ابوشامه
اَبوشامه، ابوالقاسم شهابالدین عبدالرحمن بن اسماعیل بن ابراهیم مقدسی (23 ربیعالآخر 599- 19 رمضان 665 ق / 9 ژانویۀ 1203-13 ژوئن 1267 م)، فقیه، محدث، ادیب و مورخ دمشقی شافعی مذهب كه به سبب خال بزرگی كه بر بالای ابروی چپ داشت، به ابوشامه معروف شد. نام او را محمد بن عبدالرحمن نیز آوردهاند (ابن صابونی، 215). نیای بزرگش محمد بن احمد بن علی طوسی بود و ابوشامه خود حدس میزند كه وی صوفی و امام مسجد صخرۀ بیتالمقدس بوده كه در شعبان 492 ق به دست صلیبیان كشته شد و سپس فرزندش از بیتالمقدس به دمشق رفتند (ابوشامه، تراجم، 37).
ابوشامه در دمشق زاده شد و از خردسالی به حفظ قرآن و آموختن علوم مشتاق بود. در 621 ق / 1224 م همراه پدر به زیارت كعبه رفت. سال بعد نیز دوباره حج گزارد و در 624 ق به بیتالمقدس و در 628 ق به مصر رفت و در شهرهای قاهره، دمیاط و اسكندریه از دانشمندان بهرهها برد. از جملۀ استادان او در مصر و شام، باید از فخرالدین ابومنصور ابنعساكر، ابوالحسن علی سخاوی، ابن صلاح شهرزوری، موفقالدین ابن قدامه، سیف آمدی (در ادب، تاریخ، فقه و قرائت) و نیز احمد بن عبدالله سلمی، داوود بن ملاعب و عبدالجلیل بن مندویه (در حدیث) نام برد (همانجا؛ همو، المرشد، 212؛ ابنصابونی، 215-217؛ ابن كثیر، 13 / 250؛ ذهبی، تذكرة، 4 / 1416، العبر، 3 / 313).
چون به دمشق بازگشت، ظاهراً تا پایان عمر دیگر به سفر نپرداخت و روزگار خود را به مطالعه، تدریس، نقل حدیث، تألیف و پاسخگویی به مسایل شرعی گذرانید (ابوشامه، تراجم، همانجا). در ترجمهای كه ابوشامه از احوال خود نوشته، با شیفتگی بسیار به بیان خوابهایی كه مردمان دربارۀ او میدیدند و دالّ بر مقام والای علمی او بوده، پرداخته است (همان، 38- 39 ). از جملۀ مشاغل او، استادی دارالحدیث اشرفیه (ابنكثیر، همانجا)، ریاست قاریان تربت اشرفیه (ذهبی، تذكرة، همانجا) و در اواخر عمر، مدیریت دارالحدیث اشرفیه بود (یونینی، 2 / 367؛ نیز نك : صفدی، 18 / 116). اقدام او برای تصدی ریاست دارالقرائۀ بزرگ امّالصالح، به علت شرط واقف آن، به نتیجه نرسید (ابن جزری، 1 / 366).
پایگاه دانش او در فقه به اندازهای بود كه بعضی از معاصرانش از پیروی او از مذهب امام شافعی ابراز شگفتی میكردند (همانجا). او به ویژه به فن خلاف (احكام مورد اختلاف فقها) علاقه داشت و نظری را كه نزدیك به حقیقت مییافت، در صورت استواری دلیلهای آن، میپذیرفت، هر چند آن نظر با مذهب شافعی موافق نبود (ابوشامه، همان، 40). با آنكه دوستداران منصب نبود و از درگاه اهل دنیا دوری میجست (نك : همان، 43) و متواضع بیتكلف میزیست (ذهبی، همانجا)، غلبۀ خوی بدگویی از دیگران و اهانت به علما و بزرگان (یونینی، همانجا) از طرفی و جسارت در بیان حق و مبارزه با بدعتها و درگیریهای مذهبی حنبلیان با شافعیان (فروخ، 3 / 624؛ بستانی، 4 / 375) و اتهام در عقیده (همانجا) از طرف دیگر، او را گرفتار كرد. دو تن از شاگردانش (نك : صقاعی، 99) یا به روایتی از مخالفان او، به بهانهای وارد خانهاش شدند و او را زخم زدند. در پی این صدمه یا بر اثر سوءقصدی دیگر درگذشت و در دارالفرادیس دمشق به خاك سپرده شد (ذهبی، معرفة، 2 / 539؛ ابن كثیر، 13 / 250-251؛ ابن جزری، همانجا).
برخی از شاگردان او بدین قرارند: شهابالدین حسین الكفری، شهابالدین احمد لبّان و زینالدین ابوبكر یوسف مزّی كه از او علم قرائت آموختند؛ شیخ شرفالدین فزاری خطیب كه شرح شاطبیه را نزد او خواند (ذهبی، همانجا؛ ابن شاكر، فوات، 2 / 270- 271)؛ برهانالدین اسكندرانی، علی بن مهیار و پسر ابوشامه ابولهدی احمد (ذهبی، تذكرة، همانجا). نیز گروهی از بزرگان و فضلا از جمله محییالدین یحیی بن علی تمیمی برای شنیدن تاریخ و الروضتین و تألیفات دیگر وی در جامع و تربت اشرفیه نزد او حضور مییافتند (ابوشامه، همانجا). كسانی چون مجدالدین محمد اربلی، شهابالدین ابوالعباس احمد بن اشبیلی، زینالدین علی بن احمد قرطبی، شمشالدین اسماعیل بن احمد مالکی و پسرش محمد، عفیفالدین محمد بن ابی بكر شاغوری، محمد بن عبدالرحمن كنجی و عدهای دیگر، الروضتین را در سالهای آخر عر ابوشامه، از او شنیدهاند (همو، الروضتین، 2 / 379).
بیشتر نویسندگان معاصر ابوشامه و نزدیكان به آن عصر، او را دانشمندی بزرگ (صقاعی، همانجا)، موثق در نقل (ذهبی، همانجا). بینظیر در دیانت و امانت (ابن كثیر، 13 / 250) وصف كردهاند. او خط را نیز به زیبایی و استواری مینوشت (اسنوی، 2 / 118). یونینی بر آن است كه او به علت خودپسندی و حقیر شمردن دانشمندان و بزرگان، از چشم مردم افتاد و در غالب كارهایش ناموفق بود (همانجا). ابنخلكان به سبب خصومتی كه با ابوشامه داشت (نك : ابنتغری بردی، المنهل، 2 / 90-91)، در وفیات شرح احوال او را ذكر نكرده است (نك : كردعلی، 141-142).
آثـار
ابوشامه از مؤلفان پركاری است كه در فنون مختلف به تصنیف و تألیف و تهذیب و شرح و تلخیص پرداخته است. او خود بیش از 40 عنوان از آثارش را یاد كرده است ( تراجم، 39- 40). این نوشتهها بیشتر به نثر و گاه به نظم بوده و شماری از آنها ناتمام مانده است (همانجا؛ ذهبی، معرفة، 2 / 538). نثر ابوشامه بجز در مقدمۀ كتابها كه تا حدّی زیباست، بسیار معمولی است (فروخ، 3 / 625). نظم او هم متوسط (یونینی، همانجا)، گاه زیبا و گاه نازیباست (ابن كثیر، همانجا). ابوشامه در نحو و لغت و صناعت شعر نیز آثاری دارد و بعضی از كتابهای خود را به دو صورت مفصل و مختصر تدوین كرده است. او بیشتر كتابهایش را بر كتابخانۀ بزرگ عادلیه وقف كرد، اما چنان شرایط سنگینی گذاشت كه ناگزیر نادیده گرفته شد و در یك آتشسوزی همه از میان رفت (ابوشامه، همانجا؛ یونینی، 2 / 368؛ ابن شاكر، عیون، 20 / 355).
نظر به اهمیت علم دین در اندیشۀ ابوشامه و اینكه تاریخ برای یاری رساندن به فقه است و توجه به تاریخ رسم و سنتی است از پیشوایان دین (نك : ابوشامه، الروضتین، 1 / 2-3)، آثار او را در ذیل 3 عنوان: دین، تاریخ و لغت و ادب میتوان دستهبندی كرد. از مجموعه نوشتههای او كه در مآخذ مختلف آمده، بیش از 30 عنوان در موضوع دین، نزدیك به 10 عنوان در تاریخ و در حدود 10 عنوان در لغت و ادب است. از بیشتر آثار او هنوز نسخهای به دست نیامده و از نوشتههای شناخته شدۀ او، كمتر از ثلث آن به چاپ رسیده است:
الف ـ چاپی
1. ابراز المعانی من حرز الامانی یا شرح الشاطبیة، كه به دو صورت مفصل و مختصر بود. شرح بزرگ ناتمام ماند و شرح كوچك در 2 مجلد نوشته شد (نك : همو، تراجم، 39). این قصیده را كه از ابومحمد قاسم شاطبی (د 590 ق / 1194 م) و در قرائتهای هفتگانه و از نوشتههای اساسی این فن است، نخستین بار عَلَمالدین سخاوی، استاد ابوشامه، شرح كرد. این اثر بار اول در قاهره (1349 ق) و بعد (1350 ق) همراه با ارشاد المرید و البهجة المرضیة در یك مجلد و سپس به كوشش ا.ع. عوض در همانجا (1402 ق) منتشر شده است.
2. الباعث علی انكار البِدَع الحوادث، كتابی است در اخلاق كه در مصر (1310 ق)، هند (1314 ق) و باز در مصر (1955 م) چاپ شده است.
3. الروضتین فی اخبار الدولتین با ازهار الروضتین ... (حاجی خلیفه، 1 / 27)، دربارۀ حوادث زمان فرمانروایی نورالدین محمود زنگی و صلاحالدین ایوبی، از بهترین مآخذ تاریخ جنگهای صلیبی (فروخ، 3 / 624) و مهمترین تألیف تاریخی برجای مانده از ابوشامه است. نظر مؤلف در تدوین این اثر برانگیختن فرمانروایان به پیروی از دوسلطـان یاد شدۀ «صاحب فضایل» بوده است (نك : الروضتین، 1 / 3-5؛ نیز نك : ریو، 346-347). او در این كتاب حوادث تاریخی را از زمان نورالدین محمود زنگی (511- 569 ق / 1117-1174 م) تا هنگام فوت صلاحالدین در 589 ق / 1193 م، سال به سال، با استفاده از مآخذ معتبر معاصر مانند التاریخ الباهر فی دولة الاتابكیۀ ابناثیر، البرق الشامی، الفتح القدسی و الخریدة، هر سه از عماد اصفهانی، النوادر السلطانیۀ ابن شداد، تاریخ ابن قلانسی، الرسائل قاضی فاضل و كتاب ابن ابی طی حلبی در سیرت صلاحالدین با ذكر منابع مذكور آورده است (نك : الروضتین، 1 / 4- 7، 17، 18). گاه نیز مطالب خود را از شاهدان آن وقایع برگرفته است (همان، 1 / 5، 6). این اثر در 1287 ق / 1870 م به تصحیح ابوالسعود در مصر در 2 مجلد و در همان زمان در بیروت (2 جزء در یك مجلد) منتشر شد. سپس محمد حلمی جزء اول آن را در 2 مجلد در 1956 و 1962 م در قاهره متشر كرد. باربیه دومنار نیز متن عربی الروضتین را همراه ترجمۀ فرانسوی آن در پاریس (1898-1906 م) چاپ و منتشر كرد. پیشتر، گورگنس ترجمۀ ناقص و غیردقیقی به آلمانی از این كتاب به عمل آورده و در برلین (1879 م) چاپ كرده بود. الروضتین از مآخذ ذهبی بوده است (نك : سیر، 15 / 212-213). آنچه در لغتنامۀ دهخدا مبنی بر این آمده كه مؤلف حبیب السیر قسمتی از تاریخ ایوبیان را از كتاب ازهار الروضتین نقل كرده است، درست نیست، زیرا خواندمیر این قسمت را از یافعی نقل كرده است (نك : 2 / 584-597).
4. الذیل علی الروضتین یا الروض الآنق فی الذیل علی ازهار الروضتین (بغدادی، هدیه، 1 / 525)، یا تراجم رجال القرنین، شامل حوادث سال به سال پس از مرگ صلاحالدین، یعنی از 590 ق تا سال آخر زندگانی ابوشامه در 665 ق است (ابوشامه، تراجم، 6، 240). مؤلف در اول هر سال به حوادث آن سال اشاره و پس از آن وفیات همان سال را نقل میكند. انگیزۀ وی در تدوین این اثر كثرت مرگ و میر افراد سرشناس و در نتیجه توجه به كار آخرت بوده است (همان، 5). در الذیل توجه مؤلف به وفیات بیشتر از حوادث است. تراجم كتاب، مختصر و تنها مشتمل بر موارد مهم است (كردعلی، 143-144). ابوشامه در این اثر بیشتر بر مرآة الزمان سبط ابن جوزی (جواد، 619) تكیه كرده است. این اثر با نام تراجم رجال القرنین السادس و السابع به طبع رسیده است. منتخباتی از الذیل با ترجمۀ فرانسوی آن منتشر شده است (EI2). این كتاب از جمله مآخذ ابنخلكان (3 / 245)، ابن دواداری (8 / 51، 90-91) و ابن تغری بردی ( النجوم، 7 / 36، 82) بوده است.
5. مختصر كتب المؤمّل، یا به گفتۀ خود مؤلف خطبة الكتاب المؤمل للرّد الی الامر الاول (نك : تراجم، 39)، كه قسمتی است از یك نوشتۀ مفصلتر با عنوان الكتاب المرقوم فی جملة من العلوم در 2 مجلد (همانجا)، در لزوم رجوع به كتاب و سنت (سركیس، 1 / 318) و شامل نكاتی است سودمند برگزیده از نوشتههای دیگر. این اثر در ضمن مجموعة الرسائل ابوشامه (ص 2-44) در مصر چاپ شده است.
6. المرشد الوجیز الی علوم تتعلق بالكتاب العزیز، كه در شناخت كیفیت نزول قرآن، جمع و تلاوت آن و تفسیر و توضیح حدیث «انزل القرآن علی سبعة احرف» و قرائتهای هفتگانۀ قرآن است (همو، المرشد، 6-7). این اثر 2 بار در بیروت (بار اول در 1395 ق) چاپ شده است.
ب ـ خطی
1. تتمة البیان لما اشكل من متشابه القرآن، منظومهای است به صورت تكمله بر منظومۀ دیگر مؤلف با نام البیان لما اشكل من متشابه القرآن. نسخهای از آن مكتوب در 663 ق (زمان مؤلف) در ظاهریه (ظاهریه، علوم قرآنی، خیمی، 2 / 70-71) موجود است. این منظومه احتمالاً همان است كه ابوشامه با نام «نظم شیء من متشابه القرآن» از آن یاد كرده است ( تراجم، 40).
2. شرح البُردة (حاجی خلیفه، 2 / 1331، 1334)، كه شرحی است بر قصیدۀ برده موسوم به الكواكب الدرّیة فی مدح خیر البریة، از شرفالدین ابوعبدالله محمد بوصیری. نسخههای متعددی از این شرح در تهران (مركزی، 8 / 638؛ ملی، 7 / 26، 10 / 356)، بغداد (نقشبندی، 370)، موصل (احمد، 4 / 206)، سلیمانیه (محمد، 2 / 215- 216)، مصر (دارالكتب، 7 / 172)، دمشق (ظاهریه، شعر، 287)، مونیخ (GAL, I / 387)، تركیه («فهرست نسخ خطی ... »، I / 721) و پاریس (دوسلان، I / 304) وجود دارد. نسخۀ اخیر كه در ضمن مجموعۀ شمارۀ 1620 دستنویسهای عربی كتابخانۀ ملی پاریس معرفی شده، در حاشیه شامل ترجمۀ برده به شعر فارسی است.
3. شرح القصائد السبع فی المدائح النبویة، شرحی است بر قصاید استادش علمالدین سخاوی (حاجی خلیفه، 1 / 1327) و همان است كه شارح خود با عنوان شرح القصائد النبویة از آن یاد كرده است (ابوشامه، همان، 39). نسخهای از این شرح با عنوان شرح سبع قصائد السخاوی فی مدح النبی در پاریس (GAL، همانجا) و نسخهای در برلین ( آلوارت، شم 7772) موجود است.
4. شرح القصیدة الشقراطیسیة فی مدح النبی، كه اصل قصیدۀ آن از ابومحمد شقراطیسی است. نسخهای از این شرح در سوهاج مصر نگهداری میشود (دارالكتب، 2(2) / 56). نسخۀ دیگری از آن همراه با شرح قصاید سخاوی (نك : شم 3) با عنوان المقاصد (المنائح) السّنیة فی شرح القصائد النبویة در قاهره موجود است (GAL, S, I / 550).
5. ضوء (القمر) الساری الی رؤیة معرفة الباری (ابوشامه، همانجا؛ حاجی خلیفه، 2 / 1088)، در تفسیر آیات و احادیث مربوط به رؤیت خداوند در آخرت. نسخهای از آن در قاهره (ازهریه، 1 / 553) و دیگری در كتابخانۀ چستربیتی ( آربری، شم 3370(3)) شناسایی شده است.
6. مختصر الروضتین، كه تلخیصی است از الروضتین به دست خود مؤلف. ابوشامه گوید (همانجا) این مختصر مجلدی كوچك است. در برخی از منابع از كتابی به عنوان عیون الروضتین یاد شده كه ظاهراً همین مختصر است (نك : مجموعة مختارة، 1 / 68). از این اثر یك نسخه در مغرب (همانجا) از سدۀ 10 ق / 16 م و نسخهای در استانبول (كوپریلی، 1 / 591) از سدۀ 9 ق / 15 م وجود دارد. نسخۀ موزۀ بریتانیا (ریو، 346-347) از آن كهنتر و كاملتر است. بنا به نوشتۀ كاتب این نسخه در صفحۀ نخست، عیون الروضتین همان مختصر الروضتین است كه به وسیلۀ خود مصنف تلخیص شده است. در این نسخه، پس از استنساخ مختصر، خلیل بن كَیْكَلدی بن علائی شافعی نكاتی بر آن افزوده است. نسخه دارای تاریخ ذیقعدۀ 734 است (همانجا).
7. كتاب البَسْمَلة (ابوشامه، همانجا)، كه به دو صورت مفصل و مختصر بوده است (حاجی خلیفه، 2 / 1402). كهنترین نسخۀ مختصر مورخ 701 ق در چستربیتی وجود دارد ( آربری، شم 3307(10)). نسخهای دیگر با نام كتاب البسملة الصغیر در آنجا موجود است (همان، شم 3502(2)). نسخههایی نیز در دمشق (ظاهریه، علوم قرآنی، خیمی، 2 / 244-245) و واتیكان (GAL, S, I / 551) شناسایی شده است.
8. كتاب السواك و ما اشبه ذاك (نك : ابوشامه، همانجا)، دربارۀ مسواك زدن و مسائل بهداشتی دیگر. نسخهای در چستربیتی دارای تاریخ 609 ق (شاید 709 درستتر باشد: آربری، شم 3307(6)) و نسخهای دیگر در واتیكان موجود است (GAL، همانجا).
9. كراسة جامعة لمسائل نافعة. خود ابوشامه و نیز مراجع قدیمی از این اثر یاد نكردهاند. تنها نسخۀ آن در چستربیتی است. این نسخه مورخ 710 ق و در حدود 30 برگ است. مطالب آن مربوط به مسائل دینی و از جمله معراج پیامبر (ص) و امكان رؤیت خداست ( آربری، شم 3307(4)).
10. المحقق من علم الاصول فیما یتعلق بافعال الرسول (ابوشامه، همانجا)، یگانه نسخۀ آن در چستربیتی است ( آربری، شم 3307(5)).
11. مختصر تاریخ دمشق، كوچكترین تلخیص ابوشامه است از تاریخ ابنعساكر دمشقی، در 5 مجلد (ابوشامه، همانجا). نسخهای از یك مجلد مربوط به تاریخ دمشق در كتابخانۀ ملی پاریس هست كه هم مختصر و هم ذیل تاریخ دمشق و هر دو از ابوشامه است (جواد، I / 285). نسخهای هم از مجلد 15 كتابی با نام شرح تاریخ دمشق، كه مطالب آن مربوط به زمان عمر بن خطاب و منسوب به ابوشامه است، در برلین موجود است ( آلوارت، شم 9782).
12. المُمْتع المُقتضب فی سیرة خیر العجم و العرب. در تراجم ابوشامه و مآخذ كهن از این كتاب یاد نشده است. نسخهای از آن در ظاهریۀ دمشق وجود دارد (نك : GAL, S, I / 551).
13. نزهة المقلتین فی سیرة الدولتین العلائیة و جلالیة و ما كان من الوقائع التاتاریة. در تراجم ابوشامه و مآخذ دیگر از آن یاد نشده است. نسخهای مورخ 734 ق كه با اصل دست نوشتۀ مؤلف مقابله شده است، در تونس وجود دارد. در این اثر وقایع حكومت علاءالدین محمد خوارزمشاه و پسرش جلالالدین منكبرنی و نیز كشمكشهای آن دو با مغولان آمده است. این نوشته تلخیصی است از كتاب شهابالدین محمد نسوی (سید، 2(3) / 317- 318). نسخهای دیگر از آن در رباط هست (مجموعة مختارة، 1 / 90).
14. نور المَسری فی تفسیر آیة الاسرا (ابوشامه، همانجا)، در مورد تعدد معراج پیامبر (ص) و رفتن به بیتالمقدس در خواب و بیداری (نك : حاجی خلیفه، 2 / 1982). تنها نسخۀ آن در چستربیتی و دارای تاریخ 711 ق است ( آربری، شم 3307(7)).
15. الواضح الجلی فی الرد علی الحنبلی. در تراجم ابوشامه و مآخذ دیگر از آن یاد نشده است. نسخهای منحصر به فرد از آن دارای تاریخ 713 ق در چستربیتی هست كه در رد استدلال حنبلیان در مورد معراج پیامبر (ص) است (همان، شم 3307(9)).
ج ـ آثار یافت نشده
1. الارجوزة فی الفقه؛ 2. الاصول من الاصول؛ 3. الاعلام بمعنی الكلمة و الكلام؛ 4. اقامة الدلیل الناسخ لجزء الفاسخ؛ 5. الالفاظ المعربة؛ 6. تقیید الاسماء المشكلة؛ 7. جامع اخبار مكة و المدینة و بیتالمقدس (ابوشامه، همان، 39-40)؛ 8. ذكر منازل الطریق من جهة الشام (یونینی، 2 / 368)؛ 9. ذكر من ركب الحمار؛ 10. رفع النزاع بالرد الی الاتباع؛ 11. شرح احادیث الوسیط؛ 12. شرح الحدیث المقتضی فی مبعث النبی المصطفی (ابوشامه، همانجا). اثری كه در لغتنامۀ دهخدا به صورت المقتفی فی منعة المصطفی یاد شده، باید ضبطی نادرست از همین عنوان باشد؛ 13. شرح عروس السمر (همان، 40)؛ 14. شرح القصیدة الشیبانیة فی علم الكلام یا المقاصد السَنیة فی شرح الشیبانیة (بغدادی، ایضاح، 2 / 231). بغداد در هدیه، از این اثر یاد نكرده و عنوان المقاصد السنیة فی المدائح النبویة را آورده است (نك : آثار خطی، شم 4)؛ 15. شرح لباب التهذیب؛ 16. شرح نظم المفصل (ابوشامه، همانجا)؛ 17. شیوخ الحافظ البیهقی (همان، 39)؛ 18. قصیدتان فی وصف افعال الحاج (یونینی، همانجا)؛ 19. القصیدة الدامغة (ابوشامه، همان، 40) كه همان القصیدة الدامغة للفرقة الزائغـة است (یونینی، همانجا؛ قس: ابنشاكر، عیون، 20 / 353)؛ 20. كتاب البسملۀ مفصل (ابوشامه، همان، 39؛ حاجی خلیفه، 2 / 1402)؛ 21. كتاب القیامة؛ 22. كشف حال بنی عبید (ابوشامه، همان، 39- 40) یا كشف ماكان علیه بنو عبید من الفكر و الكذب و الكید (بغدادی، هدیه، 1 / 525)، در مورد فاطمیان (نك : بستانی، 4 / 375)؛ 23. مختصر تاریخ بغداد (ابوشامه، همانجا)؛ 24. مختصر تاریخ دمشق، كه به دو صورت بزرگ در 15 مجلد و كوچك در 5 مجلد بوده است (نك : آثار خطی، شم 11)؛ 25. المذهب فی علم المذهب (ابوشامه، همانجا)؛ 26. المرقوم فی جملة من العلوم (نك : آثار چاپی، شم 5)؛ 27. مشكلات الآیات؛ 28. مشكلات الاخبار؛ 29. مفردات القراءة؛ 30. مقدمة فی النحو؛ 31. نظم العروض و القوافی؛ 32. نظم مفصل الزمخشری؛ 33. نیة الصیام و ما فی یوم الشك من الكلام (ابوشامه، همانجا).
جز آنكه برشمردیم ابوشامه شماری از دیوانها را مختصر كرده و نیز به شیوۀ تذكرۀ ابوعلی فارسی و امالی ثعلب و زجاجی تعلیقات بسیاری در فنون مختلف و بدون ترتیب از خود باقی گذاشته بوده است (همانجا). از اشعار او قصیدهای را دربارۀ حق همسرش در 40 بیت یاد كردهاند كه نظمی است نازیبا (صفدی، 18 / 116).
محمد حلمی محمد احمد رسالۀ دكترای خود را در دربارۀ آثار ابوشامه در دانشگاه لندن در 1951 م تهیه كرده است.
مآخذ
ابن تغری بردی، یوسف، المنهل الصافی، به كوشش محمد محمدامین، قاهره، 1984 م؛ همو، النجوم؛ ابن جزری، محمد، غایة النهایة، به كوشش گ، برگشتر سر، قاهره، 1351 ق / 1932 م؛ ابن خلكان، وفیات؛ ابن دواداری، ابوبكر بن عبدالله، كنزالدار و جامع الغرر، به كوشش ا. هارمان، قاهره، 1391 ق؛ ابن شاكر، محمد، عیون التواریخ، به كوشش فیصل سامر و عبدالمنعم خدور، بغداد، 1400 ق؛ همو، فوات الوفیات، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1974 م؛ ابنصابونی، محمد، تكلمة الكمال الاكمال، به كوشش مصطفی جواد، بغداد، 1377 ق؛ ابن كثیر، البدایة؛ ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل، تراجم رجال القرنین، به كوشش ممحمد زاهد بن حسن كوثری وعزت عطار حسینی، قاهره، 1366 ق؛ همو، الروضتین فی اخبار الدولتین، به كوشش ابوالسعود افندی، قاهره، 1287 ق؛ همو، مجموعة الرسائل، به كوشش محییالدین صبری كردی، قاهره، 1328 ق؛ همو، الرشد الوجیز، به كوشش طیار آلتی قولاج، آنكارا، 1406 ق؛ احمد، سالم عبدالرزاق، فهرس مخطوطات مكتبة الاوقاف العامة فی الموصل (خزائن المدرسة الامینیة فی جامع الباشا)، بغداد، 1397 ق / 1977 م؛ ازهریه، فهرست؛ اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافیعة، به كوشش عبدالله جبوری، بغداد، 1391 ق؛ بستانی؛ بغدادی، ایضاح؛ همو، هدیه؛ جواد، مصطفی، «نظرات فی الذیل علی الروضتین»، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، 1367- 1368 ق، ج 23(4)؛ حاجی خلیفه، كشف؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1353 ش؛ دارالكتب، فهرست؛ ذهبی، محمد بن احمد، تذكرة الحفاظ، حیدرآباد دكن، 1333-1334 ق؛ همو، سیر اعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط و ابراهیم زیبق، بیروت، 1404 ق؛ همو، العبر، به كوشش محمد سعید بن بسیونی، بیروت، 1405 ق؛ همو، معرفة القراء، به كوشش محمد سید جاد الحق، قاهره، 1387 ق؛ سركیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة، قاهره، 1346 ق / 1928 م؛ سید، خطی؛ صفدی، خلیل بن ایبك، الوافی بالوفیات، به كوشش ایمن سید، بیروت، 1408 ق؛ صقاعی، فضلالله، تالی كتاب و فیات الأعیان، به كوشش ژاكلین سوبله، دمشق، 1974 م؛ ظاهریه، خطی؛ فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، دمشق، 1981 م؛ کردعلی، محمد، «ذیل الروضین»، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، 1925 م، ج 5(1)؛ كوپریلی خطی؛ لغتنامۀ دهخدا؛ محمد، محمود احمد، فهرس مخطوطات مكتبة الاوقاف المركزیة فی السلیمانیة (مكتبة بیارة، طویلة، خورمال)، بغداد، وزارة الاوقاف؛ مجموعة مختارة لمخطوطات عربیة نادرة من مكتبات عامة فی المغرب، بیروت، 1407 ق؛ مركزی، خطی؛ ملی، خطی؛ نقشبندی، اسامه ناصر و عباس ضیاء محمد، مخطوطات الادب فی المتحف العراقی، كویت، 1985 م؛ یونینی، موسی بن محمد، ذیل مرآة الزمان، حیدرآباد دكن، 1375 ق؛ نیز:
Ahlwardt; Arberry; De Slane; EI2; GAL; GAL, S; Jawâd, M. «Petites découvertes dand les manuscrits arabes ... », REI, Paris, 1938, vols. II-III; Rieu, Ch., Supplement to the Catalogue of the Arabic Manuscripts in the Brtiish Museum, London, 1894; Türkiye yazmalan Toplu kataloğu, Istanbul, 1983.