زمان تقریبی مطالعه: 2 دقیقه

ارخالق

اَرْخالُق [arxāloq] (یا آرخالیق ترکی)، پـوشاکی سنتی در ایران. 
با در نظر داشتن دگرگونیهایی که ممکن است در گذر ایام بر هر لباس عارض شود، اطمینان نداریم که آیا کلمۀ عام ارخالیق بر پوشاکی که وجودش از گذشته سابقه داشته است، اطلاق می‌شود، و یا اینکه همراه با مدلول خاص در ایران باب گشته است. البته احتمال اول ضعیف‌تر از احتمال اخیر، و زمان مربوط به وقوع هریک از دو احتمال نیز نامعلوم است. واژۀ ارخالق را تنها در لغت‌نامه‌های معاصر معنی کرده‌اند. سابقۀ اشاره به ارخالق درگذشته به عالم آرای نادری در قرن12ق/ 18م بازمی‌گردد (محمدکاظم، 1/66). 
اینکه تعاریف ارخالق در منابع مکتوب به یکدیگر چندان نزدیک نیست، می‌تواند دلیل بر گوناگونی آن در شکل و کارکرد باشد. بدین سان ارخالق، بالاپوشی بود در اشکال متنوع که با برشمردن این ویژگیها می‌توان آن را چنین معرفی کرد: جامه‌ای بود که لبه‌های پیشینش را نواردوزی می‌کردند، آستینها و گریبانش با رشته‌ای آراسته می‌شد و چند جیب داشت (نک‍‌ : یوسفی، 857)؛ از ویژگیهای آن می‌توان پنبه‌دوزی و سه چاک بودن را نیز نام برد. سرآستینهای سه‌گوش ارخالق را که گاه طویل بود، سَنبوسه خوانده‌اند (ذکاء، 24). از سوی دیگر گفته شده است که اگر ابرۀ لباس بر اثر چگونگی پنبه‌دوزی به صورت سه‌گوشهای برآمده درمی‌آمد، آن را ارخالقِ سنبوسه می‌نامیدند(شاملو، همانجا). مکمل این پوشاک کُلیجه ــ نیم‌تنه‌ای بلند ــ بودکه زمستانها بر روی آن به تن می‌کردند (ذکاء، 24-25). 
مؤلف تاریخ کاشان در 1288ق/1871م به تفکیک از ارخالقهای مردانه، زنانه، تابستانی، زمستانی و ارخالقهای علما، کارگزاران، تجار و طبقۀ متوسط و وجود انواعی چون حسنی و تزییناتی چون قلمکار و پارچه‌هایی چون چیت فرنگی و اَلِجه (گونه‌ای قماش راه‌راه) یاد کرده است (ضرابی، 248-250). 
همچنین یک قرن پیش، فریدالملک همدانی از ارخالق کاسبان شهر همدان نام می‌برد (ص 456). بدین ترتیب وجود لغت ارخالق را در واژه‌نامه‌های محلی، می‌توان نشانه‌ای برای پسند و عمومیت آن لباس در نقاط مختلف دانست (نک‍ : افشار، 21؛ بهروزی، 24؛ رضائی، 417-426؛ نیکزاد، 107). در این زمان معمولاً ارخالق زنانه بلند و در پایینِ میانگاه چین بر چین، و فاقد گریبان بوده (یوسفی، همانجا)، و آنگاه به تدریج کوتاه گردیده است (مستوفی، 1/510-511). ارخالقهای زنانه ثروتمندان، با آرایه‌هایی از مروارید آذین می‌شده است (دروویل، I/37). 
ارخالق گویا در افغانستان لباس نوزاد است (فکرت، 62). 

مآخذ 

افشار، ایرج، واژه‌نامۀ یزدی، به کوشش محمدرضا محمدی، تهران، 1368ش؛ بهروزی، علی‌نقی، واژه‌ها و مثلهای شیرازی و کازرونی، شیراز، 1348ش؛ ذکاء، یحیى، لباس زنان ایران، تهران، 1336ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1377ش؛ ضرابی، عبدالرحیم، تاریخ کاشان، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1341ش؛ فریدالملک همدانی، محمدعلی، خاطرات، به کوشش مسعود فرید (قراگوزلو)، تهران، 1354ش؛ فکرت، محمدآصف، فارسی هروی، مشهد، 1376ش؛ محمدکاظم، عالم آرای نادری، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1374ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1371ش؛ نیکزاد امیر حسینی، کریم، شناخت سرزمین چهارمحال، اصفهان، 1357ش؛ نیز: 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.