زمان تقریبی مطالعه: 8 دقیقه

استخاره

اِسْتِخاره، منسکی مستحب از نگاه عموم مسلمانان برای تصمیم‌گیری در امور حیرت‌آور، که آداب و شیوه‌های گزاردن آن معمولاً به بزرگان دین منتسب است. با به‌جا‌آوردن این منسک، فردْ ضمن طلب قضای خیر از خدا، از او می‌خواهد که در امور خطیر فرارویش، انتخاب بهینه‌ای را پیش پای وی نهد.

ممکن است این منسک را برای رفع حیرت از خویش، یا به درخواست فردی دیگر به جای آورند. به همین ترتیب، می‌توانند آن را برای رفع حیرانی در یک مشکل فردی و خصوصی، و هم برای کسب تکلیف در حل مشکلاتی اجتماعی بگزارند. اگر‌چه‌ گاه برای نتیجه‌گیری بهتر، ادای آن در زمانها و مکانهای خاصی توصیه شده است، به‌جای‌آوردن منسک محدود به زمان و مکانی خاص نیست.

برای استخاره، شیوه‌های مختلفی رایج است که برخی از آنها ریشه‌دار در روایات، و دسته‌ای مبتنی بر تجربۀ عمومی است. برخی از این شیوه‌‌ها رفتاری بسیار ساده، و خالی از هر‌گونه آداب و زمان و مکان و ابزار خاص را ترویج می‌کنند و گروهی دیگر شیوه‌هایی پیچیده، و همراه با آدابی مفصل، برای اجرا در زمانها یا مکانها و به‌منظور دریافت رهنمود از خدا، با کاربرد ابزارهایی خاص هستند. شیوه‌های اقامۀ منسک را آداب متنوع و متعددی نیز ممکن است همراهی کنند؛ از آداب مقدماتی، تا آداب ضمنی، و آداب پایانی.

ساده‌ترین شکل استخاره آن است که فرد با دعایی مختصر از خدا بخواهد که سرنوشت نیکو برایش در امر پیش ‌رو رقم زند و تصمیم بهینه را به وی الهام کند (برای نمونه، نک‍‌ : طبرانی، 388-390). با به‌جا‌آوردن برخی دیگر از اشکال استخاره می‌توان امید برد که خدا خیر فرد را پس از اقامۀ منسک، در مشورت با دیگران به وی بنماید (ابن‌بابویه، 1/ 562). به همین ترتیب، شیوه‌هایی از استخاره نیز ممکن است الهامی عینی‌تر از جانب خدا برای فرد فراهم کنند؛ این شیوه‌ها معمولاً از رواج بیشتری نیز برخوردارند. از میان گونه‌های متنوع و پرشمار، مشهورترین شیوه‌های استخاره در جوامع مختلف اسلامی با مصحف، استخاره با تسبیح، استخارۀ ذات‌الرقاع، استخارۀ منامیه، و استخاره با صِرف دعا هستند (برای دیگر شیوه‌ها، نک‍ : ابن‌فهد، 102-103).

استخاره با مصحف آن است که فرد پس از به‌جا‌آوردن آدابی خاص، قرآن کریم را بگشاید؛ آنگاه برپایۀ شیوه‌نامه‌ای مشخص، آیه‌ای را انتخاب، و با تفسیر روشمند آن، رفع حیرت کند (طوسی، تهذیـب ... ، 3/ 310؛ نیز نک‍ : طبرسی، 324؛ ابن‌طاووس، فتح ... ، 275 بب‍‌‌ ).

استخاره با تسبیح آن است که بعد از خواندن دعایی کوتاه، شماری از مهره‌هایش را مشت کنند؛ آنگاه با شمارش مهره‌ها و برپایۀ زوج یا فردبودن شمار آنها، تکلیف امر خویش را دریابند (شهید اول، ذکری ... ، 269-270). می‌توان به جای تسبیح از دانه‌هایی به‌نخ‌نکشیده، یـا سنگ‌ریزه نیز بهره جست (ابن‌طاووس، همان، 272-273؛ مجلسی، بحار ... ، 88/ 250).

شیوۀ دیگر، استخارۀ ذات‌الرقاع، یک سبک قرعه‌کشی است؛ بدین‌ترتیب که روی برگه‌هایی، چند نامه از جانب خدا به فرد مکتوب، و در هریک، او را به یکی از راهکارهای مسئلۀ حیرت‌آور امر نمایند. برگه‌ها باید چنان شبیه و آمیختۀ هم باشند که معلوم نگردد کدام حکم را در کدام برگه نوشته‌اند. آنگاه باید با گزاردن نماز و آدابی خاص، یکی از این برگه‌ها را برکشند و به حکمش عمل کنند (کلینی، 3/ 470-471؛ برای دیگر شیوه‌های این‌گونه از استخاره، نک‍‌ : مفید، المقنعة، 219؛ ابن‌طاووس، همان، 150 بب‍‌ ).

استخارۀ منامیه آن است که اشخاص با گزاردن اعمالی در تمنای الهام الٰهی فروخسبند و به هنگام خواب از جانب خدا رهنمون پذیرند (آلوسی، غرائب ... ، 35 بب‍‌‌ ؛ نیز نک‍‌ ‌: حمادی، 105).

استخاره با صرف دعا هم آن است که شخص با گزاردن اعمالی مختصر، چون دو رکعت نماز و دعایی کوتاه، از خداوند برای رفع حیرت، یاری و الهام طلب نماید و باور داشته باشد که با چنین طلبی، خداوند به هر نحو راه درست را به وی خواهد نمود (احمد بن حنبل، 3/ 344).

دو شیوۀ اخیر، بیشتر در میان اهل‌سنت و در نواحی غرب جهان اسلام مرسـوم است (نک‍ ‌: آلوسـی، همـان، 33؛ فهـد، 259؛ بـرای اشـاراتی بدانهـا در فرهنگ شیعی، نک‍‌‌ : ابن‌طاووس، همـان، 147- 149؛ مجلسی، مفتاح ... ، گ 87 ر ـ 90 پ).

کلمۀ استخاره در زبان عربی، مصدر باب استفعال از ریشۀ «خ ی ر» است، به‌ معنای جستن «خیر» یا بهترین گزینه (ابن‌اثیر، مبارک، 2/ 91؛ قس: ابن‌ادریس، 1/ 314). در کاربردهای لغوی، معمولاً از آن معنای به‌گزینی و ترجیح امری را قصد کرده‌اند (برای نمونه، نک‍ : نویری، 3/ 99).

پشتوانۀ استخاره باور به رحمت بی‌انتهای الٰهی، قدرت مطلق خدا، و هدایتگری همیشگی او ست (نک‍‌‌ : بخاری، الصحیح، 2/ 51). مسلمانان با تکیه بر این باورها معتقدند هرگاه کسی از خدا طلب خیر نماید، خدا بی‌تردید برای وی خیرش را مقدر خواهد نمود (طوسی، همان، 3/ 179). با گزاردن این منسک و طلب هدایت و قضای خیر، فرد و جامعۀ اسلامی خدا را در زندگی خود و جامعه حاضر می‌بینند و اطمینان می‌یابند که مسیر زندگی فردی و اجتماعی آنها با خواست الٰهی هماهنگ شده است (نک‍ : ابن‌طاووس، همان، 212-214)؛ از‌این‌رو، عمدۀ کارهای نظامی، سیاسی یا فرهنگی بزرگ و مبارک و اثرگذار در سرنوشت امت اسلام با استخاره آغاز شده‌اند. گذشته از این، استخاره در یک مسئله، نشانگر اهمیت و خطیر‌بودن آن هم هست؛ مثلاً، گاه این روایت را که عمر برای گسیل سپاه به مصر از خدا طلب خیر کرد، حمل بر خوف و هراس وی از نتایج فرستادن سپاه کرده‌اند (ابن‌عبدالحکم، 56). گاهی نیز امر به استخاره، بر ضرورت همت و عزم و آغاز به کار دلالت می‌کند (برای نمونه، نک‍‌ ‌: عقیلی، 4/ 232؛ ابن‌جوزی، 2/ 314).

استخاره با عزم جزم چنان ارتباط تنگاتنگی داشته است که برای تشویق فرد به جزم‌کردن عزم، وی را توصیه به استخاره می‌کرده‌اند (ابن‌حبان، روضة ... ، 165).

در اندیشۀ مسلمانان استخاره تداعیگر مفهوم احتیاط و رویارویی معقول و تدبیرگرایانه با مسائل زندگی نیز هست (نک‍‌ ‌: ابن‌طاووس، فتح، 158- 159). به بیان شیخ مفید («الرسالة ... »، 176)، سبب تأکید سنت اسلامی بر استخاره آن است که فرد هنگام رویارویی با مشکلات حیرت‌آفرین زندگی، در تصمیم‌گیری تعجیل نکند؛ بلکه محتاطانه نخست از خداوند طلب خیر، و در ‌عمل نیز با آگاهی از اینکه همواره همۀ امور برپایۀ خواست وی پیش نخواهد رفت، به خدا توکل نماید. ازهمین‌رو، در فرهنگ اسلامی تعبیر «استخر الله» (از خدا طلب خیر کن) در کاربردهای عمومی، بارها در ترادف با «به خدا توکل کن» دیده می‌شود (برای نمونه، نک‍ ‌: بیهقی، الزهد ... ، 2/ 230؛ بسوی، 2/ 423؛ صفدی، 14/ 146).

نزدیکی حوزۀ معنایی استخاره با احتیاط و حیرت بدان انجامیده است که گاه استخاره تداعیگر حیرت و درماندگی نیز باشد؛ آن‌سان که گفته‌اند اگر خواب نماز استخاره دید، حکایت از حیرت در امری، به همراه عاقبت خیر می‌کند (نابلسی، 2/ 44). ازهمین‌رو، گاه استخاره‌کردن کنایه از درنگ و تأمل، یا درماندگی در انجام کارهـا ست (برای نمونه، نک‍‌ ‌: فروغی، غزل 409، بیت 6). حـافظ شیرازی آنجا که می‌گوید: «به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم ... » (غزل 346، بیت 1)، ایهامی لطیف را ناظر به هر دو معنای استخاره در شعر خود جای داده است: از یک سو، استخارۀ وی تداعیگر عزمی است که برای توبه جزم کرده، و از دیگر سو، حکایتگر تردیدی است که وی هنوز در صحت چنین تصمیمی نشان می‌دهد.

همچنین پیوند دو مفهوم استخاره و مشورت (ابن‌بابویه، همانجا؛ ابن‌طاووس، همان، 139) سبب گشته تا برخی مفسران از امر قرآن به مشورت (آل‌عمران/ 3/ 159)، سفارش به استخاره را دریابند (عیاشی، 1/ 205). در 3 فصل مختلف از ترجمۀ فارسی کلیله ‌و ‌دمنه نیز هم‌نشینی تعابیر «تأمل و استخارت و تدبر و مشاورت» (ص 27، 66، 290)، بیش از هر چیز حکایت از آن دارد که چگونه این مفاهیم با یکدیگر تداعی می‌شده‌اند.

استخاره گاه در تقابل با برخی مفاهیم همچون خودکامگی نیز معنا شده است؛ چه، همچنان‌که خودبینی مانع از مشورت‌جویی است، خودکامگی هم از استخاره بازمی‌دارد (جاحظ، البرصان ... ، 29، البیان ... ، 282). افزون‌بر‌این، روایات اسلامی نیز استخاره را نشانۀ رضا به قضای الٰهی، و ترکش را حکایتگر ناخرسندی در برابر خواست خدا می‌نمایانند (ابویعلى، 2/ 60) و در همین راستا، استخارۀ فرد را نشانه‌های سعادت، و ترک آن را حاکی از تیره‌بختی وی دانسته‌اند (هادی الی الحق، 2/ 532؛ ابویعلى، همانجا؛ هیثمی، 2/ 279).

شباهت برخی شیوه‌های استخاره با تفأل در برخی دوره‌ها، سبب شده است که آن را گاه یکسر شیوه‌ای برای پیش‌گویی، و از قبیل تفـأل پندارند (برای نمونه، نک‍ : فیشر، 393)، یا اشکال متنوعی از فال‌گیری را هم گونه‌ای از استخاره تلقی کنند (مازندرانی، 11/ 283؛ مجلسی، مفتاح، گ 91 پ؛ آلوسی، غرائب، 36؛ حمادی، 105)؛ گرچه اساس این دو، در کارکرد و هدف متفاوت است. نقش‌مایۀ مشترک عموم شیوه‌های استخاره طلب خیر از خدا ست، اما هدف از تفأل شناخت آیندۀ محتوم است. بنابه سخن صاحب‌جواهر (12/ 171)، تفأل گاه کوششی برای تغییر هستی است، ولی استخاره همواره شیوه‌ای برای تطبیق با آن است (نیز نک‍ : حر عاملی، 6/ 233). همین تمایز کارکرد، گاه اقدام به هر دو را سبب می‌شده است.

جایگاه استخاره در فرهنگ اسلامی

صفحه 1 از2
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.