زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه

اجاق

اُجاق، جایگاهی سنگی یا گلی که محل افروختن آتش در داخل خانه‌های سنتی است و برای پخت‌وپز، گرما و روشنایی از آن استفاده می‌شود. 
اجاق همچنین نمادی از خانواده، کانون سعادت و اصالت و خوش‌نامی فرد در جامعه (شاملو، 1 / 127)، نماد زندگی دسته جمعی، خانه، ازدواج و نماد ارتباط میان آتش و ظرف آتش است (شوالیه، 1 / 80). در جامعه‌های سنتی به‌ویژه جامعه‌های روستایی و عشایری ایران، اجاق از حرمت و قداست ویژه‌ای برخوردار است و نماد روشنایی، امید، آینده، و تسلسل نسل به‌شمار می‌رود (نک‍ : دنبالۀ مقاله).

پیشینه

از روزی که انسان آتش و فواید آن را کشف کرد، اجاق نیز در میان جوامع انسانی جایی برای خود باز کرد. درواقع، انسان از آغازین روزهای حیات در کنار اجاق بوده، و آثار آن در یافته‌های باستان‌شناسی در نقاط مختلف جهان کاملاً نمایان است. برای نمونه، در کاوشهای دشت لوت اجاقهایی کوتاه در وسط اتاقها به دست آمده که شاهدی از افروختن آتش در یک جایگاه ویژه است (کابلی، 115، 119). همچنین در ایوان معبدی متعلق به تمدن باستانی ایلام در جلگۀ انشان (انزان) مربوط به هزارۀ 3 ق‌م یک اجاق بزرگ در کف معبد به چشم می‌خورد («هفت تپه»، 2). در دورۀ باستان ایزدان آذر و آگنی در آغاز مظهرآتش اجاق بوده‌اند؛ آتشی که همیشه در خانه‌های مردم (= نمانامشیاکنام) روشن است نه در آسمانها (بویس، 89). همچنین گزنفن در کورش‌نامه می‌نویسد: در نخستین روزی که کورش شاهنشاهی خود را آغاز کرد و به کاخ شاهی قدم گذاشت، به هنگام ورود بـه درگاه قصر، برای هستیا ــ خدای اجاق خانوادگی ــ و اهوره‌مزدا ــ پروردگار عالم ــ و دیگر خدایان که مغها اسم برده بودند، قربانی کرد (کتاب VII، ص 116). 
کاوشهای باستان‌شناسی در پاکستان نشان می‌دهد که در دوران هخامنشی گونه‌ای خاص از آتشدان دیواری یا اجاق در اتاقها وجود داشته است (کیانی، 9). افزون‌برآن، در گوشۀ جنوب‌غربی معبد تپۀ حسنلو، آتشگاهی به چشم می‌خورد که عبارت از اجاق مستطیل شکلی با آثار سوختگی است (معصومی، 50). در حفاریهای منطقۀ تالش در شمال ایران نیز اجاقهایی مربوط به دوران تاریخی کشف شده که بسیار شبیه اجاقهای فعلی است (سلیمی‌مؤید، «معماری ... »، شم‍ 2، ص 44). در شهر تاریخی بندر سیراف در جنوب ایران شماری اجاق و تنور در کف برخی از اتاقها و حیاط به‌دست آمده است (بختیاری، حسین، 49). افزون بر اینها، هیچ سند و شاهدی گویاتر از وجود بقایای آتشکده‌ها و آتشگاههای متعدد، و اسامی کهن و دیرینه نظیر «گور گبر» و «اجاق گبر» و یا مَثَلهای متعدد (مهیار، 36)، افسانه‌ها، قصه‌‌ها، چیستانها، کنایات و سوگندهای بی‌شماری که به اجاق مربوط می‌شود و نشان از ارتباط تنگاتنگ اجاق با زندگی روزمرۀ مردم است، وجود ندارد.

تقدس اجاق

اجاق همانند بسیاری از مظاهر زندگی که به نوعی به انسان کمک می‌کند تا زنده بماند، مورد توجه و احترام انسانها بوده و هست. اجاق خانه، مقدس و نشانۀ زندگی و بقای نسل بوده (اسدیان، 95)، و در تمام جوامع حرمت داشته است.
نشانه‌های تقدس و احترام اجاق را هم اکنون نیز در برخی جامعه‌های اولیه می‌توان دید. برای نمونه در ایل سرخی فارس، 3 اجاق حالت تقدس دارند: اجاق «مشهدی محمد»، اجاق «دهدار کدبدین / قطب‌الدین»، اجاق «شمس یار احمد». ازاین‌رو، اعضای این واحد ایلی برای خود نوعی روحانیت قائل‌اند. در عین حال اجاق «کله‌رحمان» نیز به‌سبب تدبیر و کیاست بسیاری که در حفظ و احیای ایل به کار برده، مورد احترام فراوان است. اجاق «کرمعلی» بیانگر ریاست ایل است و روشن‌کردن اجاق کرمعلی بدان معنا ست که فردی از نسل او بتواند با کاری بزرگ، موجب سرفرازی ایل شود (شهبازی، ایل ... ، 74). در سیرجان اجاق «حسینیۀ پاریز»، در میان ایل قرائی، اجاق «حاج امیر بیگ» و اجاق «نوروز علی» برای سوخته‌چالیها محترم شمرده می‌شود و علاوه بر زیارت آنها، برای این اجاقها نذر و نیاز نیز می‌کنند (بختیاری، علی‌اکبر، 312). ساکنان روستای دماب بیماران خود را به اجاق خانۀ حاج سیدرضا می‌برند (میرزایی، 350). اهالی بخش تازه‌کند انگوت شهرستان مغان به اجاق «شاهزاده قاسم» در قره‌داغ اعتقاد دارند، و غالباً برای زیارت به آنجا می‌روند. ساکنان روستای غلامحسین کندی برای زیارت به اجاق روستای زیوه که امروزه اثری از آن نمانده است، می‌رفته‌اند (سپهرفر و قندهاری‌زاده، 57). 
در شهرستان خوی مراکز متعددی وجود دارد که به اجاق معروف‌اند، ازجمله: اجاق «خرابامخین»، اجاق «سید عبدالوهاب»، اجاق «حضرت عباس(ع)»، اجاق «سید تاج‌الدین»، اجاق «سید آقامیر»، اجاق «سید میر‌فتاح آقا»، اجاق «قرقان بابا»، و اجاق «مامیش خان» که مهم‌ترین آنها اجاق حضرت عباس (ع) است (علی‌اکبرزاده و سپهرفر، مردم نگاری ... خوی، 64-65). در روستای صومعۀ زرین نزدیک شهرستان سراب اجاقی وجود دارد که مورد تقدیس اهالی منطقه است (فلسفی و سپهرفر، 61). در روستای ماه‌نشان اجاقهایی وجود دارد که علاوه بر تقدس، جنبۀ شفادهی نیز دارند (اشجع، 29-30). 
در شهرستان اردبیل هر نوع مکان زیارتی را اجاق می‌نامند و برای زیارت به آنجا می‌روند. برای مثال در روستای قیه چمن برای زیارت به «باغ اجاقی» یا «چوبان اوجاقی» می‌روند. اهالی روستای گل‌تپه هم به اجاق «میران» یا به اجاق «رحیم بیگلو»، و اهالی روستای آتشگاه به اجاق «امام‌زاده عبدالله اکبر» یا به اجاق «پرگوش» در شهر سراب می‌روند. اهالی روستای سوغانلو برای زیارت به اجاق «بایدی قلی و ابوذری» می‌روند. ساکنان روستای هیر به اجاق «پیر» یا «تؤربه» در روستای خانقاه، و اهالی «شندیر شامی» به اجاق «سید سلیمان» در روستای فخرآباد مشکین‌شهر می‌روند (سپهرفر و دیگران، 48- 49).

اجاق، نشانۀ دودمان و بقا

در لرستان اجاق خانه، مقدس، و نشانۀ بقای نسل است و در موارد بسیار به مفهوم «خانوار» نیز می‌آید؛ حال ممکن است که منظور از خانوار «خانوادۀ گسترده» باشد و یا ساده. عروس و دامادی که تازه ازدواج کرده‌اند و خانه‌ای جداگانه دارند، خود یک «اجاق» به‌شمار می‌آیند. این بیت تصویری است از سیاه‌چادر زوجی جوان و اجاق شعله‌ور آن در لرستان: شعلۀ آتش [درون] سیاه‌چادر نو / در پناه کوه، خوش خوش می‌سوخت (اسدیان، 95). 
گاهی حاکمیت و دودمان یک سلسله در عرف سیاسی، اجاق محسوب می‌شود. برای نمونه، در نامه‌ای که از تهمورث فرزند گرگین‌خان، حاکم گرجستان، به ناپلئون نوشته شده است، حاکم گرجستان خود را صاحب اجاق می‌داند و از ناپلئون کمک می‌خواهد تا اجاق خاموش خانواده را روشن کند (نوایی، 2 / 34-35). در برخی نقاط به‌ویژه در مازندران برای برقراری آتش اجاق دودمان، در شب چهارشنبه سوری دعا می‌کنند (پورکریم، «آیین ... »، 17). 

واحد ایلی

 در نظام ایلی و عشایری، همۀ افرادْ خود را متعلق به اجاق می‌دانند و بر این باورند که خون واحدی در رگ آنها جریان دارد (شهبازی، مقدمه‌ای ... ، 32). اجاق در ایل سرخی، مکانهای توتم مانندی است که وحدت ایل را استحکام می‌بخشد. اگر در ایل فرد شاخصی پیدا شود و سبب سربلندی آن گردد، اصطلاحاً می‌گویند: «اجاق سرخی را روشن کرده» و برعکس اگر فردی باعث سرشکستگی ایل شود، آن را خاموش کرده است (همو، ایل، 74). در میان ایل پاپی به قهرمانان ایل و خانواده اصطلاحاً «اجاق ایل» و «اجاق خانه» می‌گویند (رخشا، 268). 

اجاق خانواده

در تقسیم‌بندی فرعی ایلها، وجه تسمیۀ «تش» که مخفف آتش است، بر‌می‌گردد به سلسله‌مراتب دودمانی خانواده‌های آریایی که دور یک اجاق (آتش یا کانون خانه که به آن نمان می‌گفتند) جمع می‌شدند و مؤمن به یک دین بودند. بنابراین سابقه، بختیاریها هنگام کوچ اجاق خانواده را خاموش نمی‌کنند (طبیبی، 137). در بخش نهم وندیداد برای کسی که آتش آتشدان خانوادگی را به «آتش دادگاه» بازگرداند، پاداش و اجر در نظر گرفته شده است (نک‍ : اوستا، 2 / 768). 
واژۀ اجاق بنیادی‌ترین واژۀ خویشاوندی در ایل سرخی است و تعلق به اجاق واحد، نیرومندترین پیوند خویشاوندی را در نظام قبیله‌ای ایجاد می‌کند. افراد ایل به اجاق نیا قسم می‌خورند. این اجاق گاهی نیای طایفه است، مانند اجاق مشهدی محمد در طایفۀ جیحون؛ گاهی اجاق، نیای اولاد (در تقسیم‌بندی ایلی واحد پایین‌تر از طایفه) است، مانند اجاق کرمعلی در طایفۀ ناصرو، اجاق دهدار کدبدین در طایفۀ دهدار، و اجاق شمس یاراحمد در طایفۀ بگی. در مواردی نیز اجاق، نیای زاد (در تقسیم‌بندی ایلی واحد کوچک‌تر از طایفه یا تیره) است، مانند اجاق کله رحمون در زاد رحمانی طایفۀ ناصرو. گاهی اطلاق اجاق به معنای اجاق پدربزرگ و جد بزرگ است (شهبازی، همان، 73-74). 
در میان عشایر بویراحمد «تش» به آتش مقابل سیاه‌چادر اطلاق، و یک واحد اجتماعی محسوب می‌شود. اعضای تش را برادرها و عموزاده‌های درجه یک تا 3 شامل می‌شوند (غفاری، 68، نیز حاشیۀ 1). در ایل پاپی تنها پسران هستند که می‌توانند اجاق خانواده را روشن نگه دارند؛ ازاین‌رو، اگر چندین فرزند دختر در یک خانه متولد شوند، آب در اجاق آن خانه می‌ریزند، زیرا بر این باورند که اجاق خانواده خاموش شده است (رخشا، 186، 241).

صاحب اجاق

در بیشتر مناطق ایران، افرادی که از جایگاه بالای مذهبی و اجتماعی و از شأن و مرتبۀ والایی برخوردار باشند، صاحب اجاق تلقی می‌شوند. برای نمونه، ساکنان روستای سفیدکمر شهرستان ایجرود زنجان دست چنین افرادی را شفابخش دانسته، و اجاق می‌نامند (عبدالله‌پور و بهرامی، 345). در اسدآباد همدان افراد دعانویس را اجاق می‌نامند (حمیدی، 18). در چدرویۀ جهرم افراد متدین و متعهد به اجاق‌داری معروف‌اند و مردم برای درمان بعضی امراض به آنها مراجعه می‌کنند (عزیزی، 70). نزد ساکنان کوهپایۀ تالش چنین کسانی با عنوان «سوپیشرن» که مفهومی مانند صاحب اجاق دارد، نامیده می‌شوند (سلیمی‌مؤید، تالش ... ، 2 / 324).

اجاقْ‌کور

مردم ایران به کسانی که فرزند پسر ندارند «اجاق‌کور» می‌گویند؛ همچنین اگر کسی دارای فرزند ناصالح باشد، در شمار افراد اجاق‌کور قرار می‌گیرد، زیرا در باور عامه فرزند ناصالح اجاق خانواده را خاموش و آن را کور می‌کند. در سیرجان اگر تمامی فرزندان کسی دختر باشند، یا فرزندان پسرْ اهل، عاقل و فهمیده نباشند، می‌گویند فلانی اجاقش کور است (بختیاری، علی‌اکبر، 311). در شهرستان آبدانان به کسانی که دچار نازایی می‌شوند، اصطلاحاً «وِجاق‌کور» می‌گویند (سلیمی‌مؤید و دامیار، 3 / 432). در شهرستان بانه اگر کسی فرزند پسر نداشته باشد، اصطلاحاً او را «وجاخ کویر» خطاب می‌کنند (معروفی، 180). در اسدآباد و بهار همدان، اجاق‌کور لفظی است که به مردان و زنان عقیم اطلاق می‌شود (حمیدی، همانجا). در بین مردم ایل پاپی و قشقایی اگر کسی فرزند پسر نداشته باشد یا اینکه چندین دختر داشته باشد، او را اجاق‌کور می‌نامند (رخشا، همانجا). 
مردم روستای حجیج دربارۀ چگونگی پیدایش قوم و طایفۀ خود روایت جالبی دارند: پس از امامزاده حجیج که اجاقش کور بود، 7 مرید امامزاده به «پیر معصومی» دل بستند که 7 دختر داشت. این شد که دود و دم زندگی را به راه انداخته، و حجیج را برپا نهادند و حجیجیها از اولاد و احفاد آنان‌اند. یکی از 7 مرید به نام «مرید سرخ» همچون مرادش اجاق‌کور بود و 6 طایفۀ حجیج از آنها هستند (پورکریم، «دهکدۀ حجیج»، 34). همچنین در قصه‌ای عامیانه با نام «پرندۀ آبی» آمده است: پادشاهی اجاقش کور بود، درویشی به او سیبی داد و گفت نصف سیب را خودت بخور و نصف دیگر را به همسرت بده تا فرزندی به دنیا آورد. فرزند را باید تا 6 ماه در بغل نگه دارید و حتى یک لحظه هم بر زمین نگذارید و گرنه ناپدید خواهد شد. «اجاق کوری» کنایه از بی‌فرزندی است (اسدیان، 37، 95).

نامهای اجاق

با توجه به تنوع فرهنگی، قومی، اقلیمی و زبانی در ایران، اجاق دارای نامهای متعدد است، برای مثال: در روستاهای گیلان اجاقی که در تابستان مورد استفاده قرار می‌گیرد، با نام «کَله» و اجاق بلند را گلِ اجاق و بخاری را هم با عنوان اجاق فرنگی می‌نامند (برومبرژه، 38، 119-120). در مناطق تات زبان کرج اجاق را «کِله» (سلیمی‌مؤید، مردم‌نگاری ... ، 2 / 162)، در شهرستان کردکوی آن را «کِله» (حسنی، مردم نگاری ... کردکوی، 138)، و مردم روستای سمای استان مازندران اجاقی را که برای پخت نان به‌کار می‌برند، «کَله» می‌نامند (پورکریم، «دهکدۀ سما»، 33). در میان عشایر بلوچ «آس‌جا» به اجاقی که در مقابل در ورودی قرار دارد، گفته می‌شود. در میرجاوه «آجِدگان» به آتشدان یا اجاق اطلاق می‌شود (جانب‌اللٰهی، 32، 57). 
در مناطق لرزبان شهرستان آبدانان «تَش‌گا» یا «تَژ‌گا»، و در مناطق لک‌زبان، «گئر» اصطلاح کلی برای انواع اجاق است و در موارد بسیار به محلی که اجاق در آنجا قرار دارد، اطلاق می‌شود. «تژگا» معمولاً با تخته‌سنگ و قلوه‌سنگ ساخته می‌شود (سلیمی‌مؤید و دامیار، 2 / 221، 239). در ابیانه اجاق دیواری را «کرونا» می‌نامند (نظری، 2 / 523). در شهرستان دشت آزادگان برای گرم‌کردن فضای خانه و پخت و پز در فصل زمستان اجاقی در وسط اتاق درست می‌کنند و آن را «موگِد» می‌نامند (طلاییان‌پور، 55). در شهرستان سرپل زهاب «کانی» به اجاقی اطلاق می‌شود که با ملات خاک و سنگ ساخته شده و نان و غذا را در آن می‌پزند (عبدالله‌پور و دیگران، 127). در شهرستان ایوان اجاق داخل مطبخ را «کوانِک» می‌نامند (شوهانی، 119). در شهرستان آستارا اتاقکی که اجاق در آنجا قرار دارد با عنوان «هوتاکه» نامیده می‌شود (عباسی، 223). در روستاهای جنوبی هشتپر اجاق اسامی متعددی دارد، به‌ طوری که در دران آن را «کُلوستو»، در تندبین «کچوله»، در طول‌سر «کِیه» یا «کیره»، در مریان «کولوسدور»، در روستای رشه یوردی «کُلوستور»، و در نقاط ترک زبان آن را «اُجاخ» می‌نامند (سلیمی‌مؤید، معماری ... ، 184). محل قرارگیری اجاق نیز «پیچ یری» نام دارد (همو، «معماری»، شم‍ 3، ص 21).

انواع اجاق

صفحه 1 از2
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.