زمان تقریبی مطالعه: 12 دقیقه

استفهام

استفهام \ estefhām\ ، از اصطلاحات صرف و نحو عربی، دستور زبان فارسی و دانش بلاغت، به معنی طلب فهم کردن (زوزنی، ذیل استفهام؛ سیوطی، 251) و نیز طلب دانستن آنچه در نهان مخاطب است (جرجانی، 17)، به‌وسیلۀ کلمات وضع‌شده برای پرسش (سکاکی، 308؛ خطیب، التلخیص، 153). همچنین استفهام درخواست تبیین مطلبی است که به‌طور نامفهوم بیان شده است (سیوطی، همان‌جا). در اصطلاح ادب و بلاغت، استفهام طلب امری است که گوینده تصوری از آن ندارد و نمی‌تواند آن را تصدیق کند (تقوی، 100؛ آق‌اولی، 38؛ رضانژاد، 327). به‌همین‌سبب، حصول صورت آن در ذهن، طلب می‌شود؛ صورتی که چون همراه با برقراری نسبت میان دو چیز باشد، از آن به تصدیق تعبیر می‌شود و چون چنین نباشد، تصور نام می‌گیرد (تفتازانی، 90؛ جرجانی، 17- 18؛ مازندرانی، 63؛ رجایی، 136). 
الفاظ بیانگر استفهام، به اعتبار طلب، سه گونه است: طلب تصور، طلب تصدیق، طلب تصور و تصدیق (سکاکی، همان‌جا؛ خطیب، الایضاح، 131-132؛ تفتازانی، 90-93؛ مازندرانی، آق‌اولی، تقوی، رجایی، همان‌جاها؛ همایی، 105). 

استفهام در زبان فارسی

در ادب فارسی، استفهام از دو دیدگاه دستوری و بلاغی قابل بحث است: پرسشی که مراد متکلم از طرح‌کردن آن، استفهام از موضوعی (به‌عنوان نمونه، نک‍ : قریب، 84؛ نیز همو و دیگران، 2/ 6؛ خیام‌پور، 34)، و دریافت پاسخ مربوط بدان است (نک‍ : خانلری، 109؛ کزازی، 205) و از آن، به مطلق استفهام یا مطلق پرسش (به‌عنوان نمونه، نک‍ : قریب، نیز همو و دیگران، خیام‌پور، همان‌جاها؛ مشکور، 56) یا پرسش زبانی (کزازی، 206) تعبیر می‌شود، به حوزۀ دستور زبان تعلق دارد و پرسشی که هدف از طـرح‌کـردن آن دریـافت پـاسخ نیست (نک‍ : خـانـلـری، کـزازی، همان‌جاها) و از آن، نتایجی چون ایجاد انگیزه، انکار، طنز و همانند آنها به بار می‌آید (سیوطی، همایی، همان‌جاها)، متعلق به حوزۀ بلاغت است و با نامهایی چون: استفهام تولیدی (رجایی، 142)، پرسش تأکیدی (خانلری، 110) و پرسش هنری (کزازی، همان‌جا) و سؤال بلاغی (شمیسا، معانی، 120) نامیده می‌شود و به گونه‌ای خاص پاسخ را در خود و با خود دارد: 

دیدگاه دستوری

در این دیدگاه استفهام پرسش از امری است با استفاده از ادوات استفهام یا با تغییردادن آهنگ سخن به قصد دریافت پاسخ از مخاطب (کاشف، 110-114؛ مشکور، 56-58؛ خانلری، 106-107؛ شریعت، 86؛ فرشیدورد، 113-114)؛ مثال: نویسندۀ گلستان کیست؟ و شنونده پاسخ می‌دهد: سعدی. 
ادوات استفهام به چند اعتبار طبقه‌بندی می‌شود: 

الف ـ به اعتبار شهرت و رواج 

1. مشهور و رایج، مانندِ آیا، چند، چه، کجا، کدام (برای نمونه، نک‍ : کاشف، همان‌جا؛ قریب، 84-86؛ نیز همو و دیگران، 2/ 6-7؛ مشکور، همان‌جاها، فرشیدورد، 114). این کلمات در متنهای کهن و معاصر، همچنین در زبان روزمره مستعمل است. 
2. غیرمشهور و غیررایج، مانندِ آذا، او، ای، باش، بشنو، درنگر، و، هرگز، یا (نک‍‌ : متینی، 112-134) که در آثار جدید و زبان محاوره کاربرد ندارند. 

ب ـ به اعتبار داشتن یا نداشتن معنای کنایی 

1. دیدگاه مثبت

بر طبق این دیدگاه ادوات استفهام از جملۀ کنایات‌اند و معنای‌کنایی دارند (نک‍ : کاشف، 102؛ قریب، 68-69؛ نیز همو و دیگران، 1/ 79؛ معین، 202، 206؛ مشکور، 43). برخی از طرف‌داران این دیدگاه، ادوات پرسش را قید پرسش به‌شمار آورده‌اند (قریب، 86؛ نیز همو و دیگران، 2/ 67)؛ برخی دیگر ادوات را به اسم، صفت، قید و حرف پرسش تقسیم کرده‌اند (خیام‌پور، 28، 31، 34، 99، 129)؛ سرانجام، برخی آنها را شامل صفت، ضمیر، قید و حرف پرسش دانسته‌اند (مشکور، 58، 124، 159). 

2. دیدگاه منفی

بر طبق این دیدگاه ادوات استفهام کنایه محسوب نمی‌شوند و معنای کنایی ندارند و گونه‌های دیگر کلمه به‌شمار می‌آیند. برخی از آنها ضمایرند، به استثنای «آیا» و «مگر» که قید پرسش است و «کو» که اسم فعل است (ادیب طوسی، 22-23، 60، 67)؛ برخی حرف‌اند، مثل «چو» و «مگر» در معنای «آیا» و «کی»؛ برخی قید به‌شمار می‌آیند، مثل «چه قدر»، «چگونه»؛ و برخی ضمیر استفهام محسوب می‌شوند، مثل «کو»، «که» و «کدام»؛ برخی صفت پرسشی‌اند، اگر همراه با موصوف باشند، مانند «چه کارها کردی؟» و برخی ضمیر پرسشی‌اند، اگر همراه با موصوف نباشند، مثل «چه کردی؟» (خانلری، 115-116؛ نیز نک‍ : محتشمی، 51، 74-76، 85، 101-102، 171-172؛ احمدی، 173-174؛ وحیدیان، 71، 100-101)؛ برخی اسم‌اند، مثل «چه»، «که»؛ برخی صفت، مثل «کدام»، «چند»؛ برخی قید، مثل «آیا»، «چرا»، و برخی فعل پرسشی، مثلِ کو (= کجا است) (فرشیدورد، همان‌جا). 
شماری از کلمات پرسشی علاوه بر مفهوم استفهام، «معنای مستقلی از زمان و مکان و علت و غیر آنها» دارند (خیام‌پور، 129)؛ بنابراین، هم ضمیرند و هم قید یا هم صفت‌اند و هم قید (فرشیدورد، همان‌جا). اما از میان واژه‌های استفهام، «آیا» منحصراً برای پرسش به‌کار می‌رود؛ از این رو، برخی آن را «حرف پرسش» به‌شمار آورده‌اند (خیام‌پور، همان‌جا). چنان‌که برخی واژۀ پرسشی «کو» را «فعل پرسشی» دانسته‌اند (فرشیدورد، همان‌جا). 

دیدگاه بلاغی

استفهام در بلاغت (علم معانی)، از مباحث انشاءطلبی است (خطیب، الایضاح، 130-131؛ تفتازانی، 90؛ مازندرانی، همان‌جا). در این‌گونه جمله‌های استفهامی، متکلم با آگاهی نسبت به پاسخ پرسش خویش، به جهت اهداف دیگر (آق‌اولی، 47)، و به منظور وضوح و تأکید و تأثیر هرچه تمام‌تر (خانلری، 110)، ادوات استفهام را در غیر معنای حقیقی آنها که از سیاق کلام و مناسبت مقام و قراین (تفتازانی، 94؛ مازندرانی، 74؛ رجایی، همان‌جا) برمی‌آید، به‌کار می‌برد. این معانی را معانی مجازی (همایی، همان‌جا) یا مقاصد مجازی (شمیسا، معانی، 111) استفهام می‌نامند. علمای بلاغت ضمن بیان این نکته که معانی مجازی استفهام محصور و محدود نیست (مازندرانی، همان‌جا)، هریک مواردی را در آثار خود مورد توجه قرار می‌دهند. در مفتاح العلوم از 10 معنی سخن در میان آمده است: استخفاف و تحقیر، تعجب و تعجیب، استبطاء، انکار شامل انکار ابطالی (تکذیبی) و انکار توصیفی، تهدید، توبیخ (تقریح)، تنبیه بر گمراهی، استبعاد و تقریر (سکاکی، 314-315). صاحب الایضاح فی علوم البلاغة معانی، تهکم و تهویل را به معنای ده‌گانه افزوده است (خطیب، 136-141؛ نیز نک‍ : تفتازانی، 94-96). سرانجام، جلال‌الدین سیوطی (د 911ق) در الاتقان فی علوم القرآن شمار این معانی را به 32 رسانده است (ص 252-256). 
در آثار بلاغی تألیف‌شده به فارسی، از عصر رادویانی (سدۀ 5 ق) تا روزگار هدایت (سدۀ 13ق)، اساساً مسائل مربوط به دانش معانی، از جمله مسئلۀ استفهام بحث نشده است، اما در آثار بلاغی فارسی که بر اساس مطول و شرح المختصر تفتازانی، از عصر صفوی، در ایران و نیز در شبه‌قاره، تألیف شده است، مسئلۀ استفهام همانند دیگر مسائل دانش معانی همراه با شواهدی از شعر فارسی مورد بحث قرار دارد. فراهم‌آورندگان این منابع، هـر یک مواردی را بـه‌عنوان هدفهـای بـلاغی ـ هنری استفهـام متذکر شده‌اند. صاحب دُرَر الادب از 20 غرض بلاغی سخن گفته است: امر، نهی، نفی، تسویه، انکار، تشویق، استیناس، تقریر، ترساندن (= به هول انداختن)، استبعاد، تعظیم، تحقیر، تعجب، تحکم و توبیخ، وعید، استبطاء (= کندی)، تنبیه بر خطای مخاطب، تنبیه بر باطل، تنبیه بر گمراهی، تکثیر. وی برای موارد بیست‌گانه شواهدی از ادب عربی و شعر فارسی فراهم آورده است (نک‍ : آق‌اولـی، 47-50؛ نیـز نک‍ : تقـوی، 106-111؛ رجایی، 142- 148). به‌عنوان نمونه، برای نفی به بیت معروف «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل/ کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها» (حافظ، غزل 1، بیت 5) و برای تشویق به بیت «عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد/ ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست» (همو، غزل 63، بیت 5). سرانجام، شمیسا (نک‍ : بیان و معانی، 163-172) با طرحی تازه، ضمن عنایت به دیدگاه قدما و با استفاده از اشعار شاعران کهن و نو از 28 مقصد مجازی در استفهام سخن در میان آورده است. 

مآخذ

احمدی گیوی، حسن و حسن انوری، دستور زبان فارسی 1، تهران، 1374ش؛ ادیب طوسی، محمد امین، دستور نوین (مشتمل بر دو قسمت تجزیه و ترکیب)، دورۀ دوم، تهران، 1312ش؛ آق‌اولی، عبدالحسین، درر الادب، شیراز، 1340ش؛ تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح المختصر، انتشارات نجفی، قم، بی‌تا؛ تقوی، نصرالله، هنجار گفتار، تهران، 1317ش؛ جرجانی، علی بن محمد، التعریفات، بیروت، 1969م؛ حافظ، دیوان، به‌کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، 1381ش؛ خانلری (ناتل خانلری)، پرویز، دستور زبان فارسی، تهران، 1373ش؛ خطیب قزوینـی، محمد، الایضاح فی علوم‌البلاغـة، بیروت، 1988م؛ همـو، التلخیص فی علوم البلاغة، به‌کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، 1350ق/ 1932م؛ خیام‌پور، عبدالرسول، دستور زبان فارسی، چ 9، تبریز/ تهران، 1373ش؛ رجایی، محمدخلیل، معالم البلاغه، شیراز، 1340ش؛ رضانژاد، غلامحسین، اصول علم بلاغت در زبان فارسی، تهران، 1367ش؛ زوزنی، حسین، المصادر، به‌کوشش تقی بینش، مشهد، 1345ش؛ سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، به‌کوشش نعیم زرزور، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ سیوطی، عبدالرحمان بن ابوبکر، الاتقان فی علوم القرآن، ترجمۀ سیدمهدی حائری قزوینی، تهران، 1363ش، ج 2؛ شریعت، محمدجواد، دستور زبان فارسی، تهران، 1364ش؛ شمیسا، سیروس، بیان و معانی، تهران، 1384ش؛ همو، معانی، تهران، 1384ش؛ فرشیدورد، خسرو، دستور مفصل امروز، تهران، 1382ش؛ قریب، عبدالعظیم، دستور زبان فارسی (به اسلوب السنۀ مغرب زمین)، دورۀ سوم، تهران، 1316ش؛ همو و دیگران، دستور زبان فارسی، کتابخانه و چاپخانۀ مرکزی، تهران، بی‌تا؛ کاشف، غلامحسین، دستور زبان فارسی، استانبول، 1329ق؛ کزازی، جلال‌الدین، معانی: زیباشناسی سخن پارسی، تهران، 1385ش؛ مازندرانی، محمدهادی، انوارالبلاغه، به‌کوشش محمدعلی غلامی‌نژاد، تهران، 1376ش؛ متینی، جلال، «برخی نشانه‌های نادر استفهام در فارسی»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی مشهد، 1348ش، س 5، شمـ 1؛ محتشمی، بهمن، دستور کامل زبان فارسی، تهران، 1370ش؛ مشکور، محمدجواد، دستور نامه، تهران، 1345ش؛ معین، محمد، مفرد و جمع، تهران، 1340ش؛ وحیدیان کامیار، تقی و غلامرضا عمرانی، دستور زبان فارسی (1)، تهران، 1381ش؛ همایی، جلال‌الدین، معانی و بیان، تهران، 1370ش.

اکرم حاجی‌سیدآقایی

استفهام در زبان عربی 

در زبان عربی به دو طریق می‌توان جمله را به صورت پرسشی درآورد: 1. با تغییر آهنگ کلام؛ 2. با آوردن یکی از ابزارهای استفهام در جملۀ خبری که در این حالت نیز ترتیب جمله حفظ خواهد شد. 
پرسش ممکن است دربارۀ یک گزارش، یا یکی از ارکان کلام، یا یکی از قیود جمله باشد؛ با این حال، جمله‌های پرسشی فراوانی وجود دارند که هدف آنها به راستی پرسش نیست، بلکه آن جمله‌ها برای بیان شگفتی، تحسین، یا تکیه و تأکید بر منظوری خاص به‌کار می‌روند. این موضوع را دانشمندان علم بلاغت ضمن بیان معانی مجازی جملات انشایی عرضه داشته‌اند (مثلاً نک‍ : خطیب، 234-241). آنان برای جمله‌های استفهامی، در غیر از پرسش واقعی، معانی بسیاری یافته‌اند که مهم‌ترین آنها این معانی است: اثبات و اقرار، نفی و انکار، نهی، سخریه یا ریشخند، تعجب، و تحقیر. منطقیان نیز از استفهام مفهوم دیگری اراده می‌کنند و آن «طلب حصول صورت شیء در ذهن» است. 
کلمات پرسشی. ابزارهای پرسش را می‌توان بدین شکل تقسیم‌بندی‌کرد: الف ـ ادوات سادۀ استفهام؛ ب ـ قیدهای استفهام؛ ج ـ ضمایر استفهام. 

الف ـ ادوات سادۀ استفهام 

1. همزه (أ)

این حرف ساده‌ترین و اصلی‌ترین ادات استفهام است (سیبویه، 1/ 99؛ مبرد، 2/ 46، 362) و به اعتقاد برخی از دستورنویسان، دیگر ادوات استفهام قدرت پرسشی خود را از آن کسب می‌کنند (نک‍ : سیبویه، همان‌جا، 3/ 187). این ادات که در آغاز جمله‌های اسمی و فعلی می‌نشیند، در قیاس با دیگر ادوات استفهام کاربردی وسیع‌تر دارد (زمخشری، 149) و حتى گاه پیش از حروف عطف قرار می‌گیرد، مثل «ألستَ صاحبنا، أوَلست أخانا؟»، یا «أفأمنوا مکرالله؟»، یا «أثُمّ إذا ما وقع آمنتم به» (سیبویه، 3/ 187-190؛ مبرد، 3/ 307- 308؛ ابن‌یعیش، 8/ 151- 152؛ ابن‌هشام، 16). همزه گاه با یکی از دو حرف نفی «لا» و «ما» ترکیب می‌شود و ادوات پرسشی منفی «ألا» و «أما» را می‌سازد که بیشتر برای تأکید و توجه دادن به امری به‌کار می‌روند؛ مثال: «ألا رجلاً جزاه الله خیراً؟»، یا «أما والله لو تعدیتها قتلتک» (نک‍ : سیبویـه، 2/ 308، 4/ 235؛ نـیز نک‍ : رایـت، II/ 309-310). در جمله‌های پرسشی که با همزۀ استفهام آغاز می‌شوند، مورد سؤال بلافاصله پس از همزه قرار می‌گیرد، مثل «أ ضربت زیداً؟»، «أ أنت ضربت زیداً؟»، یا «أ زیداً ضربت؟» (خطیب، 228). 

2. هل

این حرف یکی دیگر از ادوات سادۀ استفهام است که تا اندازه‌ای به همزۀ استفهام شباهت دارد، اما در قیاس با آن، نوع فعال‌تری از پرسش را مطرح می‌کند (نک‍ : رایت، II/ 308). حرف «ه‍‍‌ » در «هَل» می‌تواند یادآور «أ» باشد و شاید بتوان گفت که «هل» در آغاز «أل» بوده است (استرابادی، 449؛ نیز نک‍ : بلاشر، 218 ؛ رایت، I/ 288). شایان ذکر است که در برخی گویشها «ه‍‌ » و «أ» را به‌جای یکدیگر به‌کار می‌برده‌اند: هَما به جای أما، هذا الذی به‌جای أذا الذی، ألّا به جای هلّا و أل به‌جای هل (ابن‌هشام، 54؛ رایت، I/ 282, 288). سیبویه معتقد است که «هل» مطلقاً به معنای «قَد» است و پیش از آن یک همزۀ استفهام وجود داشته، که در اثر کثرت استعمال حذف شده است (3/ 189؛ نیز نک‍ : ابن‌جنی، 462). شاید بتوان وجود همزه و «هل» در کنار هم را شاهد این مدعا دانست؛ مثال: «أهَل رأونا بسفح القف ذی الأکم» (نک‍ : مبرد، 3/ 291؛ نیز ابن‌جنی، 463). 
سیبویه در خصوص تفاوت میان «أ» و «هَل» بر آن است که در جملۀ «هل تضربُ زیداً؟» مقصود گوینده این نیست که عمل زدن زید واقعاً صورت پذیرفته، اما در جملۀ «أتضربُ زیداً؟» مقصود گوینده این است که عمل زدن زید روی داده است (3/ 175-176). بر این اساس، می‌توان گفت که «أ» برای پرسش با توجه به یک واقعیت است و «هل» برای پرسش از یک احتمال بدون داشتن هرگونه نظر یا عقیده دربارۀ تحقق آن؛ و از همین روست که جنبۀ استفهامی «هل» قوی‌تر است (نک‍ : EI 2، ذیل «استفهام»). «هل» برخلاف «أ» نمی‌تواند در آغاز یک جملۀ منفی قرار گیرد، اما با ادات نفی «لا» ترکیب (هَلّا)، و به ابزاری تبدیل می‌شود که برای جلب توجه و فوریت ضمنی (با فعل مضارع)، یا برای سرزنش و نکوهش بر آنچه مخاطب انجام نداده است (با فعل ماضی)، به‌کار می‌رود، مثل «هلّا تعدون من الفخر الکمی المقنع؟»، یا «هلّا اعلمتنی؟» (سیبویه، 4/ 222؛ زمخشری، 147- 148؛ ابن‌یعیش، 8/ 144؛ نیز نک‍ : کانتارینو، 141؛ رایت، II/ 310-311؛ برای آگاهی از تفاوتهای ساختاری «أ» و «هل»، نک‍ : استرابادی، 446-450). 

3. أم

این حرف در آغاز جزء دوم جملۀ پرسشی می‌آید که جزء نخست آن با «أ» یا «هَل» آغاز شده است. بنابراین، دو اسلوب متمایز از یکدیگر وجود دارد: «أ ... أم» و «هَل ... أم». به‌جای «أم» از «أو» نیز می‌توان استفاده کرد. در جملۀ پرسشی «أ زید عندک أم عمرو؟» فرض بر آن است که یکی از آنان، یعنی زید یا عمرو نزد مخاطب است، اما دانسته نیست که کدام‌یک؛ و از همین‌روی، پاسخ چنین پرسشی را نمی‌توان با «نعم» یا «لا» داد. اما در جملۀ «أَ لقیتَ زیداً أو عمراً؟» پرسش از این است که آیا یکی از آن دو را دیده‌ای، یا نه؟ و بدیهی است که در این صورت، می‌توان با «نعم» یا «لا» پاسخ داد (سیبویه، 3/ 169-179). 

ب ـ قیدهای استفهام 

صفحه 1 از2
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.