ارشام
اَرْشام [aršām] یا آرشام، اَرشامه، نام پدربزرگ داریوش و چند تن از بلندپایگان هخامنشی. نخستینبار در سنگنبشتۀ بیستون (نک : کنت، 116) به این نام برمیخوریم. ارشامه در زبان فارسی باستان به معنی «اسبْ نیرو»(پهلوانْ نیرو)و با احتمال کم، «خرسْ نیرو» به کار رفته است (بارتولمه، 204 ؛ مایرهفر، 106).
1. ارشام، پدربزرگ داریوش
شاه پارس که پس از پدرش، اَریارَمْنه که ظاهراً به نفع پسر از سلطنت کناره گرفته بود، به فرمانروایی رسید. آگاهی ما از این شاهک هخامنشی بسیار اندک است. تنها میدانیم که ارشام همعصر آستیاگس، آخرین فرمانروای مادها بوده است (نک : امستد، 34). داریوش در سنگنبشتۀ بیستون پدر خود را ویشتاسپ، و پدر ویشتاسپ را ارشام میخواند و با تأکید بر اینکه او نهمین شاه از خاندان هخامنشی است، اشاره میکند که تا 8 پشت پیش از او نیاکانش همه شاه بودهاند. ارشام در حدود سال 615قم بر تخت نشست، و تا برآمدن کورش که از دیگر شاخۀ هخامنشیان بود، به فرمانروایی ادامه داد. از آنجا که داریوش خود در یکی از سنگنبشتههای شوش (نک : کنت، 142-143) می گوید که وقتی به فرمانروایی رسید، پدر و نیز پدربزرگش، ارشام زنده بودهاند، پس احتمالاً کورش با به دست گرفتن قدرت، ارشام را برکنار کرده، و او را به ساتراپی گمارده بوده است(نک : امستد، 45-46). در عین حال، عجیب است که به هنگام برخاستن داریوش، نه از یاری ارشام خبری است و نه از یاری ویشتاسپ.
در لوحی زرین، منسوب به ارشام به خط میخی فارسی باستان که در 1299ش/ 1920م در همدان پیدا شد، از زبان ارشام آمده است که او شاه بزرگ، شاه شاهان و شاه پارس بوده است. باتوجه به اینکه کورش در 559قم شاهنشاهی هخامنشی را بنیاد نهاده است، ارشام نمیتوانسته است در سالهای پس از 615قم شاه شاهان بوده باشد، و این نشان میدهد که لوح یاد شده به دستور ارشام تهیه نشده است. هینتس این لوح را اعلامیهای سیاسی، نه تاریخی، میداند که به فرمان داریوش تهیه شده است (ص 98؛ نیز نک : داندامایف، 58-60).
2. ارشام، یکی از فرماندهان کورش بزرگ
در جنگ کورش با کرزوس فرماندهی جناح چپ [شاید پیاده نظام] سپاه با ارشام بود (گزنفن، کتاب VII، فصل 1، بند 3). میلر در بخش اَعلام ترجمۀ «کورش نامۀ» گزنفن (ص 464) احتمال میدهد که این ارشام همان پدربزرگ داریوش اول بوده است. ظاهراً این برداشت به واقعیت نزدیکتر است.
3. ارشام، پسر داریوش از اَرْتَستونا، دختر کورش
در لشکرکشی خشیارشا به یونان در 480قم فرماندهی سپاهیان عرب و حبشیهای مصر علیا با ارشام بود (هرودت، کتاب VII، بندهای 69, 88). ارشام در هنگام نبرد در سالامیس، نزدیک جزیرۀ «کبوتران» کشته شد (آیسخولس، I/ 37).
4. ارشام، ساتراپ مصر
احتمالاً پسر هخامنش، ساتراپ قبلی مصر (کونیگ، 155). مِگابیزوس (بَغَبیش)، پس از پیروزی بر ایناروس (ه م) در مصر، ارشام را در حدود 455 یا 454قم به ساتراپی مصر گمارد (کتسیاس، بند 35).
نامهها و اسنادی به خط آرامی و نبشته بر پوست از ارشام خطاب به مباشر املاکش به دست آمده که از نظر مطالعۀ تاریخ اجتماعی عصر هخامنشیان، در ساتراپنشینی بیرون از مرزهای ایران دارای اهمیت است. از 13 نامۀ کاملی که در یک کیسۀ چرمی به دست آمده، 10 نامه از سوی ارشام صادر شده، و 3 نامۀ دیگر نیز به نحوی مربوط به او ست (درایور، 10-12؛ نک : یارشاطر، 88- 98؛ کخ، 161).
پس از کشته شدن خشیارشای دوم در 424قم، داریوش دوم به کمک ارشام که قدرت بسیاری در بینالنهرین داشت، در 13 فوریۀ 423قم در بابل به سلطنت نشست (کتسیاس، بند 47؛ امستد، 355، نیز نک : کونیگ، همانجا).
5. ارشام، پسر غیرقانونی اردشیر دوم
وقتی اَریاسپ، پسر اردشیر بر اثر توطئۀ برادرش، اُخُس خودکشی کرد، اردشیر که به سبب پیری قادر به نشان دادن واکنش شدید نبود، به پسر دیگرش، ارشام که از همسری غیرقانونی بود، توجه بیشتری کرد و او را طرف اعتماد خود قرار داد. اُخُس که به هر ترتیب قصد جانشینی پدر را داشت، تصمیم گرفت ارشام را از میان بردارد و سرانجام در 358قم او را به دست اَرْپاتِس، پسر تیری بازو به قتل رساند (پلوتارک، «اردشیر»، بند 30). به گفتۀ پلوتارک (همانجا)، اردشیر تاب اندوه کشته شدن ارشام را نیاورد و چند روز بعد درگذشت (نک : اشپیگل، II/ 479).
6. ارشام، پسر اُستانِس
او برادر اردشیر دوم و پدر داریوش سوم بود (دیودروس، کتاب XVII، بند 5؛ درایور، 93). آگاهی ما دربارۀ این شاهزادۀ هخامنشی بسیار اندک است. تنها میدانیم که با کشته شدن همۀ فرزندان آرسِس (ه م)، با توطئۀ باگواس، از طریق داریوش سوم (پسر ارشام)، حکومت به دیگر شاخۀ هخامنشیان رسید و شاید با این تحول زمینه برای حملۀ اسکندر مساعد شد (نک : امستد، 490).
7. ارشام، ساتراپ کیلیکیه (از 333قم) (نک : کورتیوس، کتاب III، بند 4)
او یکی از سرداران ایرانی در آسیای صغیر بود که در حملۀ اسکندر تقریباً بدون مقاومتی چشمگیر از کیلیکیه گریخت. در نبرد ایسوس که به فرار داریوش سوم انجامید، ارشام و چند تن دیگر از سرداران و بزرگان ایرانی کشته شدند (دیودروس، کتاب XVII، بند 19؛ آریان، کتاب II، بند 11؛ اشپیگل، II/ 497, 505؛ امستد، 504).
8. ارشام، پسر ارته بازو (ه م)
ساتراپ بلخ در زمان داریوش سوم و اسکندر. ظاهراً همین ارشام است که به گزارش کورتیوس (کتاب VII، بند 3) از طرف اسکندر ساتراپ درنگیان شد (نیز نک : اشپیگل، II/ 542). گویا ارشامِ شمارۀ 9 یوستی (نک : ص 29) که ساتراپ هرات خواندهشده، ارشام پسر ارته بازو ست که آریان او را «آرساسِس» نامیده است (کتاب III، بند 25، حاشیۀ 6).
9. ارشام، پسر ارتاشِس برادر تیگران
پادشاه ارمنستان (نک : یوستی، همانجا). به نظر اشپیگل (نک : III/ 225-226)، مورخان ارمنی از وجود همۀ شاهان ارمنستان که از سوی مورخان یونانی و رومی معرفی شدهاند، اطلاع چندانی نداشتهاند. اینان پس از حکومت 20 سالۀ ارته وزده (ه م)، ارشام، برادرزادۀ تیگران را شاه ارمنستان میدانند و مینویسند که پس از او پسرش، ابگر (ه م) به سلطنت ارمنستان رسیده است (نک : موسى خورنی، کتاب II، فصل 26). موسى خورنی نیز از سر میهنپرستی اخباری را که میبایست از اشکانیان نقل میکرد، به حساب تاریخ ارمنیان گذاشته است (نک : اشپیگل، III/ 225). از همین روی، برخی از شخصیتها با هم درآمیختهاند. لروبنا (ص 326) هم ابگر اوکاما را پسر ارشام دانسته است. در نامۀ منسوب به ابگر نیز که خطاب به حضرت عیسى(ع) نوشته شده، ابگر پسر ارشام نامیده شده است (لروبنا، 328). در هر حال، به سبب مغشوش بودن گزارشهای موجود هنوز ارتباط ارشام با ابگر به درستی روشن نیست.
10. ارشام، پسر سام (نک : یوستی، همانجا)
دربارۀ این ارشام نیز آگاهی چندانی در دست نیست. بنای شهر ارسامُسته در کرانۀ فرات در 240م را از ارشام، یکی از امیران ارمنستان دانستهاند (یوستی، همانجا؛ مایر، 29).
مآخذ
داندامایف، م. ا.، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ترجمۀ روحی ارباب، تهران، 1352ش؛ یارشاطر، احسان، «اسناد آرامی متعلق به قرن پنجم پیش از میلاد»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات، دانشگاه تهران، تهران، 1337ش، س 5، شم 3؛ نیز: