ابونعیم
اَبونُعَیْم، فضل بن دُکَین بن حمّاد (130- 219 ق / 748-834 م)، محدث و فقیه مشهور کوفی. از قول وی نقل شده که نام پدرش در حقیقت عمرو بود و دکین لقب او به شمار میرفته است (ﻧﻜ : خطیب، تاریخ، 12 / 346، 356؛ ابن منجویه، 2 / 131). ابونعیم را از موالی خاندان طلحة بن عبیدالله، صحابی پیامبر (ص) شمردهاند و نسبتهای تَیْمی و قریشی که به او دادهاند، از همین جاست (ابن سعد؛ 6 / 279؛ خلیفه، طبقات، 1 / 403؛ بخاری، التاریخ، 4(1) / 118).
در مآخذ به جزئیات زندگی ابونعیم اشارۀ چندانی نشده است. میدانیم که به احتمال فراوان در کوفه متولد شده (ﻧﻜ : همانجا؛ ابن حبان، الثقات، 7 / 319؛ خطیب، همان، 12 / 346) و در همانجا رشد یافته و محضر شیوخ بزرگ شهر را دریافته است. شغل او نیز فروش نوعی لباس (مُلاءَة) بوده و بدین سبب به او نسبت «مُلائی» داده شده است (ﻧﻜ : یحیی بن معین، 2 / 473؛ خطیب، همانجا؛ ذهبی، سیر، 10 / 142). آگاهیهای دیگر از زندگی وی به اواخر عمر او باز میگردد: نام ابونعیم در ردیف نام فقها و محدثانی آمده که در کوفه (202 ق) با ابوالسرایا (ﻫ م) و محمد بن ابراهیم طباطبا بیعت کردند (ابوالفرج، مقاتل، 552؛ ابوطالب، 36؛ محلی، 1 / 200)، اما مآخذ دیگر به این نکته اشارهای نکردهاند. از یک سفر او به بغداد آگاهی در دست است: در 204 ق که مأمون از خراسان به بغداد درآمد (ﻧﻜ : طبری، 8 / 574)، به سبب سرپیچی از دستور مأمون مبنی بر ترک امر به معروف و نهی از منکر، نزد خلیفه فرستاده شد. از قول خود وی نقل شده که مأمون، پس از طرح پرسشهایی فقهی ــ که وی به خوبی آنها را پاسخ گفت ــ فرمان داد اورا رها کنند (خطیب، همان، 12 / 350). در 217 ق نیز که مأموران برای پرسش از فقها و محدثان کوفه در باب مسألۀ خلق قرآن به این شهر درآمدند، ابونعیم از قول به خلق قرآن امتناع ورزید (ﻧﻜ : ابوالعرب، 448- 449؛ خطیب، همان، 12 / 349؛ ابن جوزی، مناقب، 396).
وی سرانجام پس از بیماری کوتاهی در کوفه درگذشت (ﻧﻜ : ابن سعد، همانجا؛ خلیفه، تاریخ، 2 / 783). پیکر او را طی مراسمی ــ که گویا عمداً پنهانکارانه بود و با مواضع سیـاسی ـ اعتقـادی او نمیتوانست بیارتباط باشد ــ بامداد روز بعد، به جَبّانۀ کوفه بردند و محمد بن داوود، از آل جعفر بن ابی طالب، بر او نماز گزارد؛ اما اندکی بعد محمد بن عبدالرحمن هاشمی والی وقت کوفه ــ که از مراسم آگاهی یافته بود ــ خود در جبّانه حضور یافت و ضمن ملامت کسان ابونعیم، دوباره همراه دیگر مردم، بر پیکر او نماز گزارد (ﻧﻜ : ابنسعد، 6 / 280؛ خطیب، همان، 12 / 356- 357). از بازماندگان ابونعیم، نوادۀ او، احمد ابن میثم بن ابی نعیم را میتوان نام برد که او را از امامیۀ کوفه دانسته و کتابهایی نیز به او نسبت دادهاند (ﻧﻜ : نجاشی، 88؛ طوسی، 440).
عاملی که بیش از همه موجب شهرت ابونعیم شده، مقام شامخی است که وی از زمان خود در روایت حدیث یافته بود. وی یکی از مهمترین عالمان حدیث در کوفه به شمار میرفت و فهرستی که از شیوخ و سپس راویان او آورده شده است (ﻧﻜ : مزی: 15 / 91-96)، نشان از فعالیت گسترده و اهمیت فراوان او در این زمینه دارد. وجود گواهیهای فراوان بر وثاقت او (ﻧﻜ : ابن سعد، همانجا؛ خطیب، همان، 12 / 353؛ ذهبی، سیر، 10 / 146؛ ابن حجر، 8 / 273) و دقتی که در نقل حدیث داشته (ﻧﻜ : ابن حبان، کتاب، 1 / 33)، مؤید این نکته است.
از مهمترین کسانی که ابونعیم از آنان حدیث روایت کرده است، میتوان به سلیمان بن مهران اعمش، سفیان نوری و مالک بن انس اشاره کرد. وی از کسان دیگری چون مِسْعَر بن کِدام، شعبة بن حجاج، زکریا بن ابی زائده (ابنسعد، 6 / 279؛ مسلم، 187؛ خطیب، تاریخ، 12 / 346) و حسن بن صالح بن حی (ثقفی،1 / 121؛ بلاذری، 2 / 338؛ خطیب، همان، 12 / 351) استماع حدیث کرده است. همچنین شیوخ بزرگی مانند عبدالله بن مبارک، احمد بن حنبل، ابوبکر و عثمان پسران ابوشیبه، اسحاق بن راهویه، احمد بن ابی خیثمه و یحیی بن معین از وی استماع حدیث کردهاند (احمد بن حنبل، 2 / 77، 364، 3 / 352، ﺟﻤ ؛ ابنحبان، 7 / 319؛ خطیب، همان، 12 / 346-347). ابن منجویه نیز فهرستی از شیوخ او را در فقه و حدیث ارائه کرده است (2 / 132).
از ابونعیم در موضوعهای متنوعی روایت نقل شده است: روایات فقهی او در سطح گستردهای در آثار شاگردان وی همچون بخاری (صحیح، 1 / 36، 47، 58، 68، جم )، ابوعبید قاسم بن سلّام (ص 53، 87، 445، 563)، حمید بن زنجویه (1 / 100، 179، 2 / 494، 500، 3 / 1006، 1157، ﺟﻤ ) و ابنابیشیبه (1 / 40، 62، 3 / 10، 4 / 117، 155، جم ) آمده است. روایات دیگر او در موضوعهای گوناگون در مجموعههای حدیثی و روایی دیده میشود. آثار بخاری ( الادب، 30، 37، 43، ﺟﻤ ، التاریخ، 1 / 8، 10، 19، ﺟﻤ ، خلق، 113، ﺟﻤ ) و ابنسعد (3(1) / 160، 4(1) / 23، 5 / 66، 236، ﺟﻤ ) و بلاذری (2 / 94، 116، 125، 3 / 39، 4(1) / 202، 236) تا اندازهای نشاندهندۀ تنوع روایاتی است که از ابونعیم نقل شده است.
آوردهاند که ابونعیم در مذهب همچون برخی دیگر از بزرگان اصحاب حدیث در کوفه، ضمن اعتقاد به تفضیل شیخین، معتقد به تقدم حضرت علی (ع) بر عثمان و همچنین دوستی و احترام نسبت به دیگر صحابۀ پیامبر (ص) بود (ﻧﻜ : ناشیء اکبر، 65) و چنانکه دیدیم، بر قِدَم قرآن باور داشته است (نیز ﻧﻜ : عبدالله بن احمد، 1 / 157)، اما از دگرسو گفته شده است که ابونعیم در زمان خود، به «رفض» متهم بوده و تشیع خویش را کتمان میکرده (ابوالفرج، الاغانی، 14 / 11؛ نیز ﻧﻜ : خطیب، همان، 12 / 351) و احمد بن حنبل بدین سبب بر او خرده گرفته است (ﻧﻜ : ابوالعرب، 448). با اینهمه، او را از داشتن عقاید غلوآمیز برکنار دانستهاند (ذهبی، میزان، 3 / 350؛ در خصوص نظر او در مورد مغیرة بن سعید عِجْلی، ﻧﻜ : طبری، 7 / 129). در این باب روایات او در موضوعهای مناقب (مثلاً ﻧﻜ : حسکانی، 1 / 126، 149، 2 / 50 ﺟﻤ ؛ محمد بن سلیمان، 2 / 194، 298)، احادیث غدیر و مُناشَده (ﻧﻜ : همو، 2 / 374، 425) و یا فِتَن (ﻧﻜ : ابن ابی شیبه، 15 / 46، 151، 197، 198، ﺟﻤ ؛ ابن بابویه، 193؛ محمد بن سلیمان، 2 / 173؛ سیوطی، 85) در مجامیع حدیثی قابل ملاحظه است.
در منابع، ارتباطی نیز میان ابونعیم و زیدیه دیده میشود و چنانکه دیدیم، نام ابونعیم همراه نام محدثان و عالمان بیعت کننده با ابن طباطبا و ابوالسرایا آمده بود. خوارزمی نیز از فرقهای زیدی به نام «دکینیه» نام برده و آنان را پیروان و اصحاب ابونعیم فضل بن دکین خوانده است (ص 29؛ نیز ﻧﻜ : ابن اثیر، 6 / 445)، ولی در هیچ یک از مآخذ دیگر، از انتساب چنین فرقهای به او سخنی به میان نیامده است. افزون بر اینها، در برخی کتابهای طبقات علما و محدثان زیدیه، ابونعیم، از رجال آنان به شمار آمده است (ﻧﻜ : ابنابیالرجال، 4 / 218، به نقل از حاکم جُشَمی). بیگمان گرایشهای شیعی ابونعیم، جدا از تمایلات کلی مردم کوفه نسبت به علویان نبود، به ویژه پیوندش با جنبش ابوالسرایا، در مرتبط شدنِ او با زیدیه بیتأثیر نبوده است. با اینهمه، روایات و نظریات وی در منابع زیدی ــ جز چند روایت منقول از او در این منابع (مثلاً ﻧﻜ : ابوعبدالله، 96، 98) ــ از اهمیت و ویژگی خاصی برخوردار نیست.
آثـار
ابنندیم دو کتاب به نامهای المناسک و المسائل فی الفقه به ابونعیم نسبت داده است (ص 283). اثر دیگر ابونعیم کتاب الصلوة اوست که در طی سدهها تداول داشته (ﻧﻜ : سمعانی، 1 / 164، 456، 2 / 17؛ کتانی، 46) و نسخۀ خطی آن در کتابخانۀ خصوصی سامی دَهّان در بیروت یافت میشود (ﻧﻜ : GAS, I / 101). همچنین سخاوی (ص 140) از اثری با عنوان تاریخ، تألیف ابونعیم نام برده و از آن نقل کرده است. روایتهای موجود از ابونعیم در برخی مآخذ که معمولاً شامل ارائۀ اطلاعات کوتاهی در مورد زمان مرگ محدثان و فقیهان مشهور است، احتمالاً برگرفته از همین اثر اوست. مهمترین این روایتها را میتوان در تاریخ ابوزرعۀ دمشقی یافت (مثلاً ﻧﻜ : 1 / 192، 232، 241، 258، 290، 293، ﺟﻤ ). کتابهای بسوی (1 / 128، 130، 137، 149، 155، ﺟﻤ ) و ذهبی (سیر، 1 / 124، 2 / 397، 3 / 232، 4 / 68، 8 / 44، ﺟﻤ ) نیز مملو از اینگونه روایات تاریخی منقول از ابونعیم است (نیز ﻧﻜ : خطیب، السابق، 103؛ GAS، همانجا). چند روایت هم که دربارۀ جرح و تعدیل رجال حدیث از ابونعیم نقل شده (مثلاً ﻧﻜ : ابن جوزی، الموضوعات، 2 / 10؛ ذهبی، همان، 8 / 39)، شاید بیارتباط با این کتاب نباشد. در برخی حوادث تاریخی دیگر هم از ابونعیم روایاتی در دست است (ﻧﻜ : ازدی، 189؛ طبری، 7 / 547، 553، 622). ابنندیم کتابی در تفسیر نیز به ابونعیم نسبت داده است (ص 37).
مآخذ
ابن ابی الرجال، احمد، مطلع البدور و مجمع البحور، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ ابن ابی شیبه، عبدالله، المصنف، بمبئی، 1979 م؛ ابن اثیر، الکامل؛ ابن بابویه، محمد، الامالی، نجف، 1389 ق / 1970 م؛ ابنجوزی، عبدالرحمن، مناقب الامام احمد بن حنبل، قاهره، 1349 ق؛ همو، الموضوعات، به کوشش عبدالرحمن محمد عثمان، قاهره، 1386 ق / 1966 م؛ ابنحبان، محمد، الثقات، حیدرآباد دکن، 1401 ق / 1981 م؛ همو، کتاب المجروحین، به کوشش محمود ابراهیم زاید، بیروت، 1396 ق؛ ابنحجرعسقلانی، احمد، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، 1325 ق؛ ابنسعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، به کوشش زاخاو و دیگران، لیدن، 1904- 1918 م؛ ابن منجویه، احمد، رجال صحیح مسلم، به کوشش عبدالله لیثی، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابوزرعۀ دمشقی، عبدالرحمن، التاریخ، به کوشش شکرالله قوچانی، دمشق، 1400 ق / 1980 م؛ ابوطالب هارونی، یحیی، الافادة فی تاریخ الائمة السادة، نسخۀ خطی کتابخانۀ واتیکان، ﺷﻤ 1159؛ ابوعبدالله علوی، محمد، فضل الکوفة و فضل اهلها، به کوشش محمدسعید طریحی، بیروت 1401 ق / 1981 م؛ ابوعبید قاسم بن سلاّم، الاموال، به کوشش عبدالامیر مهنّا، بیروت، 1988 م؛ ابوالعرب تمیمی، محمد، کتاب المِحَن، به کوشش یحیی وهیب جبوری، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بولاق، 1285 ق؛ همو، مقاتل الطالبیین، به کوشش سید احمد صقر، قاهره، 1949 م؛ احمد بن حنبل، العلل و معرفة الرجال، به کوشش وصیالله عباس، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ ازدی، یزید، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، 1387 ق / 1967 م؛ بخاری، محمد، الادب المفرد، به کوشش یوسف حوت، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛، همو، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، 1358 ق؛ همو، خلق افعال العباد، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ همو، صحیح، بولاق، 1315 ق؛ بسوی، یعقوب، المعرفة والتاریخ، به کوشش اکرم ضیاء عمری، بغداد، 1974-1975 م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج 2 به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، 1974 م، ج 3، به کوش عبدالعزیز دوری، بیروت، 1398 ق / 1978 م، ج 4(1)، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1400 ق / 1979 م؛ ثقفی، ابراهیم، الغارات، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، 1395 ق؛ حسکانی، عبیدالله، شواهدالتنزیل، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، 1393 ق / 1974 م؛ حمید بن زنجویه، الاموال، به کوشش شاکر ذیب فیاض، ریاض، 1406 ق / 1986 م؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349 ق / 1931 م؛ همو، السابق و اللاحق، به کوشش محمد زهرانی، ریاض، 1402 ق / 1982 م؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1967 م؛ همو، طبقات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1966 م؛ خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، 1895 م؛ ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ همو، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1963 م؛ سخاوی، محمد، الاعلان بالتوبیخ لمن ذمّ التاریخ، به کوشش فرانتس روزنتال، بغداد، 1382 ق / 1963 م؛ سمعانی، عبدالکریم، التحبیر فی المعجم الکبیر، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، 1395 ق / 1975 م؛ سیوطی، «العَرف الوَردی»، ضمن الحاوب للفتاوی، ج 2، قاهره، 1352 ق؛ طبری، تاریخ؛ طوسی، محمد، رجال، نجف، 1381 ق / 1961 م؛ عبدالله بن احمد بن حنبل، السنة، به کوشش محمد سعید قحطانی، ریاض، 1406 ق / 1986 م؛ کتانی، محمد، الرسالة المستطرفة، دمشق، 1383 ق؛ محلی، حمیدالدین، الحدائق الوردیة، دمشق، 1405 ق / 1985 م؛ محمد بن سلیمان کوفی، مناقب الامام امیرالمؤمنین (ع)، به کوشش محمدباقر محمودی، قم، 1412 ق؛ مزّی، یوسف، تهذیب الکمال، نسخۀ خطی کتابخانۀ احمد ثالث استانبول، ﺷﻤ 2848؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، الکنی و الاسماء، به کوشش مطاع طرابیشی، دمشق، 1404 ق / 1984 م؛ ناشیء اکبر، عبدالله، مسائل الامامة، به کوشش یوزف فان اس، بیروت، 1971 م؛ نجاشی، احمد، رجال، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، 1407 ق؛ یحیی بن معین، تاریخ، به کوشش احمد محمد نورسیف، مکه، 1399 ق / 1979 م؛ نیز:
GAS.