ابین
اَبْیَن، یا اِبیَن، شهری باستانی در یمن كه در بیش از 3 فرسنگی شهر عدن قرار داشته است (نک : مقدسی، 113؛ ادریسی، 55؛ ابن سعید، 101). به گفتۀ یعقوبی (ص 80-81) یكی از 84 مخلاف (منطقه و ناحیه) یمن بوده و عدن و لحج (لهج) از شهرهای آن به شمار میرفته است (مقدسی، 70). ابین در شرق عدن و در انتهای یمن قرار داشته و در غرب آن ناحیۀ لحج و در شمال آن یافع و در جنوب آن دریا بوده است (اكوع، 190، حاشیۀ 2). نام این شهر را سیبویه اِبْیَن و ابن ماكولا، اَبْیَن آورده است و نیز روایت شده كه هر دو وجه درست است (بكری، 1 / 103؛ ابن ماكولا، 1 / 7). اهل یمن آن را جز با فتحه نخواندهاند و تلفظ دیگر آن یَبْیَن است (یاقوت، 1 / 110).
در سبب نامگذاری آن نوشتهاند كه ابین نام مردمی بوده كه در روزگار كهن در این ناحیه میزیسته و عدن ابین (ه م) هم به او منسوب است (بكری، همانجا).
مقدسی ابین را از عدن كهنتر دانسته و عدن را به آن منسوب كرده و نوشته است كه گندم، میوه وسبزیجات مردم عدن از ابین تأمین میشده است، زیرا ابین را روستاها و كشتزارهای بسیار بوده است (ص 85). ناحیۀ ابین از قریۀ شوكان (محل تولد محمد بن علی شوكانی معروف) آغاز میشود. قریۀ مذكور امروز ویرانهای بیش نیست و آثاری از حمیریان توسط میلن، باستانشناس انگلیسی، در آن كشف شده است (همدانی، حسن، 190؛ اكوع، همانجا؛ نیز دربارۀ آثار كشف شده، نک : علی، 2 / 114، 296، 298، 485، 3 / 479).
سابقه و حوادث تاریخی
از تاریخ بنای این شهر اطلاع دقیقی در دست نیست، ولی گویا نخستین باری كه سخن از ابین در منابع تاریخی به میان آمده، مربوط به داستان خواب دیدن ربیعة بن نصر از تبایعۀ یمن است كه معبّرانی به نامهای شِقّ و سطیح به او خبر میدهند كه حبشیان سرزمین یمن را مورد تاختوتاز قرار داده، آن را و از جمله منطقۀ بین ابین تا جرش را تصرف میكنند و سپس سیف بن ذییزن حبشیان را از یمن بیرون میراند، ولی پس از مدتی یمن به دست مسلمانان فتح میشود و سلسلۀ پادشاهان یمن از بین میرود (ابنهشام، 1 / 15- 19؛ طبری، 2 / 112-114؛ ابونعیم، 1 / 125- 128). گویا در سال 10 ق بوده كه فروة بن مسیك مرادی از یمن نزد پیامبر (ص) آمد و آن حضرت او را برای دعوت مردم به یمن به اسلام به آن دیار فرستاد و وی هنگامی كه مأموریت یافت، به پیامبر (ص) گفت: ما در یمن ناحیه و سرزمینی به نام ابین داریم كه كشتزارهای ما در آنجا قرار دارد و غذای ما از آنجا تأمین میشود، اما بیماری وبا در آن شیوع دارد. پیامبر (ص) فرمود: آن ناحیه را رها كن چون آن بیماری موجب هلاکت است (رازی، 193).
در 129 ق، عبدالله بن یحیی اعوركندی معروف به طالب الحق بر قاسم بن عمر ثقفی حاكم صنعا شورید و در مكانی به نام جانح از قرای ابین، قاسم را شكست داد (خلیفه، 2 / 582-583). در 206 ق این ناحیه به دست سپاهیان مأمون به فرماندهی محمد بن زیاد افتاد (ابومخرمه، 2 / 216).در 290 ق ابن ابی العلاء حكومت لحج و ابین را برعهده داشته است، اما در همین سال با ظهور علی بن فضل باطنی، داعی اسماعیلی در یمن، جنگی بین آنان در ابین روی داد وابن ابی العلاء شكست خورد و علی بن فضل بر لحج و ابین مسلط گردید (ابندیبع، 8- 9؛ همدانی، حسین، 35-36).
در 559 ق حاكم زبید، عبدالنبی بن علی بن مهدی وارد ابین شد و بسیاری از مردم را هلاك كرد (ابومخرمه، 2 / 127). در 611 ق امیر سلیمان بن موسی كه از جانب امام زیدیان بر ذمار حكومت میكرد، بر شهرهای لحج و ابین تاخت و میان وی و طغتكین بن محمد، ملقب به مجنون، جنگهای بسیاری روی داد (ابن قاسم، 1 / 403). در شعبان 723 عمر بن بلبال بن دویدار علهی كه از جانب ملك مؤید بن مظفر غسانی و سپس از جانب فرزند وی مجاهد بن مؤید بر ابین و لحج حكومت داشت، به مخالفت با مجاهد برخاست و دراین دو شهر خطبه به نام ظاهر بن منصور خواند (ابومخرمه، 2 / 173).
در 839 ق بیماری طاعون در تعز، عدن، لحج و ابین گروه بسیاری از هلاك كرد و در 913 ق سپاهیان چركس مصر به ساحل ابین تاختند (ابن قاسم، 2 / 572، 635) و از آن پس دیگر خبری راجع به این شهر و ناحیه در منابع تاریخی نیامده است.
علما و بزرگان ابین
از این ناحیه دانشوران بسیاری برخاستهاند كه مشاهیرشان اینانند: محمد بن علی بن عمر بن عبدالعزیز بن ابی قُرّة كه خود، پدر، جد و برخی از افراد خاندانش از قضات ابین بودهاند؛ عمر بن علی بن سمرۀ جعدی (صاحب كتاب طبقات فقهاء الیمن؛ نک : ه د، ابن سمره) كه در 580 ق پس از محمد بن علی بن عمر مقام قضا در ابین را برعهده گرفت (ابن سمره، 222-224؛ جندی، 158). از دیگر عالمان صاحب نام آن، نعیم بن محمد طربی معروف به نعیم عشریالیمن و ابوالعتیق ابوبكر بن احمد عبدی است (همو، 195، 196).
مآخذ
ابندبیع، عبدالرحمن، قرّة العیون، نسخۀ عكسی موجود در كتابخانۀ مركز؛ ابن سعید مغربی، علی، الجغرافیا، به كوشش اسماعیل عربی، بیروت، 1970 م؛ ابن سمره، عمر، طبقات فقهاء الیمن، به كوشش فؤاد سید، قاهره، 1957 م؛ ابن قاسم، یحیی، غایة الامانی فی اخبار القطر الیمانی، به كوشش سعید عبدالفتاح عاشور و محمد مصطفی زیاده، قاهره، 1388 ق / 1968 م؛ ابن ماكولا، علی، الاكمال، به كوشش عبدالرحمن معلمی یمانی، حیدرآباد دكن، 1381 ق؛ ابن هشام، عبدالملك، السیرة النبویة، به كوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، 1355 ق / 1936 م؛ ابومخرمه، عبدالله، تاریخ ثغر عدن، به كوشش اسكارلوفگرن، لیدن، 1936 م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، دلائل النبوة، بهكوشش محمد روّاس قلعهجی و عبدالبر عباس، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، رم، 1883 م؛ اكوع، محمد، مقدمه و حاشیه، بر صفة جزیرة العرب (نک : هم ، همدانی)؛ بكری، عبدالله، معجم ما استعجم، به كوشش مصطفی سقّا، بیروت، 1403 ق؛ جندی، محمد، السلوك فی طبقات العلماء و الملوك، نسخۀ عكسی موجود در كتابخانۀ مركز؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، به كوشش سهیل زكار، دمشق، 1968 م؛ رازی، احمد، تاریخ مدینة صنعاء، به كوشش حسین عمری، دمشق، 1409 ق / 1989 م؛ طبری، تاریخ؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت / بغداد، 1968 م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به كوشش یان دخویه، لیدن، 1906 م؛ همدانی، حسن، صفة جزیرة العرب، به كوشش محمد اكوع، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ همدانی، حسین، الصلیحیون، به كوشش حسن سلیمان محمود جهنی، قاهره، 1955 م؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، البلدان، به كوشش محمد صادق بحرالعلوم، نجف، 1337 ق / 1918 م.