زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه

ابریشم

اَبْریشَم، الیاف به دست آمده از پیلۀ کرم ابریشم. کرم ابریشم پس از تغذیه از برگ درخت توت، به دور خود پیله‌ای می‌تند که تارهای آن از پروتئینی به نام فیبروئین تشکیل شده است؛ پروتئین دیگری نیز به نام سریسین این تارها را شکل داده، به یکدیگر می‌چسباند. پیله پیش از سوراخ شدن توسط کرم، در معرض بخار یا هوای گرم قرار داده می‌شود تا کرم در مرحلۀ شفیره نابود شود. تار ابریشم لیفی پیوسته و بلند است و حدود 600 تا 900 متر درازا دارد. برای تهیۀ نخ ابریشم، با نرم کردن و از میان بردن سریسین، انتهای تار را یافته، همراه چند تار دیگر باز می‌کنند. تارها بسیار نازک‌اند؛ از این‌رو، شماری از آنها را با هم می‌تابند. سپس عملیات مختلفی مانند سفید کردن و رنگرزی بر روی نخ صورت می‌گیرد. ابریشمی که سریسین آن کاملاً از میان نرفته باشد، ابریشم خام نامیده می‌شود و غالباً سریسین را تا پایان بافت از میان نمی‌برند و سپس بافته را با آب و صابون می‌جوشانند تا پارچه‌ای لطیف به دست آید (بریتانیکا، IX / 208). 
ابریشم از زمانهای قدیم در چین شناخته‌شده بود. چینیها کشف آن را به بانوی ابریشم نسبت می‌دهند. کهن‌ترین نمونۀ ابریشم در چین متعلق به هزارۀ 3ق‌م است که در حفاریهای کیان‌شان یانگ، در استان زجیانگ به دست آمده است (اسکات، 22). 
با صدور پارچه و نخ ابریشم از چین و وجود خریداران آن در غرب، جاده‌ای به همین نام ایجاد شد. جادۀ ابریشم از چین شروع می‌شد و پس از عبور از ختن، یارکند، کاشغر، سمرقند، مرو، کوههای پامیر، خراسان، دامغان، ری، اکباتان و کرمانشاهان به سمت سوریه و از آنجا به روم می‌رفت. راههای دیگری مانند راه شمالی و راه دریایی نیز وجود داشت (لانگ، 659-660؛ مشکور، 435-436). 
مقداری پارچۀ ابریشمی از گورهای پازیریک (سدۀ 5 ق‌م) نیز به دست آمده است (رودنکو، 174, 206). براساس نوشتۀ ارسطـو، ابـریشم از سـدۀ 4ق‌م در یـونان شنـاخته شده بود (نک‍ : لانگ، 660). در شاهنامۀ فردوسی آموزش رشتن و بافتن و تهیۀ جامه از ابریشم و دیگر الیاف به جمشید منسوب است (ص 8-9). کهن‌ترین نمونۀ پارچۀ ابریشمی یافت شده در ایران نوار آبی‌رنگ دور یقۀ لباسی است که در حفاریهای شهر قومس به دست آمده است. تاریخ آن را از روی سکه‌ای هم‌زمان با پارچه که در لای آن قرار داشته، نیمۀ اول سدۀ 1 م تعیین نموده‌اند (قوامی، 14؛ اسکات، 51). 
اشکانیان تجارت ابریشم را به طور انحصاری میان چین و روم برای خود نگهداشته بودند و به این منظور سفیرانی میان دو دولت رد و بدل می‌شد (کالج، 33). در دورۀ ساسانیان در بافت پارچه‌های ابریشمی تغییراتی به وجود آمد که حاصل انتقال اسیران رومی (سریانی) توسط شاپور دوم (سل‍ 309-379م) به خوزستان، و ایجاد کارگاههای بزرگ پارچه‌بافی بود. در این زمان دستگاههای بافندگی پیشرفته‌ای که در سوریه و بین‌النهرین وجود داشت، در ایران به‌کارگرفته شد (پیگولوسکایا، 337-340). در این دوره نقشهای خاص و شیوۀ بافت، منسوجات ایران را به چنان اوجی رساند که حتى ابریشم‌بافی چین، هم از نظر نقش و هم از نظر شیوۀ بافت، به پای آن نمی‌رسید (درژ، 27). 
تولید و بافت ابریشم پس از اسلام در ایران، به روال گذشته ادامه یافت. در منابع مربوط به سده‌های 1 و 2ق نام پارچه یا لباسهای ابریشمی ایران آمده است. به طور مثال در دیوان ابن قیس الرقیات (د ح 81 ق / 700م) شعری در مدح عبدالعزیز بن مروان (د 85 ق) سروده شده که در آن از زنانی با لباسهای ابریشمی شوش یاد شده است. همچنین سلیمان بن عبدالملک (د 99ق)، خلیفۀ اموی درخواست لباسهایی از شوش می‌کند (طبری، 6 / 547). در همین زمان، یزید بن مهلب به مازندران حمله می‌کند (98ق) و اسپهبد مجبور به پرداخت خراج می‌شود که جزو آنها ابریشم نیز بوده است (بلاذری، 1 / 414). حاکم مازندران برای منصور، خلیفۀ عباسی (حک‍ 136- 158ق / 753-775م) همان مالیات زمان پادشاهان ساسانی را فرستاد که پارچه‌های ابریشمی را نیز شامل می‌شد (ابن اسفندیار، 175). 
در منابع سدۀ 3 ق / 9 م به مراکز ابریشم‌بافی مانند شوش، جندی‌شاپور، اهواز، گرگان، ری و اصفهان اشاره شده است (جاحظ، 37- 38؛ ابن فقیه، 515). در سدۀ 4ق شهرهای شوش، شوشتر، رامهرمز (که پارچه‌ها و لباسهای آن را در بغداد، و به نام بغدادی به فروش می‌رساندند)، ایذه، قرقوب، عسکر [مکرم]، شیراز، گرگان، استراباد، آمل، ساری، مرو، نیشابور، یزد، اصفهان، دیلمان، بردع و جز آنها به عنوان مراکزی برای بافت ابریشم نام برده شده‌اند (اصطخری، 92، 134، 156، 165، 172، 173، 205، 208، 221؛ ابن حوقل، 2 / 256، 299، 436، 452؛ مقدسی، 323-324، 358، 367، 416، 431، 442؛ حدود ... ، 292، 301، 385، 389، 394-395، 397). در حدودالعالم آمده است که پردۀ کعبه در ایذه تهیه می‌شد (ص 385)، ولی اصطخری (ص 92) و ابن حوقل (ص 256) شوشتر را محل بافت آن آورده‌اند که بعدها این رسم منسوخ گردید. 
در اوایل سدۀ 7 ق / 13 م ابریشم گیلان نامرغوب بود، اما در اواخر این سده کیفیت آن بهبود یافت (پتروشفسکی، 477). در همین زمان شوشتر، شیراز، یزد، طبرستان و تبریز دارای کارگاههای ابریشم‌بافی بودند. پس از حملۀ مغول، برخلاف کشاورزی که گرفتار رکود شد، پرورش کرم ابریشم رونق و رواج بیشتری یافت. 
در دورۀ صفویه (سده‌های 10 و 11ق / 16 و 17م) ایران یکی از تولیدکنندگان مهم ابریشم در دنیا بود و آن را به کشورهای اروپایی، هند و عثمانی صادر می‌کرد (هرتسیگ، 75، 61). میزان تولید ابریشم گیلان بیشتر از دیگر مناطق، و پس از آن مازندران، خراسان، شیروان و قره‌باغ و در حد کمی نیز کرمان، طبس و یزد بود. بهترین کیفیت را ابریشم خراسان داشت (همو، 76). در این دوره مراکز بافندگی در اصفهان، کاشان، تبریز، یزد و شهرهایی در خراسان بود (مکداول، 159). در سدۀ 12ق / 18م میزان تولید ابریشم بسیار کاهش یافت («تاریخ... »، 13؛ سیف، 53-54)، ولی در سدۀ 13ق رو به افزایش نهاد. در این زمان گیلان   کل ابریشم ایران را تولید می‌کرد. توسعۀ تولید ابریشم بر اثر فعالیت شرکتهای خارجی بود که به طور مستقیم و یا از طریق تجار ارمنی فعالیت می‌کردند («تاریخ»،231). در1277ق / 1860م بیماری پبرین که تولید اروپا را نابود کرده بود، به ایران رسید و در 1294ق تولید ابریشم گیلان را به میزان بسیاری کاهش داد. شرکتهای خارجی با وارد کردن تخم ابریشم از ژاپن و سپس از بورسه (عثمانی) تولید ابریشم را ادامه دادند (جمال‌زاده، 24-27؛ «تاریخ»، 231-232). بهترین ابریشمها در حوالی رشت تولید می‌شد. یزد، کاشان، تبریز، مشهد و دیگر شهرهای خراسان، اصفهان و ساوجبلاغ نیز از مراکز بافت ابریشم بودند (جمال‌زاده، 79-81). 
نخستین کارخانۀ ابریشم‌کشی در زمان ناصرالدین شاه بنا شد، ولی عمر کوتاهی داشت و سپس کارخانۀ دیگری با مدیریت فرانسویان و سرمایه و کار ایرانیان در رشت راه‌اندازی شد و آن نیز فعالیت طولانی نداشت. در دورۀ پهلوی نخستین کارخانۀ حریربافی در چالوس احداث شد. هم‌اکنون، ابریشم‌کشی به هر دو شیوۀ سنتی و صنعتی صورت می‌گیرد (بررسی ... ، 140-142). 

مآخذ

ابن اسفندیار، محمد، تاریخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1330ش؛ ابن حوقل، محمد، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1934م؛ ابن فقیه، احمد، البلدان، به کوشش یوسف هادی، بیروت، 1416ق / 1996م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک و ممالک، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1347ش؛ بررسی صنایع ابریشم و شناخت ویژگیهای آن، وزارت کشاورزی، تهران، 1370ش؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش صلاح‌الدین منجد، قاهره، 1956م؛ پتروشفسکی، ا. پ.، «اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایـران در دورۀ ایلخانـان»، تـاریخ ایـران کمبریج، تـرجمۀ حسن انـوشه، تهران، 1366ش، ج 5؛ پیگولوسکایا، ن.، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمۀ عنایت‌الله رضا، تهران، 1367ش؛ جاحظ، عمرو، التبصر بالتجارة، به کوشش حسن حسنی عبدالوهاب، بیروت، 1966م؛ جمال‌زاده، محمدعلی، گنج شایگان، برلین، 1335ق؛ حدودالعالم، به کوشش مریم میراحمدی و غلامرضا ورهرام، تهران، 1372ش؛ طبری، تاریخ؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش محمد روشن و مهدی قریب، تهران، 1374ش؛ لانگ، د. م.، «ایران و چین»، تاریخ ایران کمبریج، ترجمۀ حسن انوشه، تهران، 1366ش، ج 3(1)؛ مشکور، محمدجواد، تاریخ اجتماعی ایران در عهد باستان، تهران، 1342ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ نیز: 

Britannica, micropaedia, 1978; Colledge, M. A. R., The Parthians, London, 1967; Drège, J. P. and E. M. Bührer, The Silk Road Saga, New York, 1989; The Economic History of Iran 1800-1914, ed. Ch. Issawi, Chicago, 1971; Herzig, E. M., «The Volume of Iranian Raw Silk Exports in the Safavid Period», The Journal of the Society for Iranian Studies, 1992, vol. XXV (1-2); Kawami, T. S., «Archaeological Evidence for Textiles in Pre-Islamic Iran», ibid; Mc Dowell, J. A., «Textiles», The Arts of Persia, Ahmedabad, 1989; Rudenko, S. I., Frozen Tombs of Siberia, London, 1970; Scott, Ph., The Book of Silk, London, 1993; Seyf, A., «Silk Production and Trade in Iran in the Nineteenth Century», Iranian Studies, Hanover, 1983, vol. XVI(1-2).

فریبا افتخار (دانا)

صفحه 1 از2
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.