بوده است که همواره در سده‌های مختلف سیاحان طی سفرنامه‌های خود به آن اشاره کرده‌اند؛ برای مثال ابن بطوطه در سدۀ 8 ق (ص 190) و پولاک در سدۀ 12 ق (ص 478). افزون بر آب و هوای نامساعد، برخی خوردنیها را نیز در بروز حالت اسهال مؤثر دانسته‌اند، همچون توت شیرین (جمالی، 132) و آلوی شیرین (دنیسری، 111). البته در متون کهن طب سنتی فهرست مفصلی از گیاهانی که ایجاد اسهال (بلغمی یا صفراوی) می‌کنند، آمده است، ازجمله گیاهانی چون دندان تیزه یا همان بقلة المبارک، حب البان، اِهلیلَج، افتیمون، اغاریقون، اَنزُروت و بسیاری موارد دیگر (نک‍ : ابومنصور، 15، 18، 19، 37، 48، 60). 
ابن‌سینا با تفصیل و دقت فراوان نحوۀ استفاده از داروها و گیاهان مسهل را بیان کرده است که برخی از این توصیه‌ها نسبت به یافته‌های امروزی دانش پزشکی بسیار پیشرو شمرده می‌شوند. به عنوان نمونه اشارۀ ابن‌سینا به عدم مصرف مسهل در صورت وجود دردهای خشک روده‌ای، آماده ساختن بدن با مسهلهای خفیف‌تر (مثل بنفشه و شکر) پیش از کاربرد مسهلهای قوی (نظیر خربق)، عدم مصرف هم‌زمان دو یا چند نوع مسهل، و عادت ندادن بدن به استفادۀ دائمی از مسهلها از دستورالعملهای حیاتی در این زمینه به شمار می‌آیند (نک‍ : 1 / 455- 459). 
اگرچه دانشمندانی چون ابن‌سینا (3(2) / 375 بب‍ ( و جرجانی (ص 456 بب‍‌ ) در آثار خود شرحی مبسوط از اسهال، انواع آن، و نیز درمانهای مختلف برای آن ارائه کرده‌اند، اما طبیبان محلی به‌ویژه در سده‌های 10-13 ق با افزودن تجارب شخصی به اطلاعات از پیش ارائه‌شده، به‌خصوص از نظر واژه‌های به‌کار رفته، مطالب گسترده‌ای در اختیار می‌گذارند. برای مثال در سدۀ 10 ق حکیم طولوزان یونانی (ص 127-130)، در سدۀ 11 ق حکیم علی گیلانی (ص 28 بب‍ (، در سدۀ 12 ق اکبرشاه ارزانی (ص 119-121)، محمد چغمینی (ص 65-67) و کریمخان کرمانی (ص 157-162)، و در سدۀ 13 ق حکیم مظهر علی (ص 15- 18) و حکیم فریدالدین (ص 187) در آثار خود به اسهال و درمان آن پرداخته‌اند که ضمن مطالعۀ آنها می‌توان تأثیر و تأثرات زمانی و مکانی را طی دستورالعملها بازیافت. 

طب عامه

رواج اسهال در زندگی روزمرۀ مردم از کودکی تا کهن‌سالی باعث شده است تا دربارۀ شناخت هرچه بیشتر آن به‌ویژه چگونگی درمان این بیماری روشهای مردمی متنوعی بر پایۀ باورها، دانسته‌ها و رفتارهای بومی و جوانب مختلف محیط زیست افراد به‌خصوص مسائل اقلیمی و تغذیه‌ای ابداع شود و سینه به سینه منتقل گردد. در برخی از مناطق این روشها بسیار ساده است؛ مثل پختن نانی خاص همچون خَتَک در کازرون که ترکیبی است از آرد گندم و جو با آرد بلوط (حاتمی، 231)، یا استفاده از عرق بومادران و توصیه‌هایی چون مصرف ماست ترش، انار تازه داغ شده در آتش و خوردن هم‌زمان ماست و برنج کته (افشار، خوزستان ... ، 2 / 753، آذربایجان ... ، 2 / 856؛ ساعدی، 128). اما در بسیاری از مناطق دیگر مجموعه‌ای پیچیده از ترکیبات غذایی، گیاهان درمانی، دعاها و وردهای درمان‌بخش، رفتارهای شفابخش و گاه جادویی و عجیب و غریب و حتى ماساژها و مالشهای دستی طبق دستورالعملهای خاص به کار برده می‌شوند تا بیماری اسهال بهبود یابد. برخی از این دستورالعملها ساده‌تر بوده‌اند، مثلاً در تهران به فرد اسهالی می‌گفتند ماست را در دستمال بریزد، سپس روی خاکستر بگذارد و بعد آن را بخورد (شهری، 4 / 542). اما گاهی این دستورالعملها پیچیده‌تر بوده است، مثلاً برای درمان اسهال شدید این درمانهای طبی ـ جادویی اجرا می‌شد: چهار تخمه را می‌کوبیدند و با روغن گل سرخ حبهای کوچک درست می‌کردند و به بیمار می‌خوراندند، یا شربت سماق و یا کمی گِل ارمنی به او می‌دادند؛ شکمش را گرم نگاه می‌داشتند؛ از سوی دیگر، آب را گرم می‌کردند و بر آن سورۀ حمد می‌خواندند و به بیمار می‌نوشاندند؛ زیر بیمار آجر گرم می‌گذاشتند و بر سیرابی گوسفند اسم وی را می‌نوشتند و آن را باد می‌کردند و در آفتاب می‌آویختند (همو، 3 / 176). ترکمنها برای درمان اسهال کودکان، چنین عمل می‌کنند: دو دختر باکره فرد بیمار را چند بار از زیر تاک (نهال انگور) عبور می‌دادند (معطوفی، 3 / 2093). در سیستان بدن کودکی که به اسهال و استفراغ (ایضه) مبتلا بود، توسط فرد باتجربه‌ای حدود یک ساعت با آب جوشیدۀ تلخ ماساژ داده می‌شد تا به شدت عرق کند. در ایضۀ خشک و کبود (اسهال نوع شدید) پس از ماساژ در ناحیۀ میان ابروهای بیمار، با تیغ شکاف کوچکی ایجاد می‌کنند تا چند قطره خون خارج شود. گاه نیز پیشانی بیمار را با عقیق داغ می‌کنند (افشار، سیستان‌نامه، 2 / 8 128). 
برخی از دستورالعملهای دارویی با اصطلاحات و نامهای خاص همراه است. مثلاً در ایلام نسخه‌هایی وجود دارد به این شرح: خوردن دم‌کردۀ برگ سبز پودنۀ کوهی؛ دم‌کردۀ بره‌زا؛ کوبیدۀ چنگ گربه، خارخسک، پیکُل، سه پستان و عناب؛ خوردن سماق؛ نوشیدن جوشاندۀ کاکوتی؛ دم‌کردۀ گل انار؛ دم‌کردۀ پوست انار (اسدیان، 272). در خراسان هم برای درمان اسهال دستورالعملهایی به این شرح وجود دارد: ریشۀ کاکتو (کاکوتی) و نعناع یا پونۀ صحرایی را دم می‌کنند و می‌نوشند؛ مغز قلم آهو را به صورت خام می‌کوبند و با آش آبغوره می‌خورند؛ اندکی نمک ساییده را درکاغذ سیگار می‌پیچند و با آن مقداری کپسول می‌سازند و روزی 3 یا 4 دانه از آن می‌خورند؛ اگر اسهال شدید باشد، قدری سوختۀ تریاک با زردۀ تخم مرغ مخلوط می‌کنند و می‌خورند (شکورزاده، 232-233). 
در شاهرود برای درمان «هیزه» (اسهال و استفراغ) به طفل دوای هیزگی، شیرۀ تِرخ و علف هیزه، کاهگل و گَنده جارو می‌دهند، سپس لباس طفل را در آفتاب درمی‌آورند و کمی از دوای هیزگی به شانه‌اش می‌مالند. اگر این روش مؤثر واقع نشد، زنان یک تکه سنگ صافی در آفتاب می‌گذارند تا خوب گرم شود. سپس باریجه وگنده‌جارو را به قدری با سنگ صاف می‌سایند تا نرم شود و مخلوط را به بدن بچه می‌مالند (شریعت‌زاده، 2 / 258). مردم دوان نسخه‌ای دارند به نام پَکمه که ترکیبی است از برگ آویشن شیرازی، آویشن یاریک، سرشاخۀ اَلپه، سرشاخۀ اروِک، سرشاخۀ بومادران، پوست نارنج، صمغ انغوزه، سرشاخۀ دِرمنۀ ترکی، دانۀ اسپند (دونیشت)، دانۀ نانخواه (زنیو)، صمغ کندر، میوۀ هلیله و نبات که در اختلالات گوارشی و اسهال به کار برده می‌شود (لهسایی‌زاده، 316). 
مردم پیرسواران ملایر برای اسهال شدید و مزمن کودکان خُرفۀ بوداده و مغز بادام بوداده را خوب می‌کوبند و گرد حاصل را در آب جوشیدۀ خنک‌شده (اَوسَی یَک) حل می‌کنند و به کودک می‌نوشانند (رسولی، 279). در گیلان نیز برای شکم‌روی اول روغن بادام شیرین به بیمار می‌دهند، یا خرزیره را دم می‌کنند و نبات مصری را در آب می‌جوشانند تا قوام بیاید. زیره را در نبات‌داغ می‌ریزند و به بیمار می‌دهند و آن را نبات داغ زیره می‌گویند. آش و ماست یا کته و ماست نیز تجویز می‌شود (پاینده، 260-261). 
مینابیها برای درمان اسهال از گیاهی به نام مورپوجو که بسیار تلخ است و از برگ درخت لور (انجیر معابد)، لیموی خشک و هستۀ درخت انبه استفاده می‌کنند. یعنی ابتدا این مواد را می‌جوشانند و جوشاندۀ آن را به مریض می‌خورانند، سپس هستۀ خشک انبه را می‌کوبند و پس از جوشاندن به بیمار می‌دهند (سعیدی، 413). 
از آنجا که یکی از عوامل تشدید بیرون‌روی در کودکان گرمازدگی است، پیشگیری و درمان آن از اعمال ضروری است که در روشهای سنتی و عامیانۀ درمان اسهال هم صورت می‌گیرد. مثلاً در بروجرد مادران پاتیلی پر از آب را روی اجاق می‌گذارند، مقداری بابونه (بوئینه) را که قبلاً خشک کرده‌اند، با کف دست خرد می‌کنند و داخل پاتیل می‌ریزند. بعد آن را با چوب به هم می‌زنند تا جایی که آب داخل پاتیل به رنگ زرد کم‌رنگ درآید. پس از سرد شدن پاتیل، سینی بزرگی را کنارش قرار می‌دهند، سپس بچه را لُخت می‌کنند و روی سینی می‌نشانند. مادر نوزاد کاسه‌ای به دست می‌گیرد و با گفتن بسم الله الرحمٰن الرحیم آب بابونه را آرام آرام بر روی سر و بدن بچه می‌ریزد. این کار تا تمام شدن آب داخل پاتیل ادامه می‌یابد. بعد بچه را داخل چادر نماز می‌پیچانند و گرم نگه می‌دارند. برای کمتر شدن حرارت گرمازدگی مقداری برگ بید تازه روی سر نوزاد می‌گذارند و بچه را می‌خوابانند (کرزبر، 301). 

مآخذ

آنندراج، محمد پادشاه، تهران، 1363 ش؛ ابن‌بطوطه، سفرنامه، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران، 1337 ش؛ ابن‌سینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1363-1367 ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبـوبی اردکانـی، تهران، 1346 ش؛ اسدیان خـرم‌آبـادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ افشار سیستانی، ایرج، آذربایجان شرقی، تهران، 1369 ش؛ همو، خوزستان و تمدن دیرینۀ آن، تهران، 1373 ش؛ همو، سیستان نامه، تهران، 1369 ش؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة، تهران، 1345 ش؛ جمال‌زاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1341 ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخ‌نامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ چغمینی، محمد، قانونچه، تهران، 1383 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، تهران، 1385 ش؛ دنیسری، محمد، نوادر التبادر لتحفة البهادر، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه و ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ رسولی، غلامحسین، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکین‌شهر، تهران، 1354 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ شاه ارزانی، محمداکبر، میزان الطب، تهران، 1382 ش؛ شریعت‌زاده، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ فریدالدین، طب فریدی، تهران، 1383 ش؛ قمری بخاری، حسن، التنویر، به کوشش محمد کاظم امام، تهران، 1352 ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنی‌زاده، تهران، 1388 ش؛ کرمانی، محمد کریم، دقائق العلاج فی الطب البدنی، بمبئی، 1315 ق؛ گیلانی، علی، مجربات، تهران، 1387 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دَوان، تهران، 1370 ش؛ مظهرعلی، قرابادین مظهری، تهران، 1383 ش؛ معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، 1383 ش؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، ترجمۀ محمد ابراهیم آیتی، تهران، 1366 ش؛ یونانی، طولوزان، اسرار الاطباء، ترجمۀ میرزا شهاب‌الدین ثاقب، تهران، 1383 ش

پیمان متین

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.