ارتشتار
اَرْتِشْتار [arteštār]، دومین طبقه از طبقات جامعۀ ایران باستان. واژۀ ارتشتار در اوستا به صورت raθaēštar- آمده که از دو جزء raθa- به معنی «گردونه» و štar- از ریشۀ stā- به معنی «ایستادن» ساخته شده است. این نام در منابع مختلف به معنی گردونهران، رزمندۀ گردونهسوار، ایستنده بر گردونه و اسبسوار آمده است (مایرهُفر، 225؛ بارتولمه، 1506؛ نیبرگ، II/30؛ گرشویچ، 170). این واژه در شاهنامۀ فردوسی به صورت نیساریان آمده است (1/42). نیساریان ریشۀ فارسی ندارد و تحریفشدۀ واژۀ تشتاریان و کوتاهشدۀ کلمۀ ارتشتاریان است (بنونیست، 133؛ نیز نک : ماهیار نوابی، 192).
در اوستا (ویسپرد، 38)، جنگاوران یکی از بزرگترین نیروهای مزدیسنا هستند. در بندهش (ص 63)، در روایت آفرینش گیتی توسط اهورهمزدا و به هنگام حملۀ اهریمن، مینوی آسمان همچون ارتشتاری به نبرد با اهریمن پرداخت و اهورهمزدا فروهرهای ارتشتاران پرهیزگار را برای رویارویی با اهریمن پیرامون بـاروی آسمـان بگمارد. ایزدباد ــ وای ــ که ارتشتاران سالار دیگر ایزدان است (همان، 111)، در این نبرد جامهای گوهرنشان و سرخ بر تن دارد که لباس ارتشتاران است (همان، 47).
جایگاه این طبقه در میان طبقات دیگر در منابع اسلامی همواره یکسان نیست. بلعمی لشکریان را در طبقهبندی خود در مرحلۀ اول آورده است (1/130) و اشارهای هم به روحانیان ندارد. مسعودی طبقۀ سوم را به جنگجویان اختصاص داده (ص 97)، و در شاهنامۀ کهن، ترجمۀ غرر السیر ثعالبی (ص 44) نیز اولین گروهی که در جمع طبقات نام برده شده است، لشکریان هستند (قس: فردوسی، همانجا).
کشتن و جلوگیری از هجوم دشمن به مرز و بوم خویش از صفات ارتشتاران است (مینوی خرد، 48) و عیوبی که باید از آنها بپرهیزند، عبارتاند از: ستمکاری، آزار، پیمانشکنی، نابخشایندگی، خشونت، تکبر و خوار شمردن دیگران (همان، 77).
مآخذ
بلعمی، محمد، تاریخ، به کوشش محمدتقی بهار و محمدپروین گنابادی، تهران، 1353ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، 1369ش؛ ثعالبی مرغنی، حسین، شاهنامۀ کهن (غررالسیر)، ترجمۀ محمد روحانی، مشهد، 1372ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1368ش؛ ماهیار نوابی، یحیى، یادبود جشن بزرگداشت دوهزار و پانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران، تهران، 1350ش؛ مسعودی، علی، التنبیه والاشراف، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، 1365ش؛ مینوی خرد، ترجمۀ احمد تفضلی، تهران، 1354ش؛ ویسپرد، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1357ش؛ نیز: