زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه

ادراک

اِدْراک، اصطلاحی فلسفی به معنی پذیرش صورت شیء از سوی نفس، یا ذهن. 
ادراک در لغت به معنی الحاق و وصول است و در زبان فارسی به معنی دریافتن، فهمیدن، رسیدن میوه به پختگی و رسیدن کودک به بلوغ (زوزنی، 2/ 56؛ دهار، 2/ 915؛ تهانوی، 1/ 484). عبدالرزاق لاهیجی از هم معنایی واژه‌های شناختن، دانستن و دریافتن در زبان فارسی با کلمه‌های معرفت، علم و ادراک در زبان عربی در برخی از کاربردها، و از نزدیکی معانی آنها به یکدیگر در برخی از کاربردهای دیگر سخن می‌گوید (ص 53-55). شاید به دلیل همین قرابت در مفهوم بوده است که گاه ادراک و علم به یک معنی تلقی شده‌اند (نک‍ : ه‍ د، علم).
بسیاری از فلاسفه کوشیده‌اند تا تعریفی دقیق از ادراک به دست دهند. قوشجی یکی از شارحان معروف تجریدالاعتقاد باتوجه به تفسیرهای مختلفی که متفکران از ادراک کرده‌اند، گزارشی از معانی ادراک در شرح خود آورده (ص 252 به بعد)، و تهانوی خلاصۀ گزارش قوشجی می‌گوید: ادراک دارای دو معناست، عام و خاص. معنای عام مربوط به کاربرد فلسفی است و مراد از آن هرگونه شناخت است، و معنای خاص حاصل نگرش کلامی است و تنها بر احساس (ادراک حسی) اطلاق می‌گرد (همانجا). 
ادراک در نظر فلاسفه صورتی است از یک چیز (مُدْرَک) که در عقل یا ذهنِ دریابنده (مُدْرِک) حاصل می‌شود، صورتی که ممکن است مجرد باشد، یا مادی؛ جزئی باشد، یا کلی؛ جوهر باشد، یا عرض؛ و حاضر باشد یا غایب. نیز این صورت ممکن است در ذات، یا در یکی از افزارهای ادراک مانند افزار دیدن، یا شنیدن حاضر شود و تحقق یابد (همو، 252؛ تهانوی، همانجا). تعریفی که ابن‌سینا، به بیانی دیگر از ادراک به دست می‌دهد، بیانگر همین معناست. بنابراین تعریف «ادراک، گرفتن صورت مُدْرَک است به نحوی از انحا و در ادراکِ پدیده‌های مادی، همین اندازه که مدرِک (دریابنده) صورتِ مدرَک (دریافته) را تجرید کند، ادراک حاصل می‌شود» (ص 50).
اما در آثار بیشتر متکلمان و برخی از فلاسفه، دامنۀ معنایی این اصطلاح، محدود به دریافت حسی است (نک‍ : علامۀ حلی، 249). امام الحرمین جوینی از ادراکهای پنجگانه سخن می‌گوید و آنها را چنین برمی‌شمارد: ادراک بصر که متعلق به دیدنیهاست؛ ادراک سمع که متعلق به آواهاست؛ ادراک مربوط به بوییدنیها؛ ادراک مربوط به مزدها؛ ادراک مربوط به گرمی و سردی و نرمی و زبری. آنگاه تصریح می‌کند که حاسه در اصطلاح متکلمان، همانا اندامی است که ادراک وابسته به جزئی از آن است (ص 173). همچنین در محصل فخرالدین رازی و تلخیص المحصل نصیرالدین طوسی آمده است که ادراکات، یعنی حواس را 5 نوع دانسته‌اند و ابوبکر باقلانی ادراک درد و لذت را به ادراکات پنجگانه افزوده است (نک‍ : نصیرالدین، 172؛ نیز نک‍ : شهرستانی، 350).
در کنار دیدگاههای اشعری و پیروان وی، متکلم نامبردار امامیه، سیدمرتضى نیز «ادراک را دریافت دیدنیها، شنیدن شنیدنیها و جز آنها» می‌داند (ص 151). مقداد سیوری متکلم دیگر امامیه می‌گوید که ادراک، آگاهی موجود زنده است نسبت به پدیده‌های خارجی، این آگاهی با حواس پنجگانه حاصل می‌شود ( ارشاد...، 123-124، اللوامع...، 58).
باید دانست که ادراک حسی به ارتباط مستقیم پدیدۀ مادی با حواس پنجگانه منحصر نمی‌شود، بلکه مراد از آن شناختی است که به واسطۀ حواس ظاهری و باطنی از پدیدۀ جزئی حاصل می‌شود و خیال و وهم را نیز در بر می‌گیرد، چه، این دو نیز از محسوسات مایه می‌گیرند (نک‍ : لاهیجی، 30). خیال یا تخیل حضور صورت جزئی محسوس است در ذهن، اعم از آنکه پدیدۀ حسی نزد دریابنده حاضر باشد، یا نباشد. قوۀ واهمه نیز معانی غیرمحسوس وابسته به پدیده‌ها یا امور جزئی را در می‌یابد، مانند ادراک دانشمندیِ پرویز یا مهربانی او. بدین‌گونه ادراک در معنی خاص، دریافت امور جزئی است و بر 3 قسم است؛ حس، خیال و وهم. اینها را به ترتیب مراتب ادراک جزئی نیز می‌توان محسوب کرد. ادراک به معنی خاص در مقابل دریافت مفاهیم کلی مجرد ــ همچون مفهوم انسان و سرخ ــ و نیز امور غیرمادی ورای تجربه قرار دارد که این دریافت نیازمند اندام حسی نیست و کار بی‌واسطۀ عقل یا نفس ناطقه است.
برای بیان رابطه میان معانی مختلف علم و ادراک می‌توان نسبتهای تساوی، تباین و عموم و خصوص مطلق را به کار برد:
الف ـ تساوی: چنانچه ادراک در معنی عام آن با علم در معنی عام، سنجیده شود، یعنی مطلق ادراک با مطلق علم مقایسه گردد، نسبت بین آن دو، نسبت تساوی خواهد بود. چنانکه جرجانی بیان کرده است، حصول صورت شیء در عقل (= علم) و حصول صورت شیء در نفس ناطقه (= ادراک) یکی است. همین معنای عام نیز به تصور و تصدیق تقسیم می‌شود و مراتب چهارگانۀ ادراک ــ حسی، خیالی، وهمی، عقلی ــ را در بر می‌گیرد. به تعبیر وی ادراک و علم، در معنای عام که عبارت است از «حصول صورت شیء در نفس ناطقه، یا مُمَثَّل شدنِ حقیقت چیزها در ذهن، اگر با حکم مثبت و منفی همراه باشد، تصدیق است و اگر نباشد تصور است» ( التعریفات، 6، 67، شرح...، 1/ 86؛ نصیرالدین، 522).
ب ـ تباین: معنای خاص علم، ادراک کلیات (= تعقل) است و معنای خاص ادراک، دریافت جزئیات است. اگر علم و ادراک را در این معنا مقایسه کنیم، نسبت آنها نسبت تباین خواهد بود. آن گروه از متکلمان که ادراک را در معنی احساس (= ادراک حسی) به کار می‌برند و میان آن با علم فرق می‌نهند، چنین استدلال می‌کنند که: 1. آشکارا می‌توان دریافت که مثلاً علم ما نسبت به گرمی آتش (مفهوم کلی گرمی) با لمس کردن آتش متفاوت است. پسودن ــ که همانا احساس کردن یا ادراک کردن آتش است ــ دردناک است و سوزنده، اما علم به آتش نه دردناک است، نه سوزنده؛ 2. هر مدرِکی را نمی‌توان عالم به‌شمار آورد، چنانکه حیوانات را مدرِک می‌توان گفت، ولی عالم نمی‌توان خواند، اما برعکس، هر عالمی را مدرِک نیز می‌توان شمرد. خواجه نصیرالدین و علامۀ حلی با ذکر همین معنا تصریح می‌کنند که ادراک و علم در معنی خاص دو نوع مختلف از یک جنسیند و آن جنس مطلق ادراک است (نک‍ : علامۀ حلی، 248-249؛ سیوری، ارشاد، 123-124، اللوامع، 58). بر این اساس تفاوت ادراک در معنی خاص (احساس) و علم در معنی خاص (تعقّل) در دو چیز است: 1. ابزار شناخت، بدین معنا که وسیلۀ شناخت در ادراک، آلات نفس (حواس پنجگانه) است، و در علم، خود نفس (عقل)؛ 2. ادراک (احساس)، به جزئیات تعلق می‌گیرد و علم به کلیات (همو، ارشاد، 124-125؛ لاهیجی، 30-31). به نظر نصیرالدین طوسی فرق میان علم و ادراک به این اعتبار فرق بین دو نوع از یک جنس است و آن جنس، در اینجا مطلق ادراک است (نک‍ : علامۀ حلی. همانجا). 
ج ـ عموم و خصوص مطلق: اگر هریک از دو اصطلاحِ ادراک و علم را در معنی عام، و دیگری را در معنی خاص آن در نظر گیریم، رابطۀ آن دو عموم و خصوص مطلق خواهد بود: 1. علم در معنی عام، یعنی اعم از حسی و غیرحسی، ادراک در معنی خاص یعنی احساس: «هر ادراکی، علم است»، «برخی از انواع علم، ادراک است». 2. ادراک در معنی عام، یعنی انواع چهارگانۀ آن، اعم از ادراک جزئی‌وکلی، علم در معنی خاص، یعنی ادراک کلیات: «هر علمی، ادراک است»، «برخی از انواع ادراک، علم است».
متکلمان تصریح می‌کنند که ادراک، در معنی عام، با علم در معنی خاص، از آن رو متفاوت است که هر مدرِکی را نمی‌توان عالم شمرد. چنانکه حیوانات را مدرِک (دریابندۀ جزئیات) می‌توان گفت، اما عالم (مدرِکِ کلیات) نمی‌توان خواند. خواجه نصیرالدین و علامۀ حلی فرق میان علم و ادراک را در این معنا فرق نوع و جنس دانسته‌اند که نوع، علم است و جنس، ادراک (علامۀ حلی، لاهیجی، همانجاها).

مآخذ

ابن‌سینا، الشفاء، طبیعیات‌، نفس‌، به‌كوشش‌ ج‌. قنواتی‌ و سعید زاید، قم‌، 1404ق‌؛ تهانوی‌، محمداعلی‌، كشاف‌ اصطلاحات‌ الفنون‌، به‌كوشش‌ محمد وجیه‌ و دیگران‌، كلكته‌، 1862م‌؛ جرجانی‌، علی‌، التعریفات‌، قاهره‌، 1306ق‌؛ همو، شرح‌ المواقف‌ عبدالرحمان‌ ایجی‌، به‌كوشش‌ محمد بدرالدین‌ نعسانی‌، قاهره‌، 1325ق‌/ 1907م‌؛ جوینی‌، عبدالملك‌، الارشاد، به‌كوشش‌ محمدیوسف‌ موسی‌ و علی‌ عبدالمنعم‌ عبدالحمیدی‌، قاهره‌، 1369ق‌/ 1950م‌؛ دهار، بدر محمد، دستور الاخوان‌، به‌كوشش‌ سعید نجفی‌ اسداللهی‌، تهران‌، 1350ش‌؛ زوزنی‌، حسین‌، المصادر، به‌كوشش‌ تقی‌ بینش‌، مشهد، 1345ش‌؛ سیدمرتضی‌، علی‌، «الحدود و الحقائق‌»، الذكری‌ الالفیة للشیخ‌ الطوسی‌، مشهد، 1350ش‌/ 1391ق‌؛ سیوری‌، مقداد، ارشاد الطالبین‌، به‌ كوشش‌ مهدی‌ رجایی‌، قم‌، 1405ق‌؛ همو، اللوامع‌ الالهیة، به‌كوشش‌ محمدعلی‌ قاضی‌ طباطبایی‌، تبریز، 1396ق‌؛ شهرستانی‌، عبدالكریم‌، نهایة الاقدام‌، به‌كوشش‌ ا¸لفردگیوم‌، لندن‌، 1934م‌؛ علامة حلی‌، حسن‌، كشف‌ المراد، به‌كوشش‌ ابراهیم‌ موسوی‌ زنجانی‌، بیروت‌، 1399ق‌/ 1979م‌؛ قوشجی‌، علی‌، شرح‌ تجرید العقائد، چ‌ سنگی‌؛ لاهیجی‌، عبدالرزاق‌، گوهر مراد، تهران‌، 1271ق‌؛ نصیرالدین‌ طوسی‌، تلخیص‌ المحصل‌، به‌ كوشش‌ عبدالله‌ نورانی‌، تهران‌، 1359ش‌. 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.